مسجد «خواجه احرار ولی» قدیمی‌ترین مسجد جامع ازبکستان

شنبه 4 فروردین 1397 - 13:6:43
مسجد «خواجه احرار ولی» قدیمی‌ترین مسجد جامع ازبکستان

قدیمی‌ترین مسجد جامع تاشکند گنجایش تعداد زیادی نمازگزار را داراست که قدمت آن به سال 816 هجری می‌رسد. این مسجد که در بالاترین نقطه مرکز ازبکستان بنا شده تاکنون چندبار بازسازی شده است.

تهران- الکوثر:  مسجد جامع خواجه احرار ولی واقع در منطقه «چارسو» است که تنها نمونه مساجد اواخر قرون وسطی در آسیای مرکزی محسوب می‌شود. ساختمان اصلی این مسجد به شکل مکعب با یک گنبد دارای 4 پنجره کوچک ایجاد شده است.

در بازسازی این مکان در سال 2003، این بنا با روش‌های مدرن ساخته شد و در حال حاضر دارای 3 گنبد بزرگ و مسجدی زیبا است.

این مسجد جامع در میان 157 مسجد شهر تاشکند قدیمی‌ترین و در بین مساجد ازبکستان سومین مسجد بزرگ این کشور پس از مسجد «بی‌بی‌خانم» در «سمرقند» و «پای‌کلین» در «بخارا» محسوب می‌شود.

در این رابطه «محمد نظر قیوم‌اف» رئیس مساجد نهادهای مذهبی ازبکستان اظهار داشت که در این کشور 2037 مسجد وجود دارد.

به گفته وی، با حمایت مالی اداره مسلمانان ازبکستان در سال گذشته 12 مسجد جدید ساخته شد و حدود 20 مسجد دیگر از کمک‌های مادی برخوردار شدند.

وی همچنین خاطرنشان کرد که در سال 2013 ساخت بیش از 27 مساجد جدید و تعمیرات اساسی 124 مسجد انجام شده است.

شيخ خواجه‌ احرار (90-1404 میلادی)، رهبر اصلی صوفيان فرقه نقشبندیه آسيای ميانه در اواسط قرن پانزدهم میلادی بوده است كه با قدرت روحانی اش، نفوذ زيادی بر امیرتيمور داشت.
مقبره خواجه‌عبيدالله احرار ولی در مجاورت مدرسه نادر ديوان‌بيگی قرار داشته و داراي حياطی بزرگ و يك حوض هشت گوش در وسط آن است. هم‌چنین دو مسجد قديمی و جديد در آن دیده می‌شود. بر روی ديوار مسجد قديمی چنین شعری نوشته شده است:
آسمان سجده كند پيش زميني كه در او
يك دو كس، یك دو نفس بهر خدا بنشينند
يك مناره هم در حياط هست که قبر خواجه در آخر آن، بر روي سكویی به ارتفاع يك متر و نيم با ابعاد هشت در هشت متر قرار دارد و ده سنگ قبر ديگر هم در آن‌جا ديده می شود. بالاي قبر خواجه، يك سنگ قبر عمودی با نوشته‌هایی بر آن قرار دارد.

خواجه احرار ولی،عارفی از سمرقند

خواجه عبید الله احرار ولی یکی از نوابغ قرن 15 میلادی است که در زمینه عرفان و تصوف در منطقه ماوراالنهر یا خراسان بزرگ شهرت زیادی داشته است.وی از مشاهیر فرقه نقشبندیه است و مقبره وی در روستای کمانگران در پانزده کیلومتری سمرقند زیارتگاه مردم ازبکستان و بخصوص اهل سلوک می باشد.
خواجه احرار در سال 806 هجری و در عصر تیموریان در شهر سمرقند بدنیا آمد و درسال 895 هجری در سمرقند در گذشت. وی دارای سه فرزند به نامهای خواجه عبدا... خواجه ،کاخواجه ومحمد یحیی بود.فرزند سوم به همراه تمام فرزندانش بدست ازبکان شیبانی در سمرقند کشته شده اند.
برخی از یادداشتها و حکایات خواجه احرار نشان می دهد که عمدة دوران طفولیت وی در شهرتاشکند سپری شده است. وی در این رابطه می گوید:
«یک بار در دوران کودکی ، حضرت عیسی را خواب دیدم فرمودند که غم مخور ما تربیت ترا برعهده گرفته ایم... وچون تربیت این فقیر را برخود گرفتند دراین فقیرصنعت احیای قلوب اموات حاصل گردید.»
و بنظر میرسد که از همین جا نام عبیدالله به خواجه احرار ولی تغییر یافته باشدچراکه وی افراد دل مرده که دچار دنیا زدگی و طمع گردیده و از فضائل اخلاقی دور مانده بودند را به راه راست هدایت می نمود.
محمد بن برهان الدین معروف به محمد قاضی تاشکندی نویسنده کتاب سلسله العارفین ، درخصوص اصل ونسب وزندگی نامه خواجه احرار در کتاب سلسله العارفین چنین آورده است: 
« خواجة ما پسر خواجه محمود وخواجه محمود پسرخواجه شهاب الدین وایشان به سه واسطه به خواجه محمد نامی می رسند. منقول است که این خواجه محمد نامی اهل بغداد بود و در ملازمت حضرت شیخ ابوبکر محمد ابن علی ابن اسماعیل قفان چاچی که از بزرگان علمای شافعی و عالم به ظاهر و باطن بوده به شام آمده و در آنجا سکنی گزیده است.»
درباره مادر خواجه احرار نیز محمد قاضی چنین می گوید: 
«والده حضرت خواجه ، دختر خواجه داودند و ایشان پسر حضرت خاوند طهورند که نامبرده پسر شیخ عمر باغستانی بوده است.»
بر این اساس مشخص می گردد که نسبت خواجه عبیدالله احرار از طرف مادری به شیخ خاوند طهور که مدفن وی در تاشکند بوده و به شیخا نطور معروف است می رسد. شیخ خاوند طهور از متصوفین قرون 6 ، 7 هجری بوده است.
خواجه شهاب الدین محمد نامی پدر بزرگ خواجه احرار ولی ، نیز در نزد اکا بر سلوک نقشبندیه اعتبار فراوان داشت و از مریدان و معتقدان عارف معروف شیخ ابوبکر محمد قفان چاچی بود. قفان چاچی کسی بود که نسخه قرآن عثمانی را که گفته می شود به خط عثمان خلیفه دوم نوشته شده است را به تاشکند آورده و آن را از حمله وتاراج مغولها مصون داشت. بستگان خانوادة مادری خواجه احرار از جمله شیخ عمر باغستانی و فرزند او شیخ خاوند طهور نیز از بزرگان طریقت نقشبندیه بودند.
شیخ خاوند طهور در مسائل گوناگون طریقت رساله ای نوشته بود که خواجه احرار از آن استفاده نموده است به غیر از این شیخ خاوند طهور طبع شاعری داشته و عقاید خود را به شکل رباعی نیز بیان میکرده است.
در مجموع افراد خانواده خواجه عبیدالله واقوام او از علمای عصر خود بوده اند و از آن میان دائی او که خواجه ابراهیم نام داشت مشوق اصلی خواجه احرار برای ادامه تحصیل بود و در همین ارتباط او را به سمرقند آورد. خواجه احرار در این خصوص می گوید:
« دائی من خیلی دوست داشتند که تحصیل کنم ومرا از چاچ به سمرقند برای همین امر آوردند .»
این واقعه در 23 تا 24 سالگی عمر خواجه عبیدالله یعنی سال 1427 روی داده بود. در این دوران سمرقند به مرکز علم وفن مشهور گردیده و در آن مدرسة میرزاالغ بیک ، مدرسة سرای ملک خانم ( مدرسه خانم) مدرسة فیروزشاه ، مدرسة امیرشاه ملک، مدرسة مولانا قطب الدین صدر، خانقاه شیخ ابولیث و غیره مورد توجه علما وادبای رشته های گوناگون قرار داشت.
خواجه احرار درمدرسه مولانا قطب الدین سمرقندی شروع به تحصیل نمود اما به دلیل بیماری حصبه،ناچار به ترک مدرسه گردید.در نتیجه وی مستقلاً به تحصیل ادامه داد و پس از چندی مسلط به زبان عربی گردید.

وی بمنظور کسب علوم ، از ازدواج با دختر یکی از بزرگان سمرقند صرفنظر کرد و در محضر عالمان عصر بویژه صوفی بزرگ، سعدالدین کاشغری (وفات 1456میلادی- هرات) که بعدها عبدالرحمن جامی از وی به نیکی یاد نموده بود مسائل تصوف را آموخت . همچنین وی با اعلم العلمای آن زمان یعنی فضل ا... بن عبدالواحد ابولیث که بعدها عبدالرحمن جامی،علیشیرنوائی و دولتشاه سمرقندی در محضر وی تلمذ نموده بودند مصاحبتها داشت. پس از تبعید میرقاسم انوار شاعر و دانشمند معروف (1435-1356میلادی) به سمرقند ، شیخ به خدمت وی رسید واز دروس وی نیز بهره برد.گفته شده است که میرقاسم انوار در 71 سالگی به نبوغ این جوان ترکستانی (شیخ احرار 24 ساله) پی برده و وی را اعجوبة زمان نامیده بود.
خواجه احرار از محضر شیخ بهاء الدین عمر تعلیمات عمیقی درخصوص نقشبندیه فرا گرفت. نامبرده از علمای بزرگ هرات بود که به هنگام توقف شیح احرار در هرات به مدت 5 سال با وی مباحثه داشت. 
عبدالرحمان جامی در نفحات الانس در مورد خواجه احرار ولی چنین نوشته است: «خواجه عبیدالله احرار امروز مظهر آیات و مجمع کرامات و ولایات طبقة خواجگان است »
اعتبار و موقعیت خواجه احرار در قرنهای بعد نیز زبانزد محافل علمی بود برای نمونه مطربی سمرقندی در قرن 16 پس از سفر به سمرقند و زیارت آرامگاه خواجه احرار این غزل را با دست خود بر دیوار مسجد خواجه احرار برسم یادگار نوشته است:
« گرتوداری زسرصدق وصفا آگاهی
باش فراش در خواجه عبیداللهی
بدر اوج کرم و ماه سپهر فیض است
شهرة کوکبه ازماه بود تا ماهی
به ادب بوس دلا حلقة این در زنهار
گرتو در حلقة این سلسله دولت خواهی
خاکسارم چو دراین منزل کعبه سُفتم
نکنم آرزوی منصب شهنشاهی »

لائق اندیجانی شاعر همین قرن نیز در سفر به سمرقند چنین شعری را بر دیواره مزار خواجه احرار نوشته است:
« درخت ارغوان چون من به چشم پرزخون خود
سری برخاک این درگاه عالیجاه بنهاده »

شاعر قرن 16 ابومحمد امینی نیزچنین گفته است:
واسطة دولت واقبال ماست 
خواجه احرار شده محترم

هنگامی که خواجه احراردرسال 895 درماه رجب و شب شنبه در قریه کمانگران (اطراف سمرقند ) وفات نمود این شعر در فوت ایشان گفته شد:
قطب الاقطاب زجهان تا رفت
ماند دردل هزار محنت وآه
صبح زد آه وسراز جیب درید
شام شد تیره و روز جامه سیاه
به ثبوت مصیبت جانسوز
روی زرد است اشک سرخ گواه
رهبر سالکان مرشد حُر
سرور جمله اولیاء الله
هاتف غیب سال تاریخش
گفت: برگو ، نماند مرشد راه (895)

مولفان ودانشمندان شرق وغرب در قرن نوزدهم ببعد نیز از خواجه احرار با احترام یاد کرده اند. برای نمونه دانشمند معروف مجارستانی آقای هرمان وامبری د رکتاب تاریخ بخارا با افتخار از وی یاد نموده است. وی می گوید:
« سعدالدین کاشغری و خواجه احرار از پیشوایان بزرگ معنوی عصر خود بودند. و خواجه احرار همان شخصی است که در ماوراء النهر شهرت و جلال شاهانه داشت و جامی چهاربار به دیدارش شتافت .وی در لباس فقردارای فطرت ملوکانه بود و بی اعتنا به فقر درقبای شاهی درآمده بود.»
چارلز مبرا وزرساری ، شرقشناس معروف انگلیسی نیز در کتاب مشهور خود به نام ادبیات فارسی، از خواجه احرار به عنوان یک فرد برجسته نام برده است. مستشرق دیگر غربی یعنی چک فیلکس تاویرا نیز خواجه احرار را فیلسوف شهیرترکستان نامیده است.
استاد دانشگاه سنت پطرزبورگ الکساندر نیکولاویچ بالدیریف نیز مشتی از خاک مقبره خواجه احرارولی را تبرکاً به زادگاهش برد.
خواجه عبیدالله درجهت هدف اصلی متصوفین یعنی پیداکردن مرشد کامل فعالیت فراوانی نمود اما چنین فردی را در هرات پیدا نکرد لذا بعد از پنج ماه زندگی در هرات در سالهای 33-1432 میلادی از هرات به ولایت سُرخان دریا(واقع در ازبکستان امروز) سفر کرده و با کمک یعقوب چرخی بن عثمان بن محمود الغزنوی ( وفات سال 1447) ازشاگردان بهاء الدین نقشبندیه که یکی از افراد بانفوذ طریق خواجگان بوده « رساله انسیه» را در معرفی این طریقه تالیف کرده و بتدریج در سیمای او مرشد کامل را یافت.خواجه احرار پیش این مرشد زیاد نماند و به وطن خود ( تاشکند) مراجعت کرد. 
شایان ذکر است که در قرن نُهم هجری نه تنها هنر و کشاورزی در ماوراءالنهر رشد نمود بلکه علم وادب وفرهنگ نیز پیشرفت وترقی فراوان کرد. دراین قرن آکادمی با یسونغور میرزا، مکتب ریاض و رصدخانه میرزا لغ بیک افتتاح شد و افرادی چون عبدالرحمن جامی، نظامی الدین میر، علیشیرنوائی، کمال الدین بهزاد، سلطان علی مشهدی، میرخواند عبدالرزاق سمرقندی، سید قاسم انوار و سعدالدین کاشغری ظهور کردند.
از طرف دیگر دراین عصر افکار فلسفی – تصوفی در شکل طریفت نقشبندیه ظاهر شد و رشد پیدا کرد. در ماوراء النهر وخراسان وهندوستان پیروان نقشبندیه درمیان تمام طبقات اجتماعی فراوان صاحب نفوذ گردیدند و علمای این طریقت در شاخه های گوناگون زندگی اجتماعی موقعیت ها ومقامات بزرگی را عهده دار شدند که خواجه احرار درمیان آنها برجسته تر مینمود.
بسیاری از دانشمندان معتقدند طریقه نقشبندى به عنوان جریان اصلاحى در دین و تصوف به میدان آمد. به زعم خود نقشبندیان این جریان از همان ابتداى رحلت پیامبر(ص) وجود داشته است. نقشبندیان کسانى بودند که سعى مى کردند اعمال صوفى گرى را با ظاهر شریعت منطبق سازند. ایشان نیز مانند سایر اهل سنت دوستداران اهل بیت (س)هستند و حتى تصوف ایشان، این گرایش را افزون تر کرده است. این طریقه که به خواجه بهاءالدین محمد بخارى مشهور به شاه نقشبند، منسوب است داراى سلسله نامه اى است که به امام صادق(ع) و از آنجا به خلیفه اول راشده مى رسد. 


از صفحه گردشگری الکوثر فارسی دیدن کنید

برای عضویت در کانال سروش الکوثرفارسی کلیک کنید


شنبه 4 فروردین 1397 - 13:6:25