غیبت کردن از نگاه اسلام

دو شنبه 21 بهمن 1398 - 18:10:8
غیبت کردن از نگاه اسلام

یكى از راه‏هاى شناخت بزرگ بودن گناه، مقایسه آن با دیگر گناهان بزرگ (معاصى كبیره) است.

تهران- الکوثر:  یكى ‏از صریح ‏ترین آیات در نكوهش غیبت كه آن را گناهى كبیره دانسته، این آیه از سوره حجرات است:

یا ایها الذین امنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه.

اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید! از بسیارى گمان‏ها در حق یكدیگر بپرهیزید كه برخى از گمان‏ها گناه است و درباره یكدیگر تجسس نكنید و برخى از شما از دیگرى غیبت نكند. آیا هیچ یك ازشما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن كراهت دارید.

یكى از راه‏هاى شناخت بزرگ بودن گناه، مقایسه آن با دیگر گناهان بزرگ (معاصى كبیره) است. در این آیه، غیبت، با خوردن مردار مقایسه شده كه از گناهان بزرگ به شمار مى رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است؛ چه رسد به این كه گوشت انسان باشد و از آن مهم‏تر این كه انسان با مرده، رابطه برادرى هم داشته باشد. از این مقایسه میتوان دریافت كه غیبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است.

راه دیگر براى شناخت بزرگ بودن گناه، بیم و وعید الهی به عذاب دردناك است. آن جا كه خداوند، جزاى رفتار زشتى را عذاب دردناك معرفى كند.

خداوند متعالى در قرآن كریم مى فرماید: 
ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین امنوا لهم عذاب الیم. 
همانا براى كسانى كه دوست دارند زشتى در بین كسانى كه ایمان آورده اند شایع شود، عذاب دردناكى است كه مفسران، عبارت «ان تشیع الفاحشه» در آیه كریمه را به غیبت تفسیر كرده‏ اند.

ابعاد غیبت از دیدگاه روایى

به غیبت از سه بعد مى‏توان توجه كرد: 

1. بعد عملى: در روایت پیشین به بعد عملى غیبت اشاره داشت. 


2. بعد درونى (روانی): امام على (ع) مى‏فرماید: الأم الناس المغتاب. 
پست‏ترین مردم كسى است كه غیبت مى‏كند. 
حضرت در این روایت به بعد درونى و روانى غیبت نظر دارد؛ به این معنا كه حال درونى شخص غیبت كننده را بیان می‏كند.

3. بعد معنوى (الهى): حضرت در روایت دیگرى به تأثیر منفى غیبت در بعد معنوى اشاره دارد و رابطه خداوند با اهل غیبت را روشن می سازد.

 

 شرایط حرمت غیبت حرمت غیبت از نظر فقهی، شرایطى دارد كه عبارتند از:

1. شخصى كه انسان در غیاب او، عیبش را بازگو مى‏كند، مؤمن باشد؛ یعنى بینشان اخوت ایمانى وجود داشته باشد؛ همان گونه كه خداوند متعالى در آیه شریفه سوره حجرات، غیبت را به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبیه فرمود.

در همین زمینه، روایتى از امام صادق (ع) به نقل از عبدالرحمن سیاب آمده است: ان من الغیبه ان تقول فى اخیك ما ستره الله علیه.
غیبت این است كه درباره برادر مؤمنت عیبى را كه خدا براى او پوشانده است، بگویى؛

بنابراین، اگر عیب كافر پشت سرش گفته شود، غیبت به شمار نمى‏آید.

مؤمن كسى است كه به همه اصول دین (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) اعتقاد داشته باشد.

2. از نظر شرعی، غیبت هنگامى‏پیش مى‏آید كه پشت سر فرد، «عیب و نقص» او را بازگو كنند؛ ولى اگر كمالش را بگویند (راضى باشد یا نباشد) غیبت شمرده نمى‏شود.

3. عیب و نقصى كه شخص در غیاب برادر یا خواهر مؤمنش مى‏گوید، نزد عموم ناخوشایند و ناپسند باشد؛ از این رو اگر عامه مردم آن عیب را زشت بشمارند؛ ولى خود فرد غایب به بازگفتن آن راضى باشد، غیبت به شمار مى‏رود.

پیش تر از رسول اكرم (ص) در بحث «تفاوت بهتان و غیبت» روایتى آورده شد كه حضرت در تعریف غیبت فرمود: «ذكرك اخاك بما یكره». مقصود ار «یكره» در این حدیث، این نیست كه آن چه را فقط برادرت خوش ندارد، ذكر كنی؛ بلكه منظور، امرى است كه به طور طبیعى و نزد عامه ناخوشایند باشد، زیرا خداوند متعالى راضى نیست آبروى مؤمن در اجتماع بریزد. در روایات هم آمده است:

قوا اعراضكم.آبروهایتان را حفظ كنید.

امیرمؤمنان (ع): لیس للمؤمن ان یذل نفسه
مؤمن حق ندارد خودش را خوار كند.

پیامبر اكرم (ص): ان الله تبارك و تعالى فوض الى المؤمن كل شی‏ء الا اذلال نفسه. 
خداوند بلندمرتبه همه چیز، جز ذلیل كردن نفس را به مؤمن تفویض كرده است.

امام صادق (ع): پس اگر مؤمن، عیب برادر مؤمن خود را كه ناپسند تلقى مى‏شود، پشت سرش بگوید و آن فرد هم راضى باشد، رضایتش موجب برداشته شدن حرمت این عمل نمى‏شود. 

4. عیب و نقصى در غیاب فرد بازگو شود كه از مردم پوشیده بوده است؛ بنابراین اگر فردى به داشتن عیبى نزد مردم معروف باشد، بازگفتن آن نزد كسى كه از آن آگاهى دارد، حرام نیست.

حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود: من ذكر رجلا من خلفه بما هو فیه مما عرفه الناس لم یغتبه و من ذكره من خلفه بما هو فیه مما لایعرفه الناس اغتابه.
كسى كه پشت سر شخصى چیزى را یادآور شود كه همه مردم مى‏دانند، غیبت نیست و اگر كسى پشت سر شخصى نقص یا عیبى را بگوید كه مردم نمى‏دانند، غیبت است.

5. قصد انتقاص وجود داشته باشد؛ یعنى شخص با بازگفتن عیب دیگرى، قصد كاستن از وجهه و شخصیت او را داشته باشد؛ پس اگر بازگفتن عیب، براى درمان و برطرف كردن آن باشد، مثل آن كه انسان، حالات مریضى را به پزشك بگوید، چون قصد انتقاص ندارد، رفتار او غیبت به شمار نمى‏آید. 

6. شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانى تنها نشسته باشد و از روى ناراحتى یادآور عیوب دیگرى شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نیست و غیبت به شمار نمیرود.

 

 چند روایت در باب غیبت:

حضرت رضا (ع) مى‏فرماید: حق المومن على المومن و لایغتابه.
حق مؤمن بر مؤمن این است كه از او غیبت نكند.

رسول خدا (ص) فرمود: للمؤمن على المؤمن سبعه حقوق واجبه من الله عز و جل و ان یحرم غیبته.
براى هر مؤمن در برابر مؤمن دیگر، هفت حق واجب از سوى خداوند عز و جل وجود دارد أ و یكى از آن‏ها حرمت غیبت از او است.

امام صادق (ع) فرمود: للمسلم على اخیه ثلاثون حقا لابراءه منها الا بالاداء او العفو ان احدكم لیدع من حقوق اخیه شیئا فیطالبه به یوم القیامه فیقضى له و علیه.

مسلمان بر گردن برادرش سى حق دارد كه هیچ رهایى از آن‏ها نیست، مگر آن كه صاحب حق او را ببخشاید. همانا هر یك از شما كه چیزى از حقوق برادرش را نادیده بگیرد، آن برادر در روز قیامت از او خواهد طلبید؛ پس به ضرر او و به سود آن برادر حكم مى‏شود.

رسول خدا (ص) مى‏فرماید: من القى جلباب الحیاء فلا غیبه له.
كسى كه پرده حیا را به دور افكنده است، غیبت درباره اش معنا ندارد.  

پرده دارى براى كسى كه از گناه كردن باكى ندارد، بى مفهوم است؛ چه رسد به كسى كه از عمل ناشایست خود خشنود مى‏شود و به آن افتخار هم میكند. چه ناپسند است كه انسان، با غرور و افتخار گناهش را وصف كند.


از صفحه ندای نور الکوثر فارسی هم دیدن کنید


پنج شنبه 8 تیر 1396 - 14:48:34