دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده 21 مهرماه در سخرانی اعلام راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران، ضمن وارد کردن اتهامات تکراری به تهران در حمایت از تروریسم و دخالت در کشورهای منطقه، از لزوم افزایش فشارها بر این کشور سخن راند. نکته قابل توجه سخنان ترامپ که با واکنشهای گسترده در فضای رسانه ای مواجه شد کاربرد واژهای معجول به جای نام تاریخی، حقوقی و بین المللی خلیج فارس بود. این امر در حالی روی داد که تاکنون هیچ کدام از روسای جمهور آمریکا از چنین واژهای در قبال خلیج فارس استفاده نکرده و حتی در متن رسمی راهبرد آمریکا که توسط کاخ سفید انتشار یافت از واژه صحیح خلیج فارس استفاده شده است. مع الوصف اکنون این پرسش مطرح است که چرا رییس جمهور آمریکا که شخصیتی حقوقی محسوب می شود بدون در نظر گرفتن قواعد و معاهدات روشن بین المللی دست به چنین اقدامی زده است؟ در راستای پاسخ به این پرسش در نوشتار حاضر نقش لابیهای عربی با توجه به نفوذ لابیها در ساختار سیاسی و نحوه فعالیت حکومت در آمریکا به عنوان عاملی کلیدی در توضیح علت اقدام ترامپ ذکر شده است.
لابیگران" Lobby" در آمریکا کلونی های از دسته های رسمی و غیررسمی هستند که با دریافت حمایتهای مالی، اعتباری و یا امتیازی از سوی برخی دولتها یا گروه ها میکوشند تا سیاستهای کاخ سفید و کنگره ایالات متحده را به سمتی هدایت کنند. این لابیگری گاهی بصورت مستقیم بر روی سیاستمداران آمریکایی انجام میشود و گاهی هم بر نهادهای تصمیم ساز(اندیشکده ها) و نیز گاهی از طریق تاثیرگذاری بر روی افکار عمومی آمریکا.
حمایت ایالات متحده از نظامهای محافظهکار(اعراب) نشانه ای از این لابی گری ها است. نظامهایی که براساس حکومت داری به مثابه قرون17 و 18 میلادی زندگی میکنند، کشورهای که حقوق بشر را قبول ندارند و در نهادهای دموکراتیک همچون مجلس و احزاب مخالفانی ندارند. در این نظامها اقلیتهای قومی و مذهبی با ظلم مواجه میشوند و زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند. شکنجهها و اعدام بدون دادگاه مخالفان رواج دارد. اما واشنگتن با علم و آگاهی نسبت به این عملکرد و به منظور تامین منافع احزاب و افرادی که منابع مالی خود را به پول های لابی گران عرب گره زنده اند به همکاری با سازمانهای افراطی و گروههای تروریستی پرداختند که از کشورهایی همچون عربستان و امارات پول میگیرند که لابیهای آنها در آمریکا، بسیار تقویت شده است.
لابی اعرب اساساً یکی از قدرتمندترین لابیهای موجود در آمریکا است که بعد از لابی صهیونیستی دومین لابی تأثیرگذار در فرآیند سیاسی این کشور محسوب میشود. این لابی شامل آن دسته از احزاب و گروه های میشود که به طور مستقیم و غیرمستقیم به دنبال موجاب کردن سیاستگذاران و تصمیم گیران آمریکایی به منظور حمایت از منافع اعراب چه در داخل ایالات متحده آمریکا و چه خارج از این کشور هستند. این لابی که بر نگرانیهای و دغدغه های اعراب تمرکز دارد، سعی دارد تا بتواند با ایجاد امکان مکانیسم لابی در ایالات متحده بیشترین نفوذ را در جهت تامین اهداف خود داشته باشد .ایدئولوژی این لابی گرایش به طرفداری از اعراب از یک سو، و تمایل جامع داخلی سیاسی آمریکا از طرف دیگر است. لابی عرب در امریکا به طور کلی به دنبال ترویج برنامههای خود از این طریق است که نشان دهد آنها به نفع منافع ملی آمریکا نیز هستند.
مکانیسم لابی در آمریکا به شکل های گوناگونی می باشد و در چارچوب آن لابیهای قومی مذهبی، لابیهای صنایع و لابیهای سیاسی و فرهنگی می باشد که به موازات چنین فضایی، کشورهای عربی به فضای لابی گری در ایالات متحده می پردازند. مسئله ای که باید به آن توجه داشت این است که آنها در کنار لابی با افراد و احزاب به دنبال لابی در پروسه نهادهای تحقیقاتی در آمریکا هستند. در حال حاضر موسسه بروکینگز و مرکز سابان از این دسته نهادهای تحقیقاتی هستند. هزینه های مرکز سابان را دولت اردن تامین می کند. هزینه های مرکز بلفر در دانشگاه هاروارد را دولت امارات پرداخت می کند. یعنی آنها به زیرساخت هایی می پردازند که بتوانند در فرایند تصمیم سازی تاثیرگذار باشند. این مسئله توانست آثار خود را نشان دهد. به طور مثال زمانی که هیلاری کلینتون کاندیدای حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری مورد حمایت شدید اقتصادی عربستان سعودی قرار گرفت.
البته کشورهای عربی و در راس آنها عربستان سعودی با توجه به رقابت فقط دو حزب در انتخابات آمریکا هزینه ای لابی گری خود را فقط صرف سرمایه گذاری بر روی حزب دموکرات و شخص هیلاری کلینتون نکرده است در همین رابطه باید گفت که محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد عربستان و وزیر دفاع این کشور بعد از انتخاب دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا طرح کاملی را به ترامپ داده که بر اساس آن بیشتر بندهایش شامل قراردادها و سرمایه گذاری صدها میلیارد دلاری تحت عنوان هماهنگی با اهداف برنامههای ترامپ بوده است. مانند افزایش سرمایه گذاری سعودی در آمریکا تا سقف 200 میلیارد دلار، ایجاد صندوق اعتبار برای سرمایه گذاری آمریکا در زیر ساخت های خود در غرب آسیا، مشارکت استراتژیک ایالات متحده در حوزه های انرژی منطقه، طرح ریاض برای دخالت موثر در بحران سوریه و غیره ....می توان اشاره کرد لذا امروز نیز حزب جمهوری خواه و شخص ترامپ نیز با حجم گستردی از این لابی گری ها که منافع حزب، خودش و خانوادش را تضمین می کند روبرو است. کمک 100 میلیون دلاری سعودی و امارات به بنیاد ایوانکا ترامپ، سرمایه گذاری شرکت های تحت اختیار ترامپ در کشورهای عربی بویژه سعودی، هدایای متنوع و گران قیمت شاه سعودی به ترامپ در سفر وی به این کشور همگی نشان از نفوذ و قدرت لابی اعراب بویژه سعودی در کانالیزه کردن راهبرد منطقه ای ترامپ و در نحوه مواجهه با ایران است.
در کل باید گفت امروز و به زبان ساده یکی انرژی و منافع دیگری را تامین میکند، دیگری امنیت(داخلی و خارجی) آن یکی را؛ این جمله شاید در ظاهر ساده به نظر برسد اما همین جمله ساده اساس روابط دیرینه آمریکا و عربستان سعودی است. روابطی که اگرچه روزهای سرد و گرمی را پشت سر گذاشته اما همین چند ماه پیش نشان داد خرید 400 میلیارد دلاری(تسلیحات) سعودی از آمریکا نام خلیج فارس را تغییر می دهد و همچنان بعنوان عمیقترین پیوند بین این دو کشور می تواند بدعت تاریخی را بهمراه داشته باشد و ملاقاتها و حضور گسترده پی در پی مقامات آمریکا و عربستان با یکدیگر نیز حکایت از نقش ویژه و موثر عربستان در اجرای سیاستهای ایالات متحده در منطقه غرب آسیا دارد.
دو شنبه 24 مهر 1396 - 13:34:13