کتاب بوستان یا همان «سعدی نامه»، زمانی سروده شد که سعدی در سفر به نقاط مختلف دنیا بود. این اثر که در قالب مثنوی است، وزن حماسی دارد اما با این حال محتوای آن بیشتر در زمینه اخلاق و تربیت، سیاست و مسائل اجتماعی است. روانی و سادگی از ویژگیهای بارز آثار سعدی است که باعث شد اثرش در میان مردم دنیا گسترش یابد. بوستان سعدی هم در عین داشتن همین ویژگی، مفاهیم اخلاقی را به چالش میکشد.
گلستان که بسیاری آن را تاثیرگذارترین کتاب نثر در ادبیات فارسی میدانند، یک سال بعد از بوستان به نگارش درآمد. سعدی این کتاب را به سعد بن ابوبکر زنگی، ولیعهد جوان حکومت اتابکان تقدیم کرد. گلستان مجموعه حکایتهایی مستقل است که برای مخاطبش جملات قصار و اندرزهایی را بازگو میکند. گلستان در واقع به نوعی آینهای از جامعه زمان اوست و در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی مردم با شاعرانگی خاص سعدی به تصویر کشیده شده است.
مضمون انسان دوستانه قطعه مشهور «بنیآدم» در باب اول گلستان توجه جهان را به خود جلب کرده است تا حدی که این قطعه بر سر در ورودی تالار ملل سازمان ملل متحد در نیویورک با خط نستعلیق دیده میشود.
از دیگر آثار سعدی میتوان به غزلیات، مجالس پنج گانه، رساله عقل و عشق و نصیحه الملوک اشاره کرد. در نسخههای چاپی پاکستان و هند نیز کتابی به نام «کریما» به این شاعر بلندآوازه نسبت داده شده است. با این حال انتساب آن به سعدی با توجه به اینکه سند معتبری در این زمینه وجود ندارد، مشکوک است. از ویژگیهای بارز آثار این شاعر که آن را به شهرت جهانی رسانده است، سهل و ممتنع بودن اشعار و سرودهها است. سرودههای سعدی در نگاه اول ساده و روان به نظر میآیند و کلمات سخت و نامفهوم در آنها کمتر به چشم میخورد.
سعدی به عنوان استاد سخن، از طنازیهای مخصوص به خود در آثارش بهره میجوید. خواستگاه طنز و ظرافت در آثار این شاعر به نگاه و تفکر او برمی گردد. لحن طنز آثار او، خشکی کلام را میگیرد و تاثیر بیشتری بر مخاطب میگذارد.
نمونهای از غزلیات سعدی را در اینجا ذکر میکنیم:
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبح رویی میرود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او
تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را
گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم
جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند
این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را
عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست
کان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز را
دیگری را در کمند آور که ما خود بندهایم
ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را
منبع: جوان
یک شنبه 31 فروردین 1399 - 12:29:54