به گزارش پایگاه شبکه الکوثر ، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا روز دوشنبه در تماس تلفنی خود با آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل درباره حملات اخیر در عراق مدعی شد اقدام تدافعی آمریکا با هدف بازدارندگی در مقابل ایران و حفظ جان آمریکایی ها بوده است.
وزیر خارجه آمریکا، همچنین با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی درباره حملات آمریکا در عراق و سوریه برای مقابله با ایران گفت و گو کرد.
این فقط پمپئو نبود که وانمود کرد که زمین عراق تبدیل به جنگ نیابتی میان ایران و امریکا شده است بلکه برایان هوک مسوول گروه اقدام علیه ایران در وزارت امور خارجه امریکا هم پس از حمله جنگنده های امریکایی به پایگاه های حشدالشعبی در مرز قائم که به شهادت دستکم 27 نفر منجرشد ادعا کرد هدف قرار دادن پایگاههای حشدالشعبی پیام به ایران است.
شباهت این توجیه با توجیه عربستان که به مدت نزدیک به پنج سال یمن را هدف شدیدترین حملات نظامی قرارداده است یا توجیه نتانیاهو در اشغال بیشتر سرزمین های فلسطینی و حمله به کشور عربی سوریه, این سوال را مطرح می کند که آیا این ادعا درست است یا اشغالگران امریکایی و سعودی برای توجیه اهداف سلطه جویانه و اشغالگرانه خود آدرس غلط می دهند؟
در پاسخ به این سوال اگر بر اساس شرایط منطقه وبازیگران منطقه ای معادله ای را در نظر بگیریم یکطرف معادله ایران و در طرف دیگر معادله امریکا, رژیم صهیونیستی و عربستان قرار دارد.
ایران در این محور با فشارهای حداکثری و تحریم های یکجانبه وغیر قانونی امریکا روبروست این در حالی است که به دلیل توجه ایران به داخل و دستیابی به دانش هسته ای و قدرت نظامی و سرباز زدن از شناسایی رژیم صهیونیستی به دلیل دفاع از حقوق فلسطینی ها در معرض دشمنی این رژیم و حسادت و دشمنی سعودی ها نیز قرار گرفته است.
بدون هیچ جهت گیری و طرفداری اگر رفتار دو طرف معادله بررسی شود به نظر می رسد پس از انقلاب اسلامی قدرت نرم ایران که بنیان آن بر استقلال طلبی و آزادی خواهی و تکیه بر آرمان های انسانی و اسلامی استوار بوده, توانسته است قلوب ملت های منطقه را به خود جذب نماید و این موضوع سبب شده است تا در طرف دیگر معادله نگرانی هایی ایجاد و به قدرت سخت متوسل شود.
از یکسو از بین رفتن رژیم وابسته پهلوی و از دست دادن ایران, سبب شد تا امریکا فشارهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی خود را علیه کشور در دستور کار قرار دهد.
از حمله نظامی امریکا به طبس گرفته تا تحریم های ضد ایرانی گرفته وتحریک صدام بعثی معدوم برای حمله به ایران وحمایت همه جانبه از او از مثال های گویایی است که در این زمینه به آنها می توان اشاره کرد.
رژیم صهیونیستی نیز که با مقاومت ضد اشغالگری ناشی از قدرت نرم ایران در سرزمین های فلسطینی و لبنان روبرو شده بود دشمنی خود را با ایران آغاز کرد و سعودی ها هم با تفکرات افراطی و برداشت غلط خود از اسلام که داعیه رهبری جهان اسلام را داشتند در برابر قدرت نرم ایران کم آوردند و به جای تصحیح اشتباهات خود پیوستن به محور امریکا و صهیونیست ها را پذیرفتند.
این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه امریکا به افغانستان وعراق لشکرکشی کرد اما نتیجه استفاده از قدرت سخت بر خلاف انتظار امریکا و محور سعودی و صهیونیستی, به شکل گیری دولت هایی منتخب نزدیک به ایران هم در افغانستان و هم در عراق منجر شد.
همه این اتفاقات به این منجر شد که رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت جعلی اش احساس خطر بیشتری نماید به ویژه اینکه این رژیم در جنگ 33 روزه در سال 2006 از حزب الله لبنان شکست خورد. آن هم در حالیکه کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت امریکا با تصور شکست حزب الله, حمله رژیم صهیونیستی به لبنان را درد زایمان برای پدیدآمدن خاورمیانه بزرگ توصیف کرده بود خاورمیانه ای که بر اساس نظر رایس باید مختصات مرزها و ژئوپولتیک کشورها در آن به نفع رژیم صهیونیستی تغییر می کرد.
اما این اتفاق نیفتاد و محور مقاومت برای مقابله با اشغالگری و تجاوزهای احتمالی رژیم صهیونیستی در منطقه شکل گرفت. در پی این اتفاقات بود که طرح براندازی بشار اسد و ایجاد فاصله میان حلقه های محور مقاومت در سال 2011 درسوریه از سوی محور امریکایی, صهیونیستی و سعودی کلید خورد و به موازات آن این محور در عراق هم با ایجاد گروه داعش و استفاده از آن سعی کرد دولت عراق را سرنگون نماید.
این اتفاقات در شرایطی رخ داد که بر اساس توافق امنیتی بغداد- واشنگتن, امریکا باید به کمک عراق می شتافت و با داعش مبارزه می کرد. اما چگونه این انتظار منطقی بود در حالیکه خود امریکا برای از بین بردن دولت منتخب عراق دست بکار شده بود. اینجا بود که همانگونه که دولت سوریه از ایران خواست به کمک دمشق در مبارزه با گروههای تروریستی بشتابد دولت عراق هم همین درخواست را به اطلاع تهران رساند و ایران که خود با فشارهای امریکا روبرو بود به این درخواست ها پاسخ مثبت داد وبه کمک هرد و دولت وملت سوریه و عراق شتافت.
اما از آنجایی که هم در سوریه ارتش این کشور با تحلیل روبرو شده بود و هم در عراق ارتش این کشور به دلیل اشغال امریکا از هم فروپاشیده بود مرجعیت نجف فرمان فتوای تشکیل نیروهای حشدالشعبی را صادر نمود و ایران با آموزش این نیروها کمک کرد تا هر دو کشور از فروپاشی در امان بمانند.
آزادسازی موصل به عنوان مرکز خلافت داعش و از بین بردن این گروه تروریستی یکی از دستاوردهایی بزرگ حشدالشعبی بود که از یک طرف ملت و عراق را نجات داد و از طرف دیگر طرح های امریکا برای تشکیل خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق وسوریه را با شکست روبرو کرد.
اکنون مشخص شد که عراق با تکیه بر همین نیروهای مردمی که با فرمان عادل عبدالمهدی نخست وزیر جزیی از ارتش عراق شده بودند توانایی دارد که خود ثبات وامنیت عراق را حفظ نمایند واین به معنی آن بود که دیگر نیازی به حضور نظامیان امریکایی هم نخواهد بود.
در واقع حشد الشعبی با شکست دادن داعش هم طرح های امریکا در منطقه را بر هم ریخت و هم اینکه ثابت کرد دیگر نیازی به حضور نظامیان امریکایی در عراق نیست. آن هم در حالیکه به گفته ترامپ امریکا در منطقه 7 تریلیون دلار هزینه کرده بود و قصد داشت با تمرکز بر چاههای نفت عراق و سوریه و دیگر منابع و ثروت های این دو کشور سالیان سال در منطقه باقی بماند یا حداقل دولت های دست نشانده ای را به قدرت برساند که گوش به فرمان واشنگتن باشند تهدیدی هم برای رژیم صهیونیستی نباشند.
در تمام این مواردی که مطرح شد این عراق و سوریه و یا لبنان و فلسطین بودند که از کمک ایران بهره بردند و به کمک ایران کشورهای خود را حفظ کردند و اینگونه نبوده که ایران در مقابله با دشمنی امریکا و رژیم صهیونیستی نیاز به کمک عراقی ها یا سوری ها یا لبنانی ها داشته باشد.
خوشبختانه ایران در طول این مدت علی رغم داشتن قدرت نرم, در دستیابی به قدرت سخت هم گام های مهمی برداشته بود که امریکا یا رژیم صهیونیستی جرات حمله نظامی به کشور را نداشتند هر چند در لفاظی های خود هیچگاه از روی میز بودن این گزینه دست برنداشتند. این قدرت نظامی جایی آشکار شد که ایران پهپاد فوق پیشرفته گلوبال هاک را در آسمان خود سرنگون کرد و امریکا و متحدانش جرات نکردند که تهدیدات خود را عملی نمایند.
با این توضیحات روشن می شود که جنگ امریکا در عراق با عراقی هاست یا در سوریه با سوری هاست و نام بردن از ایرن فقط توجیهی برای اهداف اشغالگرایانه یا غارتگرایانه آنهاست. البته این توجیه گری ناشیانه فقط مختص مقام های امریکایی نیست بلکه عربستان هم دقیقا در یمن برای به قدرت رساندن دولت دست نشانده مستعفی و فراری منصور هادی همین توجیه را مطرح می کند. سعودی ها به همراه امارات که اکنون انگیزه های اشغالگری این کشور در جنوب یمن و حتی لیبی اشکار شده است مدعی هستند قصد دارند نیروهایی که از حمایت ایران برخوردارند و به نیابت از ایران می جنگند از قدرت برکنار کنند.
ائتلاف سعودی به کمک امریکا و رژیم صهیونیستی ملت یمن را محاصره کرده, هزاران غیر نظامی را به قتل رسانده, تمام تاسیسات زیر نبایی یمن را نابود کرده, میلون ها یمنی را به سبب محاصره زمینی, هوایی ودریایی کشورشان در معرض گرسنگی ومرگ قرار داده است آن موقع ادعا می کند با نیروهای نیابتی ایران می جنگد؟
بی شرافتی مقام های امریکایی و سعودی در توسعه طلبی نتانیاهو با اشغال بیشتر سرزمین های فلسطینی از جمله انضمام قدس قبله گاه اول مسلمانان جهان به سرزمین های اشغالی نیز دیده می شود و او هم از جنگ نیابتی با ایران سخن می گوید اما پیوسته سرزمین های عربی را به سرزمین های اشغالی ضمیمه می کند. و جالب اینکه این محور بی شرافت پس از حمله جنگنده های امریکایی به پایگاههای حشدالشعبی عراق , همدیگر را تائید و به یکدیگر نیز تبریک می گویند.
البته این محور باید هم به یکدیگر تبریک بگویند چرا که به زعم خود تصور می کنند با از میدان به در کردن نیروهای مقاومت مردمی خواهند توانست طرح معامله قرن را اجرا نمایند و همانگونه که یک مقام فلسطین گفت فلسطینی های ساکن اروپا را مجبور کنند که به استان الانبار بیایند و پروسه تجزیه غرب عراق هم شکل بگیرد و اینجاست که تعجب نمی کنیم که کشورهای اروپایی چون انگلیس هم از حمله به پایگاه های حشدالشعبی عراق حمایت نمودند.
برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید
سه شنبه 10 دی 1398 - 15:27:31