افول تصویر اروپایی و ظهور شکافهای درونی
پیش از هفتم اکتبر، تصویر غالب از «اسرائیلی» یک فرد سفیدپوست، اروپاییتبار (اشکنازی) و متعلق به طبقه متوسط بود که ریشه در روایت تاریخی یهودستیزی اروپا داشت. این تصویر که تا حدی بازتاب واقعیت ساختاری بود، با اعتراضات سال ۲۰۲۲ و به ویژه با وقایع پس از طوفان الاقصی، دچار گسست شد. این رویداد دوگانگی حیاتی را آشکار کرد: تضاد میان اسرائیلی آسیبپذیر (مانند ساکنان کیبوتصهای مرزی که به سرعت اسیر شدند) و اسرائیلی که آسیب دیدنش تهدید امنیت ملی تلقی میشود. این لحظه تاریخی، نه تنها ساختار اجتماعی متقارن گذشته را به چالش کشید، بلکه نشان داد که در بحران، اولویتها و ارزشگذاریها (همچون در تبادل اسرا) کاملاً بر مبنای قومیت و جایگاه اجتماعی (اشکنازی در برابر مزراحی) تعریف میشود و نابرابری انباشته تاریخی را بازتولید میکند.
جغرافیای جنگ و بازتعریف قدرت اجتماعی: مزراحی در برابر اشکنازی
متن به درستی بر نقش محوری جغرافیای اسکان اولیه یهودیان تأکید دارد؛ جایی که اشکنازیها در کیبوتصهای حمایتشده در مرزها مستقر شدند و مزراحیها در «شهرهای توسعه» جنوبی با زیرساختهای ضعیفتر ساکن گشتند. حمله هفتم اکتبر، هرچند هر دو گروه را هدف قرار داد، اما تأثیر روانی و سیاسی متفاوتی بر آنها گذاشت. کیبوتصها (نماد آرمانگرایی سکولار اشکنازی) ضربه بزرگی خوردند و دچار سرخوردگی از نخبگان شدند، در حالی که ساکنان شهرهای توسعهای از این فرصت برای مطالبه سهم بیشتر از قدرت و تقویت پایگاه اجتماعی راستگرایی استفاده کردند. این چرخش، توزیع نیروهای اجتماعی را به نفع مزراحیها در جنوب و شمال (مانند کریات شمونه) تغییر داد و باعث تولد «اسرائیلی جدیدی» شد که ترکیبی از شکنندگی و خشم را به همراه دارد.
بیشتر بدانید
حزبالله قاطعانه هرگونه مذاکره صلح با دشمن صهیونیستی را رد کرد| مع المراسلین
دکتر مهدی عزیزی: سخنان رهبر انقلاب بازتاب ثبات ایران در حمایت از مقاومت| قضیة ساخنة
بازگشت به پارادایم امنیتی: نظامیگری به جای مدنیت
دومین محور تحلیل، فروپاشی حس امنیت و تغییر دکترین نظامی اسرائیل است. آشکار شدن ضعف امنیتی در برابر عملیات هفتم اکتبر، اسرائیل را از حالت بازدارندگی منفعل به دفاع فعال و «انتقال نبرد به عمق سرزمین دشمن» سوق داد. این شوک امنیتی، باعث شده است که امنیت بار دیگر به معیار اولیهی تعلق تبدیل شود، به گونهای که مفاهیم مدنی مانند قانون، عدالت و حکمرانی در ذهنیت عمومی رنگ باخته و نظامیگری، از مدارس تا دانشگاهها، نهادینه شود. جامعه خود را در تقابل دائمی با جهان میبیند (“همه علیه ما”)، که این نگرش، زمینه را برای پذیرش راهحلهای نظامی و حتی سیاستهای افراطیتر فراهم میآورد.
فروپاشی اعتماد و سلسلهمراتب ارزش انسانی
بحران پس از طوفان تنها امنیتی نبود، بلکه اعتماد عمومی به دولت و ارتش را نیز تضعیف کرد. متن به طور خاص به توافقهای تبادل اسرا اشاره میکند که در آن، سلسلهمراتب ارزش انسانی آشکار شد: اسیران اشکنازی یا دوتابعیتی اولویت یافتند، در حالی که اسیران مزراحی و حاشیهای ماندند. این امر شکافهای داخلی را در جامعه مدنی (میان گروههای حامی مذاکره و حامی جنگ) نیز تشدید کرد. در کنار این شکافها، رسانههای داخلی و بینالمللی نیز در بازتولید تصویر «اسرائیلی واقعی» (اشکنازی کیبوتصنشین) و به حاشیه راندن دیگران نقش داشتند، که این خود تأیید دیگری بر استمرار سلطه فرهنگی این گروه بود، حتی در حالی که پایگاه سیاسیشان در جنوب در حال تغییر بود.
تلاقی هویتهای متضاد و آیندهی سیاسی
نتیجهی نهایی این تحولات، شکلگیری یک جامعه پیچیده است که در آن نمادهای قدیمی متحول شدهاند: کیبوتص از نماد پروژه تأسیس به نشانه ضعف تبدیل شده، در حالی که شهرهای توسعهای به تریبونی برای مشروعیتبخشی به راست افراطی تبدیل شدهاند. این ساختار جدید، با «عطش انتقام» تغذیه میشود و هرگونه ایده صلحجویانه را تحتالشعاع قرار میدهد. این «اسرائیلی جدید» ترکیبی از شوک وجودی، گرایش شدید به نظامیگری، و مبارزه برای کسب سهم از قدرت میان گروههای قومی-طبقاتی است، که همگی زیر سایه سنگین حس ترس جمعی و اعتقاد به مسئولیت عمومی فلسطینیان در قبال هفتم اکتبر شکل گرفته است.