تهران- الکوثر: ریاض تلاش میکند قیمومیت خود را بر همسایگان خود در حاشیه خلیجفارس تحمیل کند، امری که باعث میشود اکثر آنها در برابر این قیمومیت مقاومت به خرج دهند.
دکتر مضاوی الرشید در تحلیلی که مرکز مطالعات الجزیره متشر کرد، نوشت: بحران کنونی میان عربستان و همپیمانان آن با قطر حلقهای از سلسله روابط بحرانی عربستان با همسایگان کوچک خود در خلیج فارس به شمار میآید. تشدید تنشها در دوره کنونی چه بسا پایانی برای این روابط بحرانی نباشد، بلکه ادامه سیاست خارجی قدیمی عربستان است که پس از تغییر رهبران جدید عربستان و به عهده گرفتن ولایت عهدی از سوی یک فرد کم سن و سال تشدید یافته است.
ابزارهای سیاسی عربستان در برابر کشورهای حاشیه خلیجفارس
هر سیاست منطقهای بر ویژگیهایی استوار است که تصویر کلی روابط خارجی هر کشور را شکل میدهد. از این رو باید عناصر و ابزارهای روابط عربستان با همسایگانش را تعیین کنیم تا درک بهتری از سیاست خارجی عربستان داشته باشیم.
شش عامل اساسی تعیینکننده روابط عربستان با کشورهای عربی خلیجفارس
۱- اهمیت نماد دینی
نظام عربستان بر این باور است که وجود حرمین شریفین یعنی مکه و مدینه در داخل مرزهای عربستان و تحت تسلط نظام این کشور به عنوان خادم حرمین، برگه مهمی در داد و ستد این کشور با دیگر کشورهای حوزه خلیجفارس است. جغرافیای مقدس باعث میشود مقامات عربستان خود را نماینده رهبری کشورهای اطرف شبهجزیره عربی و جهان عرب و جهان اسلام و حتی کل جهان قلمداد نمایند؛ به شکلی که انتظار دارند غرب و دیگر کشورها، این کشور را رهبر جهان اسلام تلقی کنند.
از این رو مقامات سعودی با استفاده نادرست از لقب خادم حرمین شریفین سعی میکنند خود را این گونه معرفی کنند که آنها از بعد دینی در اولویت هستند و این امر باید آنها را از بعد سیاسی نیز در اولویت قرار دهد. از این رو مقامات عربستان از این نماد مقدس استفاده سیاسی میکنند. در اینجا باید اشاره کرد که در حالی که سیاست خارجی عربستان از دیگران انتظار دارد تحمیل سیاسی آن را همچون بعد دینی بپذیرند، اما استفاده از برگه مقدسات در تنشهای سیاسی مسئلهای موفقیتآمیز نخواهد بود. این مسئله باعث مخلوط شدن مقدسات با بازیهای سیاسی میشود و این نتایجی منفی برای سیاست خارجی عربستان به دنبال خواهد داشت؛ زیرا این سیاست بر اساس فرضیه پذیرش اراده سیاسی عربستان از سوی کشورهای مسلمان استوار است.
۲- بعد ریشهای و نژادی
عربستان سعودی از نظر فرهنگی و تمدنی خود را قلب جهان عرب قلمداد میکند، به شکلی که همه قبایل عرب و به ویژه قبایل ساکن در کشورهای حوزه خلیجفارس را دارای ریشههایی در عمق عربستان میداند و از نگاه قبیلهای عربستان خود را عمق قبیلهای جوامعی میداند که ریشههای آنان به قلب جزیره عربی باز میگردد. این فهم از اصول ادعایی و حقیقی عربی، باعث احساس برتری میشود که عربستان خود را به عنوان اصل و دیگران به عنوان فرع قلمداد کند. این امر روابط منطقهای عربستان با همسایگانش را در دورههای معینی تخریب میکند. همان گونه که اخیرا آل شیخ (محمد عبدالوهاب) خانواده مرتبط با وهابیت عربستان با صدور بیانیهای رابطه قبیلهای میان خود با حکام قطر را رد کردند. این بیانیه بیانگر این بود که عربستان حتی نسب را هم وارد درگیری سیاسی کرده و این امر اختلافات قدیمی را شعلهورتر میسازد.
۳- مرکزیت جغرافیایی
عربستان خود را بزرگترین کشور جهان عرب قلمداد میکند و بر اساس این وسعت جغرافیایی، خود را مرکز و محوری میداند که کشورهای دیگر و به ویژه کشورهای کوچک خلیجفارس باید به آن احترام بگذارند. این مسئله به وضوح در سخنان مقامات سابق سعودی نمایان شد، به شکلی که ترکی فیصل، رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی سعودی، قطر را به جای کشور، یک خانواده ۳۰۰ هزار نفری توصیف کرد. از این رو نگاه عربستان به شهروندان دیگر کشورهای خلیجفارس و جغرافیای آن مشابه نگاه آن به قطر است.
۴- ثروت اقتصادی
حجم بازار و قدرت خرید اقتصاد عربستان که مبتنی بر منابع نفتی است، بزرگترین اقتصاد عربی و خلیجفارس به شمار میرود. با وجود این، نظام عربستان تکامل اقتصاد کشورهای حاشیه خلیجفارس را تنها در صورتی مهم میداند که اقتصاد این کشورها تحت کنترل و تسلط و در راستای منافع این کشور باشد. تکامل اقتصادی از دیدگاه ریاض مردود است و کشورهای دیگر باید وابستگی اقتصادی به تصمیمات سعودیها را بپذیرند. نتایج این سیاست از سال ۲۰۱۴ قابل مشاهده است، یعنی هنگامی که عربستان سعودی اصرار داشت که در پی افت شدید قیمت نفت، حجم تولید خود را پایین نیاورد تا بتواند سهمیه خود در بازار را حفظ کند و هرگز اهمیتی به پیامدهای این تصمیم بر اقتصاد کشورهای همسایه خود در خلیجفارس نمیداد.
در همین راستا هنگامی که نظام عربستان پیشنهاد ایجاد سامانه ارز متحد خلیجفارس (مانند یورو در اروپا) را مطرح کرد، اصرار داشت که ریاض، پایتخت عربستان به عنوان مرکز بانک خلیجفارس مورد پذیرش قرار گیرد، اما امارات در آن زمان این موضوع را رد کرد و این اختلاف باعث کنار گذاشتن کامل این پرونده شد.
۵- بلندپروازیهای نظامی
عربستان سعودی در بعد نظامی هم خود را محور کشورهای خلیجفارس میداند و معتقد است که تمامی طرحهای همکاری نظامی و امنیتی باید به گونهای باشد که ریاض را در مرکزیت و فرماندهی خود بپذیرد. ریاض تنها در شرایطی ایجاد سامانه نظامی مشترک را میپذیرد که خودش فرماندهی آن را برعهده داشته باشد. این اعتقاد از آنجا ناشی میشود که عربستان سعودی ارتش خود را بزرگترین ارتش در سطح خلیجفارس میداند و هزینههای نجومی خود برای نوسازی صنایع نظامی وارداتی را نیز بزرگترین رقم در میان کشورهای جهان و حاشیه خلیجفارس میداند.
این رویکرد عربستان همچنین در همکاریهای نظامی سپر الجزیره و در توافقنامههای امنیتی و ائتلافهای نظامی منطقهای بعد از تأسیس شورای همکاری خلیجفارس نیز قابل مشاهده است. ریاض نظامهای نظامی مشترک را تنها در صورتی میپذیرد که تحت فرماندهی این کشور باشد. نمونه این الگوی رفتاری را در مورد یمن میتوان مشاهده کرد که در این چارچوب تلاش کرد ائتلافی نظامی از کشورهای خلیجفارس و سایر کشورهای عربی و اسلامی شکل دهد و از سال ۲۰۱۵ جنگی را تا کنون علیه این کشور ادامه میدهد.
۶- رهبری منطقهای
نظام عربستان خود را محور اساسی گفتوگو با تمامی قدرتهای جهانی به نیابت از دولتهای کوچک حاشیه خلیجفارس به شمار میآورد. این اعتقاد را میتوان به وضوح از طریق مناسبات عربستان با آمریکا به ویژه در ابعاد خلیجفارس و عربی مشاهده کرد. ریاض نمیتواند این موضوع را بپذیرد که مناسبات مستقل از چهارچوب ترسیم شده توسط این کشور در میان کشورهای خلیجفارس و آمریکا وجود داشته باشد و کشورهای حاشیه خلیجفارس که به دنبال ایجاد خطوط تماس مستقیم با آمریکا بدون اجازه عربستان سعودی باشند، باید تقابل با عربستان را بپذیرند. به عنوان مثال پادشاهی عمان که نقش زمینهسازی توافق هستهای برجام را داشت، مورد خشم ریاض قرار گرفت؛ چرا که عمان سیاست گفتوگو و نه تقابل با ایران را در پیش گرفت و زمینهساز مناسبات دوستانه مستقل خود با آمریکا شد که عربستان آن را مخالف با رویکردهای خود در تعامل با آمریکا و ایران میدانست.
به شکل خلاصه میتوان گفت، مفاهیم سیاست خارجی عربستان، خطری برای منطقه به شمار میآید؛ زیرا این مفاهیم ناقص است، در حالی که باید ابعاد مهمی را مورد توجه قرار دهد و آن احترام به تمامیت ارضی کشورهای کوچک دیگر، رعایت اصل برابری دولتها برای ایجاد منطقهای امن و به دور از درگیری در خلیج فارس است و سرنوشت منطقه را با بلندپروازیهای افراد بدون تجربه سیاسی و فاقد تجربه تعامل، با بحرانها گره نزند.
منبع: شورای راهبردی روابط خارجی
به کانال الکوثر فارسی بپیوندید 👇👇
https://t.me/alkawtharchannel
چهار شنبه 28 تیر 1396 - 10:39:3