قضاء و قدر الهی

جمعه 24 آذر 1396 - 10:15:49
قضاء و قدر الهی

خداوند، به واقعیت های اتفاق افتاده، علم دارد و به عبارتی دقیق تر، واقعیت ها، مطابق علم الهی هستند و از این رو، به علم فعلی خداوند، تعبیر می شود. به گفته برخی، خداوند به آن چه انجام می گیرد، علم دارد و به گفته برخی دیگر، آن چه انجام می گیرد، مطابق علم خداوند است. در اصطلاح اهل فلسفه و حکمت، اولی را علم انفعالی و دومی را علم فعلی خداوند نامیده اند که خود، یکی از مراتب علم الهی است.

تهران- الکوثر:  از امام هادی علیه السّلام علی بن حسن عسکری روایت شده که آن حضرت در ضمن نامه ای که به أهل اهواز در موضوع نفی جبر و تفویض نوشته بود فرموده است: از أمیر المؤمنین علیه السّلام نقل است که مردی پس از بازگشت از جنگ صفّین از آن حضرت پرسید: یا أمیر المؤمنین خبر بده ما را از جریان حرکت و جنگ با أهل شام، آیا این روی قضاء و قدر خداوند بود یا نه؟

حضرت فرمود: آری ای شیخ، شما به هیچ تپّه و کوه و درّه و صحرائی قدم نگذاشتید مگر اینکه مطابق با قضاء و قدر الهی بوده است.

آن مرد پرسید: پس باید تمام این سختیها را به حساب خدا بیاورم، ولی من اجری برای خود نمی بینم!.

حضرت فرمود: چگونه مأجور نباشید؛ در صورتی که خداوند متعال برای حرکت شما که به سوی دشمن می رفتید و برای مراجعت شما که از جنگ بر می گشتید اجر فراوان و ثواب بی شماری قائل شده است و شماها در این جریان و حالات؛ مجبور و مضطرّ نبودید.

آن مرد گفت: چگونه می شود که ما در جریان این سفر و رفتن و بازگشتن مختار باشیم در حالی که قضاء و قدر الهی ما را به این جریان سوق داده است؟!.

أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: شاید منظور تو اشاره به قضای حتمی و قدر قطعی و لازم است؟! و اگر چنین باشد هر آینه امر و نهی و ثواب و عقاب و دوزخ و بهشت باطل گشته، و شخص مطیع و نیکوکار با عاصی و مخالف برابر و مساوی بوده، و ملامت و مذمّت برای شخص بدکار و تشویقی برای مردم خوشرفتار و نیکو کردار گفته نمی شد، و همچنین شخص بدکردار نسبت به عقوبت و سزای اعمال بد خود جهت امتیازی پیدا نمی کرد. این سخن شبیه به عقیده بت پرستان و پیروان شیطان و مخالفین رحمان و تصدیق کنندگان زور و بهتان و دروغ و أهل ضلالت و گمراهی است!. این جمعیت مجوس و قدریه این امّت محسوب می شوند، آنان از این نکته غافلند که خداوند امر کرده در حالی که به مردم اختیار داده است که روی اختیار خود اطاعت امر کنند، و نهی کرده است در حالی که نهی او فقط از نظر ترسانیدن است، و تکالیف او سهل و آسان و در حدود قدرت بندگان او می باشد، و مخالفت و عصیان مردم نه از لحاظ مغلوب بودن و ضعف او است، و اطاعت و فرمانبرداری اشخاص از راه اجبار و اضطرار نباشد، و بعثت انبیاء و ارسال رسولان امر عبث و بیهوده نبوده و نازل کردن کتاب آسمانی کار لغو و مهملی نیست، و خلق آسمانها و زمین و مخلوقات دیگر را باطل و بی فائده نیافرید این سخن اشخاصی است که پروردگار جهان را منکر شده و روی عناد و کفر چنین حرفی می زنند، و وای باد کافران را از آتش دوزخ!.

سپس آیه وَ قَضی رَبُّک أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ[1] را تلاوت نمود.

پس آن مرد در نهایت شادی و سرور برخاسته و این اشعار را سرود:

1- تو آن امامی هستی که با طاعت از او امید داریم که روز قیامت مورد مغفرت خداوند قرار گیریم،

2- آن بخش از حقایق دین که بر ما مبهم بود تو روشن ساختی، خداوند از ناحیه ما به تو جزای نیک دهاد،

3- و عذری نیست در انجام کار زشت که من مرتکب آن باشم از فسق و خروج از امر خدا و نافرمانی،

4- و هرگز جایز نیست که بگوئیم نهی کننده از فحشا و منکر خود موجب و سبب آن عمل شود که اگر چنین پنداری داشته باشم بی گمان شیطان را پیروی کرده ام،

5- نه، خداوند دوست ندارد و زشتیها را نخواسته و کشتن ولی خدا را از روی ستم و دشمنی هرگز جایز ندانسته.

6- از کجا دوست داشته باشد که بی شک فرمان خداوند صاحب عرش صحیح؛ و خود آن را اعلام فرموده و آشکار ساخته است.

پی نوشت

[1] «و پروردگار تو حكم كرد كه جز او را نپرستيد- اسراء: 23».


لینک عضویت در کانال تلگرام الکوثرفارسی اینجا


جمعه 24 آذر 1396 - 10:14:33