حزب الله از درون
تهران- الکوثر: در قسمت قبلی این سلسله مطالب (که ترجمهای است از کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشتهی نیکلاس بلانفورد) دربارهی چگونگی ورود حزب الله به عرصهی سیاست داخلی لبنان و بحثهایی که در این زمینه در داخل حزب در گرفت و همچنین چگونگی جذب نیروهای تازه به مقاومت را بررسی کردیم. درادامه خواننده قسمت بیستم این مجموعه خواندنی باشید :
نیروهای تازهجذب شده؛ اصول انقلابی اسلامی ایران و اطاعت از ولایت فقیه و دشمن دانستن اسرائیل را با جان و دل میپذیرند. متون قرآنی با تفسیر رایج بین روحانیون حزب الله به آنها آموزش داده میشود و یاد میگیرند که در زمینهی جهاد اکبر تلاش کنند تا بتوانند به تحول روحیای که آنان را بخدا نزدیک میکند دست یابند.
«رئیس» میگوید: «در درجهی اول، دروس دینی قرار دارد. اول دین است، حتی پیش از آنکه یک تفنگ ببینی.»
دلایلی مختلفی وجود دارد که ممکن است به عنوان عامل اصلی، شخص را به پیوستن به حزب الله وادارد (تمایل برای مقاومت در برابر اشغالگری، التزام مذهبی، یا حتی [در بعضی موارد] میل فخر فروشی در مقابل همسن وسالان، ولی برای درک اینکه چطور یک رزمندهی کاملا پایبند به دین و کاملا آموزش دیده در مقاومت اسلامی شکل میگیرد باید مفهوم جهاد را (آنطور که حزب الله آموزش میدهد) درک کنیم.
شیخ نعیم قاسم [معاون دبیر کل حزب الله]، دنیا را منزلی که ویران خواهد شد توصیف میکند. به گفتهی او دنیا، دوران زودگذری است که انسان در آن امتحان شده و دچار آزمونهای سختی میشود و روشی که انسان در این دنیا انتخاب میکند، چگونگی زندگیاش در آخرت را رقم خواهد زد. [حزب الله: القصة من الداخل، نوشتهی شیخ نعیم قاسم، الساقی بوکز، 2005.]
جهاد اکبر، نبرد روحی هر روزه برای مقاومت در برابر وسوسهها و رذائل نفسانی و پیروز شدن بر آن است، به این هدف که انسان به معرفت الهی و عشق و هماهنگی روحی برسد. از نظر حزب الله، موفقیت در جهاد اکبر، پیششرط ضروری برای وارد شدن به جهاد اصغر (یعنی نبرد فیزیکی خارجی) است.
جهاد اصغر یا جهاد نظامی خود به دو دستهی جهاد هجومی و جهاد دفاعی تقسیم میشود. در جهاد دفاعی، نه تنها به مسلمانان اجازه داده میشود ضد هرگونه تجاوز یا اشغالگری از اراضی یا جامعهشان دفاع کنند، بلکه بالاتر از این، چنین جهادی بر آنان واجب است.
حزب، جریان مقاومت ضد اشغالگری اسرائیل در جنوب لبنان را در دورهی پیش از سال 2000 شروع کرده و در مقابل اسرائیل ایستاد، و این کار تحت عنوان جهاد دفاعی صورت میگرفت. جهاد دفاعیای که امام خمینی به عنوان ولی فقیه اجازهی آن را صادر کرده [آن را تایید کرده بود] و در ادامه هم جانشینش امام خامنهایی آن را تایید کرد.
بنا بر این، به رزمندگان حزب الله آموزش داده میشود که آنان، وقتی در تپهها و درههای صخرهای جنوب لبنان در مقابل سربازان اسرائیلی میایستند، فقط در مقابل اشغالگری مقاومت نمیکنند بلکه فریضهی عمیقتر دینیشان یعنی جهاد را به جا میآورند.
در فرهنگ حزب الله، روحیهی شهادتطلبی یک مسئلهی اساسی است. از نظر شیعیان، امام حسین (علیه السلام) الگوی جهاد و مقاومت و فداکاری است و شهادت او در کربلا در مقابل نیروهای یزید که از نظر عددی بالاتر بودند، نشانگر نبرد ضد ظلم و جور است و یک الهامبخش قوی و الگویی قابل پیروزی برای نسلهای جدید از شیعیانی است که به حزب الله میپیوندند. رزمندهی حزب الله وقتی در جهاد اکبر پیش میرود، ترس بشری از مرگ را پشت سر میگذارد و وقتی مشغول جهاد اصغر میشود، به استقبال فداکاری در مسیر خدا میرود. بر خلاف خودکشی که در اسلام حرام است، حزب الله قربان کردن خود [در مسیر جهاد] را ثابتکنندهی بسیار مهمی برای ایمان به خدا و بسیار دور از توجهها [و دلبستگیهای] مادی دنیوی میشمارد.
چیزهایی که باعث انگیزهی شهادتطلبی میشود را میتوان در مناطقی که حزب الله صاحب نفوذ است دید: در کنار خیابانها و جادهها تصاویر شهدا نصب شده و بیلبوردهایی که بر روی آن نقاشی رزمندگانی به چشم میخورد که در نبرد کشته شدهاند و دارند در آن تصاویر، وارد بهشت میشوند، بهشتی با مناظر طبیعی سرسبز و رنگارنگ و گلها و رودهای پرآبی که نور خورشید در آن تلالو دارد.
مراسم بزرگداشت سالیانهی روز شهید در 11 نوامبر (سالروز عملیات شهادتطلبانهای که احمد قصیر در سال 1982 در مقر حاکم نظامی اسرائیلی در صور انجام داد) جزو مهمترین برنامهها، در جدول سالیانهی حزب الله محسوب میشود.
از هر رزمندهی حزب الله هنگام ورود به مقاومت اسلامی، یک عکس رسمی شهادت گرفته میشود و اگر شخص، در جریان انجام ماموریتش به شهادت برسد، چراغهای خیابانها با این تصویر تزئین میشود. و هر رزمندهای هر ساله «پیام شهید» خود [یعنی وصیتنامهاش] را که شامل افکار و آخرین آرزوهایش است را به روز میکند.
صحبت با رزمندگان حزب الله که التزام دینی دارند دربارهی موضوع شهادتطلبی، رنگ و روی سوررئال دارد [البته از نظر یک غربی به دور از معنویت!] مثلا وقتی با «ماهر» فرمانده بخشی از جنوب لبنان در حزب الله، در می 2000 دیدار کردم، به دو تن از دوستانش که چند روز قبل در عملیاتی در داخل منطقهی اشغالی [جنوب لبنان] شهید شده بودند اشاره کرد. طبیعی بود که با او ابراز همدردی کنم، اما «ماهر» پیش از هر تسلیت شفاهیای، دستش را بالا آورد تا مانعم شود. با لبخندی که سرشار بود از حزن و شوق گفت: «برای این دو نفر ناراحت نباش، برایشان خوشحال باش. خدا آن دو را برای شهادت برگزید. و ان شاء الله من هم در نبرد ضد اسرائیلیها شهید شوم.»
ماهر، موهای قهوهای روشن و کوتاه و ریش مرتبی داشت. در دو چشم آبیاش میشد اعتماد مطلقش به اعتقاداتی شکناپذیرش را دید. ماهر در سن سی و سه سالگی، یک رزمندهی باسابقه در مقاومت به حساب میآید، رزمندهای که در سال 1983 به مقاومت پیوسته و سابقهی فرماندهی چهار واحد، و فرماندهی دو عملیات هجومی و دو عملیات پشتیبانی آتش را به عهده داشته است. او متاهل هم هست و از مادرش نیز نگهداری میکند. وقتی همسرش را دیدم،؛ چهارمین پسرش را باردار بود. اگر ماهر در نبرد شهید شود، حزب الله برای خانوادهاش پوششهای اجتماعی فراهم خواهد کرد، از منزل گرفته تا آموزش رایگان برای فرزندانش و پوشش پزشکی و حقوق بازنشستگی که به حدود 350 دلار در ماه میرسد.
ولی وقتی از او پرسیدم: چطور ممکن است از احتمال مردن لذت ببری، درحالیکه پشت سر خود یک زن بیوه و چهار بچهی بدون پدر باقی میگذاری؟ ماهر مجددا لبخندی زده و به شکلی دوستانه به سرش اشاره کرده و گفت: «برایت سخت است بفهمی، چون مسلمان نیستی. اگر شهید شوم زنم احساس خوشحالی عظیم و احساس افتخار بزرگی خواهد کرد. شهادت یک مفهوم دینی و فلسفی است. اسلام در این زمینه با مسیحیت و یهودیت یک حرف دارد که اگر از خداوند پیروی کنی به بهشت خواهی رفت، ولی در اسلام مسئله به صورت دیگری توضیح داده میشود. ما به دنیا آمدهایم که خدا را بشناسیم و هدفمان از زندگی رسیدن به خداست. و برای رسیدن به خدا باید از این دنیا به جهان دیگر برویم و این، با مرگ محقق میشود. و روش زندگیمان است که سرنوشتمان را در آخرت تعیین میکند. طبق تعالیم اسلام، بهترین مرگ، شهادت در راه خداست.»
رزمندگان حزب الله میتوانند به صورت داوطلبانه به واحد شهادتطلبان بپیوندند، این یعنی میتوان آنها را برای عملیاتهای شهادتطلبانهی مشخص یا برای ماموریتهایی مملو از خطر که امکان نجات [جان] از آنها کم است، انتخاب کرد.
به رغم اینکه در ذهنیت افکار عمومی همیشه حزب الله با عملیات استشهادی به هم گرهخوردهاند، اما در واقع حزب الله در سالهای اشغالگری اسرائیل بین 1982 تا 2000 تنها 11 عملیات استشهادی اجرا کرد که چهار تای آنها در دههی نود بود.
[ در قسمت یازدهم دربارهی چرایی این مسئله توضیح داده شد]
شهادتطلبی یک تصمیم شخصی است [نه یک دستور سازمانی].» این را ماهر میگوید و ادامه میدهد: «شهید احتمالی، خودش تصمیم میگیرد و بعد مرجع دینیاش را در جریان قرار میدهد. و مرجع دینی تصمیم میگیرد که این نامزد [عملیات استشهادی] [برای این کار] مناسب هست یا نه. در لبنان، فقط سید حسن نصرالله است که میتواند در این امور تصمیم بگیرد. و او هم طبق اولویتبندیها تصمیم میگیرد. اوست که محاسبه میکند آیا نتیجهای که میخواهد به دست بیاید ارزش این کار را دارد یا نه، و بعد تصمیم میگیرد. مسئله به اوضاع در کف میدان هم مربوط میشود. چون شهادتطلبی به نوعی یک جور عملیات نظامی است.»
شهادتطلبی در فرهنگ غربی که بر روی تقدس زندگی تاکید دارد، مسئلهی عجیبی است. ولی برای رزمندگان حزب الله، تلاش برای مرگ [شهادت] تلاشی «خواستنی» است محیط دینی فرهنگیای که در آن زندگی میکنند هم آن را تغذیه و تقویت میکند.
«رئیس» میگوید: «در یک خانواده، ممکن است یک برادر کمونیست باشد، یک برادر دیگر عضو امل و برادر سوم عضو حزب الله. همهشان برادرند و از یک خانواده. ولی برای کسی که عضو حزب الله است، حزب الله، خانوادهاش محسوب میشود. او حزب الله را تنفس میکند، حزب الله را میخورد [ و میآشامد] و حزب الله برای او همه چیز است.» و ادامه میدهد: «هیچ کدام از رزمندگان ما به خاطر حقوق به حزب الله نمیپیوندند. بسیاری از اعضای ما افراد تحصیلکردهای هستند؛ فارغالتحصیلان دانشگاهی، اساتید و پزشکان. ما هم مثل هر کس دیگری دوست داریم در صلح زندگی کنیم، ولی میخواهیم با کرامت و بدون اینکه حقوقمان زیر پا گذاشته شود، زندگی کنیم.»
نیروی تازه جذبشده بعد از گذراندن مرحلهی مقدمات اولیه، وارد مرحلهی دوم میشود که حدود یک سال ادامه پیدا میکند و طی آن، به انضباط شدید خو گرفته و آموزشهای اساسی نظامی را فرا میگیرد. قاسم میگوید: «بعد از آن، مسئله برمیگردد به پیشرفتی که نیرو به دست آورد. ممکن است به دورههای آموزشی دیگری که سطح بالاتری دارند برود که بر اساس آن خواهد توانست در پستهایی در داخل سازمان قرار گیرد. بعضی از این پستها پلکانی است [و شخص به مرور زمان در آن بالا میرود] و برخی از آنها تخصصی است. میشود گفت مسئله مثل دانشگاه [و استادی در آن] است.»
حیرتآور است که حزب الله نمیخواهد ارتشی از دنبالهروهای احمق، که چشمبسته خود را قربانی کنند، به وجود آورد. با وجود رنگ و روی عبادیای که آموزشهای حزبالله دارد، در عین حال این حزب نیروهایش را تشویق میکند که اتکایبهنفس داشته باشند (به شرط اینکه اصول انضباطی حزب را زیر پا نگذارند).
در حزب الله، کسانی هستند که شعائر دینیشان را عمیقتر از افراد دیگر به جا میآورند. مثلا سید حسن نصرالله یک بار که در اواخر دههی نود میلادی از مقاومت در برابر اشغالگر اسرائیل صحبت میکرد اذعان نمود که دو دسته رزمنده در مقاومت اسلامی حضور دارند: «برخی رزمندگان و افسران هستند که در نهایت، هدفشان بازگشتن به خانهشان است، دستهی دیگری هم هستند که در یک کلام، هدفشان شهادت است. کسانی که جزو دستهی دوم هستند در میدان نبرد روحیههای بالا دارند و ایمانشان، قدرتشان و پایداریشان را بیشتر میکند و به آنان این امکان را میدهد که فارغ از کیفیت سلاحی که در دست دارند، ضربات سنگینی به دشمن وارد آورند.» [البته منبع برای این صحبت ذکر نشده است.]
روند طولانی و متراکم آموزش دینی در حزب الله تلاش دارد معنویات و استقامت دینی را در جان آن دسته از نیروهایی که به آن دستهی دوم تعلق دارند، بکارد. [...]
ادامه دارد ...
مترجم : وحید خضاب
یک شنبه 5 شهریور 1396 - 17:28:42