به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، تشریح نوعی از سبک زندگی است که در عین علاقه به زندگی اما ابایی از جهاد و هزینه دادن در راه خدا ندارد. خانم عایده سرور در دیدار اخیر بانوان با رهبر انقلاب در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۳ هم یکی از سخنرانان ابتدای جلسه بودند. فرزند دیگر خانم سرور هم در نبرد اخیر با رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
رسانهی «ریحانه» KHAMENEI.IR به همین مناسبت به گفتوگو با این مادر صبور و مقاوم لبنانی پرداخته است.
بیشتــر بدانیــد:
نقش بانوان دانشمند در تغییر نگاه به زن و خانواده
تحلیلی بر پیام راهبردی رهبر انقلاب به رسانه ملی
- ورود و فعالیت در حزبالله
مادر، یک مدرسه است که اگر تربیت شود، ملت اصیل و سرزندهای را تربیت خواهد کرد. الحمدلله پسرم مادری داشت که از دهسالگی در سال ۱۹۸۰ میلادی اهل مطالعه و خواندن روزنامه بود. در آن زمان پوسترهایی درباره پیروزی انقلاب اسلامی و امام خمینی پخش میشد. این اخبار بسیار برای ما خوشایند بود و عکسهایی را میدیدم که یک خانم چادری دستش را بالا برده بود و میگفت که ایران پیروز شد، انقلاب پیروز شد. این صحنه همیشه در ذهن من تکرار میشد و عاشق این لباس یعنی چادر ایرانی بودم. من از دهسالگی چادر میپوشم.
- عشق و علاقه به امام خمینی و امام موسی صدر
هنگامی که همسرم به خواستگاری من آمد، اولین چیزی که به او گفتم این بود که نمیخواهم با یک شخص عادی ازدواج کنم، بلکه میخواهم با یکی از جوانان مقاومت اسلامی ازدواج کنم. میخواستم فرزندانم مقاوم و یار و یاور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند.
- کتاب (عایده) با محوریت قصه زندگی علی فرزند کوچکتر
برهه بارداری علی برایم آسان و لذتبخش بود و رابطه ویژهای با او داشتم. هر روز با جنین صحبت میکردم. به او میگفتم: مادر، من نمیدانم دختر یا پسر هستی، اما میدانم که انسان خوبی خواهی بود، چون امام علیعلیهالسلام مژده تو را به من داده بود و اگر پسر بودی نام تو را علی خواهم گذاشت.
دوران بارداری هر روز با نماز صبح زیارت عاشوراء و دعای علقمه و با نماز ظهر سوره یوسف را کامل میخواندم. برای قرائت این ادعیه و سورههای قرآنی جدیت بهخرج میدادم.
از همان کودکی قلب یک مرد شجاع، قوی و بااراده را در سینهاش حمل میکرد و از هیچچیز ترس نداشت. علی بعد از یکسالگی دوست داشت در بازیهایش نقش یک سرباز را بازی کند.
- علی جوانترین نیروی اردوگاه
علی کمسنوسالترین جوان اردوگاه بود. او ۱۷ سال و ده ماه سن داشت و بسیار فعال بود؛ اما بعضی اوقات شیطنت هم میکرد چون روحیه شوخطبعی داشت و دوست داشت همه را بخنداند. حتی اگر مصیبتی در اردوگاه به وجود آمده بود، علی تنها کسی بود که سعی میکرد همه را بخنداند تا گریههای آنان را نبیند.
- خواب پیش از شهادت سیدحسن نصرالله
دو یا سه ماه قبل از آغاز جنگ ۲۰۰۶ در لبنان، مراسمی در مدارس المهدی(عج) با حضور سیدحسن نصرالله برگزار شد که در آن به دانشآموزان شاگرد اول هدیه میدادند. پسر شهیدم علی و برادر بزرگترش هر دو در مدرسه المهدی بودند. من از مدتها قبل با سیدحسن نصرالله آشنا بودم. در این مراسم بهجز دانشآموزانی که صدا میزدند، نباید کسی بالای سن میرفت.
وقتی پسرم محمدعلی میخواست برای دریافت هدیه به بالای سن برود، همراه او من و علی هم رفتیم. علی باسرعت به سمت سیدحسن نصرالله دوید و و عبایش را کشید تا او را در آغوش بکشد. سید هم او را در آغوش گرفت و بوسید. مراسم تمام شد و به منزل بازگشتیم. مدتی بعد جنگ ۳۳روزه آغاز شد و بچهها صدای انفجارهای شدید بسیار ترسناکی میشنیدند. علی به من میگفت مادر من نمیترسم چون سیدحسن دستش را روی سرم کشید. من خدا را شکر میکردم که علی بسیار شجاع است.
- روایت ملاقات با رهبر انقلاب
من به دلیل شهادت پسرم دو بار به دیدار با رهبر انقلاب مشرف شدم. این امر برای من یک رؤیا بود. در لبنان همیشه سخنرانیهای آقا را گوش میدادم و سخنان ایشان را بسیار دوست میداشتم. من از مقلدان حضرت امام خمینی(ره) بودم و پس از رحلت ایشان مقلد رهبر انقلاب شدم. خیلی از سخنان رهبر انقلاب و مواضع ایشان را حفظ میکردم. من بسیار علاقه داشتم و رؤیای من بود که با رهبر انقلاب دیدار کنم.
ویژههای الکوثر را اینجا دنبال کنید.
برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید.
یک شنبه 23 دی 1403 - 18:48:27