به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، یک روز پس از سوء قصد به جان رهبر معظم انقلاب در ششم تیر ماه ۱۳۶۰ در ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه، شامگاه روز یکشنبه هفتم تیر ماه ۱۳۶۰ جلسهای در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی واقع در خیابان سرچشمه تهران برگزار شد. موضوع جلسه تورم و انتخابات ریاست جمهوری آینده بود. پس از تلاوت قرآن و اعلام برنامه، آیتالله سید محمد حسینی بهشتی سخنانش را به این شکل آغاز کرد:
«ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند انتخاب شوند...»
که در این لحظه دو بمب بسیار قوی در دفتر مرکزی حزب منفجر شد که بر اثر شدت انفجار قسمتهایی از ساختمان فرو ریخت.
شیشههای ساختمانهای اطراف نیز کاملاً خرد شد. در نخستین ساعت پس از انفجار، صدها نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانسها بیامان در رفت و آمد بودند. سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمب به کلی فرو ریخته بود و دهها نفر زیر آوار مدفون شده بودند. اکثر مجروحین و شهدا که به آمبولانسها حمل میشدند، غرق در خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمیشدند.
حادثه هفتم تیر شش روز پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و یک ماه قبل از فرار وی و مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین خلق به فرانسه صورت گرفت، سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمد جواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر به دوستان خود با اطمینان خبر داده بود که «روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد.
دو روز بعد از فاجعه هفتم تیر، مردم برای تشییع شهدا، در میدان حسن آباد جمع شدند و به سوی بهشت زهرا به حرکت درآمدند. شهدا، یکی پس از دیگری بر روی دستهای مردم به خاک سپرده میشدند و تا عصر آن روز، ۲۸ تن از شهیدان دفن شدند و تشییع بقیه، از جمله شهید دکتر بهشتی، فردای آن روز با حضور پرشور مردم انجام شد.
امام (س) به مناسبت این جنایت هولناک در 9 تیر ماه 1360 خطاب به ملت ایران و خانواده های شهدای هفتم تیر پیامی فرستادند:
«ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است، خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمی دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفه ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند. مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهیدپرور ما رسیده است؟ مگر عزت و شرف و ارزشهای انسانی، گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلاف صالح این مکتب، عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نمودند؟
مگر ما پیروان پاکان سرباخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم؟ مگر دشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزشهای انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند؟ مگر دشمنهای فضیلت می توانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند؟ بگذار این ددمنشان که جز به «من» و «ما» های خود نمی اندیشند و یأکلون کما تأکل الانعام عاشقان راه حق را از بند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند .
... شما کوردلان با آنکه دیده اید با شهادت رساندن شخصیتهای بزرگ صفوف فداکاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر می شود، می خواهید با به شهادت رساندن عزیزان ما این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. شما تا توانسته اید به فرزندان اسلام چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمتهای ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید، و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوایی همه تان بر سر بازارها زده شد، در سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده اید که به خیال خام خود ملت شهیدپرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید، و نمی دانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. اکنون اسلام به این شهیدان و شهیدپروران افتخار می کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می نماید.» (صحیفه امام، ج 15، ص 1-3)
امام خمینی در سخنانی در تاریخ 8 تیر 1360 در دیدار با قضات دیوانعالی کشور و اقشار مختلف مردم چنین فرمودند: «این را من کرارا گفته ام که مرحوم آقای بهشتی در این مملکت مظلوم زیست. تمام مخالفین اسلام و مخالفین این کشور حمله مستقیم شان را به ایشان و بعضی دوستان ایشان کردند. کسی را که من بیشتر از بیست سال می شناختم» (صحیفه امام؛ ج14، ص 515) «... یک مرد صالحی را به صورت یک دیکتاتور در آوردند.... من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقمند به ملت، علاقمند به اسلام و به دردبخور برای جامعه خودمان می دانستم.» (همان؛ ص 515)
ایشان همچنین چند روز بعد در سخنرانی دیگری فرمودند: «اینهایی که دم از خلق می زنند و دم از شجاعت می زنند و دم از جنگجویی می زنند چطور در کنار خانه ها خزیده اند و بچه ها را وادار می کنند که بروند بمب بگذارند؟ این کار ابلهانه برای چیست؟... خیال می کنید که حالا که این کار را کردید دیگر ملت ما همه کنار می روند و صحنه را می گذارند برای شما؟این اشتباه است... یک بمبی دزدکی زیر یک منزل گذاشتن و یک نفر،چند نفر ابرار را ،چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداکار را از بین بردن که ملت را از بین نمی برد ...» (صحیفه امام؛ ج 14، ص 525 - 526)
و در اوج این ترور ها و وحشی گریهای گروهکها، سفارش حضرت امام خمینی (س) به مسئولین قضایی بر رفتار مبتنی بر احترام و عدالت و بر اساس موازین بسیار جالب و عبرت آموز است:
«یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند می گویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی وقتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای نخواسته با زندانیانی که الان هستند ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند با خشونت غیر اسلامی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند... این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته ای از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند، خدای نخواسته به خلاف موازین اسلام عمل کنیم.» (صحیفه امام؛ ج 14، ص: 528)
برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید
از صفحه ندای نور الکوثر فارسی هم دیدن کنید
سه شنبه 7 تیر 1401 - 11:35:55