نشست دوحه در ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵، به ابتکار و مدیریت مستقیم سنتکام، نقطه عطفی در تلاشهای بینالمللی برای تثبیت آتشبس در غزه بود. محور اصلی این نشست، تبدیل مفاد سیاسی توافق شرم الشیخ، به ویژه ایجاد نیروهای ثبات بینالمللی، به یک طرح اجرایی و عملیاتی بود. این تحول نشاندهنده عزم آمریکا برای دستیابی به یک راهکار امنیتی جامع است، چرا که واشنگتن میداند بدون سازوکاری مستحکم، آتشبس به زودی شعلهور خواهد شد و این امر با استراتژی کلان آمریکا مبنی بر کاهش تمرکز بر منطقه در سند جدید امنیت ملی همخوانی دارد.
- قطعنامه ۲۸۰۳ و معمای مأموریت نیروهای ثبات
مبنای حقوقی این سازوکار، قطعنامه ۲۸۰۳ شورای امنیت است که ایجاد نیروی چندملیتی با فرماندهی واحد و مأموریت “همه اقدامات لازم” برای نظامیزدایی و تثبیت محیط امنیتی را مجاز میداند. این قطعنامه خروج مرحلهای رژیم صهیونی را به شروط نظامیزدایی گره میزند. چالش اصلی که نشست دوحه با آن مواجه بود، تناقض در تعریف مأموریت این نیروهاست: از یک سو، قطعنامه بر “نظامیزدایی” تأکید دارد که تلویحاً به خلع سلاح گروههای مسلح (حماس) اشاره دارد، و از سوی دیگر، روایت آمریکاییها مبنی بر اینکه این نیروها با حماس نخواهند جنگید و صرفاً با پلیس فلسطینی همکاری میکنند. این ابهام در قواعد درگیری، تردید کشورهای مشارکتکننده و حقوقدانان را در مورد حفظ بیطرفی یا تبدیل شدن این نیرو به نیرویی خصمانه، تشدید کرده است.
بیشتر بدانید
هدف اروپا از طولانی کردن و گسترش جنگ: اعمال سلطهجویی و استکبار| مع المراسلین
تضمینهای امنیتی در اوکراین؛ گره اصلی حل بحران از نگاه تحلیلگر سیاسی| قضیة ساخنة
- خط قرمز حماس: خروج کامل در برابر خلع سلاح مشروط
حماس دو اولویت اساسی برای مرحله دوم آتشبس تعریف کرده است که مستقیماً با طرحهای اجرایی آمریکا در تضاد است. اولویت اول، خروج کامل نیروهای اشغالگر و توقف کامل حملات است، زیرا هرگونه باقیماندن نیروی نظامی رژیم صهیونی یا امکان حمله هدفمند، توافق را بیمعنا میسازد. اولویت دوم، مخالفت قاطع با خلع سلاح در غیاب افق سیاسی معتبر است. تبدیل شدن “نیروی ثبات” به ابزاری برای خلع سلاح، خط قرمزی است که حماس حاضر به عبور از آن نیست، زیرا این امر را معادل تسلیم کامل امنیتی و حذف خود از معادله آینده غزه میداند.
- نگرانیهای حماس درباره اشغال پنهان و آینده مدیریتی غزه
نگرانی عمیق دیگر حماس، ماهیت استقرار و اداره آتی غزه توسط این نیروهای بینالمللی است. طرحهای آمریکایی که استقرار اولیه را در مناطق تحت کنترل اسرائیل و پیشروی همزمان با عقبنشینی اسرائیل تعریف میکنند، از نظر حماس پیامدهای خطرناکی دارد: این امر ممکن است به مشروعیتبخشی به تقسیم سرزمینی و استمرار واقعیتهای اشغال (به شکل نامعین و قابل تعویق) منجر شود. همچنین، اگر سازوکار اداره آینده، حماس را از تصمیمسازیهای امنیتی حذف کند، عملاً کنترل واقعی منطقه به طرفهای بیرونی منتقل خواهد شد، حتی اگر ساختار ظاهری آن هیئت صلح باشد.
- شکافهای سیاسی نشست و حساسیتهای کابینه نتانیاهو
نشست دوحه شکافهای سیاسی موجود را آشکار کرد. حضور رژیم صهیونیستی در نشست ممنوع بود و نکته قابل تأملتر، حذف ترکیه از روند مذاکرات است. این حذف، به ویژه برای حماس و بازیگران منطقهای حامی آنها، اهمیت دارد؛ زیرا ترکیه به عنوان کانالی با نفوذ بر حماس، میتوانست تضمیندهنده بخشی از تعهدات سیاسی باشد. از سوی دیگر، کابینه نتانیاهو نسبت به ترکیب نیروهای حافظ صلح بسیار حساس است و از احتمال محوریت یافتن کشورهایی با گرایشهای اخوانی (مانند قطر و ترکیه) در ساختار فرماندهی هراس دارد، در حالی که آمریکا بر نقشآفرینی همین کشورها حساب ویژه باز کرده است؛ این تضاد منافع، پیچیدگی مدیریت بحران را دوچندان میکند.
سخن پایانی
نشست دوحه نتوانست ابهامات حیاتی در مورد جزئیات فنی (اندازه، ترکیب، و قواعد درگیری) نیروهای ثبات را حل کند. سرنوشت مرحله دوم آتشبس در گرو دو عامل کلیدی است: توانایی آمریکا در مهار اسرائیل برای جلوگیری از نقض میدانی آتشبس و شفافسازی قطعی در مورد نقش عملیاتی نیروی بینالمللی؛ آیا این نیرو قرار است ضامن خروج باشد یا ابزار خلع سلاح؟ پاسخ به این پرسشها تعیین میکند که سازوکار امنیتی جدید، مسیر صلح پایدار را هموار میکند یا صرفاً فاز جدیدی از مدیریت بحران با درگیریهای پنهان را آغاز خواهد نمود.