سازوکار نیروگیری و نحوه عمل جریان های تکفیری

دو شنبه 18 دی 1396 - 15:11:32
سازوکار نیروگیری و نحوه عمل جریان های تکفیری

تحرکات افراط‌گرایان مسلح در سوریه و عراق به شدت تحت‌الشعاع تکاپوهای داعش قرار گرفته و داعش به کنشگر محوری تروریست‌ها در سوریه و عراق و حتی در بخش‌های دیگری از جهان بدل شده است.

تهران- الکوثر:  ائتلاف امریکا علیه داعش در نبرد با این گروه کارنامه‌ای ناکام از خود به جای گذاشته و حملات هوایی روسیه به داعش و البته سایر گروه‌های تروریستی فعال در سوریه که از 8 مهرماه 1394 آغاز شده به محور تحرکات بین‌المللی علیه این گروه تبدیل شده است، ولی کماکان خلافت داعش به حیات خود ادامه می‌دهد و رویدادهایی نظیر سقوط هواپیمای مسافربری روسیه در سینا و وقایع تروریستی پاریس که داعش مسئولیت آن‌ها را بر عهده گرفت، وجه دیگری از تکاپوهای داعش را نیز آشکار ساخته است. واقعیت این است که چشم‌انداز موفقیت‌آمیز اقدامات فعلی منطقه‌ای و بین‌المللی علیه این گروه تکفیری در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. تلاش برای یافتن پاسخ به پرسش‌هایی درباره‌ی ماهیت و مشروعیت خلافت ادعایی داعش، آبشخور و شالوده‌های فکری آن، تفاوت‌های آن با جریان‌های پیشینی و یا رقیب، استراتژی و اهداف آن، سازوکار آن به‌مثابه یک تشکیلات مدعی حاکمیت، ریشه‌ها و مولفه‌های درون‌زا و برونزای شکل‌گیری و تداوم حیات آن و... زمینه لازم برای گفتگو باحجت‌الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را فراهم کرد.

-از 20 خردادماه 1393 به این‌سو، تحرکات افراط‌گرایان مسلح در سوریه و عراق به شدت تحت‌الشعاع تکاپوهای داعش قرار گرفته و داعش به کنشگر محوری تروریست‌ها در سوریه و عراق و حتی در بخش‌های دیگری از جهان بدل شده است و شاهدیم که داعش رویکردها و سیاست‌های متفاوتی را از جریان‌هایی نظیر القاعده به نمایش می‌گذارد و در عین حال که دست به اقدامات تروریستی در سطح بین المللی می‌زند، علاوه بر آن مدعی قلمرو است و شواهد ناشی از اراده و عمل معطوف به دولت‌سازی آن نیز آشکار شده است. خواهشمندم نگرش و ارزیابی‌تان نسبت به داعش را تبیین فرمایید.

*بسم‌الله الرحمن الرحیم. وقتی که ما به داعش نگاه می‌کنیم اولین کاری که می‌کنیم این است که ببینیم داعش اساسا از لحاظ تاریخی و از منظر دیدگاه‌هایش در کجا قرار می‌گیرد؟ اگر داعش را امتداد جریان سلفی محسوب کنیم، می‌توانیم آن‌را نسل چهارم سلفیه به حساب آوریم، که نسل اول آن خودش را در ادبیات نظایر ابن تیمیه نشان می‌دهد، نسل دوم وهابی‌ها هستند، نسل سوم را در چارچوب جریاناتی نظیر القاعده مشاهده نمودیم و نسل چهارم آن جریان‌های تکفیری نظیر داعش هستند. جریان‌های تکفیری یک ویژگی مشترک با بقیه‌ی سلفی‌ها دارند و آن این است که برای تاسیس زندگی روزمره‌شان به سلف و به نص، یعنی به سنت و قرآن برمی‌گردند. بر این اساس آن‌ها معتقدند که به‌جای مراجعه به دیدگاه‌های مکاتب مختلف فقهی یا نظر مفتیان در خصوص استنباط احکام، مستقیم به نص مراجعه شود. این کاری است که آن‌ها انجام می‌دهند و با جریان‌های سلفی پیشین یکی است. یعنی گرایش‌های ضد مکتبی دارند. اما تفاوت جریان‌های تکفیری با نظایر القاعده این است تکفیری‌ها بر خلاف امثال القاعده ابتدائا و بیشتر در پی درگیری با مسلمان‌ها هستند و اگر هم با غربی‌ها درگیر می‌شوند آن‌ها را «دشمن بعید» می‌دانند، آن‌ها اصطلاحاتی دارند: «العدو القریب» و «العدو البعید»، به معنای «دشمن نزدیک» و «دشمن دور». تکفیری‌ها بیشترین دشمنی‌شان با شیعه و سنی‌های سنتی است. آن‌ها ریشه در داخل عراق و مناطق غربی آن دارند و تشیع را یک نوع دین بدلی تلقی می‌کنند و هر کسی را که اندیشه‌های شیعی داشته باشد، تکفیر می‌کنند. آن‌ها علاوه بر این‌که با شیعه مخالف هستند با اهل سنت سنتی هم به دو دلیل مخالف هستند. ادعایشان این است آن‌ها کسانی هستند که به حکومت ظالمان نظیر حکومت عربستان و یا کشورهای غربی تن می‌دهند و سلطه‌ی آن‌ها را می‌پذیرند یا این‌که بیش‌تر دنبال دموکراتیزه کردن اسلام هستند و از مسایلی نظیر رأی و علم جدید و نظایر این‌ها صحبت می‌کنند. بنابراین آن‌ها هم شیعه و هم اکثریت اهل سنت را تکفیر می‌کنند. این ویژگی شاخصه‌ی گروه یا نسل چهارم سلفیه است. این‌ها در ادبیات خودشان به برخی روایات استناد می‌کنند، روایاتی که در مواردی غیرداعشی‌ها هم بدان استناد می‌کنند. روایاتی نظیر این‌که «کسی‌که به خاطر دینش از جغرافیایی به جغرافیای دیگر مهاجرت کند، و لو آن جغرافیا به اندازه به یک وجب هم باشد خداوند بهشت را برای او تضمین می‌کند» (من فر بدینه من ارض الی ارض وان کان شبرا من الارض استوجب الجنة)[1] لذا در نگرش آن‌ها کسی‌که مهاجرت یا فرار کند از بلدی که بلدِ مسلمانی نیست یا مدعی مسلمانی هستند ولی در واقع کافرند، به منطقه‌ای که حتی اندازه‌ی یک وجب هم باشد، خداوند برایش بهشت را واجب می‌کند، خب، طبق این نظریه اگر یک جایی در دنیا پیدا شود که برای این‌ها در آن‌جا جای پایی وجود داشته باشد، آن‌گاه مهاجرت بر ایشان واجب می‌شود.

-یعنی آن‌ها به دنبال سرزمینی برای تشکیل یک خلافت بوده‌اند؟

*در نظریه‌های تکفیری‌ها دو جور خلافت داریم، یکی خلافت سرزمینی است که مرزهایش در جغرافیا است و فرض‌شان بر این است که از هر جایی که توانستند خودشان را بدان‌جا برسانند. بعد از جنگ‌های امریکا و عراق، این قسمت در غرب در عراق و در مناطقی نظیر موصل پیدا شد. یعنی یک فضای خالی پدید آمد که این‌ها به منزله‌ی گروه‌هایی که مترصد چنین فرصتی بودند توانستند از خلأ دولت استفاده کنند و بر آنجا تسلط یابند. دومین مرز خلافت ایشان خلافتی است که مرزهای آن‌ در ذهن‌ها است و در جغرافیا نیست. یعنی هر کسی که به هر دلیلی نمی‌تواند به آن جغرافیا مهاجرت کند حداقل می‌تواند در ذهن خودش از جامعه‌اش فاصله بگیرد و تبدیل شود به سربازان با واسطه‌ی خلیفه. آن‌وقت این‌ها برای این‌که هویت‌شان را اثبات کنند و اعلام کنند که ما به رغم این‌که دوریم، اما مفید هستیم، تبدیل می‌شوند به عناصری در خدمت استراتژی انتحار و ترور داعش. این‌ها دست به عملیات‌هایی می‌زنند که خودمدیریتی است و اصطلاحا به آن «خود امارتی» می‌گویند که بدین معناست که هر فردی در هر کجایی برای خودش یک امارت مستقل منتها در ذهنش است. این خلافت مجازی در واقع خلافتی است که به لحاظ استراتژیک می‌تواند به حفاظت از مرزهای جغرافیایی خلافت سرزمینی کمک کند، یعنی با جنگیدن با دشمن دور، آن‌گاه که این دشمن دور در قالب ائتلاف‌های بین‌المللی قصد تخریب آن یک وجب خاک را داشته باشد، به کمک خلافت سرزمینی می‌آید. توجه به این موارد به ما کمک می‌کند که این جنبش یا حرکت را بفهمیم. در واقع این حرکت نیروهایی دارد که تا بتوانند به سرزمین می‌آیند اگر هم نتوانستند از دور و در درون آن شبکه‌ی مجازی که این رویدادها در حال شکل گرفتن است، خود را به گردان‌ها یا افراد خلیفه تبدیل می‌کنند. این پدیده یک ویژگی مهم خلافت مجازی است که ما بدان اشاره کردیم. اخیرا برتراند بدیع (Bertrand Badie) کتابی به فرانسه تحت عنوان «ایام تحقیر؛ آسیب‌شناسی روابط بین‌الملل» (le temps des humiliés. pathologie des relations internationales) منتشر کرده است. وی بحثی دارد تحت عنوان «استراتژی تحقیرشدگان» مبنی بر این‌که آن‌هایی که مدتی در دنیا تحقیر شده‌اند چگونه دارند علیه عالم می‌ستیزند. این کتاب به عربی تحت عنوان «مذلولین» به معنی «ذلیل‌شدگان» ترجمه و منتشر شده است. تصویر روی جلد کتاب هم تصویر فردی است که جهان بر پشت او سنگینی می‌کند. خب این افراد که در منطقه‌ی خودشان احساس تنهایی و انزوا می‌کنند از آمادگی زیادی برای پیوستن به جریانی نظیر داعش و گرفتن انتقام‌شان برخوردارند و هر جا که انتقام‌شان را بگیرند کمکی هم به خلافت کرده‌اند. این‌ها تنها بخشی از کار خلافت داعش است. خلافت داعش یک سری کارهای دیگر هم انجام می‌دهد. به‌عنوان مثال توضیح می‌دهد که چه طوری باید تحقیرکنندگان را تحقیر نمود. یعنی آن‌هایی که روزی این‌ها را تحقیر نموده‌اند را چه جوری می‌توان تحقیر کرد و شروع به ارائه‌ی ایده‌های خودش می‌کند. داعش شروع به سکه زدن کرده است. سکه‌های یک دیناری و پنج دیناری طلا ضرب کرده است. سکه‌های پنج دیناری داعش تقریبا 26 گرم است. بهای این سکه چندین برابر دلار است و هدف داعش از ضرب این سکه تظاهر به نوعی تفوق پولی است. البته این‌که داعش تا کی می‌تواند سکه‌ی طلا بزند پرسش مهمی است.

داعش برای این‌که بتواند نیروهایش را حفظ کند در حال طراحی و اجرای یک نظام بیمه‌ی جهانی است که هر جا هر کسی از نیروهایش آسیب دید بتواند با آن بیمه به او کمک کند. در کتاب «عالم داعش» یا همان جهان داعش که در اواخر 2014 چاپ شده بود 12 وزارتخانه‌ی داعش معرفی می‌شوند. به نظر می‌رسد داعش در حال کوشش برای تحقق چند هدف است. یکی این‌که جغرافیای خودش را حفظ کند و پیروان و زیرمجموعه‌ و نیروهای خودش را نگه دارد و دیگر این‌که کوشش می‌کند که به دنیای قبل از پیمان وستفالی برگردد و مرزهای ملی را به کلی نفی می‌کند. گزارش‌هایی در مورد نیروهای داعش منتشر شده که جالب هستند، وقتی نگاه می‌کنیم به جنگجویان خارجی که خودشان را ذیل داعش قرار داده‌اند، مشاهده می‌کنیم که از بسیاری از مناطق دنیا در ترکیب نیروهای داعش حضور دارند. مثلا از فرانسه 700 نفر، انگلستان 760 نفر، روسیه 2400 نفر، اردن 2000 نفر، عربستان سعودی 2500 نفر، ترکیه 2100 نفر، مصر 600 نفر، لیبی 600 نفر، مراکش 1200 نفر و همین‌طوری بوسنی و مقدونیه... داعش هم به لحاظ جنگجویانش و هم ایدئولوژی آرمانی که دارد و یک خلافت جهانی را دنبال می‌کند به شدت ضد دولت‌های ملی است و ما این‌ها را می‌توانیم در ادبیات داعش ببینیم و بگوییم که داعش دارد چه می‌کند.

اگر به استراتژی داعش نگاه کنیم مشاهده می‌کنیم که اولین هدفش تصرف اطرافش است که هم شامل مناطق شیعه‌ و هم اهل سنت است، در اولویت بعدی داعش به غرب نگاه می‌کند،که این بر خلاف رویکرد القاعده است که تمرکز و توجهش معطوف به هدف قرار دادن غرب بود و خب این تحول بزرگی است. القاعده به دنبال مرز نبود، حتی وقتی در افغانستان به تاسیس حکومت پرداخت نامش را ولایت افغانستان نهاد، یعنی به طریقی و تا حدودی مرزهای ملی را پذیرفته بود، اما داعش این‌گونه نیست. این‌ها از چیزی جهانی صحبت می‌کنند. ویژگی دیگری که این‌ها دارند و شاید هم بشود گفت که خیلی مهم است این است که توانسته‌اند خشونت را بیش‌تر علنی کنند. یعنی توانسته‌اند خشونت را به مدیا و یا شبکه‌ها گره بزنند. آن‌طور که به نظر می‌آید استدلال‌شان این است که خب، خشونت هست لذا هر چه قدر ما آن‌را علنی کنیم شاید اثرش بیشتر باشد.

-دولت‌سازی فرآیند پیچیده‌ای است که هم احتیاج به جغرافیا، هم جمعیت، هم سرمایه و هم البته اندیشه و ایدئولوژی دارد. بر اساس ویدئویی که منتشر شد ابوبکر بغدادی حدود سه هفته پس از تصرف موصل در نخستین جمعه ماه مبارک رمضان در 13 تیرماه 1393 در مسجد جامع النوری موصل تاسیس خلافت را اعلام و خودش را خلیفه ابراهیم خواند. اقدامی که واکنش‌های زیادی را برانگیخت که بخشی عمده‌ای از آن مربوط به انتقادات بسیاری از چهره‌های شاخص حامی گروه‌های افراط‌گرا به ویژه القاعده نظیر ابومحمد المقدسی، ابوقتاده الفلسطینی و هانی السباعی و... بود که خلافت ابوبکر بغدادی را مردود دانسته و مشروعیت خلافت مدعایی وی را با گزاره‌های مبتنی بر فقه اهل سنت زیرسئوال بردند. از این منظر جنابعالی موضوع مشروعیت خلافت داعش را چگونه ارزیابی می‌فرمایید؟

*ببینید، در بحث مشروعیت دولت داعش نباید نگاه بیرونی بدان بیافکنیم. بالاخره این‌ها به این فکر می‌کنند که باید یک جایی را داشته باشند و هر کس که توانست خلافتی را راه بیاندازد برای‌شان مهم است. در ادبیات اهل سنت و بخشی از ادبیات اسلامی مفهومی را داریم به نام «اقدام» یا «سبقت» که می‌گوید هر کس که توانست کاری را به انجام برساند می‌توانیم به او مشروعیت هم بدهیم. تفکر سنّی از این جهت مشکلی ندارد. در ادبیات کلاسیک خلافت، کسانی‌که داخل کشور نمی‌توانستند کاری از پیش ببرند، یک اردوی جنگی به راه می‌انداختند و منطقه‌ای را تصرف می‌کردند و تبدیل به امیر آن‌جا می‌شدند. کل خلافت عثمانی چه جور تاسیس شد؟ نیروهای جهادی به سمت قبرس و مناطقی از این دست رفتند، سنگرها و استحکامات نظامی آن‌ها در آن دوران هنوز هم در بخش ترک‌نشین قبرس وجود دارد و از همان نقاط عزیمت توانستند به تدریج بخش‌هایی از جهان غیرمسلمان را تصرف کنند و به دیگران بگویند که ما در مرز جنگ هستیم و باید شما به ما کمک کنید. دیگران هم ناگزیر به آن‌ها کمک کردند و عثمانی‌ها مداوم قوی‌تر شده و توسعه‌ی بیشتری یافتند. یعنی استراتژی مقابله با اردوهای مسیحی، مسلمانان را تشویق کرد که به شکل‌گیری خلافت عثمانی یاری برسانند، در حالی‌که عثمانی‌ها یک امارت مجاهدین و حاشیه‌ای از کشور بود. حالا همین منطق را بر خلافت مورد ادعای داعش تطبیق دهید. فرض کنید که همه جهان کافرند چه آن‌هایی که مسلمان نیستند و چه آن‌هایی که بر اساس نظریه‌ی تکفیرِ مورد استفاده توسط داعش ظاهرشان مسلمان است اما در باطن مسلمان نیستند. خب در یک چنین جهانی که فرض بر این است که عمده‌ی ملت عراق کافرند و دولت سوریه هم که تکفیر می‌شود، در این کشورها آن‌ها هر کجایی را که پیدا کنند شبیه یک امارت می‌شود و شروع می‌کنند به گسترش دادن قلمرو و ارتقای قدرت خود، به نظر می‌رسد این‌ها مدعی هستند که دیگران باید به ما کمک هم بکنند، یعنی مسأله تنها بر سر مشروعیت نیست بلکه فرض‌شان بر این است که ما داریم سنن اسلامی را احیا می‌کنیم و لذا وظیفه‌ی دیگران است که به ما کمک مالی و جانی کنند و اگر کمک نکنند احتمالا خودشان نامشروع هستند و در زمره‌ی دشمنان قرار می‌گیرند.

-ظاهر امر حاکی از آن است که داعش از فناوری‌ها به صورت گسترده بهره می‌گیرد. در تبلیغات داعش در مورد خدمات پزشکی‌ شاهد بیمارستان‌های مجهز هستیم، در عکاسی و فیلمبرداری بسیار حرفه‌ای عمل می‌کنند، بهره‌برداری گسترده‌شان از فناوری‌ اطلاعات و ارتباطات و به ویژه شبکه‌های اجتماعی نیز بر همگان روشن است. به نظر می‌رسد که داعش هیچ مسأله‌ای با فناوری‌های محصول جهان مدرن ندارد و اتفاقا آن‌ها را ابزار خوبی در خدمت تحقق اهداف و حصول منافع خود می‌بیند. آیا آن‌ها تناقضی در میان این نوع بهره‌برداری از محصولات جهان مدرن و از سوی دیگر ستیزه‌جویی با محصولات فکری این جهان نمی‌بینند؟

*نه! این دست تناقض‌ها از قدیم بوده است. مثلا در بحث‌های مربوط به جنبش خلافت در هند، همین پدیده به چشم می‌خورد. آن‌ها نیز با تکنولوژی مشکلی نداشتند، بلکه با علوم انسانی مشکل داشتند. این‌ها خیلی خوب دارند از تکنولوژی استفاده می‌کنند. اولین سلاح‌های داعش هم تجهیزات به‌جا مانده از ارتش صدام پس از فروپاشی حکومت وی بود. علتش هم این بود که ارتش عراق به خاطر گرایش‌های ضد شیعی که در گذشته داشت، کلیه‌ی سلاح‌های مدرنش را در مناطق سنی‌نشین‌اش انبار کرده بود، وقتی که حکومت دست شیعیان افتاد، آن بخش‌های عراق خودش را از حاکمیت مرکزی مجزا کرد و بخش بزرگی از نیروهای بعثی و بسیاری از قبایل که شمارشان خیلی زیاد بود و در ایام استیلای وضعیت جنگی در عراق زندگی‌شان با جنگ می‌گذشت، توانستند بر سلاح‌ها و تکنولوژی‌های مدرن به جا مانده از ارتش عراق مسلط شوند. بخش بزرگی از ارتش بریده‌ی بعث اکنون در خدمت داعش هستند بنابراین داعش اولین و بزرگ‌ترین محموله‌ی سلاح‌های خویش را از مناطق سنی‌نشین الانبار و موصل و دیگر مناطق بدست آورد و این هم نه با عملیات جنگی بلکه از طریق واگذاری این سلاح‌ها بدان‌ها صورت گرفت. از منظر تکنولوژی باید توجه داشت که بخش بزرگی از مخابرات ارتش عراق در دست داعش است. این تکنولوژی‌ها و تجهیزاتی که در دست داعش است بدان اندازه است که داعش می‌داند که در مناطق سنی‌نشین چه افرادی باید سرشان بریده شود. یعنی سمپات‌های دولت مرکزی از قدیم تا به امروز را به راحتی شناسایی می‌کنند. وقتی داعش می‌رود و سر فردی را می‌برد و فیلمش را هم می‌گیرد. این‌ها اطلاعاتی دارند که نیروهای غریبه اساسا نمی‌توانند داشته باشند. نیروهای غریبه‌ای که شناختی هم از منطقه ندارند.

-با این اوصاف به نظر می‌رسد که اگر ما داعش را به مثابه یک پدیده بنگریم که طبعا مولفه‌های برون‌زا و درون‌زا در شکل‌گیری آن موثرند، جنابعالی مولفه‌های درون‌زا را بسیار پررنگ می‌بینید، این ارزیابی درست است؟

*ظاهرا این‌طور است. درست است که بحث‌های بیرونی همیشه کمک می‌کند اما من فکر می‌کنم که بالاخره بیماری از درون جامعه است و باید از این منظر به آن توجه کنیم. این‌که چه اتفاقی رخ داد که دولت عراق سست شد و بخش سنی‌نشین‌اش علیه آن قیام کرد و خودش را به رقه و مناطقی از سوریه متصل کرد؟ شما هیچ جنبش داخلی را نمی‌بینید که دست خارجی در آن نباشد. مسأله این نیست. مسأله این است که این جنبش چگونه دارد از درون بازتولید می‌شود؟ یک چنین جنبشی با چنین عمق و ویرانی خاصی، این نمی‌تواند دستوری باشد.

-تناقض‌های زیادی در داعش دیده می‌شود. جنابعالی به «دشمن دور» و «دشمن نزدیک» اشاره فرمودید، رژیم اسرائیل در نزدیکی داعش حضور دارد اما شاهدیم که داعش کاری با آن‌ها ندارد.

اسرائیل هم از لحاظ ایدئولوژیک دشمن بعید است، دشمن نزدیکِ داعش منِ شیعه و اوی اهل سنتِ سنتی است. به لحاظ ایدئولوژیک داعش باید با شیعیان یا سنی‌های سنتی یا نوگرایان سنی تسویه حساب کند و بعد به دشمن دور برسد. یعنی کل مسیحی و یهودی برایش دشمن دور است.

حتی در صورتی‌که آن‌ها از لحاظ جغرافیایی در جوار او قرار گرفته باشند؟

*مسأله اصلا جغرافیا نیست. مسأله بحث نزدیکی به لحاظ ایدئولوژیک است. یعنی آن‌هایی که داخل اسلام هستند و به تعبیر آن‌ها یعنی داعش مسلمان واقعی نیستند، این‌ها می‌شوند دشمن نزدیک، چون استدلالی که این‌ها دارند در واقع علت‌العلل ضعف جهان اسلام این افراد یا گروه‌ها‌ و جماعاتی هستند که مسلمانند اما مسلمان نیستند. نظریه تکفیر همین است دیگر. این‌ها می‌شوند دشمن نزدیک.

-آن‌جا که مسأله‌ی پدید آمدن جریاناتی نظیر داعش به مولفه‌هایی نظیر تحقیر مرتبط می‌شود، ما مصادیق تحقیر را در رفتار غربی‌ها در قبال جوامع مسلمان در یک کلیت چه در خود جامعه‌ی غرب و چه در جغرافیای دست‌کم برخی جوامع اسلامی جستجو و مشاهده می‌کنیم. در این میان اگر مولفه‌ی تحقیر از اهمیت بالایی در شکل‌گیری این جریان برخوردار است چگونه منابع تحقیر به نوعی مصون می‌مانند؟

*این‌ها معتقدند که این مسلمان‌ها ابزار تحقیر هستند. استدلالی که در پسِ ذهن خیلی از این جریان‌های تکفیری نهفته است این است که می‌گویند غرب مسلمانان را تحقیر کرد. اما اگر مسلمان‌ها از مرگ نمی‌هراسیدند و علیه تحقیرکنندگان خویش مبارزه می‌کردند آیا باز هم غربی‌ها ایشان را تحقیر می‌کردند؟ آن‌گاه این پرسش را طرح می‌کنند که چه کسانی هستند که این مسلمان‌ها را خام کرده‌اند که مبارزه نمی‌کنند؟ پاسخ‌شان روشنفکران و نواندیشان مسلمان هستند، تشیع است، اهل سنتی هستند که استبداد و استعمار را پذیرفته‌اند. این‌ها کل جریان سلفیه‌ی جامی را نیز نفی می‌کنند.

-داعش نگاه آخرالزمانی هم دارد؟

*نگاه آخرالزمانی نه از جنس شیعه، ولی بله، یک نگاه آخرالزمانی دارند به ویژه از این جهت که بر این باورند که این ویرانی‌ها به یک گشایشی ختم خواهد شد.

-یعنی در این خوی و اقدامات ویرانگری که از خود به نمایش می‌گذارند نوعی عمد و اراده معطوف به رقم زدنِ آخرالزمان را نیز دنبال می‌کنند؟

*بله. این‌ها می‌گویند این ویرانی‌ها قهری انتقال است. می‌گویند که بالاخره یک زایمان بزرگ درد بزرگ هم دارد. خب قطعا این استدلال‌ها درست نیستند. اما برای فهم پدیده‌ی داعش باید دید که این‌ها چگونه فکر می‌کنند. برای نمونه این‌که یک جنگجوی داعش با چه استدلالی دست به انتحار می‌زند؟ در پس این یک انرژی بسیار قوی نهفته است.

جالب این است که عمده‌ی رهبران این‌ها شناخته شده نیستند و حتی شواهدی مبنی بر وجود دسترسی به ابوبکر بغدادی هم دیده نمی‌شود. گویا یک جامعه‌ دارد توسط رهبرانی که ناپیدا و خارج از دسترس هستند مدیریت می‌شود.

در این جامعه هر کس که دشمنِ دشمنِ آن‌ها باشد تبدیل به دوست می‌شود. من خودم این‌طوری فکر می‌کنم که این عملیات‌هایی که در فرانسه یا جاهای دیگر انجام می‌گیرد این‌طور نیست که قبلا با خلیفه هماهنگ شده باشد. مثلا تهدید می‌کنند که فرانسوی‌ها علیه ما اقدام می‌کنند یا دارند به ما حمله می‌کنند و مواردی از این دست، و می‌گویند که ما اگر بتوانیم، کاری در آن‌جا انجام می‌دهیم. خب، بخش مجازی می‌گوید من که هستم، من این کار را انجام می‌دهم. در واقع یک هماهنگی کلاسیک صورت نگرفته و احتمالا اگر صورت می‌گرفت تبعا باید بخش‌های اطلاعاتی کشورها دسترسی‌هایی به این برنامه‌ها و طراحی‌ها پیدا می‌کردند. به نظر می‌رسد که یک انقلاب در ذهن یک جوان روی می‌دهد، به جستجو می‌پردازد و سلاحی پیدا می‌کند و یا در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی داده‌های ضروری در مورد طریقه تهیه و یا ساخت مواد منفجره را می‌یابد و به منزله‌ی یکی از اعضای خلافت مجازی دست به اقدام می‌زند.

-در بررسی جریان‌های افراط‌گرای سلفی شاهدیم که هر یک از آن‌ها شماری از مفتی‌های احتمالا شاخص را در جایگاه حامی یا ایدئولوگ دارند، آیا داعش نیز چهره‌های از این دست را دارد که خارج از قلمرو خلافت خودخوانده‌ به حمایت از آن برخیزند؟ یا احتمالا پدرخوانده‌های ایدئولوژیک از این دست دارد؟

*بله، دارند. اما خیلی شناخته شده نیستند. البته داعش احتیاج به علمایی که فتوا بدهند ندارد. من در سمیناری در روسیه شرکت کردم. یکی از کسانی که در آن سمینار شرکت داشت مفتی سنّی سوریه بود. ایشان معتقد بود که داعش بر دو امپراتوری تکیه کرده است. یکی امپراتوری فتوا و دیگری امپراتوری رسانه. اشاره بسیار مهمی بود. در واقع به نظر ایشان داعش در حال بهره‌برداری از انبوهی از فتاوا است.

-فتاوایی که گویا الزاما توسط ابوبکر بغدادی نیز صادر نمی‌شوند.

*نه. شوراهای فتوا در این سو و آن سو در حال فعالیت هستند و جوان‌هایی که بالاخره در محل‌ها به عنوان شیوخ شناخته می‌شوند، مشغول صادر کردن فتوا هستند. آن‌ها بر خلاف نظر شیعه برای فتوا دادن قائل به نهاد مرجعیت و مسیری مشخص نیستند. یک فرد در این محل و دیگری در محل دیگر فتوا می‌دهد. داعش انبوهی از فتاوا را صادر می‌کند و بدین‌گونه امپراتوری فتوا را ایجاد کرده است.

-به نظر می‌رسد که داعش از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های موجود در مناطق تصرف شده به ویژه از علمای موجود به صورت گسترده بهره می‌گیرد و به جذب آن‌ها پرداخته است. گویا داعشی شدن خیلی دشوار نیست.

*همین‌طور است. داعشی شدن کار خیلی دشواری نیست. فرد یکی دو اقدام رادیکال انجام می‌دهد و داعشی می‌شود. بر اساس استدلال این‌ها باید فرد شهامت جنگیدن داشته باشد و از این در وارد می‌شوند. دنیای داعش برای خیلی‌ها جاذبه دارد، برای کسانی‌که از دنیای مدرن سرخورده شده‌اند، برای کسانی‌که در منطقه‌شان تنها هستند، برای کسانی‌که احساس هویت نمی‌کنند، برای کسانی‌که هیجان را دوست دارند. داعش راه‌های برون‌رفت از این شرایط و البته امکانات آن‌را در اختیار این جوان‌ها قرار می‌دهد. مرزهای اخلاقی قدیم را در هم می‌نوردد، نظیر استفاده از برده‌های جنسی. تا حد زیادی نشانه‌های بهره‌گیری از برده‌های جنسی در داخل خلافت داعش به چشم می‌خورد. ولی این‌که کمّ و کیف آن چگونه است، اطلاعات زیادی در این باره نداریم. اما ظاهرا یک سری هیجانات و جاذبه‌ها در قلمرو داعش وجود دارد. برای مثال هیجان خشونت برای شماری از جوان‌ها بسیار جذاب است.

-چشم‌انداز دولت‌سازی داعش را چگونه می‌بینید؟

* چشم‌انداز دولت‌سازی داعش را از دو جهت باید دید: یکی از این جهت که خودِ داعش چه می‌خواهد؟ به نظر می‌آید که داعش به دنبال تثبیت و توسعه‌ی مرزهایش است و ناچار است که دولت‌سازی کند. دیگر این‌که آیا نظام بین‌الملل آن‌قدر ناتوان است که در برابر این انفجار صورت گرفته در قالب داعش تسلیم شود؟ اگر نظام بین‌الملل ضعیف باشد و نتواند برخورد محکمی با جریانی از نوع داعش بکند، توجه داشته باشید که منظور ضعف از منظر تکنولوژیک نیست، بلکه منظور این است که ممکن است سیاست‌ها به نوعی تداخل و یا تهافت بکنند که امکان تصمیم‌گیری در منطقه نباشد، حال چه به کارگزاران منطقه و چه به کارگزاران بین‌الملل اجازه‌ی اخذ تصمیمات محکم ندهند، به همان اندازه که اقدامات بین‌المللی سست باشد، داعش خواهد توانست که پیش برود. نمونه‌هایش را هم در تاریخ داریم که مشابه آن چیزی است که در مورد داعش شاهدیم. قبلا ما یک انفجار جمعیتی در یونان داشتیم که در قالب حمله اسکندر بروز یافت، یک انفجار جمعیتی در شبه جزیره عربستان در ایام پس از پیامبر (ص) در زمان ابوبکر و سپس در دوره عمر شاهد بودیم، یک انفجار جمعیتی در مغولستان داشتیم که در قالب تهاجم چنگیز ظاهر شد، خب مجموعه‌ای یک انرژی و هیجانی پیدا می‌کنند، این هیجان باعث می‌شود منسجم و موفق شوند و در نتیجه به خودشان اعتماد می‌کنند، در رقبا ترس ایجاد می‌کنند و بعد وقتی در رقبا واهمه ایجاد کردند، هر یک از رقبا می‌گوید که کارم تمام است، بنابراین این نوع جریانات میل به گسترش دارند. اما اگر نظام بین‌الملل بتواند به هوش بیاید و یا دولت‌های منطقه اختلافات لحظه‌ای، مقطعی یا موردی‌شان را بتوانند کنار بگذارند و تصمیمات روشنی درباره‌ی این جریان بگیرند، شاید بتوانند جمعش کنند. البته نه به آن معنا که بتوانند کلا داعش را از بین ببرند، بلکه بدین معنا که آن‌را از آن انرژی ویرانگر و تهاجمی تهی سازند.

-چیزی شبیه شرایط طالبان پس از حملات نیروهای ائتلاف که دست‌کم برای مدتی در افغانستان به حاشیه رفت.

*بله، هم‌چون چیزی. به گونه‌ای که به حاشیه بروند و تکاپوهایشان به حملات ایذایی گاه و بیگاه محدود شود. چنین آینده‌ای را در صورت فراهم آمدن شرایط فوق‌الذکر می‌توان انتظار داشت.

-به باور برخی از تحلیلگران شاخص، عمده‌ی افراط‌گرایان سلفی حاضر در میان جریان‌های تروریستی در سوریه و عراق در سال‌های اخیر از جریان سلفیه سُروری بوده‌اند، آیا این امر در مورد داعش نیز تطبیق می‌کند؟

*یک سری از این‌ها سُروری‌ها هستند اما شمار زیادی از آن‌ها نیز سُروری نیستند. مثلا جماعت انصارالاسلام عراق سروری نیستند، آن‌ها سنی‌های رادیکال‌شده‌ی سلفی هستند.

-آیا ابوبکر بغدادی از سلفیه سروری نیست؟

*خود ابوبکر بغدادی معلوم نیست سُروری باشد. در مجموعه کُدهایی که تا الان از وی دیده شده تاکنون کُدی به زین‌العابدین سُروری نداده است.

-بازگردیم به پرسش اول، در مجموع می‌توان ادعا کرد که داعش با رویکردها و سیاست‌هایی که دنبال نموده در صحنه رقابت با سایر گروه‌های تروریستی شبه نظامی فعال در جبهه سوریه و عراق و یا حتی سطح جهانی به کنشگر اصلی بدل شده و جریان‌هایی نظیر جبهه النصره و یا به تعبیر کنونی جیش الفتح و در سطح کلان، القاعده را به حاشیه رانده است؟

*به نظرم همین‌طور است. داعش دیگران را به حاشیه رانده است.


برای عضویت در کانال تلگرامی الکوثر فارسی اینجا کلیک کنید


دو شنبه 18 دی 1396 - 14:57:13

دسته بندی :