قرار دادن شاخههایی از اخوانالمسلمین در فهرست تروریسم توسط دولت ترامپ، در ظاهر یک اقدام امنیتی برای «مقابله با افراطگرایی» معرفی شد؛ اما دامنه و سرعت واکنشها در کشورهای مختلف عربی و اسلامی نشان میدهد با تصمیمی صرفاً حقوقی روبهرو نیستیم، بلکه با تلاشی برای بازتعریف موازنه نیروها در غرب آسیا و جهان اسلام مواجهیم. این سیاست در بستری اتخاذ شده که پس از جنگ غزه و تحولات پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، پرونده اسلامگرایی سیاسی و نسبت آن با نظم منطقهای مطلوب واشنگتن، دوباره به یکی از محورهای اصلی راهبرد آمریکا و متحدانش تبدیل شده است.
پیوند کاخ سفید و پایتختهای عربی
واکنش سریع برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، مانند اقدام کویت در لغو تابعیت طارق سویدان، نشان میدهد این تصمیم در خلأ اتخاذ نشده، بلکه با هماهنگی و همسویی بخشی از نخبگان حاکم عرب صورت گرفته است. این دولتها سالهاست از رشد جریانهای اسلامگرا، بهویژه اخوان، بهعنوان رقیب ایدئولوژیک و سیاسی در داخل جوامع خود هراس دارند. قرار گرفتن اخوان در لیست تروریسم، بهانهای حقوقی و مشروعیتساز برای سرکوب سازمانیافته شبکههای فکری، رسانهای و اجتماعی وابسته به این جریان در سراسر منطقه در اختیار آنان میگذارد؛ از لغو تابعیت و محدودیت شغلی گرفته تا بستن رسانهها و محدود کردن فعالیتهای خیریه و مدنی.
بیشتر بدانید
تحولات یمن؛ از حضرموت تا مهره؛ تقویت پروژه جداییطلبانه با حمایت امارات| قضية ساخنة
تبادل نقش فرستادگان آمریکایی و غربی؛ تلاش برای تحمیل عادیسازی بر لبنان| مع المراسلین
ضربه به شبکه فراملی اخوان: از یمن تا پاکستان
اتفاقاتی مانند تضعیف حزب اصلاح در یمن، توقف شبکه «بلقیس» و نگرانی در سودان و پاکستان، نشان میدهد که اخوان صرفاً یک حزب مصری نیست، بلکه یک شبکه فراملی ریشهدار است که از دهه ۱۹۳۰ با برنامهریزی هدفمند گسترش یافته است. اخوان از ابتدا با جذب دانشجویان عرب و آفریقایی، تأسیس شعبه در کشورهای مختلف و راهاندازی رسانههای اختصاصی، خود را به «شبکهای جهانی» تبدیل کرد که توان تأثیرگذاری بر معادلات داخلی بسیاری از کشورها را دارد. اکنون این تداوم شبکهای، از نگاه آمریکا و متحدان منطقهایاش، یک تهدید راهبردی است؛ زیرا در مقاطع بحرانی (مانند بهار عربی) نشان داده که میتواند نظمهای سیاسی موجود را به چالش بکشد یا دستکم افکار عمومی را علیه آنها بسیج کند.
تاریخچه جهانیشدن اخوان: از دعوت تا سیاست و حکومت
بررسی روند تاریخی اخوان نشان میدهد که جهانیشدن آن تصادفی نبوده است. حسنالبنا از ابتدا سه سطح را هدف گرفت: دعوت (کار تبلیغی و دینی)، جامعه (فعالیتهای اجتماعی و عامالمنفعه) و در نهایت سیاست و حکومت. این الگوی تدریجی سبب شد اخوان در بسیاری از کشورها ابتدا بهعنوان یک حرکت اخلاقی و اجتماعی پذیرفته شود و سپس به بازیگری سیاسی و انتخاباتی تبدیل گردد. تشکیل «اداره ارتباط با جهان اسلام» و بعداً سازمان بینالمللی اخوان، این ساختار را رسمی کرد و با موج مهاجرت رهبران اخوان در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی به اروپا، آمریکا و آسیا، این شبکه در سطح جهانی بازتولید شد. امروز شورای جهانی ۳۰ نفره، نماد نهادی این فراملیگرایی است؛ چیزی که برای طراحان نظم جدید منطقهای، یک متغیر مزاحم و غیرقابل کنترل تلقی میشود.
بهره سخن: اخوان بهانه است، مهندسی آینده خاورمیانه هدف است
در مجموع، میتوان گفت تصمیم دولت ترامپ درباره اخوانالمسلمین حلقهای از زنجیرهای بزرگتر است: بازطراحی نظم منطقهای پس از جنگ غزه، تسهیل پروژه عادیسازی با رژیم صهیونیستی و مهار هر نیروی اسلامگرایی که میتواند این نظم را به چالش بکشد. فشار بر اخوان در کویت، یمن، سودان، پاکستان و دیگر نقاط نه فقط تلاشی برای «مبارزه با تروریسم»، بلکه اقدامی برای حذف یک رقیب ایدئولوژیک ـ سیاسی و خالیکردن میدان از جریانهای اسلامگرا در سودای ایجاد نظامی «سکولار ـ اقتدارگرا» در جهان عرب است که با تلآویو کنار آمده و با واشنگتن همسو باشد. اینکه این پروژه تا چه حد موفق شود، به واکنش جوامع، ظرفیت تحول در درون جریان اخوان و ظهور بدیلهای فکری و سیاسی جدید در جهان اسلام بستگی خواهد داشت.