حکایت سرباز روح‌الله

سه شنبه 9 آبان 1396 - 12:8:29
حکایت سرباز روح‌الله

تهران- الکوثر: «سرباز روح الله » نام جوان انقلابی کشمیری است که پدرش به عشق امام و انقلاب چنین نامی را برای او انتخاب کرده است.

به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، اسمش سرباز روح الله است. مرد  35 ساله، اهل کشمیر هندوستان. کسی که پدرش به دلیل عشق به ایران، انقلاب و امام خمینی (ره) نام تنها پسرش را که در روز 31 شهریور 1359 مصادف با آغاز حمله رژیم بعث عراق به ایران به دنیا می آید سرباز روح الله می گذارد. آنها از سادات رضوی برقعه ای در کشمیر کشور هندوستان هستند. یعنی از سادات رضوی که در قرن    دهم به کشمیر کوچ کرده بودند، در آنجا ماندند و زاد و ولد کردند. سرباز روح الله در حال حاضر با خانواده اش نزدیک به 31 سال می شود که در ایران زندگی می کنند. او بعد از آنکه   از مقطع فوق لیسانس مهندسی راه آهن برقی در دانشگاه علم و صنعت تهران فارغ التحصیل شد در سال 89 و بعد از 10 سال زندگی در تهران؛ به قم برمی گردد و در جامعه المصطفی العالمیه جایی که طلاب غیر ایرانی درس طلبگی می خوانند مشغول به تحصیل می شود. پدر 70 ساله سرباز روح الله در حج امسال بعد از سال های متمادی خدمت به حجاج بیت الحرام بر اثر سکته از دنیا رفت.

روز حمله عراق به ایران به دنیا آمدم، نامم را سرباز روح الله گذاشتند

اولین سوالی که برای ما مطرح می شود این است که چطور یک فرد غیر ایرانی که هیچ گاه پایش نیز به ایران باز نشده نام تنها پسرش را یک نام غیر  مرسوم آن هم با چنین مضمونی می گذارد. سرباز روح الله در پاسخ به این سوال می گوید: «قصه اسم من برمی گردد به علاقه پدر مرحومم به حضرت امام خمینی(ره) و حال و هوایی که در آن دوران حاکم بود. علاوه بر این موضوع، من دقیقا در روزی به دنیا آمدم که مصادف بود با آغاز حمله رژیم بعث عراق به ایران یعنی در روز 31 شهریور 1359. پدرم از قبل با نهضت امام خمینی آشنا بود و آن را دنبال می کرد. به واسطه چنین علاقه ای که داشت نام تنها پسرش را سرباز روح الله گذاشت. با وجود آنکه آن زمان ما در کشمیر هند زندگی می کردیم اما آوازه انقلاب به کشمیر هم رسیده بود؛ البته نه در هند بلکه در کل دنیا پیچیده بود. به همین دلیل در آن روزی که من به دنیا آمدم موجی از نگرانی در دل کسانی که امید به انقلاب ایران بسته بودند ایجاد کرد و نمی دانستند چه اتفاقی قرار است بیافتد. پدر من برای اینکه ارادت خودش را به انقلاب و امام اش نشان دهد نام من را سرباز روح الله گذاشت.»

این نامگذاری ها در خانواده ما بازهم تکرار شد

این طلبه جوان کشمیری از نام پسر عمویش می گوید که از روی نام یک شهید ایرانی به نام شهید علیرضا توسلی انتخاب شده است: «در زمانی که انقلاب تازه رخ داده بود پدرم نقل می کرد که 10-15 دانشجوی ایرانی در کشمیر مشغول به تحصیل بوده و انجمن اسلامی دانشگاه کشمیر را هم در دست داشتند. خانواده ما از جمله پدر و عمویم با این دانشجوهای ایرانی نشست و برخاست زیادی می کردند. یعنی به نوعی پل ارتباطی آنها با فضای انقلابی ایران همین دانشجوها بودند. نام یکی از آنها علیرضا توسلی بود که در آن زمان در سال آخر یکی از رشته های مهندسی تحصیل می کرد. زمانی که جنگ میان ایران و عراق اعلام شد پدر و عمویم نگران بودند اما علیرضا توسلی که از بچه های اصفهان بود می گفت نگران نباشید تا این انقلاب بچه های امثال ما را دارد از آسیب محفوظ است. چند وقت بعد از آن متوجه می شوند که او درس را رها کرده به ایران و میدان جنگ رفته است و چند وقت بعد خبر شهادت ایشان به گوش شان می رسد. عموی من آنقدر به علیرضا توسلی علاقمند بوده که نام پسرش را اسم و فامیل همین شهید می گذارد. در حال حاضر پسرعمویم علیرضا توسلی رضوی نام دارد که ما او را به نام توسل صدا می زنیم.»

پس کی سرتیپ می شوی؟

سرباز روح الله نامی است که می تواند تعجب همگان را برانگیزد. در این خصوص آقای رضوی می گوید: «اسم من بیشتر برای ایرانی ها عجیب تر بود تا برای کشمیری ها. چون تا کسی معنای سرباز را نداند خیلی برایش سوال ایجاد نمی شود که چرا چنین اسمی داری؟ اما ایرانی ها که معنای سرباز را می دانند برایشان بیشتر سوال پیش می آمد. ما از سال 63 به ایران آمدیم و در حال حاضر 31 سال است در این کشور زندگی می کنیم. به همین دلیل تحصیلاتم را هم در ایران گذراندم. اما نام من آنقدر برای هم کلاسی هایم عجیب نبود که باعث تمسخر آنها باشم. تنها برایشان جالب بود و حتی من را به نام سرباز صدا می زدند. البته شوخی هم می کردند اما مسخره نه. مثلا می گفتند شما که هر سال سربازی پس کی سرتیپ می شوی؟ و از این دست شوخی ها.»

به خاطر اسمم مشمول تخفیف شدیم

به یاد دارم یک سال که دبیرستانی بودم به دلیل برخی فرآیند های اداری پروانه اقامتمان با تاخیر تمدید شد و در نتیجه  چند روزی اقامت نداشتیم  که هرچند ما مقصر نبودیم اما اقامتمان غیر قانونی بود. به ما گفتند برای اینکه این موضوع حل شود باید به دادگاه برویم و قاضی حکم بدهد که آیا شامل بخشودگی خواهیم شد یا جریمه می شویم. زمانی که به دادگاه رفتیم و قاضی نام من را خواند سرباز روح الله برایش خیلی جالب بود و دلیل نام من را پرسید. دلیلش را که گفتیم خیلی خوشش آمد و نام من موجب شد تا ما را مشمول تخفیف کند.»

بعد از گرفتن فوق لیسانس در حال حاضر در قم طلبگی می کنم

سرباز روح الله با وجود آنکه تا سال 89 مشغول به کار و تحصیل در تهران بوده اما بعد از گرفتن فوق لیسانس بار دیگر به قم برمی گردد و این بار در زمینه طلبگی مشغول به ادامه تحصبل می شود: «من لیسانس مهندسی برق و فوق لیسانس راه آهن برقی دانشگاه علم و صنعت دارم تا قبل از آنکه به قم بیایم در تهران حدود 10 سال تحصیل و کار می کردم. در حال حاضر طلبه مجموعه جامعه المصطفی در قم هستم و از سال 89 به قم آمدم و از سال 91 تحصیل در حوزه علمیه را شروع کردم. مجموعه جامعه المصطفی جایی است که طلاب خارجی و غیر ایرانی در آنجا تدریس می کنند.»

در مجسدالاقصی روز قدس افطاری دادیم

او علاوه بر این فعالیت ها یکی از اعضای هیات موسس «اتحادیه بین المللی امت واحده» است که در زمینه چنین تشکلی اینطور توضیح می دهد: «امت واحده یک تشکل مردم نهاد است که در سال 88 به همراه جمعی از فعالان دانشجویی آن را تاسیس کردیم. من عضو هیات موسس آن بودم و الان مسئول کمیته بین الملل آن هستم. دغدغه این تشکل پرداختن به مسائلی است که در جهان اسلام جریان دارد. به عنوان مثال سال 89 یک کاروان بین المللی به نام کاروان آسیایی «شکست حصر غزه» وجود داشت که عازم نوار غزه بود و از ایران هم عبور کرد. در این کاروان که 100 تا 150 نفر فعال بین المللی از کشورهای مختلف آسیایی وجود داشت به صورت زمینی بود از هند، پاکستان، ایران، ترکیه، سوریه و مصر عبور کرد و سپس وارد نوار غزه شد. این کاری بود که در آن سال مجموعه «امت واحده» با همکاری جمعی از تشکل های آسیایی متحد با مسئله فلسطین آن را رقم زد. در آن سال به عنوان مسئول روابط بین الملل «امت واحده» هماهنگی کارها را انجام دادم و توانستیم وارد نوار غزه هم بشویم. فعالیت های مستمری هم بعد از آن داشتیم دوره های آموزشی و بین المللی و کارهای خیریه هم زیاد انجام داده ایم. یکی از کارهایی که انجام دادیم روز قدس امسال بود که در  صحن مسجد الاقصی افطاری توزیع کردیم. جمله ای از حضرت آقا بر روی ظرف های افطاری به عربی حک کرده بودیم و چنین کاری در آن زمان باعث تعجب همگان شده بود.»

کشمیر، بهشت گمشده

«سرباز روح الله» زاده منطقه ای است که از آن به عنوان بهشت گمشده یاد می کند. جایی در شمالی ترین نقطه شبه قاره هند که در آنجا زیباترین و بکرترین طبیعت خداوند جا خوش کرده است. او برای نشان دادن زیبایی های کمشیر چندین مستند و روایت های مختلف نوشتاری را به ثبت رسانده است تا همگان را با این نقطه از دنیا بیشتر آشنا کند و می گوید: «کشمیر شمالی ترین منطقه در شبه قاره هند است با مساحتی بالغ بر 220 هزار کیلومتر مربع و جمعیتی حدود 7تا8 میلیون نفر. در حال حاضر این منطقه به دو قسمت تقسیم شده. یک بخشی از آن در اختیار پاکستان و بخشی دیگر در سیطره هند قرار دارد و بر روی نقشه نیز با یک خط چین این مرز مشخص شده و هنوز هم مورد مناقشه طرفین دعوا قرار دارد. این منطقه ای که در اختیار هند است براساس آمار بالاترین نسبت مسلمانان را در هندوستان دارد. در ایالت های دیگر هند نسبت مسلمانان با سایر ادیان به طور متوسط بین 7، 8، 10، 15 و حداکثر 20 درصد است. اما در کشمیر نسبت مسلمانان به سایر ادیان بالای 60-70 درصد است. ضمن اینکه در بخش هایی از کشمیر این درصد بالاتر هم می رود. یک منطقه در کشمیر به نام دره کشمیر وجود دارد که منطقه محصوری است و در بین سلسله جبال هیمالیا قرار دارد و مرکزیت کشمیر به این منطقه برمی گردد. در اینجا بالغ بر 85تا 90 درصدشان مسلمان هستند. 10-15 درصد آنها را شیعیان و باقی اهل سنت هستند.»

زوج های هندی ماه عسل به کشمیر می روند

او درباره جاذبه های گردشگری این منطقه توضیح می دهد: «کشمیر هنوز هم که هنوز است خیلی جذاب به نظر می رسد.  خیلی از زوج های هندی ماه عسل شان را در کمشیر می گذرانند. با وجود آنکه وضعیت سیاسی اش به هم خورده و ناآرام شده اما طبیعت منحصر به فردی دارد که موجب می شود بسیاری را به سمت خود بکشاند. کشمیر آنقدر مناطق ناشناخته دارد که حتی خود مردم کشمیر برای گردش و بازدید جای جدید به یکدیگر معرفی می کنند که تا به حال نرفته و نشناخته بودند. ترکیب جنگل، دشت، آب، آبشار، رودخانه و... این محدوده را بسیار زیبا کرده است. موقعیت جغرافیایی کمشیر نیز یک موقعیت منحصر به فرد است. منابع آبی فراوان و طبیعیت بکر و مثال زدنی دارد. به همین دلیل برای توریست ها این محدوده همیشه جذاب بوده. همچنین در زمستان به دلیل آنکه مرتفع ترین پیست های اسکی دنیا را دارد بسیاری از اسکی سواران به ارتفاعات کشمیر می آیند. علاوه بر آن مرتفع ترین تله کابین دنیا نیز در کشمیر است که تا ارتفاع 14 هزار پایی(یعنی چیزی در حدود ارتفاع قله دماوند) بالا می رود. خود من در زمینه جاذبه های گردشگری کشمیر متن هایی در صفحه گوگل پلاس خود نوشته ام به نام «کشمیر نامه». همچنین در تولید مستندهایی درباره کشمیر از جمله مستند «کشمیر بهشت گشمده»  همکاری داشته ام و امسال هم سعی کردم در خلال مستندی  بخشی از جذابیت های توریستی کشمیر را با پس منظر فرهنگی به تصویر بکشم»

شاعران ایرانی علاقمند به کشمیر

سرباز روح الله یکی از دلایل پیوند و علاقه کشمیری ها به ایران را به دلیل پیوند تاریخی  و ادبی این منطقه از گذشته های دور تا امروز می داند و می گوید: «در تاریخ و ادب فارسی از گذشته های دیرباز کشمیر شناخته شده است. شعرای معروفی مانند حافظ نام کشمیر را در اشعارش آورده اند. همچنین شعرای دیگر نیز به بهانه های مختلف در اشعارشان از کشمیر نام برده اند. در آن دوران شعرای  منطقه خراسان که به کشمیر سفر می کردند و جهانگردها نیز از این محدوده نقل هایی دارند. آنها در اشعار زیبایی از کشمیر یاد کرده اند و تلاش داشته اند طبیعت چشمگیر این منطقه را بیان کنند. به همین دلیل این محدوده یک منطقه شناخته شده در ایران بوده و در قرن های متمادی ارتباط بسیار وسیعی با ایران داشته. همچنین شاعران کشمیری زیادی داشتیم که به زبان فارسی شعر می گفتند.»

دختران کشمیری زمان ازدواج علاوه بر آشپزی باید گلستان و بوستان بلد باشند

عالم و عارفی  ایرانی به نام میرسیدعلی همدانی از جمله کسانی بوده که در قرن هفتم علاوه بر اینکه اسلام را به کشمیر می برد تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی را نیز با خود به آنجا برد. در این خصوص «سرباز روح الله» اینطور توضیح می دهد: «قرن هفتم هجری زمانی است که کشمیر به واسطه حضور یک مبلغ ایرانی به نام میرسیدعلی همدانی کاملا مسلمان می شوند. در صورتی که تا قبل از آن همه مردم کشمیر هندو مسلک بودند. میرسیدعلی در سفری که به محدوده آسیای میانه داشته به کشمیر می رسد و در آنجا می ماند. ایشان از 25 سالگی به سفرهای تبلیغی در جاهای مختلف دنیا می پردازد و در اواخر عمرش پایش به کشمیر می رسد و ماندگار می شود. به همین دلیل میرسیدعلی منشا نشر اسلام در کل کشمیر است و تا جایی شهرت دارد که به نام امیرکبیر و علی ثانی شناخته می شود. او محبوب ترین و موثرترین شخصیت تاریخ بعد از اسلام در کشمیر است. به همین دلیل اکثر مسلمانان کشمیر دین خودشان را مدیون میرسیدعلی همدانی می دانند. در همان زمان که میرسیدعلی به کشمیر می آید یک بخشی از ایرانی ها از جمله 700-800 هنرمند، شاعر، ادیب، صنعت گر ایرانی و... را هم با خودش به کشمیر می آورد که عده زیادی آنها از سادات بودند. آنها هم به همراه میرسیدعلی در کشمیر می مانند و زندگی کرده ازدواج می کنند و در همین جا از دنیا می روند. قبرهای این افراد هنوز در جاهای مختلف کشمیر وجود دارد. در حال حاضر قبرهایی هنوز هستند که قدمت چند ساله دارند و به نام نیشابوری، شیرازی، قمی، اصفهانی، یزدی و... شناخته می شود. چنین سابقه تاریخی موجب شده است که کشمیر و ایران خودشان را به هم مرتبط بدانند. شاید اغراق بدانید اما تا به کشمیر نیایید شاید باور نکنید مردم کشمیر هویت فرهنگی خودشان را از ایران می دانند و این موضوع تنها به مذهب ارتباطی ندارد این یک مسئله فرهنگی فرا مذهبی است. چنین ارتباط فرهنگی تا دوران استعمار انگلستان باقی می ماند و حتی زبان فارسی در جای جای کشمیر وجود داشته و زبان دیوانی کشمیر فارسی بود. به همین دلیل هنوز که هنوز است پیرمردهای کشمیری فارسی بلد هستند. این نقل را من از یکی از زبان شناس های کشمیری شنیده ام که می گفت دختران کشمیری زمانی که می خواستند ازدواج کنند در کنار بلد بودن آشپزی و از این دست هنرها باید چیزی از بوستان و گلستان می دانستند. یعنی یکی از نمادهای دختری که بالغ و عاقل شده است دانستن بوستان و گلستان بود.»

پیوند دوباره ایران و کشمیر بعد از انقلاب اسلامی

«سرباز روح الله» این ارتباط تنگاتنگ ایران و کشمیر را تا زمانی می داند که هنوز هند تحت استعمار انگلستان در نیامده بود. اما پیوند دوباره ایران و کشمیر بار دیگر بعد از انقلاب اسلامی شکل می گیرد: «این فضای فرهنگی زمانی که به دوران انقلاب رسیدیم و انقلاب اسلامی تحقق پیدا کرد موجب شد بار دیگر به شدت چشم ها بیش از پیش به سمت ایران کشیده شود. مردم کشمیر همگی چشم امید به ایران و انقلاب آن بسته بودند. به خصوص مسلمانان و شیعیان که اکثرا مقلد حضرت امام خمینی (ره) هم بودند. علاوه بر این از آنجایی که ایران و شبکه های  ایرانی زبان این کشور بازتاب اخبار و مشکلات کشمیر را منتشر می کردند همین موضوع علاقه شان را به ایران بیش از پیش می کرد.»

پدرم فارسی را از رادیو تهران یاد گرفت

بعد از آنکه صحبت ها از نام عجیب و دلیل ارتباط فرهنگی عمیق ایران و کشمیر عبور می کرد می رسیم به بخش دیگری از گفت و گو و آن هم بررسی علت عشق بی نهایت پدر «سرباز روح الله» به ایران و شخص امام خمینی (ره) بود. پسر درباره پدرش اینطور توضیح می دهد: «پدرم از جمله کشمیری هایی بود که به ایران بسیار علاقه داشت و اخبار ایران را دنبال می کرد. او کارمند یکی از ادارات دولتی و حکومتی کشمیر بود و زندگی عادی خودش را داشت. اما وقتی انقلاب ایران رخ می دهد این رویداد روی ایشان خیلی اثر می گذارد، متحولش می کند و بخش معظمی از زندگی اش صرف فعالیت های انقلابی می شود. تا آن زمان هم هیچ وقت به ایران نیامده بود و تمام فعالیت هایش را در همان کشمیر انجام می داد. او آنقدر اخبار و اطلاعات ایران را دنبال می کرد که توانسته بود فارسی را از طریق رادیو تهران یاد بگیرد.»

پدرم سه دعا کرد و به هر سه آنها رسید

پدر «سرباز روح الله» آنقدر خاطرات فراوان از زمانی که در کشمیر بوده و بعد از آنکه به ایران آمده داشته که آنها را کتاب می کند. «سرباز روح الله» یکی از خاطرات پدرش که در این کتاب منتشر شده و مربوط به آزادی خرمشهر است را اینطور نقل می کند: «پدرم کتاب خاطراتی نوشته که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است. یکی از خاطراتی که دارد در آن درباره فتح خرمشهر بود تعریف می کرد که سوم خرداد وقتی خبر آزادسازی خرمشهر از اخبار ساعت 2 رادیو منتشر شد و با اختلاف زمانی در کشمیر ساعت 4 شنیده شد از شادی از جا می پرد و متوجه می شود در ایران اتفاق بزرگی رخ داده است. او تمام آنچه که در رادیو به عنوان اطلاعات منتشر می شد را نوشت و کل این رخ دادهای تفصیلی جنگ را از شب تا نماز صبح با خط خودش روی بنرهای بزرگ خبری می نویسد. بعد از تمام شدن کار، بنرها را به جوان های انقلابی می دهد تا با خودشان ببرند و در بازار مرکزی شهر نصب کنند. آنقدر خسته بوده که بعد از خواندن نماز صبح در همان حال سه دعا می کند. یکی که منطقه آزاد شده خرمشهر را ببیند، دوم امام خمینی (ره) را ببیند و سوم اینکه مزار جدش امام رضا (ع) را هم زیارت کند. بعد از آنکه این دعاها را می کند می خوابد و وقتی بیدار می شود  به او می گویند شهر از شادی و پایکوبی به هم ریخته است و منتظر هستند برود و صحبت کند. بعد از این اتفاقات بود که در کمتر از یک هفته دانشجویان ایرانی به او گفتند یک کنفرانسی در ایران برگزار می شود و برای شرکت در این کنفرانس دعوت شده. اینطور می شود که پدرم برای اولین بار به ایران می رود و به هر سه خواسته اش هم می رسد.»

پدرم عاشق ایران، امام خمینی (ره) و زیارت خانه خدا بود

و این چنین می شود که زمینه سفر پدر «سرباز روح الله» به ایران مهیا می شود و مقدمات آوردن خانواده اش را نیز فراهم می کند: «بعد از این سفر زمینه ارتباطی پدر من با ایران آغاز و به او از سوی سازمان تبلیغات اسلامی پیشنهاد کار شد و به عنوان کارمند این سازمان در تهران فعالیت کرد. یک سال بعد از آن هم خانواده اش را به ایران آورد. بعد از دوسال به قم آمدیم و او در دفتر سازمان تبلیغات اسلامی قم مشغول به کار شد. در خلال این سال ها با نهادها و مجموعه های مختلفی نیز همکاری داشت. از جمله در مجموعه جهانی اهل بیت حضور داشت و آثار متعددی از بزرگان و اندیشمندان اسلامی را از فارسی به زبان اردو ترجمه کرد. در دوران حج نیز حضور داشت به عنوان رابط و راهنمای حجاج و هم مترجم پیام های حضرت آقا در سال های مختلف درباره حج به زبان اردو بود و هم با اساتید و مراکز فرهنگی که کارهای مرتبط با اندیشه دینی و معارف اهل بیت و تفکر انقلابی داشتند در ارتباط بود. در کشمیر نیز تمام سال آموزش حجاج را بر عهده داشت و چون در این زمینه متخصص بود حجاج عازم را به صورت رایگان آموزش می داد. در آخر نیز در راه خدمت به حجاج بیت الله حرام رحلت کرد.»

زندگی که در آن حج نباشد می خواهم چه کار؟

او سفر آخر پدرش به حج را اینطور شرح می دهد: «در دوران حج صبح تا شب درگیر بود. به طوری که همراهان پدرم می گفتند او در دوران حج بیشتر  3 تا 4 ساعت نمی خوابید. در سفر آخر هم حال پدرم که بد شد دکتر به او گفت این سفر باید برای شما سفر آخر باشد و به هیچ عنوان نباید سفر کنید. دوست پدرم که در آنجا حضور داشت از پدرم نقل می کند که در جواب دکتر گفت زندگی که در آن حج نباشد می خواهم چه کار؟ بعد از دو سه روز بود که پدرم  بر اثر سکته رحلت کرد و سه هفته بعد جنازه پدرم به ایران بازگشت که توانستیم در آن زمان مراسم تدفین را انجام دهیم. در کشمیر رسم است روی سر در خانه ها نام صاحب خانه را می نویسند. مثلا خانه فلانی، آشیانه فلانی، کاشانه فلانی و... با همین الفاط فارسی نیز این کار را می کنند و هنوز هم رسم است. پدر من که می خواست در مقابل خانه اش در کشمیر این سردر را بزند به دنبال یک عنوان بود که در آخر نوشت خادم حجاج قلبی حسین رضوی کشمیری و در آخر هم در همین راه رحلت کردند. بر روی سنگ قبر پدرم هم همین واژه ها را حک کردیم: خادم حجاج»


برای عضویت در کانال تلگرامی الکوثرفارسی اینجا کلیک کنید


سه شنبه 9 آبان 1396 - 12:7:23

دسته بندی :