منازل راه سیر و سلوک در حدیث عنوان بصری

سه شنبه 11 آذر 1399 - 14:4:6
منازل راه سیر و سلوک در حدیث عنوان بصری

سلوک إلی الله راهی طولانی است که ابتدای آن شناخت خدا و انتهای آن تفویض کارها به اوست و بین این آغاز و پایان، مراحل بسیاری چون عبودیت، اطاعت، بیم، امید، اخلاص، محبت، تواضع، شکر، حمد و...است.

تهران- الکوثر:  بین «معرفت جبار» و «تفویض کار به او»، مراحل میانی و منازل بسیاری است که شرح آن مجالی دیگر می طلبد. هنگامی که انسان دانست که خدا پروردگار جهانیان و بخشنده مهربان است، او را سپاس می گزارد و چون دانست او سرپرست و حاکم بر بندگان است، اطاعت و بندگی او را پیشه خود می کند و چون دریافت که خداوند دعای بندگان خود را مستجاب می کند، به درگاه او دست به دعا برمی دارد و وقتی فهمید که خداوند آمرزنده است، به استغفار و توبه می پردازد و هنگامی که دانست خدا شدید العقاب است، از مقام پروردگار خویش بیمناک می گردد و چون دانست خداوند دارای رحمت گسترده است، به او امیدوار می شود و وقتی فهمید که خداوند متعال بندگان خویش را دوست داشته، گرامی شان می دارد، خدا را دوست خواهد داشت.

متن و ترجمه حدیث عنوان بصری

بدین ترتیب، سلوک إلی الله راهی طولانی است که ابتدای آن شناخت خدا و انتهای آن تفویض کارها به اوست و بین این آغاز و پایان، مراحل بسیاری چون عبودیت، اطاعت، بیم، امید، اخلاص، محبت، تواضع، شکر، حمد و...است. در بسیاری از روایات اسلامی نیز به این معانی اشاره شده است که گلچینی از آنها را به قدری که مناسب این مقال باشد ذکر می کنیم:

پیامبر اکرم(ص) فرموده است:

هر که خدا را بشناسد، دهان خود را از سخنان بی مورد و شکم خود را از غذاهای ناپاک می بندد و با نماز و روزه خود را به عفت وا می دارد.

از امیرالموءمنین(ع) چنین نقل شده است:

از کسی که خدایش را می شناسد تعجب می کنم که چرا برای جایگاه ابدی خود تلاش نمی کند. 

نکاتی پیرامون حدیث عنوان بصری

امام صادق(ع) فرموده است:

هر کس شناخت پیدا کند از خدا پروا می کند، و هر که از خدا پروا کرد، نفس او به راحتی از دنیا می گذرد.

این روایات را نیز از امیرموءمنان(ع) نقل کرده اند:

خداوندا، ما را از آنان قرار ده که یاد تو از شهوتها بازشان داشته است.

خداشناسی در قلب هر کس ساکن گردید، بی نیازی از خلق خدا نیز در قلب او ساکن می شود.

کسی که عظمت خداوند را شناخت، سزاوار نیست که احساس بزرگی کند.

هر که خداشناس تر باشد، خداترس تر نیز هست.

نهایت معرفت، ترس از خداست.

هایت علم، ترس از خداوند متعال است.

داناترین مردم به خدا کسی است که بیشتر از او طلب حاجت می کند.

از کسی که خدا را می شناسد و خداترسی او زیاد نمی شود تعجب می کنم.

سزاوار است که خداشناسان بر او توکل کنند.

کسی که خدا را می شناسد، سزاوار است دلش چشم بر هم زدنی از بیم و امید خدا خالی نباشد.

چهره عارفْ خندان و دلش محزون است.

عبادت عارفان از ترس خدا گریه کردن است.

هرچیز را معدنی است و معدن تقوا دلهای عارفان است.

کمترین حد معرفت، باعث زهد در دنیا می گردد.

میوه معرفت، بی میلی به دنیاست.

هرکه خداشناس شود، موحد می گردد. 

منابع معرفت در حدیث عنوان بصری

 

هر کدام از این روایات، ایستگاههای تکامل بشر در معرفت خدا به شمار می آیند. معرفت چنان که در روایات آمده اساس حرکت به سوی آخرت، زهد در دنیا و بی میلی به آن، بی نیازی از مردم، تواضع، دعا، حاجت خواستن از خدا، توکل بر خدا، ترس و بیم از خدا، امید به خدا، حزن و اندوه و گریه، تقوا، توحید، و...است.

این بخشی از منازل تکاملی انسان در این سفر دور و دراز است که از معرفت آغاز شده و به تفویض ختم می شود. در پاسخ به این سوءال که چرا این سفر به تفویض پایان یافته است، باید گفت که آخرین مرحله این سفر این است که انسان در عالم وجود جز سلطنت خداوند متعال سلطنت دیگری نشناسد و در پی آن، اراده و رضایت او در اراده و رضای خداوند فانی گردد و دیگر اراده ای جز اراده خدا و رضایتی جز رضایت خدا نداشته باشد و تمام امور خود را به خدا تسلیم کند و از اوامر او خشنود باشد، در اراده و سلطه او فانی شود و از «من» خود حتی سایه ای هم حس نکند. این، پایان سفر است.

در محدوده امر و نهی خداوند

این سومین علامت عبودیت در حدیث امام صادق(ع) خطاب به عنوان بصری است. همت بنده واقعی و آنچه شبانه روز فکرش را مشغول می کند، این است که آنچه را مولایش می خواهد انجام دهد و آنچه را مولا نمی خواهد ترک کند؛ چون هدف بنده در زندگی باید خشنودی مولا باشد که آن هم در مشغول بودن بنده به اوامر و نواهی مولاست. اگر انسان در ادعای عبودیت صادق باشد، اشتغالی که باید فکر و وقت او را به خود مشغول کند این است و حتی بهشت، با همه عرض و طول و نعمتهایی که خدا در آن برای بندگان صالح خود مهیا ساخته است، نباید ذهن او را به خود مشغول کند. 

حقیقت بندگی در حدیث عنوان بصری

 

کسی که به این مقام دست یابد، هر قدر هم سعی و کوشش خود را در اطاعت از خدا به کار بندد، باز هم همواره خود را در برابر خدا مقصر و اهمال کار به شمار می آورد، و هرچه درک او از عبودیت بیشتر شود، احساس کوتاهی او در طاعت و ادای حق بندگی بیشتر خواهد شد؛ زیرا او هیچ گاه خود را در حد قیام به ادای حق بندگی به صورت کامل نمی بیند؛ پس هیچ گاه عجب و غرور او را فرا نمی گیرد و احساس کوتاهی و گناه در او قوی می شود؛ خنده اش کم و گریه اش بسیار می گردد: «از این پس اندکی بخندند و بسیار گریه کنند». غصه چنین کسی بسیار و خوشی و بازی او اندک است. تکبر و خودنمایی، زیادت طلبی، فخر فروشی، مجادله، مباهات کردن و هیچ شأنی از شئون دنیوی در او نیست و کار سختی که همان قیام به ادای حق بندگی خداست، او را از تمام این مسائل باز می دارد.

زیادت طلبی، فخر فروشی، مجادله، مباهات کردن و تکبر و خود نمایی از آثار بی قیدی در زندگی انسان است. بی قیدی و اشتغال، هر یک، عوارض و آثاری در زندگی بشر دارند. آثار بی قیدی عبارتند از: حرص و نزاع بر سر مال دنیا، تکبر و خودنمایی، شادمانی و خوشی و بازی، مجادله و دشمنی و نزاع و جدال بر سر امور دنیوی، و متکبرانه و از سر خودبزرگ بینی با مردم برخورد کردن.

آثار اشتغال نیز بدین قرار است: غصه و اندوه، غرق در بحر تفکر و تأمل شدن، احساس کوتاهی و گناه، پشتکار و دوراندیشی و اراده، برخورد قاطع با نفس و برخورد بدون تکبر و خودبزرگ بینی با مردم.

در خطبه صفات متقین در کلام امیر موءمنان، نمایش زیبایی از آثار اشتغال به بندگی خدا در زندگی انسان می یابیم:

دلهای پرهیزکاران اندوهگین، مردم از آزارشان در امان، تن هایشان لاغر و درخواستهایشان اندک، نفسشان عفیف و دامنشان پاک است...دنیا می خواست آنان را بفریبد، امّا عزم دنیا نکردند و می خواست آنان را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند...اعمال نیکو انجام می دهد و ترسان است. روز را با سپاس گذاری به شب می رساند و شب را با یاد خدا صبح می کند. شب، ترسان می خوابد و شادمان برمی خیزد ؛ ترس برای اینکه دچار غفلت نشود و شادمانی برای فضل و رحمتی که به او رسیده...روشنی چشمش در چیزی قرار دارد که جاودانه است و آنچه را که پایدار نیست ترک می کند...او را می بینی که، آرزویش نزدیک، لغزشهایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در راه حرام مرده، و خشمش فرو خورده است...در کار ناروا دخالت نمی کند و از محدوده حق خارج نمی شود. اگر خاموش است، این خاموشی اندوهگینش نمی کند، و اگر بخندد، آواز خنده او بلند نمی شود. نفس او از او در زحمت، ولی مردم از او در آسایشند. برای قیامت خود را به زحمت می افکند، ولی مردم را به آسایش و رفاه می رساند. دوری او از بعضی مردم از روی زهد و پارسایی و نزدیک شدنش با بعض دیگر از روی مهربانی و نرمی است ؛ دوری او از روی تکبر و خودپسندی و نزدیکی او از روی حیله و نیرنگ نیست. 


برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید


سه شنبه 11 آذر 1399 - 13:32:14