تحلیل و بررسی نامه آخر امام حسین(ع) به معاویه:

آخرین نامه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ؛ ما راهی قیامت هستیم!

چهار شنبه 16 شهریور 1401 - 11:41:23
آخرین نامه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ؛ ما راهی قیامت هستیم!

امام حسین(ع) هنوز در مکه بودند و وقتی تصمیم قطعی به حرکت گرفتند که نامه کوتاهی از جناب مسلم بن عقیل به دست ایشان رسید حاکی از اینکه اوضاع کوفه مساعد است ..

 

تهران- الکوثر،  امام حسین(ع) پس از اینکه از مکه خارج شدند و از منطقه تنعیم گذر کردند، در مکانی به نام صفاح با هَمّام بن غالب معروف به فَرَزْدَق شاعر که از کوفه می آمد، برخورد کردند و گفت وگویی با یکدیگر داشتند. فَرَزْدَق برخی از سوالات شرعی مربوط به مناسک حج و غیره را از حضرت پرسید و پاسخ گرفت و امام هم در این گفت وگو مشخصاً درباره وضع مردم کوفه، سوال کردند. پرسش درباره وضعیت مردم کوفه رویه حضرت در طول این سفر بود و گویا اولین مورد، برخورد با فَرَزْدَق بود و امام می خواست از طریق او از وضع کوفه آگاه شود. امام حسین(ع) از فَرَزْدَق پرسید: درباره مردمی که از آنجا میایی برای ما توضیح دهید؟

فرزدق با این تعبیر که از فرد آگاهی سوال کردی؛ از این پرسش امام استقبال کرد. فرزدق جمله ای را گفت که در طول این سفر، مشابه آن و با این مضمون از سوی افرادی که از کوفه می آمدند و در مسیر با حضرت مواجه می شدند، به امام گفته  شد. فرزدق شاعر در پاسخ به امام گفت: «قلوب الناس معک و سیوفهم مع بنی امیه؛ دلهای مردم با تو است، اما شمشیرشان همراه بنی امیه است.» بدین معنا که ولو کوفیان، شما را در دل دوست دارند، اما عملشان مطابق آنچه در دل آنهاست، نیست. معنای این جمله آن است که توده مردم که شما را دعوت کردند و تأکید دارند که به کوفه بروید، در دل به شما علاقه دارند، اما پایبند به الزامات این محبت، علاقه و دوستی نیستند و در عمل در صف بنی امیه خواهند بود.

فرزدق ادامه داد که سرنوشت، قضا و قدر از آسمان می آید و خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد. امام هم گفته فرزدق را تصدیق کردند و افزودند: «لِلَّهِ الاَمْرُ، وَاللَّهُ َیفْعَلُ مَا یَشَاء؛ کار دست خداست، خداوند هر چه بخواهد می کند و هر روزی هم پروردگار ما در کاری است.» سپس اضافه کردند که رضایت خود را از حکم و قضای الهی نشان می دهند که اگر قضای الهی به آن صورت بود که ما دوست داریم، خدا را بر نعمت هایش ستایش می کنیم و از او باید برای ادای شکر کمک بگیریم و اگر قضای الهی جز این بود و بین ما و آنچه در پی آن هستیم، فاصله انداخت، آن کسی که نیت حق داشته باشد، ضرر و زیانی نکرده است چون برای خداوند انجام داده است. سپس امام مرکب خود را حرکت دادند و از جناب فرزدق خداحافظی کردند.

نکته ای که باید اشاره کنیم اینکه مشخص نیست این دیدار که اولین خبر از وضع مردم کوفه را می داد، پیش از جریان تلاش عبدالله بن جعفر برای بازگشت امام حسین(ع) و نامه عمروبن سعید حاکم مدینه است یا مربوط به پس از آن می باشد.

از نوع چینش مطالب در تاریخ طبری و کتاب «البدایه والنهایه» ابن کثیر بر می آید که امام وقتی از مکه خارج شدند ابتدا با فرزدق مواجه شدند و سپس قضیه آمدن عبدالله بن جعفر و رسیدن نامه حاکم مکه پیش آمد؛ اما با اطمینان نمی توان نظر داد به ویژه که به مقتضای تلاش فوری که عبدالله بن جعفر داشتند و همچنین تعبیری را که امام سجاد(ع) در نقل آن قضیه دارند و در ابتدا حضرت سجاد(ع) فرمودند: «لما خرجنا من مکه؛ وقتی از مکه خارج شدیم، نامه عبدالله بن جعفر رسید و عون و محمد را فرستاده بود.» «لما خرجنا» بیشتر بدین معناست که این قضیه زودتر واقع شده است، اما دقیقاً مشخص نیست و چندان هم تأثیری در اصل موضوع ندارد. چنانچه امام گفته فرزدق بدین معنا که «دل مردم کوفه با تو است اما عملشان علیه شماست» را دریافت کرده باشند و سپس قضیه نامه حاکم مدینه و آمدن عبدالله بن جعفر و تأکید ایشان برای منصرف کردن امام حسین(ع) پیش آمده باشد، معلوم می شود که امام به رغم اینکه حتی این خبر را درباره وضع احتمالی مردم کوفه هم شنیده بودند، مصمم به ادامه سفر بودند.

نامه دوم امام حسین(ع) برای کوفیان

وقتی امام به یکی از منازل بین راه به نام حاجر رسیدند، نامه دوم را برای مردم کوفه نوشتند. هدف امام از نوشتن این نامه این بود که زودتر خبر حرکت خودشان را به آگاهی مردم کوفه برسانند. به هر حال یک یا دو پیک سبک بال هستند و با سرعت بیشتری می توانند حرکت کنند.

در نقل محتوای این نامه مقداری اختلاف است، اما نامه ای است که پیش از خبر شهادت مسلم بن عقیل نوشته شده و در منابع متعدد این نامه را نقل کردند و پیک این نامه را جناب «قیس بن مسهّر صیداوى» شمردند که ایشان در قضایای مربوط به مکاتبات امام چند مرتبه در رفت و برگشت بوده و یکی از نامه هایی را هم که ایشان به مردم کوفه رساندند چنانکه در منابع متعدد آمده همین نامه دوم برای مردم کوفه بوده است. البته احتمال هم دارد که حامل نامه جناب عبدالله بن یقطر برادر رضاعی امام بودند. ابن کثیر در البدایه والنهایه اشاره می کند که نامه دوم امام به کوفیان توسط  عبدالله بن یقطر فرستاده شد و ایشان نیز از جمله شخصیت هایی هستند که به دست عبیدالله بن زیاد در کوفه به شهادت رسید.

متن نامه دوم امام حسین(ع) به کوفیان از این قرار است:

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ إِلى اِخْوانِهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُسْلِمینَ؛ نامه ای است از حسین بن علی به برادران از مومنین و مسلمین.» بنابراین مخاطب این نامه عموم مومنین و مسلمانان کوفه بودند.

امام بعد از سلام بر مخاطبان و ستایش خدای تبارک و تعالی به نامه مسلم بن عقیل که به دست ایشان رسیده اشاره کردند.

امام حسین(ع) هنوز در مکه بودند و وقتی تصمیم قطعی به حرکت گرفتند که نامه کوتاهی از جناب مسلم بن عقیل به دست ایشان رسید حاکی از اینکه اوضاع کوفه مساعد است و آنگونه که ایشان در نامه اشاره کرده بود، حدود 18 نفر با امام بیعت کردند. لذا امام در آغاز نامه دوم به مردم کوفه، به نامه مسلم بن عقیل اشاره می فرماید که به من رسیده و به من خبر داد که به بِحُسْنِ رَأْیِکُمْ، وَ اجْتِماعِ مَلَئِکُمْ عَلى نَصْرِنا؛ شما نظر مساعدی دارید و توده مردم یا نخبگان و سران و اکثریت قاطع مردم یکپارچه آمادگی برای نصرت و یاری ما دارید. وَ الطَّلَبِ بِحَقِّنا؛ در پی حق ما باشید و با ما همراهی کنید. و ما هم از خداوند می خواهیم که أَنْ یُحْسِنَ لَنا الصُّنْعَ؛ این کار و آنچه که پیش می آید را برای ما نیک بگرداند. برای ما چنین کند و به شما هم بالاترین پاداش را بدهد.

حضرت همچنین اشاره کردند به اینکه من در روز سه شنبه 8 ذی الحجه از مکه به طرف شما حرکت کردم. سپس افزودند که وقتی پیک من به شما رسید، فَاکْمِشُوا أَمْرَکُمْ؛ کار خود را پنهان بدارید. وَ جِدُّوا؛ و جدی باشید و تلاش کنید. فَاِنِّی قادِمٌ عَلَیْکُمْ فی أَیّامِی هذِهِ إِنْ شاءَ اللّهُ؛ که من در همین روزها به کوفه خواهم آمد. وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ»

به چند نکته درباره این نامه اشاره می کنم: نکته اول اینکه محتوای نامه مسلم بن عقیل خطاب به حضرت این بود که مردم کوفه نظر مساعدی دارند و شیعیان یکپارچه هستند بر اینکه امام را یاری کنند و در پی حق امام هستند. نکته دیگر اینکه حضرت با این نامه اطلاع دادند که ایشان در روز سه شنبه 8 ذی الحجه به سمت کوفه حرکت کردند.

این نامه به دست قیس بن مسهّر داده شد و ایشان به سرعت به سمت کوفه حرکت کردند، اما با آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و اقدامات امنیتی و فضای رعب و وحشتی که عبیدالله در کوفه ایجاد کرده بود و خبر این رخدادها هنوز به مکه نرسیده بود، شرایط تغییر کرد؛ عبیدالله راه های ورودی کوفه را تحت کنترل قرار داده بود حتی در برخی از منابع آمده که شب ها نیز چراغ های مسیر را روشن می کردند تا کسی بدون اطلاع آنها وارد کوفه نشود به همین دلایل جناب قیس بن مسهّر متأسفانه به دست حصین بن نمیر که از فرماندهان اموی عبیدالله بود، اسیر شد. جناب قیس بن مسهّر هم وقتی دید که بازداشت می شود، هنگام دستگیر شدن نامه ای که همراه داشت را بلافاصله در دهان گذاشت و آن را جوید که چیزی از محتوای نامه به اطلاع آنها نرسد.

این چنین شد که متن این نامه با دستگیری جناب قیس بن مسهّر یا عبدالله بن یقطر به مقصد نرسید، اما اصل خبر حرکت امام(ع) به اطلاع مردم کوفه رسید؛ آن هم زمانی که خیال کردند قیس بن مسهّر را بالای دارالاماره بردند، او هم از این فرصت استفاده کرد و خبر در راه بودن امام را به گوش مردم کوفه رساند.

در نقل دیگری هست که قیس بن مسهّر را به مسجد کوفه بردند به خیال اینکه او حاضر شده به امام حسین(ع) و امیرالمومنین علی(ع) دشنام دهد، اما قیس بن مسهّر در پی فرصتی بود که این دشنام را متوجه عبیدالله و دستگاه حکومت بنی امیه کند و خبر در راه بودن امام حسین(ع) را به گوش مردم برساند که چنین کاری هم کرد و با وضع فجیعی به شهادت رسانده شد.

نکته تکمیلی در این باره این است که ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح خود، نامه سومی را نیز از امام حسین(ع) برای مردم کوفه نقل کرده است. این نامه مربوط به پس از مواجه شدن امام با حربن یزید ریاحی در نزدیکی کربلاست که پیک این نامه را نیز قیس بن مسهّر شمرده و همان قضیه ای که مورخان درباره نامه دوم نوشتند مبنی بر اینکه قیس بن مسهّر دستگیر شد و نامه را به گونه ای از بین برد، مشابه آن چیزی است که درباره قیس بن مسهّر در خصوص نامه دوم نوشته اند.

این نامه سوم که ابن اعثم به آن اشاره می کند، یک نامه تفصیلی است و در آغاز آن هم طبق این نقل، امام حسین(ع) به چند نفر از سران شیعه در کوفه مانند سلیمان بن صرد خزاعی اشاره می کند، اما به نظر می رسد که چنین نامه ای در میان نبوده و اشتباهی صورت گرفته است. اولاً به این دلیل که شواهد متعددی وجود دارد که قیس بن مسهّر قبلاً به شهادت رسیده بود و ایشان نمی توانست حامل چنین نامه ای باشد.

دوم اینکه منابع دیگری مثل تاریخ طبری و الکامل فی التاریخ ابن اثیر همین متنی که ابن اعثم به عنوان نامه سوم معرفی کرده را با اندکی تفاوت، به عنوان متن سخنرانی امام حسین(ع) در برابر سپاهیان حر و اصحاب خویش در آن روز آوردند که قضیه آن هم معروف است.

سومین دلیل اینکه بسیار بعید است که امام بعد از اینکه با سپاه حر مواجه شده توانسته باشند پیکی حامل نامه را به کوفه بفرستادند چرا که سپاه حر ماموریت داشت اجازه ندهد کسی از سپاه امام جدا شود و نامه ای را به کوفه برساند، به ویژه که در نامه مورد اشاره ابن اعثم، امام نام چند نفر از افراد مثل سلیمان بن صرد خزاعی و رِفاعَه بن شَدّاد را به عنوان مخاطبان و گیرندگان نامه نام برده شده اند. در آن شرایط منطقی نبود که امام در نامه ای که می نویسد اسامی برخی از افراد را ذکر کنند چرا که آن زمان کوفه در دست عبیدالله بن زیاد بود و جناب مسلم و هانی هم به شهادت رسیدند و احتمال بسیار داشت که این نامه به دست عبیدالله و مأموران آن بیفتد. بنابراین نمی توانیم بپذیریم که در آن شرایط امام نامه سومی را به کوفیان نوشته باشند. به احتمال بسیار زیاد نامه مورد اشاره ابن اعثم، همان متن سخنرانی امام در برابر سپاهیان حر می باشد که در منابع دیگری نیز آمده است.

بنابراین نامه مورد اشاره ابن اعثم را به عنوان نامه سوم امام به کوفیان قبول نداریم لذا نامه مستقلی قرار ندادیم و جداگانه هم آن را بررسی نمی کنیم، هر چند محتوای آن بسیار قابل توجه است چرا که امام به روایتی از پیامبر اکرم(ص) اشاره کردند که فرمودند: «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً؛ کسی که حاکم جائری را ببیند. مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ؛ حرمت های الهی را می شکند. ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ؛ نقض پیمان های الهی می کند و با او زبانی و عملی با او برخورد نکند. حق خداوند است که او را در همان جهنم و آتش مجازات کند که آن سلطان جائر را مجازات می کند.» به نظر ما این سخن حضرت، جزو خطابه های امام حسین(ع) به شمار می رود.

آخرین نامه امام حسین(ع) از کربلا و خبر از وضعیتی نامساعد

نامه هشتم، نامه دومی است که امام حسین(ع) در دو جمله به جناب محمدبن حنفیه به صورت خاص و از طریق ایشان برای بنی هاشم نوشتند. این آخرین نامه امام حسین(ع) است که در کربلا نوشته شده و در منابع تاریخی مرسوم نیامده است بلکه در یکی از منابع معتبر حدیثی ما ذکر شده و آن منبع «کامل الزیارات ابن قولویه» است.

راوی این نامه امام باقر(ع) است که ابن قولویه با سند معتبر خود از ایشان نقل کرده است. متن نامه غیر از بسم الله الرحمن الرحیم؛ دو جمله بیشتر نیست.

امام حسین(ع) در این نامه نوشتند: «نامه ای از حسین بن علی به محمدبن علی و کسانی از بنی هاشم که مرتبط با او هستند و او بزرگ آنان است.» در واقع حضرت از این طریق می خواهند نامه را به اطلاع سایر بنی هاشم برساند.

«أَمَّا بَعْد فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ‏؛ گویا که دنیا نبوده است و گویا که آخرت همواره بوده است.»

این جمله سربسته و اجمالاً گویای وضعیت غیر مساعدی است که برای امام حسین(ع) پیش آمده، این نامه در فاصله دوم تا دهم محرم سال 61 هجری نوشته شده است چون امام باقر(ع) فرمودند که امام حسین(ع) این نامه را در کربلا نوشتند. حضرت پس از اینکه با سپاه حر مواجه شدند و سپاه حر هم گرچه اجمالاً با او همراهی کرد، اما حضرت و یاران ایشان را رها نکرد تا اینکه طبق یک نقل زُهَیر بن قَین پیشنهاد کرد که در کربلا و در کنار ساحل فرات فرود بیاییم و امام  فرود آمدند.

این نامه ای است که اجمالاً نشان می داد چه وضعیتی برای حضرت پیش آمده است، اما اینکه آیا این نامه به دست محمدبن حنفیه و از آن طریق به دست بنی هاشم رسیده باشد یا نرسیده باشد، و اینکه حامل این نامه چه کسی بوده، برای ما معلوم نیست. اگر کسی از یاران امام حسین(ع) در فاصله دوم محرم تا عاشورا از امام جدا شده باشد، احتمال می رود که امام به واسطه او نامه را فرستاده باشند؛ اما نامی ذکر نشده است چون یاران امام همواره می خواستند در رکاب ایشان باشند تا به شهادت برسند. البته احتمال دارد اندک افرادی که به هر دلیلی و بنا به قرار قبلی امام را رها کردند، نامه حضرت را به محمدبن حنفیه و بنی هاشم رسانده باشند؛ این نکته صرف احتمال است و من شاهدی بر آن ندارم.

احتمال دیگر این است که امام حسین(ع) این نامه را به عنوان نوعی خداحافظی و وداع نوشته باشند و به یکی از افراد خانواده خود یا نزدیکان مورد اعتماد خود سپرده باشند که بعدها یعنی وقتی به مدینه بازگشتند، این نامه را به محمدبن حنفیه برسانند. البته این صرف احتمال است و مشخص نیست که این نامه عملاً از آن منطقه بیرون برده شده و توسط چه کسی و اینکه به دست جناب محمدبن حنفیه و بنی هاشم رسید یا نرسید، اما چون کامل الزیارات متن این نامه را نقل کرده و آن کتابی از نظر اسناد روایی معتبر و قابل توجه است، این نکته را به دید احتمال نزدیک به یقین می نگریم.

به هر حال پیداست که اگر این نامه هم به دست محمدبن حنفیه رسیده باشد، با توجه به زمان محدودی که وجود داشته، این نامه پس از شهادت امام حسین(ع) بوده است. به هر صورت سرنوشت این نامه برای ما تا آنجایی که اطلاع داریم و با استناد به منابعی که در اختیار ماست، معلوم نیست، اما به واقع گویای وضعیت غربت، بی کسی و تنهایی امام حسین(ع) در کربلا است.

آنجا که امام فرمودند: فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ‏؛ گویا دنیایی نیست یعنی همه  چیز روبه تمام شدن است و چیز دیگری به پایان عمر خودم و اصحاب و یاران با وفایم نمانده است و این اشاره سربسته ای می تواند باشد به سرنوشت حضرت که گویا چیزی نبوده و دیگر چیزی نمانده است. و گویا هر چه هست و نیست آخرت و قیامت است و ما هم راهی قیامت هستیم.

سلام و صلوات خداوند بر انبیاء، اولیاء، فرشتگان، صدیقین و همه صالحان، به روح بلند حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اولاد و اصحاب بزرگوار ایشان، آنانی که تا پایان ماندند و سر بر آستانه وفاداری و مردانگی گذاشتند و به شهادت رسیدند.


همچنین بخوانید:

تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه : قسمت اول
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه : قسمت دوم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین (ع) به معاویه : قسمت سوم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه:
قسمت چهارم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه : قسمت پنجم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه: قسمت ششم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه: قسمت هفتم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین (ع) به معاویه : قسمت هشتم ونهم


چهار شنبه 16 شهریور 1401 - 11:20:22