تداوم نقض آتشبس و تبدیل شدن جنوب لبنان به صحنه نبرد زیر آستانه جنگ تمامعیار
تحلیل وضعیت کنونی جنوب لبنان نشاندهنده نادیده گرفتن کامل توافق آتشبس فوریه توسط اسرائیل است، که این امر جنوب را به طور مداوم در معرض تنش نظامی نگه داشته است. آمار ارائه شده (بیش از ۲۷۰ کشته و ۹۵۰ پرتابه شناسایی شده از نوامبر تا اکتبر) فراتر از یک «نقض جزئی» است و حکایت از یک جنگ فرسایشی با شدت کنترل شده دارد. تمرکز اسرائیل بر تخریب زیرساختهایی مانند کارخانه سیمان، همانند سناریوی غزه، نشان میدهد که هدف بلندمدت تلآویو نه فقط امنیت مرزی، بلکه فلج کردن توان بازسازی و توسعه اقتصادی لبنان است. این سطح از تلفات غیرنظامی، به ویژه مرگ سه کودک در یک خانواده، ابعاد انسانی فاجعه را برجسته میسازد و فشار افکار عمومی داخلی و بینالمللی را افزایش میدهد، در حالی که دولت مرکزی در مهار این تجاوزات کاملاً ناتوان باقی مانده است.
اعتراف به بیاثر بودن کانالهای دیپلماتیک و تضعیف موقعیت لبنان در برابر اسرائیل
مهمترین بخش این تحلیل، اعتراف صریح نخستوزیر، نواف سلام، به شکست استراتژی دیپلماتیک مبتنی بر فشار آمریکا است. این اعتراف، به معنای به رسمیت شناختن عدم موفقیت کامل دو محور اصلی رویکرد دولت بوده است: اول، عدم پایبندی اسرائیل به آتشبس و عدم عقبنشینی از نقاط اشغالی (مانند رمیش و عیتا الشعب)؛ و دوم، ناتوانی در اجرای خواسته اصلی غرب مبنی بر خلع سلاح حزبالله به عنوان پیششرط هرگونه پیشرفت. این شکست دیپلماتیک، دولت لبنان را در وضعیت «خلع سلاح شدن خودخواسته» در برابر دشمن قرار داده است، زیرا در مدت توقف خصومتها، لبنان هیچ اقدام نظامی علیه اسرائیل انجام نداده، اما در مقابل، تحت حملات سنگین قرار گرفته است.
بیشتر بدانید
حزبالله قاطعانه هرگونه مذاکره صلح با دشمن صهیونیستی را رد کرد| مع المراسلین
دکتر مهدی عزیزی: سخنان رهبر انقلاب بازتاب ثبات ایران در حمایت از مقاومت| قضیة ساخنة
تعارض استراتژیک میان پافشاری دولت بر گفتمان سازش و ضرورت پشتوانه مقاومت
تحلیل نشان میدهد که در حالی که مقامات دولتی نظیر سلام همچنان بر خواستههای آمریکا مبنی بر خلع سلاح حزبالله تأکید دارند، این موضعگیری در تناقض آشکار با واقعیتهای میدانی و نتایج عینی (عدم امنیت و تداوم تجاوز) قرار دارد. این دوگانگی، پایههای مشروعیت دولت را در میان مردمی که نتیجه این استراتژی را در ویرانی و تلفات میبینند، متزلزل کرده است. نقل قول از روزنامه الاخبار مبنی بر «ناتوانی دولت بدون پشتوانه مقاومت» قویاً بر این دیدگاه تأکید میکند که در نبود یک بازدارنده نظامی فعال، ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک لبنان فاقد هرگونه اهرم فشار جدی هستند و تبدیل به سخنانی توخالی شدهاند.
احیای معادله بازدارندگی و آمادگی مقاومت برای پاسخ مستقیم به حملات زمینی
در مقابل شکست دیپلماسی دولت، متن بر تقویت موقعیت و تصمیم مقاومت برای بازگشت به صحنه مواجهه نظامی تأکید دارد. شواهد نقل شده از الدیار مبنی بر قویتر شدن حزبالله نسبت به گذشته و تصمیم به پاسخ مستقیم به هرگونه حمله زمینی اسرائیل، حاکی از آن است که این گروه، معادله بازدارندگی را در اولویت قرار داده است. این تغییر رویکرد، که با اظهارات محمد فنیش مبنی بر «باز بودن همه گزینهها» تکمیل میشود، نشان میدهد که مقاومت دیگر خود را صرفاً به حمایت از دولت محدود نخواهد کرد و در صورت تشدید تنش، وارد فاز جدیدی از درگیری مستقیم خواهد شد که میتواند معادلات امنیتی منطقه را به کلی تغییر دهد.
سه جبهه اصلی منازعه؛ از اختلافات مرزی تا آینده انرژی و تضعیف حکومت مرکزی
متن به درستی بر سه پرونده اصلی و حلنشده لبنان در برابر اسرائیل تمرکز میکند که نشاندهنده عمق بحران است: اول، اختلافات مرزی و اشغال زمینها که دولت در حل آن ناکام مانده است؛ دوم، مناقشه بر سر منابع انرژی (گاز کاریش) که اسرائیل در آن پیشروی کرده است؛ و سوم، استراتژی مستمر اسرائیل برای تضعیف نهادهای دولتی لبنان. این سه چالش نشان میدهد که حتی در صورت توقف درگیریهای مرزی، ساختار بنیادین منافع لبنان در خطر است. نتیجهگیری نهایی متن این است که مقاومت به عنوان تنها نیروی عملکننده و مؤثر برای حفظ حاکمیت در غیاب یک دولت مقتدر، خود را به عنوان تنها پناهگاه امن لبنان در این شرایط به اثبات رسانده است.