به گزارش پایگاه شبکه الکوثر ، 17 دسامبر 2010 بود که محمد بوعزیزی، جوان تحصیلکرده و سبزیفروش تونسی در اعتراض به خشونت ماموران شهرداری خودسوزی کرد. این اقدام بوعزیزی به شعلهور شدن تظاهرات مردمی در تونس انجامید که برکناری زینالعابدین بن علی از قدرت پس از سه دهه را در پی داشت. با برکناری بن علی، کشورهای مصر، لیبی، یمن، بحرین و برخی دیگر از کشورهای عربی نیز با تظاهرات گسترده مردمی مواجه شدند.
حسنی مبارک در مصر از قدرت برکنار شد، معمر قذافی جنگ داخلی 9 ماهه در لیبی به راه انداخت که دهها هزار کشته و زخمی داشت، اما نهایتاً قذافی نیز توسط انقلابیون لیبی کشته شد، علی عبدالله صالح با وجود حمایت شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا، نهایتاً از قدرت برکنار شد. در دیگر کشورهای عربی نیز پایههای قدرت دیکتاتورها سست شد و با گذشت یک دهه از آغاز بیداری اسلامی همچنان تظاهرات در کشورهایی نظیر بحرین ادامه دارد.
سوال این است که با گذشت یک دهه، آیا اهداف بیداری اسلامی محقق شد؟
مهمترین هدف آغاز اعتراضهای مردمی در جهان عرب، کنار گذاشتن دیکتاتورها از قدرت و احیای عزت و کرامت اسلامی بود. اگرچه چهار دیکتاتور شامل بن علی، مبارک، قذافی و عبدالله صالح از قدرت برکنار شدند و در گام نخست اهداف انقلابیون تأمین شد، اما این موضوعی نبود که باشگاه دیکتاتورهای عرب به رهبری آل سعود و حامیان غربی آنها به خصوص آمریکا را راضی کند. بنابراین به انحراف کشیدن بیداری اسلامی به خصوص از جانب عربستان سعودی و آمریکا در دستور کار قرار گرفت.
انحراف در بیداری اسلامی بیش از همه در قالب مداخله بازیگران ضد انقلاب به ویژه عربستان و با حمایت آمریکا پیگیری شد.
راهبرد مداخله در بیداری اسلامی به اشکال مختلف انجام شد. ممانعت از تحقق مطالبات مردمی به خصوص در یمن که ابتدا با حمایتهای همه جانبه شورای همکاری خلیج فارس به رهبری عربستان از علی عبدالله صالح و سپس با برگزاری انتخابات نمایشی تک نامزدی انجام شد و به ریاست جمهوری عبدربه منصور هادی، معاون صالح انجامید، نخستین شکل مداخله بود.
وارد کردن گروههای تروریستی به کشورهای عربی و ایجاد جنگ میان نظام سیاسی کشورها و گروههای تروریستی به خصوص در سوریه دیگر شکل مهم مداخله بود. میتوان گفت این نوع مداخله حتی از دیگر اشکال مداخله نیز مهمتر بود چرا که عملاً منطقه را وارد جنگ تروریستی، افراطگرایی و خشونتهای بسیار شدید و سازمانیافته کرد، به نحوی که مردم در دیگر کشورهای عربی با دیدن فجایع ناشی از عملکرد گروههای تروریستی در سوریه و عراق، ترجیح دادند تظاهرات ضد دولتی را پیگیری نکنند.
حمایت از نظامیان برای رسیدن به کرسی قدرت و فراهم کردن زمینه تداوم نظم سیاسی گذشته با بازیگرانی جدید، اما دارای شاخصههای اخلاقی و سیاسی نظیر دیکتاتورهای گذشته نیز دیگر شکل مداخله برای به انحراف کشیدن بیداری اسلامی بود که به خصوص این مدل در مصر پیاده شد و اکنون در لیبی نیز به عنوان یکی از مدلهای حکومتی مطرح است. این نوع از مداخله سبب شد اخوانالمسلمین به عنوان یکی از مهمترین گروههای سیاسی حامی بیداری اسلامی عملاً از گردونه قدرت حذف و به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی شود.
جنگ نیز دیگر شکل محسوس مداخله در فرآیند بیداری اسلامی بود که در یمن اجرا شد. عربستان سعودی از مارس 2015 و با هدف ممانعت از قدرت گرفتن انصارالله و تحقق دموکراسی در یمن، جنگ علیه این کشور را آغاز کرد. این جنگ به بروز بزرگترین فاجعه انسانی دهههای اخیر نظام جهانی انجامید، اما امروز انصارالله سازمانیافتهترین و قدرتمندترین بازیگر یمن در مجاورت مرزهای عربستان است.
با وجود اینکه مخالفان بیداری اسلامی با مداخله در این رخداد عظیم تلاش کردند آنرا به انحراف بکشانند، اما واقعیت این است که نظم امروز در غرب آسیا قابل مقایسه با یک دهه گذشته نیست. هرج و مرج در منطقه در اثر مداخله افزایش یافته است؛ موضوعی که مطلوب اسرائیل است. جایگاه و موقعیت محور مقاومت در منطقه به دلیل نقش انکارناپذیری که در مبارزه با تروریسم ایفا کرد، تقویت شده است. منطقه غرب آسیا در اثر راهبردهای سعودی و نگاه ابزاری دولت آمریکا شاهد رقابتهای تسلیحاتی است که مستقیماً بر اقتصاد کشورها تأثیر میگذارد و چالشهای اقتصادی را افزایش میدهد. در عین حال، پایههای قدرت دیکتاتورها به خصوص در بحرین و عربستان سستتر از هر زمان دیگری است.
برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید
چهار شنبه 26 آذر 1399 - 17:51:10