حزب الله از درون
وزارت دفاع آریل شارون و «طرح بزرگ»
در ژوئن 1981، حزب لیکود به ریاست مناخیم بگین مجددا دولت تشکیل داد و آریل شارون به عنوان وزیر دفاع تعیین گردید. شارون در اسرائیل یک قهرمان به حساب میآمد؛ یک مبارز شدید و غلیط از مکتب قدیم و یک کارشناس برجستهی تاکتیکی که نقش مهمی در اولین جنگهای اسرائیل ایفا کرده بود. ولی در عین حال کسی شک نداشت که بلندپروازیهایی سیاسی، و شخصیتی سرسخت دارد.
یک ماه پس از این انتخابات در اسرائیل، خطیرترین نبرد سالیان گذشته بین فلسطینیها و اسرائیل درگرفت. خویشتنداری سازمان آزادیبخش فلسطین در برابر حملات هوایی مکرر اسرائیل در بهار سال 1981 بالاخره به سر آمد و موجب شلیک سیل مستمر و بیسابقهی موشک به شمال فلسطین اشغالی گشت. هزارن غیرنظامی اسرائیلی از کریات شمونه و دیگر شهرکهای شمال فرار کردند. این اولین باری بود که شلیک موشک از لبنان موجب چنین فرار دستهجمعیای میشد. اسرائیلیها در پاسخ اقدام به موشکباران مراکز سازمان آزادبیخش فلسطین در منطقهی پرجمعیت فاکهانی در بیروت کردند که موجب کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان شد.
ولی اسرائیلیها نتوانستند مسئلهی موشک باران مستمر با موشکهای کاتیوشا از طرف فلسطینیها را حل کنند. و پس از دو هفته درگیری با موافقتنامهی آتشبسی زیرنظر سازمان ملل موافقت کردند.وقتی صدای تفنگها در دو طرف خاموش شد، شارون به این نتیجه رسید که تنها راه حل مشکل کاتیوشاهای فلسطینیها بیرون کردن سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان است. در ماه بعد، شارون نقشهی بزرگی را طرحریزی کرد که نه تنها به بلای سازمان آزایبخش فلسطین خاتمه میداد، بلکه شکل منطقه را هم عوض میکرد. اسرائیل طرحی برای هجوم زمینی به لبنان ریخت که در آن همهی امکانات موجود برای بیرون کردن سازمان آزادیبخش فلسطین و نیروهای سوریه به کار گرفته میشد و قرار بود طی آن، ارتش اسرائیل با میلیشیای مسیحی همپیمانش مرتبط باشد. کمااینکه در این طرح، انتصاب بشیر جُمَیّل فرمانده القوات اللبنانیة [شاخه نظامی حزب کتائب] که قویترین گروه نظامی لبنان بود به ریاستجمهوری پیشبینی شده بود. در آن صورت اسرائیل میتوانست با لبنان یک پیمان صلح منعد کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشد.
هرچند شارون، همهی جزئیات طرح را نزد خودش و افسران ارتشش نگاه داشت، ولی در آغاز سال 1982 خبری مبتنی بر آمادگی اسرائیل برای یک هجوم زمینی گستردهی دیگر به لبنان منتشر شد. پس از گذشت چند ماه، شارون شبیه یک سگ شکاری شده بود که قلاده به او بستهاند؛ داشت تمام تلاشش را میکرد تا از این قلاده خلاص شود و داشت ناامیدانه دنبال بهانهای برای شروع طرح بزرگش میگشت.
اما فلسطینیها که هدف او را میدانستند به تحریکات مکرر اسرائیل در بهار سال 1982 بیتوجهی میکردند، تحریکاتی که شامل رفتن سربازان ارتش اسرائیل در منطقه¬ی سعد حداد و پرواز هواپیماهای جنگی بالای مقرهای سوری و انجام حملات هوایی به پایگاههای سازمان آزادیبخش فلسطین (پس از کشته شدن یک سرباز اسرائیلی در برخورد با یک مین ضد نفر در جنوب لبنان) میشد.
به رغم اینکه آغاز هجوم دیگر خیلی نزدیک شده بود، اما سازمان آزادیبخش فلسطین هنوز برای مواجهه آماده نبود. مثلا در سال 1982 نیروی رزمی سازمان آزادیبخش فلسطین تقریبا پنج هزار رزمندهی فلسطینی بود که به صورت مداوم فعال بودند و حدود هشت تا نه هزار نفر دیگر که با استمرار کمتری فعالیت میکردند، به اضافهی افراد داوطلب لبنانی که در دستههای نظامی مختلفی با اسامی دسته و گردان و تیپ و لشکر فعال بودند. ولی اکثر این واحدها پایینتر از سطح مطلوب بودند و رزمندگانش به اندازهی افی آموزش ندیده و خوب سازماندهی نشده بودند و دارای یک تفکر نظامی مشخص نبودند تا بتوانند از چارچوب تاکتیکهای واحدهای رزمندهی کوچک شبهنظامی (که اکثر کادرها به آن عادت داشتند) فراتر بروند.
علاوه بر اینها، سازمان آزادیبخش فلسطین در این مسئله موفق نشده بود که طرحهایی اضطراری تهیه کند تا به واسطهی آها بتواند [پس از شکست در نبرد کلاسیک] توان نظامی خود را تا حدی تبدیل به واحدهای مستقلی نماید که وارد نبرد چریکی شوند و به خطوط پشتیبانی اسرائیل و سربازانش در پشت خط مقدم ضربه بزنند.در واقع، ژنرال رافائل ایتان (رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل در سال 1982) از نظامیگری [کلاسیک] سازمان آزادیبخش فلسطین رضایت داشت چون میدانست که رزمندگان این سازمان اگر یک نیروی کلاسیک ضعیف باشند راحتتر میتوان نابود کرد تا آنکه تبدیل به گروههایی شوند که سلاحهای سبک قابل حمل دارند و وارد نبرد چریکی میشوند.
دست آخر، بهانهی این حمله نه در مرزهای لبنان-اسرائیل [فلسطین اشغالی] و نه در منطقهی خاورمیانه بلکه چهار هزار کیلومتر دورتر و در لندن به دست آمد: روز سوم ژوئن سفیر اسرائیل در انگلیس، شلومو آرگوف، هدف حملهی تعدادی از نیروهای «شورای انقلابی سازمان فتح» به ریاست ابونضال قرار گرفت و در این تیراندازی به شدت مجروح شد. به رغم اینکه جریان این ترور توسط یک مزدور تحریک شده [یعنی ابونضال] صورت گرفته بود و این مسئلهای واضح بود، ولی اسرائیل شروع به یک سری حملات هوایی انتقامگیرانه ضد دفاتر سازمان آزادیبخش فلسطین و تأسیساتش در بیروت نمود که موجب کشته شدن دویست نفر گردید.
ژنرال ایتان که در جلسهی دولت اسرائیل توصیه به انتخاب گزینهی حملات هوایی کرد، میدانست که رزمندگان سازمان آزادیبخش فلسطین دستور دارند که در پاسخ حملات هوایی به مقراهای فرماندهی سازمان در بیروت، شهرکهای شمال اسرائیل [فلسطین اشغالی] را موشک باران نمایند، ولی این را در جلسهی هیئت دولت مطرح نکرد.همانطور که ایتان انتظار داشت، و تنها دو ساعت پس از حملات هوایی، فلسطینیها برای اولین بار پس از آتش بس جولای 1981، دوباره بر شمال اسرائیل [فلسطین اشغالی] آتش گشودند.بالاخره ... شارون بهانهاش برای آغاز جنگ را به دست آورد.
6 ژوئن 1982 [16 خرداد 1361]
سوریه، دمشق- خبر وقتی به شیخ صبحی طفیلی رسید که در فرودگاه دمشق منتظر پرواز به ایران بود. اسرائیل داشت پایگاههای سازمان آزادیبخش فلسطین را در بیروت و جنوب لبنان بمباران میکرد و صفوفی از نظامیان و تانکهای اسرائیلی هم در امتداد مرز با لبنان صف کشیده بودند. واضح بود حملهای که از مدتها پیش انتظارش میرفت در آستانهی آغاز است. طفیلی و همراه جوانش شیخ راغب حرب (امام جماعت روستای جبشیت در جنوب لبنان) داشتند به پایتخت ایران میرفتند تا در کنگرهای دربارهی جنبشهای آزدیبخش اسلامی حاضر شوند و مشخص بود که حملهی اسرائیل به لبنان، به شدت بر این کنگره سایه خواهد انداخت.
طفیلی وقتی به کارهایی که خودش باید بکند فکر میکرد، همیشه به تأسیس یک مقاومت اسلامی ضد اسرائیل میاندیشید. و به رغم اینکه پیش از این، او و دیگر رهبران شیعهی لبنان پیرامون چگونگی تأسیس مقاومتی ضد اسرائیلی بحثهایی با مسئولین ردهبالای ایرانی داشتند، اما این بحثها به چیز ملموسی منتهی نشده بود. ولی حالا طفیلی فکر میکرد اگر اسرائیلیها به لبنان حمله کنند همه چیز تغییر خواهد کرد. (مصاحبهی مؤلف با شیخ صبحی طفیلی، 10 سپتامبر 2003)ساعت 9 صبح همان روز یکشنبه، ژنرال رافائل ایتان (رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل)، تماسی تلفنی برقرار کرد با ژنرال ویلیام کالاگان (فرمانده نیروهای اضطراری بینالمللی حاضر در لبنان) و خواستار دیداری فوری شد. مقر فرماندهی کالاگان در ناقوره، با ماشین فقط 5 دقیقه تا مرز فاصله داشت. این ژنرال ایرلندی پیش خودش فکر کرد که این دیدار حتما مرتبط است با حملهی نزدیک اسرائیلیها که ظاهرا هر لحظه ممکن بود شروع شود.
دیدار بین ایتان و کالاگان کوتاه بود. وقتی هم که تمام شد، کالاگان خشمیگین از چیزی که اسرائیلیها به او خبر داده بودند، تماسی تلفنی از همان اسرائیل با مقرهای فرماندهی یونیفل در لبنان گرفت و به اختصار گفت: «روبیکون.» این کلمهی رمزی بین نیروهای حافظ صلح بود به این معنی که حملهی زمینی اسرائیل شروع شده است.
آغاز حملهی گستردهی اسرائیل به لبنان
اولین تانک ساعت ده صبح از مرز گذشت. تانکها از پنج نقطهی اصلی در امتداد مرز، وارد خاک لبنان شدند. نیروهای یونیفل دربرابر نیروهای زرهی اسرائیل کاری نمیتوانستند بکنند. یک واحد هلندی که در یک مرکز ایست و بازرسی در ساحل، در فاصلهی دو میلی شمال ناقوره قرار داشتند، اقدام به گذاشتن موانعی در راه کردند تا جلوی پیشروی اسرائیلیها را بگیرند.
اولین تانک که یک تانک سنتوریون ساخت انگلیس بود با این موانع فولادی برخورد کرد و قدرت پیشروی را از دست داد. دومین تانک اسرائیلیهم شنی خود را از دست داد. پس از این، موانعی که نیروهای هلندی یونیفل برای مقابله با تانکها داشنند تمام شد، فلذا بدون اینکه بتوانند کار دیگری بکنند کنار ایستادند. فقط یکی از سربازان یک دستگاه تصویربرداری آورد و از صف وسایل زرهیای که داشت از مقابلش عبور میکرد عکس گرفت.
در ناقوره، تیمور گوکسلِ ترکیهای (مسئول رسانهای در یونیفل که سه سال پیش از آن به نیروهای حافظ صلح پیوسته بود) حرکت نفربرهای زرهی را (که به نظرش بی نهایت میرسیدند) نگاه میکرد. گوسکل به یاد میآوَرَد: «با مقاومت خیلی ضعیفی مواجه بودند تا آنجا که به خودشان زحمت ندادند آرایش نظمی بگیرند.» و میافزاید: «ما فقط در ناقوره توانستیم هزار و دویست تانک و چهار هزار نفر بر زرهی را بشماریم. خدا میداند چه سیلی از نیرو به داخل لبنان سرازیر بود.»
یاسر عرفات از ناتوانی یونیفل عصبانی بود. او امید ضعیفی داشت که قدرت معنوی سازمان ملل موجب کندی پیشروی اسرائیلیها شود. بعدها به گلایه به یک مسئول سازمان ملل گفته بود: «حداقل میتوانستید تیر هوایی شلیک کنید، همانطور که وقتی نیروهای ما از مقابلتان عبوو میکردند انجام میدادید.» (کریستین ساینس مانیتور، 9 ژوئن 1982)
ولی سازمان آزادیبخش فلسطین به دلیل نبودِ آمادگی برای مواجهه با هجومی که از چند ماه پیش انتظارش میرفت، کار چندانی برای خودش نتوانست بکند. مینها در جادهای اصلی خنثی شد و پلها سالم ماند، بر خلاف چیزی که حتی فرماندهان اسرائیلی هم انتظارش را داشتند.با فرار بسیاری از فرماندهان سازمان آزادیبخش فلسطین به سمت شمال، برخی رزمندگان تفنگهایشان را به زمین انداخته و با درآوردن لباسهای نظامیشان سعی کردند از مقابل سربازان در حال پیشروی دشمن فرار کنند.چیزی که جور این عملکرد ضعیف را کشید، موضعگیریهای شجاعانهی برخی نیروها بود. از بین اینها دستهی کوچکی از فلسطینیها بودند که مأمور دفاع از قلعه الشقیف بودند و تا کشته شدن همهی اعضا، به نبرد با یک واحد از تیپ [نخبهی] گولانی ادامه دادند. آخرین رزمنده، از یک سنگر سیمانی از زیر زمین به شلیک از تیربارش ادامه داد تا وقتی که سنگر را [روی سرش] ویران کردند.
مقاومت محکمتری که اسرائیلیها با آن در جنوب لبنان مواجه شدند مربوط به محافظان اردوگاههای آوارگان فلسطینی بود. فلسطینیها (که در بینشان نوجوانانی با سنین سیزده-چهارده ساله هم وجود داشت) مسیرهای تنگ را بستند و با آرپی جی از فاصلهی نزدیک مشغول نبرد با اسرائیلیها شدند. با وجود حملات هوایی، چهار روز طول کشید تا اسرئیلیها توانستند بر اردوگاههای صور مسلط شوند. نبرد شدیدتر در اردوگاه بزرگتر در عین الحلوة (در اطراف صیدا) رخ داد. اسرائیلیها با گلولههای توپ و حملات هوایی و آتش تانکها اردوگاه را با خاک یکسان کردند و چیزی از آن باقی نگذاشتند، این بعد از آن بود که نتوانستند ساکنین اردوگاه را (با ریختن برگههای هشدار و اعلام هشدار از طریق بلندگوهای مساجد) قانع به ترک اردوگاه کنند.
نیروهای سوری حاضر در دشت بقاع، با دلاوری در مقابل برتری نظامی واضح اسرائیل جنگیدند. در همان ابتدای کار نیروی هوایی اسرائیل به سیستم راداری سوریه حمله ور شد و آن را از کار انداخت [موشکهای ضدهواپیمای سوریه، برای شلیک، به این رادارها وابسته بودند] و بعد از آن بود که به پایگاههای موشک [ضد هوایی] سام در بقاع (که حالا ناتوان بود) حمله ور شد. وقتی که هفتاد هوایپیمای میگ سوری با صد هواپیمای اف 15 و اف 16 اسرائیلی (در بزرگترین نبرد هوایی ثبت شده)، در آسمان جنوب لبنان با هم درگیر شدند، اسرائیل به طور کامل بر نیروی هوایی سوریه پیروز شد و سوریها در این نبرد هوایی که دو روز طول کشید، شصت و چهار هواپیما [از هفتاد هواپیمایشان] را از دست دادند.
با نابود شدن پوشش هوایی سوریه، نیروهای اسرائیلی شروع به پیشروی در دشت بقاع به سمت پایگاههای سوری کردند. نیروهای سوری با سرسختی برای بازپسگیری هر سانتیمتری که اسرائیلیها اشغال کردند، میجنگیدند. تانکهای سوری توانستند یک ستون زرهی اسرائیل را در روستای السلطان یعقوب متوقف کرده و مانع رسیدن آن به راه اصلی بیروت-دمشق شوند (راهی بسیار پراهمیت که دشت بقاع را هم به دو قسمت تقسیم میکرد).
اسرائیلیها همچنین با مقاومتی شدید و غیرمنتظره در خلدة در مدخل جنوبی بیروت مواجه شدند. در آنجا، مجموعهای مختلط از سربازان سوری و رزمندگان فلسطینی مورد حمایت سوریه و شبهنظامیان لبنانی و رزمندگان امل و رادیکالهای شیعهای که از امام خمینی الهام میگرفتند، توانستند جلوی پیشروی یک ستون زرهی اسرائیلی در مسیر ساحلی را بگیرند.
در بین این رزمندگان، عماد مغنیه و دوستانش هم حضور داشتند که مثل رزمندگان ایرانیِ در حال نبرد با عراق، روی پیشانیهایشان سربندهای پارچهای بسته و به سرعت راهی ضاحیه جنوبی بیروت شده بودند تا در مقابل اسرائیلیهای در حال پیشروی بایستند. این افراد با شوری انتحاری میجنگیدند و تانکهای اسرائیلی را از فاصلهای بسیار نزدیک با آرپی جی منفجر میکردند.
بذرهای سیاسی حزبالله در تهران
در همین اثنا، شیخ صبحی طفیلی و شیخ راغب حرب در تهران مشغول تأمین حمایتی ایرانی از یک نیروی مقاومت شیعی جدید برای مواجهه با اسرائیل بودند. به رغم تمرکز ایران بر جنگ با عراق، رهبران ایرانی تصدیق میکردند که حملهی اسرائیل به لبنان فرصتی است برای نشر [فرهنگ] انقلاب اسلامی بر روی خط مواجهه در نبرد عربی-اسرائیلی. فرصتی بود که باید مغتنم شمرده میشد.طفیلی میگوید: «با برخی رهبران دیدار داشتم و نیاز به حمایت را تأیید میکردند. امام خمینی در قبال این موضوع بسیار واقع گرا بود. وقتی اسرائیل حمله کرد، همه چیز تسریع شد.»
در همان وقت در بیانیهی رسمی نظامیای در تهران آمد که نظامیان ایرانی و نیروهایی از سپاه پاسداران در لبنان مستقر شدهاند «تا وارد نبرد رو در رو با اسرائیل، دشمن اول اسلام و مسلمین، شوند.» دو روز پس از حملهی اسرائیل، یک هیئت ایرانی متشکل از وزیر دفاع و فرماندهان نظامی ردهبالا به دمشق سفر کردند تا شروط کمک نظامی به سوریه را مورد بحث قرار دهند. همان وقت از امام خمینی نقل شد که گفتهاند: «ما آمادهایم تأسیساتمان و آموزشهای ضروری را در اختیار همهی مسلمانانی قرار دهیم که آمادهاند با رژیم صهیونیستی بجنگند.» [البته این جمله در هیچ منبع رسمیای از حضرت امام نقل نشده است.]
ادامه دارد ...
مترجم: وحید خضاب
یک شنبه 18 تیر 1396 - 11:31:43