به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، پایگاه اینترنتی روزنامه الاخبار لبنان در مطلبی به قلم علی حیدر نوشت: کافی نیست برای توضیح تصمیم دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل، فقط به انگیزه های او و طمع ورزی های صهیونیستی توجه کنیم؛ اگر چه باید این مسائل هم بررسی شوند. چراکه دست کم از سال 1995 هر رئیس جمهوری در آمریکا برای چنین تصمیمی، انگیزه های خود را داشته است، با این حال هیچ یک از دولت های آمریکایی چنین تصمیمی اتخاذ نکرده بودند.
عامل جدیدی که این امکان را فراهم آورد تا چنین انگیزه هایی تحقق یابد، شتاب رسمی کشورهای عربی در هم پیمان شدن با رژیم اسرائیل است و اینکه مسئله فلسطین به باری بر دوش رژیم های (موسوم به) «اعتدال» عربی تبدیل شده است که می خواهند به هر قیمتی این بار را از دوش خود بردارند.
اگر بخواهیم عوامل ایجاد زمینه ای را مشخص کنیم که باعث شد دولت کنونی آمریکا تبعات چنین تصمیمی را دست کم بگیرد، باید بگوییم که نظام آل سعود یکی از این عوامل بود؛ نظامی که برای علنی کردن همپیمانی خود با رژیم اسرائیل با شتاب گام بر می دارد.
الاخبار می افزاید: اگر واشنگتن احساس می کرد چنین تصمیمی باعث خواهد شد محور اعتدال عربی _حتی بر خلاف میل خود_ روابط خود را با اسرائیل قطع کند و حتی اگر محور(به اصطلاح) اعتدال به چنین گزینه ای اشاره می کرد، در این صورت به طور قطع، آمریکا چنین تصمیمی اتخاذ نمی کرد بلکه حتی خود تل آویو نیز با آن مخالفت می کرد. این همان موضوعی است که سرلشکر عاموس یادلین رئیس مرکز پژوهش های امنیت ملی اسرائیل درباره آن گفت: فلسینیان، عرب ها و ترک ها با تفنگ بدون گلوله تهدید می کنند. اسرائیل و آمریکا هم به این موضوع امید دارند که واکنش مردم فلسطین و مردم کشورهای عربی در سطحی نخواهد بود که آنها را نگران کند.
خلاصه اینکه در مثلث روابط میان واشنگتن، تل آویو و محور «اعتدال عربی»، گزینه های آمریکا در قبال اسرائیل به برخی ملاحظات بستگی دارد که در رأس این ملاحظات، هزینه و سود آمریکا قرار دارد. تصمیم ترامپ برای اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل و همچنین همه تصمیم های قبلی و آینده نیز در چارچوب این قاعده است.
روشن است که چنین تصمیمی در این برهه زمانی، بخشی از گام های مقدماتی برای آن چیزی است که به «معامله قرن» موسوم است و در مقدمه آن حمایت از روابط عربستان سعودی با اسرائیل و انتقال این رابطه به مرحله همپیمانی علنی است اما از سوی دیگر، دولت ترامپ صحت این تئوری را نیز ثابت کرد که می گوید آمریکا در جهان عرب، هیچ همپیمان و شریکی را نمی پذیرد، بلکه آنها را همچون ابزارهایی می داند و خود را ملزم نمی کند که به نگرانی های آنها توجه کند.
آمریکا به کشورهای عربی این گونه القا کرده است که با وجود اعتراضها و مخالفتها(با تصمیم ترامپ) باید با واقعیت کنار بیایند و مردم فلسطین را کنترل کنند تا امنیت اسرائیل را تهدید نکنند، مردمی که نوک پیکان درگیری با اسرائیل اشغالگر محسوب می شوند.
یکی از مهم ترین ابعاد راهبردی تصمیم آمریکا این است که نشان داد هیچ فرصتی برای امیدوار بودن به گزینه سازش وجود ندارد.
این تصمیم همچنین به طور آشکار واقعیتی را نشان داد که برخی یا بسیاری از آن غافل بودند؛ اینکه توافقنامه اسلو از ابتدا راهی برای نشان دادن ماموریت اسرائیل در فلسطین بود که انتفاضه و مقاومت را در فلسطین مهار کند. یکی دیگر از اهداف این توافقنامه نشان دادن نقش اسرائیل در جهان بود یعنی تلاش برای قانونی جلوه دادن سیاست های شهرک سازی. از زمان توافقنامه اسلو برخی مسائل همچون قدس، مسئله پناهندگان، شهرک سازیها، مرزها، برنامه های امنیتی و مسئله آب ها همچنان باقی مانده است و به این ترتیب به طور آشکار روشن می شود که هیچ مسئله ای باقی نمانده است بلکه در واقع مسائل مورد نظر اسرائیل و آمریکا اجرا می شود و حامیان گزینه سازش چاره ای ندارند جز اینکه به این واقعیت اذعان کنند. به این ترتیب توافقنامه اسلو نیز با برخی تجدید نظرها به ساختار یک توافق نهایی تبدیل می شود.
الاخبار در پایان می نویسد: با این حال در قبال تصمیم آمریکا، مردم فلسطین فقط دو گزینه پیش رو دارند: یا به طور کامل تسلیم شوند یا اینکه راه مقاومت را انتخاب کنند چون این تحولات باعث شد واقعیت و فایده امیدواری به گزینه سازش برملا شود؛ گزینه ای که هدف آن مهار خشم مردم و مقاومت فلسطین بود. در پایان، این مردم فلسطین و امت های عربی و اسلامی اند که تصمیم نهایی را خواهند گرفت.
برای عضویت در کانال تلگرامی الکوثرفارسی اینجا کلیک کنید
پنج شنبه 16 آذر 1396 - 22:34:13