تحلیل و بررسی نامه ششم امام حسین(ع) به معاویه

شرایط و ویژگی های امام و رهبری جامعه از منظر امام حسین(ع)

شنبه 5 شهریور 1401 - 15:27:51
شرایط و ویژگی های امام و رهبری جامعه از منظر امام حسین(ع)

پس از اینکه امام حسین (ع) در مکه ساکن شدند و خبرها طبعاً به اطلاع و گوش شیعیان و علاقه مندان ایشان مخصوصاً در عراق رسید، نامه های فردی و جمعی و پیک های فراوانی با بیان های متفاوت و از قشرهای مختلف از عراق و به صورت مشخص از کوفه به مکه روانه شد.

تهران- الکوثر:  در بررسی نامه های امام حسین(ع) تا آنجا که مربوط به حرکت ایشان به عراق و سرانجام شهادت ایشان و یارانشان است؛ سومین نامه، نامه نخستی هست که حضرت از مکه به کوفیان نوشتند البته ایشان نامه دومی هم به کوفیان دارند که در میانه راه نوشتند و در بخش های بعدی بررسی می شود. با همراهی استاد سیدضیاء مرتضوی به بررسی مضمون و محتوای  نامه ششم و بیان نورانی امام حسین(ع) می پردازد.

نامه  امام حسین(ع) به کوفیان

امام پس از اینکه وصیتنامه خودشان را برای محمدبن حنفیه نوشتند، برای اینکه حکومت وقت متوجه نشود و از حرکت ایشان جلوگیری نکند، با شتاب، شبانه و دو روز مانده به پایان ماه رجب سال 60 به سمت مکه حرکت کردند. آنگونه که در منابع آمده، سه روز از شعبان گذشته بود که وارد مکه شدند، اگر این تاریخ درست باشد یعنی در کمتر از یک هفته (5 یا 6 روز) مسافتی بیش از 400 کیلومتر را طی کرده باشند و خود را به مکه رسانده باشند، معلوم می شود که حضرت بسیار با سرعت و شتاب می رفتند. در حقیقت حرکت ایشان منزل به منزل نبوده و شاید هر روز حداقل دو منزل را طی کردند. و با توجه به اینکه حضرت روز هشتم ماه ذی الحجه از مکه خارج شدند، اگر بخواهیم طبق این تاریخ دقیقاً بیان کنیم ایشان 4 ماه و حدود 5 روز در مکه ماندند.

پس از اینکه حضرت در مکه ساکن شدند و خبرها طبعاً به اطلاع و گوش شیعیان و علاقه مندان ایشان مخصوصاً در عراق رسید، نامه های فردی و جمعی و پیک های فراوانی با بیان های متفاوت و از قشرهای مختلف از عراق و به صورت مشخص از کوفه به مکه روانه شد.

در همه این نامه ها و پیغام ها درخواست شده بود که امام راهی کوفه شوند و آنجا حرکت خودشان را ادامه دهند، امام پاسخ این نامه ها را دادند که این نخستین نامه حضرت در مکه به کوفیان پس از رسیدن این پیام های مختلف و نامه های متعدد و بی شماری بود که از کوفه رسید.

به صورت روشن اگر بخواهیم از میان آن نامه ها اشاره ای داشته باشیم، در پاسخ به نامه سران شیعه در کوفه مانند جناب سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه، رِفاعَه بن شَدّاد بَجَلی و شخصیت شناخته شده و عاقبت بخیری چون جناب حبیب بن مظاهر بود. همچنین سایر شیعیان و افراد دیگری که طی جلسه و گردهمایی در کوفه موضوع را مطرح کردند و در اواخر ماه شعبان این نامه نوشته شد و توسط دو نفر فرستادند و تأکید کردند که با سرعت و بدون هیچ مکثی در راه، خود را به مکه برسانند و این نامه را به دست امام حسین(ع) بدهند؛ آنگونه که در تاریخ آمده این نامه در تاریخ 10 ماه رمضان به دست امام رسید.

نامه های دیگری هم توسط قِیس بن مُسَهَّر صیداوی اَسدی به همراه دو نفر دیگر که نامشان در تاریخ ذکر شده، به دست امام رسید، قیس هم حامل نامه ای از جانب خود بود و هم حدود 50 نامه از دیگران به همراه داشتند که همه را به امام رساندند؛ نامه هایی که از یک نفر تا چند نفر امضا کرده بودند و درخواست داشتند.

در این میان برخی فرصت طلبان مثل شبث بن ربعی و دوستانش نیز با ادبیات خودشان و با این تعبیر که وقت چیدن میوه ها رسیده، به امام نامه نوشتند و درخواست حضور ایشان در کوفه را کردند. مجموع متعدد دیگری از نامه ها هم به دست امام رسید که در منابع تاریخی موجود است و نیازی به ذکر آنها در این مطلب نیست.

اما محتوای همه نامه ها با بیان های مختلف این بود که حضرت را تشویق و ترغیب می کردند و اعلان آمادگی می کردند.  در برخی از این نامه ها با این تعبیر که صد هزار شمشیر زن یا صد هزار یاور در رکاب شما هستند و آماده همراهی با شما هستند، از حضرت دعوت به حضور در کوفه کردند.

(در اینجا به نکته ای اشاره می کنم؛ جمعیت کوفه در دوره خلیفه دوم حدود 100 تا 120 هزار نفر بود و اگر هم بعدها بر تعداد جمعیت افزوده شده باشد طبعاً اینان با یک برآوردی که می کردند، در واقع می خواستند اطمینان خاطری به امام دهند لذا حداقل در دو نامه تعبیر صد هزار نفر آمده است.)

امام حسین(ع) پس از اینکه آخرین نامه های کوفیان را دریافت کردند، تصمیم گرفتند که جناب مسلم بن عقیل، پسر عموی خودشان را به عنوان پیک ویژه و نماینده تام الاختیار به کوفه بفرستند تا وی اوضاع را بررسی کرده و اگر شرایط را مساعد و موافق محتوای نامه ها دید، به اطلاع حضرت برساند.

امام همراه جناب مسلم نامه ای برای مردم کوفه نوشت. در باب متن نخستین نامه امام به کوفیان نقل های متعددی وجود دارد، برخی از نقل ها مختصرتر است و طبیعی هست چون برخی از مورخین نقل به معنا کردند و در برخی از این نقل ها به محتوای اصلی اشاره شده است. متن مفصل تر این نامه در تاریخ طبری آمده که این نقل را بازگو می کنم.

حضرت در این نامه نوشتند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَى الْمَلَإِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ؛ نامه ای از حسین بن علی به جمعیت مومنین و مسلمین در واقع حضرت مخاطب نامه را جماعت مسلمان و مومنان در کوفه قرار داد.

سپس فرمودند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِیداً قَدَّمَا عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ؛ پیک های اعزامی از کوفه به مکه نامه های شما را برای من آوردند و هانی و سعید آخرین نفراتی بودند که نامه های شما را به من رساندند. وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِی اقْتَصَصْتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ؛ من آنچه را که مورد نظر شما بود و در نامه های خود بازگو و گزارش کردید، همه را متوجه شدم و می دانم که شما چه می خواهید. وَ مَقَالَهُ جُلِّکُمْ؛ حرف همه شما این است؛ أَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنَا إِمَامٌ؛ امام و پیشوایی ندارید، فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى؛ خواسته شما این است که روی بیاور و به سمت ما حرکت کن و به عراق بیا به این امید که خداوند به واسطه تو ما را بر هدایت و حق گردآورد.»

«وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ؛ من در این مرحله برادرم و پسر عمویم و آن کسی که از میان اهل بیتم کاملاً مورد اعتماد من است را به سوی شما می فرستم و به او گفته ام، گزارش وضع و نظر شما را به من بدهد. فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ بِأَنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ؛ اگر به من نوشت که نظر توده شما این است، وَ ذَوِی الْحِجَى وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ» نظر نخبگان، صاحبان فضیلت، خردمندان و کسانی که قدرت تصمیم گیری دارند و به جامعه فکر می دهند و در این امور اهل نظر و تصمیم هستند نه برخی از افرادی که بی حساب و کتاب شعاری می دهند و از روی هوا و هوس زودگذر و احساس نسنجیده تصمیمی می گیرند، اگر اتفاق نظر در میان سران، نخبگان و صاحبان علم، خرد، فضیلت و دانش شما بود «عَلَى مِثْلِ مَا قَدَّمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ؛ نظرتان مطابق همان که نامه های ارسالی شما به من می گوید، بود و اگر مسلم برای من نوشت که قول و عمل شما یکی است و واقعاً شما خواهان حضور من هستید و در عمل بر گفته خودتان پایدار و استوار می مانید، وَ قَرَأْتُ فِی کُتُبِکُمْ؛ مطابق آنچه در نامه های شما خواندم هستید، فَإِنِّی أَقْدَمُ إِلَیْکُمْ وَشِیکاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ به خواست خداوند به زودی نزد شما می آیم.»

در بخشی از نامه سلیمان بن صرد خزاعی و مُسَیَّب بن نَجَبَه و حبیب بن مظاهر به امام حسین(ع) آمده بود که «أَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْحَقِّ؛ ما پیشوایی نداریم، شما به سوی ما بیا با آن امید که خداوند به واسطه شما ما را بر حق گرد آورد.» آنان همچنین در این نامه اشاره کرده بودند که نعمان بن بشیر که حاکم کوفه از سوی بنی امیه بود، در قصر دارالاماره حضور دارد و ما کاری به کار او نداریم، در نماز جمعه او حاضر نمی شویم، همراه او به نماز عید نمی رویم و اگر به ما خبر برسد که به طرف ما حرکت می کنید و به سوی ما راه افتادید، نعمان بن بشیر را از شهر بیرون می بریم و او را به شام می فرستیم.

امام حسین(ع) در نامه نخستی که در پاسخ به نامه های کوفیان نوشتند در قسمتی از نامه خود به این بخش از نامه سلیمان و دوستانش اشاره می کنند و می فرمایند: «فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ‏ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ؛ گفته بودید امام و پیشوایی ندارید و درخواست کردید که به سوی شما بیاییم.» لذا امام در پایان این نامه به برخی از شرایط و ویژگی های امام و رهبری جامعه اشاره می کنند.

شرایط و ویژگی های امام و رهبری جامعه از منظر امام حسین(ع)

حضرت می فرمایند: «کسی می تواند در جایگاه امامت، حکومت و رهبری جامعه اسلامی قرار بگیرد که این اوصاف را داشته باشد. به جان خودم سوگند که امام، امام نیست و کسی نمی تواند رهبری جامعه اسلامی را برعهده داشته باشد و در این جایگاه قرار بگیرد مگر اینکه الْعامِلُ بِالْکِتابِ، پایبند به قرآن باشد، به همه احکام قرآن و در چارچوب قرآن عمل کند، پای روی احکام قرآن نگذارد. دل بخواهی عمل نکند. هر جا که به نفع خودش می بیند بر آن تأکید کند و هر جا که به زیان منافع شخصی و هواهای نفسانی و انگیزه های ریاست طلبانه خودش می بیند را نادیده بگیرد. کسی می تواند رهبری جامعه و امامت جامعه اسلامی را داشته باشد که قول، فعل، فکر و ذکرش قرآن باشد. وَ الاْخِذُ بِالْقِسْطِ؛ کسی که رفتار عادلانه داشته باشد و مسیر عدالت پیشگی را در پیش بگیرد. منطقش فقط قسط و عدالت باشد، میان مردم عادلانه رفتار کند، در قضاوت و تخصیص بیت المال و حکمرانی، نژاد و طبقه و خویشاوندی و رنگ پوست و زبان و شهری و روستایی هیچ کدام تعیین کننده نباشد. وَ الدَّائِنُ بِالْحَقِّ، کسی که پایبند و متدین به حق باشد و فقط و فقط بر اساس حق عمل کند. خود را وامدار و متدین و بدهکار به حق بداند. وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلى ذاتِ اللهِ؛ آن کسی که خواسته ها و هواهای درونی خودش را حبس کند، کسی که خودش را وقف ذات خداوند کند. فقط بر مدار خواست الهی حرکت کند. هیچ چیزی مانع نشود که  خودش را و حکومت و قدرتش را در خدمت خدای تبارک و تعالی و دین خداوند قرار دهد. کسی که همه خواسته ها، شیفتگی های درونی، غرایز، حواس پنجگانه، قدرت جسمی و فکری خود را وقف خدای تبارک و تعالی کند.»

چنین کسی می تواند حاکم اسلامی و امام مسلمین باشد نه کسی مانند معاویه و یزید بن معاویه که هیچ یک از این شایستگی ها، اوصاف و شرایط را نداشتند بلکه رفتار، عمل و گفتارشان علیه همه کسانی بود که خودشان را پایبند به قرآن، عدالت و حق می دانستند و برای خدای تبارک و تعالی کار می کردند.

همانطور که بیان کردم امام حسین(ع) در پایان نامه اشاره مختصری به برخی از ویژگی های اصلی امامت و راهبری جامعه اسلامی می کنند و این امر نشان می دهد که هدف غایت که لااقل می توانست توجیه گر حرکت امام حسین(ع) پس از دعوت های بی شمار کوفیان باشد، این بود که تشکیل حکومتی بر حق دهند. امام در این مرحله حجت را بر خود تمام می دانستند که به خواسته های مردم کوفه بها بدهند و بسیاری از آنها از سر صداقت و اخلاص بود.

با توجه به محتوای نامه های متعدد و بسیار، خواسته روشن و گویای کوفیان این بود که امام و حاکم شایسته ای چون حسین(ع) می خواهند، و حضرت هم بر این اساس حرکت خود را برای رهبری، هدایت سیاسی و امامت آن مردم آغاز کردند.

تحلیل هدف قیام امام حسین(ع) بسیار مهم است و آنچه بدان از این هدف اشاره کردم، نظر فقهی حضرت امام خمینی(ره) نیز هست که به صراحت حرکت امام حسین(ع) را برای تشکیل حکومت می شمارند. البته در عین اینکه امام خمینی(ره) تأکید دارند و ما هم معتقد هستیم و شواهد متعددی وجود دارد که امام حسین(ع) از سرانجام حرکت خودشان آگاه بودن و می دانستند که در نهایت به شهادت خودشان و یارانشان خواهد انجامید، اما هنر امام خمینی(ره) این بود که توانستند بین این دو واقعیت را جمع کنند.

از یک سو حرکت امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت بود، چرا که به تعبیر امام خمینی(ره) حکومت باید به دست کسانی چون امام حسین(ع) باشد، و به تعبیر ایشان این افتخاری برای شیعه است که کسی چون امام حسین(ع) خود را در معرض برپایی حکومت قرار دهد.

از سوی دیگر امام سرانجام حرکت خود را هم می دانستند که در برخی از نامه های دیگر نیز به این نکته اشاره کردند، به عنوان نمونه حضرت از مکه (چنانچه بیان خواهیم کرد) در نامه ای که به بنی هاشم نوشتند به صراحت بیان فرمودند که هر کسی همراه من شود و به من پیوندد به شهادت می رسد.

این چگونه است که کسی که می داند در سرانجام این حرکت به شهادت خواهد رسید در عین حال به خواست مردم کوفه که گفتند ما پیشوای شایسته ای نداریم و اگر بیایی حتی نومان بن بشیر که در کوفه حاکم است را بیرون می کنیم، پاسخ مثبت می دهد.

به هر ترتیب یکی از اهداف حرکت و قیام امام حسین(ع) تشکیل حکومت شایسته است. تشکیل راه انداختن حکمرانی و امامت کسی است که چنین اوصافی را داشته باشد. البته در تحلیل اهداف قیام امام حسین(ع) یا حرکت امام حسین(ع) تحلیل های دیگری هم وجود دارد هم در فقه و هم در بیرون از فقه توسط صاحب نظران و تاریخ دادنان دیدگاه هایی در این باره وجود دارد و یکسان نیست.

در میان تحلیل های مختلف فقهی که وجود دارد در یک اثری که از بنده منتشر شده با عنوان «عاشورا در فقه» تحلیل های مختلفی را در باب این موضوع آوردم از جمله تحقیق قابل توجه امام خمینی(ره) که حرکت امام حسین(ع) را برای تشکیل حکومت می دانند در عین اینکه تاکید دارند امام حسین(ع) سرانجام حرکت خود را می دانستند و یکی از ویژگی های تحلیل امام خمینی(ره) هم این بود که حرکت امام حسین(ع) را قابل تأسی می دانستند.

همچنین بخوانید:

تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه : قسمت اول
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه : قسمت دوم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین (ع) به معاویه : قسمت سوم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه: قسمت چهارم
تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع) به معاویه : قسمت پنجم 

 


شنبه 5 شهریور 1401 - 13:0:29