به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، رحمان قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه می نویسد : در حال حاضر عربستان بسیاری از ابزارهایش را در منطقه از دست داده و در موقعیت خیلی خوبی بهسر نمیبرد. البته باید توجه داشت که موثرترین و بزرگترین ابزار عربستان از چند دهه پیش برای پیشبرد اهدافش و اعمال نفوذ در منطقه، ابزار نفت و میزان نفتی است که تولید میکند. میزان ظرفیت تولید نفت عربستان 12 میلیون بشکه در روز است و این تعداد بشکه نفت، اصلیترین ابزار کنترل بازار نفت به شمار میرود.
در گذشته شاهد بودیم که در موضوع تحریم ایران در شورای امنیت، عربستان وعده داده بود که در صورت کاهش تولید از سوی ایران، این میزان کاهش را جبران خواهد کرد. همچنین اخیرا نیز در بحث فریز یا افزایش تولید نفت، عربستان نقش اصلی را داشت. لذا هنوز نیز اصلیترین بازیگر تعیینکننده نفت جهان عربستان است و تا زمانیکه سوخت فسیلی و در راس آنها مسئله نفت به عنوان اصلیترین منبع تامین انرژی محسوب میشود، قاعدتا این ابزار نیز از سوی ریاض مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
دومین ابزار عربستان، موقعیت ژئوپلیتیکیاش در شبه جزیره عربی است. وسعت سرزمینی زیاد و قرار داشتن مکه و مدینه در آن کشور، اعتبار و نفوذ منطقهای زیادی به عربستان داده است. کمااینکه امروزه کویت، امارات و بحرین نیز به تعبیری، برخی کشورهای اقماری عربستان میتوانند محسوب شوند و عربستان در این کشورها و به تبع آن در شورای همکاری خلیج فارس نفوذ و اعتبار زیادی دارد. اما آنچه که مطرح است بعد از افول قدرت مصر در خاورمیانه و تحولات پس از سقوط حسنی مبارک، ریاض تلاش کرده که به نوعی جایگزین مصر در جهان عرب شود و حتی فراتر از آن به عنوان یک بازیگر اصلی منطقهای ظاهر شود. عربستان در این راستا تلاش کرده از برخی ابزارها همچون حضور گروههای تکفیری در منطقه، نزدیکی به رژیم اسرائیل و سرکوب کردن گروههای مقاومت چون حزبالله بهره جوید. لذا این کشور علاوه بر شبه جزیره عربی که حوزه سنتیاش محسوب میشود، متوجه عراق، سوریه و لبنان شده و خواهان آن است تا در این کشورها نیز ابزاری بدست بیاورد که حمایت پنهان از برخی گروههای افراطی نیز در همین راستا بوده است. ریاض تلاش دارد با استفاده از چنین ابزارهایی به بازیگر اصلی منطقهای تبدیل شود در حالیکه تجربه چند سال گذشته ثابت کرده که این ابزارها مطمئن نیستند و در برخی موارد میتوانند علیه خود عربستان وارد عمل شوند. به عنوان مثال وقتی به افتضاح سیاسی اخیر و وادار کردن سعد حریری به استعفا در عربستان نگاه کنیم، این مسئله بیانگر آن است که عربستان مشکلات ساختاری در منطقه برای اعمال نفوذ و تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای برتر را دارد. اما سعودیها از یک سو با اتکا به تولید نفت و قدرتی که در بازار جهانی نفت دارند و از سوی دیگر با توجه به خلا قدرت ناشی از ضعیفتر شدن مصر میخواهند بسیار فراتر از پتانسیل و توانایی خود در منطقه ظاهر شوند و امیدوارند که از طریق دیپلماسی چک و دادن پول به همراه نوعی ناسیونالیسم عربستانی که در حال تولید است، به قدرت برتر در منطقه تبدیل شوند. ولی باید توجه داشت که مقاومتها و چالشها در منطقه به حدی است که این ابزارها کفایت نمیکند. کما اینکه مشاهده میکنیم که عربستان در یمن نه تنها پیروز نشده بلکه دچار چالشهای جدی نیز شده است. لذا ناکارآمدی این ابزارهای ریاض به دلیل بلندپروازیهای منطقهای این کشور است. زیرا عربستان میخواهد از این ابزارها برای کسب جایگاهی استفاده کند که درواقع مشکلات ساختاری برای کسب آن جایگاه دارد. اگر از نظر جمعیتی، نفوذ در خاورمیانه و دیگر فاکتورهای قدرت نگاه کنیم، درمییابیم حداکثر اقدامی که عربستان میتواند انجام دهد تبدیل شدن به هژمون شبه جزیره عربی است. اما این کشور میخواهد فراتر از آن در خاورمیانه، جهان عرب و حتی جهان اسلام به موقعیت ویژهای دست پیدا کند که این ابزارها برای چنین اهدافی جوابگو نیست. همچنانکه اشاره شد بخشی از این ابزارها مانند گروههای افراطی موقت هستند و ممکن است بعدها علیه خود عربستان وارد عمل شوند. یعنی ائتلاف استراتژیکی میان آنها و عربستان وجود ندارد؛ چون اساسا منافع آنچنانی وجود ندارد. بنابراین دلیل آنکه میگوییم چنین ابزارهایی ناکارآمد شدهاند این است که عربستان خیلی فراتر از آن چیزی که توانش را دارد میخواهد نقش ایفا کند.
به عنوان مثال در خصوص ماجرای سعد حریری، فرانسه با وجود آنکه در دورهای لبنان را تحت قیمومیت داشت و همیشه در این کشور نفوذ داشته است اما هیچ وقت دست به چنین اقدامی نزده و نخواهد زد که نخست وزیر این کشور را وادار به استعفا کند.
لذا بخشی از تضادها و رفتارهای غیرعقلانی که از سوی ریاض مشاهده میکنیم به دلیل شکافی است که میان خواستههای عربستان و واقعیات و ابزارهای موجود وجود دارد؛ اقداماتی همچون بازداشت غیرمنتظره تعداد زیادی از شاهزادگان و یا دخالت در مسئله لبنان نشاندهنده همین مسئله است. البته با وجود تمام این مسائل خود مقامات ریاض مدعی هستند که واقعگرایانه عمل میکنند. در این شرایط، عربستانیها خیلی روی کمک دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا حساب بازکردهاند و گمان میکنند شکاف موجود با کمک دولت ترامپ و سیاستهای ایرانهراسانه آنها قابل پر کردن است. همچنانکه چند هفته بعد از سخنرانی ضدایرانی ترامپ، عربستانیها موضوع سعد حریری را به پیش کشیدند. یعنی عربستانیها گمان میکنند باوجودیکه خواستههایشان غیرواقع بینانه و آرمانگرایانه است، اما میتوانند با اتکا به دولت ترامپ و سیاستهای خاورمیانهای او این شکاف را پر کنند. این در حالی است که باید توجه داشت که چنین شکافی پرکردنی نیست و دولت آمریکا نمیخواهند آن اندازهای که عربستان تصور میکند در خاورمیانه خرج کند و وارد معادلات این منطقه شود. چراکه اولویت برای آمریکا در برهه فعلی فقط خاورمیانه نیست بلکه در آسیا اولویتهای بیشتری دارد.
منبع: شورای راهبردی روابط خارجی
برای عضویت در کانال تلگرامی الکوثرفارسی اینجا کلیک کنید
شنبه 4 آذر 1396 - 13:1:35