ورده، که تنها چند سال بیشتر ندارد، از میان آتشی که خانهاش را در بر گرفته بود بیرون آمد، در حالی که به دنبال خواهران و برادران گمشدهاش میگشت. با صدایی غمگین گفت: «من خواهر و برادرهایم را میخواهم»؛ جملهای که تلخی عمق فاجعه را بازتاب میدهد.
این کودک لحظات تلخ آن حادثه را چنین روایت کرد: «موشک برگشت و دوباره روی خواهر و برادرهایم افتاد. شروع کردیم به دویدن در اطراف آتش... بعدش همهچی محو شد...»، اشارهای به لحظات آمیخته با وحشت و سردرگمی.
بیشتر بدانید:
سکوت جهانی در برابر جنایات غزه؛ بزرگداشت امام، فریاد آزادی فلسطین
همهی ما شاهد بودیم که چگونه وردة کوچک از میان آتش بیرون آمد، در حالی که آتش دور تا دورش زبانه میکشید، مادر، خواهران و برادرانش را در بر میگرفت و میسوزاند. این صحنه فاجعهبار بود، اما در عین حال روزنهای از امید را در خود داشت... نجات وردة کوچک، معجزهای الهی بود.
«بله، او ورده است... و حقیقتاً گُلی است.»
دخترکی که از دل آتش بیرون آمد، با چشمانی که درد فقدان و شوک نجات را در خود جای داده است. امروز، ورده بیش از هر زمان دیگری به حمایت نیاز دارد. او نهتنها به درمان جسمی نیازمند است، بلکه به توانبخشی روانی، معنوی و مالی نیز احتیاج دارد.
از تمام کسانی که توانایی کمک دارند میخواهیم دریغ نورزند. چه کمکهای مالی، چه خدمات درمانی، چه حتی یک کلام محبتآمیز — هر کدام میتواند دنیای وردة کوچک را کمی روشنتر کند. دختری که چیزی را دیده که هیچ انسانی، مخصوصاً کودکی بیگناه، نباید هرگز تجربه کند.