هلال عادی‌سازی؛ از خلیج فارس تا شاخ آفریقا

چهار شنبه 14 آذر 1397 - 10:19:22
هلال عادی‌سازی؛ از خلیج فارس تا شاخ آفریقا

دخالت‌های آمریکا در منطقه موجب شده رژیم صهیونیستی پس از عادی‌سازی روابط با برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس به فکر نفوذ در آفریقا باشد.

تهران- الکوثر:  روزنامه لبنانی الاخبار در یادداشتی با اشاره به تلاش‌های رژیم صهیونیستی برای عادی‌سازی روابط دیپلماتیک خود با کشور‌های ‏منطقه گزارش داد که تل‌آویو پس از برخی رژیم‌های عربی منطقه، چون عربستان سعودی، امارات، بحرین، مصر و عمان به ‏کشور‌های آفریقایی، چون چاد و سودان چشم دوخته است. ‏این روزنامه در گزارش تحلیلی خود به تلاش‌های رژیم صهیونیستی برای عادی‌سازی روابط با ‏کشور‌های اسلامی پرداخت و نوشت عربستان سعودی اکنون در‌هایی را به روی اسرائیل باز کرده است که در دهه ‏های گذشته به روی آن بسته بود. همچنین در ادامه مطرح کرد، گشایش در‌های کشور عمان به روی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر این رژیم، از ‏جمله ترجمان عملی این تلاش‌هاست. سپس با اشاره به سفر «ادریس دبی»، رئیس جمهور کشور ‏آفریقایی "چاد" به تل آویو به این موضوع پرداخت که هدف از این سفر دیپلماتیک، گشودن در‌های «خارطوم» به روی تل آویو است تا به این وسیله هلال سیاسی ‏که از حوزه خلیج فارس آغاز شده است به قاره آفریقا امتداد یابد و در این میان "چاد" به عنوان دریچه‌ای برای نفوذ غاصبان سرزمین زیتون به قاره سیاه انتخاب شده است.

عادی‌سازی رابطه با تل آویو موضوعی است که در همین سال‌های نزدیک به عنوان خط قرمز پررنگ در دنیای عرب شناخته می‌شد و تنش و خصومت صریح با رژیم غاصب صهیونیستی یک پرستیژ بود اما حالا چرخ سیاست طوری دیگر چرخیده و سران برخی کشور‌های عربی به دنبال راه‌اندازی قطار صلح با تل آویو هستند! همین موضوع موجب شده است تا ساکنان بندر حیفا سر از پا نشناسند و یک تنه به دنبال شکستن دیوار‌ها بعد از "یوم کیپور" باشند.

اما چرا اسرائیل در چنین شرایطی به دنبال پیش‌روی در قلب آفریقا است؟ چه دلیلی می‌تواند توجیه‌کننده رفتار خیانت‌آمیز برخی دولت‌های عرب خلیج فارس برای نزدیکی به رژیم صهیونیستی باشد؟ شاید اگر تمام اخبار و رویداد‌های چند وقت اخیر را با گوشه چشمی به گذشته غرب آسیا کنار هم بگذاریم خواهیم دید که آمریکا در این میان نقش اصلی را ایفا می‌کند و به نوعی صحنه‌گردان تئاتر پرهیاهوی منطقه است و اگر این جغرافیا را به مانند یک تابلوی نقاشی فرض کنیم هزار رنگ در آن دیده می‌شود؛ از سرنگونی دیکتاتور‌ها تا رشد و نمو البغدادی‌ها و بن‌لادن‌ها. حالا نوبت به ایجاد رابطه دوستانه با اسرائیل رسیده است تا برخی کشور‌های عربی و اسلامی منطقه هویت خود را به حراج بگذارند.


راه‌اندازی قطار صلح با تل آویو
"عادی‌سازی روابط" عبارتی است که طی دو سال اخیر به خصوص از سال ۲۰۱۷ و بعد از روی کار آمدن محمد بن سلمان در ریاض به تیتر یک اخبار خاورمیانه بدل شده است، به طوری‌که می‌توانیم سال میلادی گذشته را با عنوان سالی تاریخی در میان کشور‌های حاشیه خلیج فارس یاد کنیم. امارات، بحرین، قطر و عمان از پیش‌قراولان عادی‌سازی روابط با تل آویو بوده‌اند به طوری‌که برخی از رسانه‌های عربی از تعبیر هروله سران عرب برای رابطه با رژیم صهیونیستی استفاده کرده‌اند. در این میان بنیامین نتانیاهو با مشاهده اشتیاق برخی سران عرب برای رابطه با تل آویو اظهار کرد، به اقدامات خود برای عادی‌سازی روابط افتخار می‌کند و این مساله در راستای ثبات منطقه برای مقابله با خطر مشترک ایران و راهی برای دستیابی به صلح احتمالی با فلسطینیان است. همچنین «شمعون آران» نویسنده و روزنامه‌نگار صهیونیست نیز از تحول درونی رخ داده در بین حاشیه‌نشینان خلیج فارس به شعف آمده و آن را بی‌سابقه توصیف کرده است.
در این میان از تدارک مصاحبه تلویزیونی با یکی از مقامات عالی رتبه صهیونیستی تا دیپلماسی ورزشی، همه مقدمات دوستی برخی سران عرب با تل آویو فراهم شده است. پس از آنکه یک رسانه سعودی برای مصاحبه با یک مقام اسرائیلی وارد خاک تل آویو شد، این موضوع علنی شد که هواپیماهای عربستان به راحتی می‌توانند در فرودگاه بن‌گورین به زمین بنشینند، در ادامه نیز امارات به عنوان سدشکن عادی‌سازی روابط با سرزمین‌های اشغالی از ورزشکاران اسرائیلی برای حضور در مسابقات ورزشی دعوت به عمل آورد و سرود و پرچم رژیم اشغالگر صهیونیست را در خاک یک کشور اسلامی نواخت و پرچمش را به اهتزاز درآورد. این اشتیاق شیخ‌نشین خلیج فارس تا جایی پیش رفت که «سایمون هندرسون» مدیر برنامه سیاست‌های خلیج فارس در مرکز سیاست خاور نزدیک واشنگتن، امارات را کشوری توصیف کرد که مستحکم‌ترین عادی‌سازی روابط را با رژیم اسرائیل دارد به طوری که شاهد مشارکت نیروی هوایی امارات و نیروی هوایی رژیم اسرائیل در مانور هوایی یونان بوده‌ایم و چنین مشارکتی برای دومین بار در کمتر از یک سال انجام می‌شود، چنانچه در این سال (۲۰۱۷) نیز خلبانان رژیم اسرائیل با اماراتی‌ها در مانور "پرچم سرخ" در آمریکا نیز شرکت کردند.

بحرین نیز در کنار امارات و عربستان جسورترین کشوری است که توانسته گوی سبقت را از هم‌ردیفان خود برباید، زیرا جهان عرب هنوز از اقدام «حمد بن عیسی آل خلیفه» شاه بحرین در محکوم کردن تحریم رژیم اسرائیل از سوی جهان عرب و اعلام قصد او برای عادی‌سازی علنی روابط با این رژیم و تأکیدش بر اجازه به اتباع بحرین برای سفر به فلسطین اشغالی بیدار نشده بود که فرزند شاه بحرین به نمایندگی از پدرش با دانشجویان یهودی دیدار کرد و گروه موسیقی بحرین سرود رژیم صهیونیستی و آمریکا را در این دیدار نواختند، اما خیز برداشتن آشکار بحرین برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی در جریان سفر علنی یک هیئت ۲۴ نفره بحرینی به فلسطین اشغالی نمایان گشت، این هیئت متشکل از اعضای جمعیت موسوم به "این بحرین است" بود که با پیام صلح شاه بحرین رهسپار فلسطین اشغالی شد.

پادشاهی اردن هم در مسابقه سرعت شکل گرفته برای عادی‌سازی از هم قطاران خود عقب نماند به طوری‌که این کشور مشغول دو پروژه مشترک با اسرائیل است؛ پروژه کانالی که آب‌های دریای سرخ را به دو دریای المیت و مدیترانه متصل می‌کند و دیگری توافق پانزده ساله گاز با اسرائیل که بهای آن به ۱۵ میلیارد دلار می‌رسد، از مهم‌ترین طرح‌های مشترک اردن و رژیم صهیونیستی است. این پیش‌زمینه موفق و رؤیایی برای نتانیاهو موجب شده است اشتهای سیری‌ناپذیرش به سمت قاره سیاه متمایل شود و در صدد برآید فضای حیاتی خود را این بار بر خلاف دهه ۷۰ میلادی از طریق دیپلماسی دنبال کند.


قاره سیاه، دروازه طلایی نتانیاهو
در مورد تمایل اسرائیل برای حضور در شاخ آفریقا و گسترش تعاملات با کشور‌های قاره سیاه گمانه‌زنی‌های بسیاری مطرح شده است که از جمله آن‌ها می‌توان به دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی اشاره کرد؛ از تلاش برای به دست آوردن رأی کشور‌های آفریقایی در سازمان ملل تا رسیدن به بازار‌های این کشور‌ها و ایجاد مانع برای رسیدن افراد ملی و اسلامی به رأس قدرت در کشور‌های آفریقایی، همه از دلایل حضور نتانیاهو در قاره سیاه است. باید عنوان کرد که آفریقا به واسطه داشتن زمینه‌های بکر برای سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی و وجود منابع غنی معدنی و زیر زمینی، منابع عظیم انرژی و موقعیت استراتژیک بسیاری از کشور‌های این قاره، برای رژیم صهیونیستی حائز اهمیت است، چنانچه در این باره «الیزا بن نون» سفیر اسرائیل در فرانسه با اشاره به اینکه حجم تبادلات تجاری میان اسرائیل و قاره آفریقا حدود یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار ارزیابی می‌شود، می‌گوید: «شرکت‌های اسرائیلی در بخش‌های مختلفی، چون انرژی‌های قابل بازیافت، ارتباطات، کشاورزی و پزشکی در این قاره حضور دارند.» همچنین فروش انواع سلاح و ادوات جنگی، حضور نیرو‌های نظامی به بهانه آموزش نظامی در کشور‌های مختلف و داشتن پایگاه‌های نظامی از جمله دلایل اهمیت قاره سیاه در سیاست‌های رژیم صهیونیستی است. علاوه بر این وجود اقلیت بزرگ یهود در اتیوپی و سودان از دیگر دلایلی است که آفریقا را در نقطه تمرکز سیاست‌های اسرائیل قرار داده است، در کنار این موارد ارتباط شاخ آفریقا با دریای سرخ و خلیج فارس به طور سنتی با امنیت رژیم صهیونیستی مربوط است به طوری که حفظ برتری نظامی و اقتصادی همواره در دستور کار سران این رژیم بوده است.

نکته قابل توجه در اینجاست که عادی‌سازی روابط با کشور‌های آفریقایی در حالی از سوی تل آویو پیگیری می‌شود که محمد بن سلمان ولیعهد جوان سعودی طی چند روز اخیر سفری دوره‌ای را به کشور‌های آفریقایی کلید زده بود که تحلیل‌های مختلفی از قبیل اینکه «بن سلمان به دلیل بحران‌های داخلی و خارجی تصمیم به این سفر گرفته است» و «شاید دلیل این سفر‌ها تلاش برای هموار کردن جاده دوستی اسرائیل با برخی کشور‌های هم پیمان ریاض در شاخ آفریقا باشد.» مطرح شده است.


هروله برای پدرخوانده تاج و تخت
چراغ سبز نشان دادن‌های برخی کشور‌های عربی «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی را مجبور به اقرار در برابر «ترزا می» کرد و گفت، «کشور‌های عربی زیادی اسرائیل را یک هم‌پیمان حیاتی می‌دانند و نه دشمن.» او همچنین مدعی شد، «خبر خوشحال کننده این است که دیگران (کشور‌های عربی) به طرز بی سابقه‌ای دور اسرائیل گردهم می‌آیند و این مسئله‌ای است که هرگز در زندگی‌ام تصور آن را نمی‌کردم؟!» می‌توان گفت دلیل نزدیکی و اشتیاق کشور‌های عربی به اسرائیل کاملا واضح است و آن چیزی جز حفظ پایه‌های قدرت نیست. در واقع وجود حکومت‌های دیکتاتوری موجب شده است تا آن‌ها برای حفظ تاج و تخت و رانت‌های به دست آمده حاصل از فروش نفت که قدرت و ثروت را در دستانشان متمرکز کرده است، به جنگ علیه یک همسایه فقیر مثل یمن نیز مبادرت کنند! به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی از سوی بن سلمان و دیدار با مقام امنیتی اسرائیل و استقبال گرم و دیدار دوازده ساعته سلطان عمان همه نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری و چشم‌انداز وسیعی برای تعامل با تل آیو از سوی حکومت‌های پادشاهی منطقه طراحی شده است.

در این زمینه «حسن خریشه» معاون رئیس مجلس قانونگذاری فلسطین در مصاحبه با الجزیره گفته است، «دلیل این هروله بی‌سابقه برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل، ترس رهبران عرب به خاطر از دست دادن کرسی‌هایشان است و می‌دانند که رابطه با اشغالگران دریچه کسب دوستی آمریکاست، در واقع دوی سرعتی که برای عادی‌سازی رابطه با اسرائیل کلید خورده است هروله برای دوستی با آمریکاست تا حمایت پدرخوانده خود را همچنان حفظ کنند. آمریکا با حمایت از برخی رژیم‌های منطقه علاوه بر اینکه اهداف کلان خود را به پیش می‌برد، دستمزد خودباختگی آن‌ها را با جمله‌ای مانند «اگر ما نباشیم یک هفته هم دوام نخواهید آورد» پرداخت می‌کند، بنابراین نزدیکی به تل آویو تنها در راستای سیاست‌های آمریکا در منطقه است.» این پشتیبانی تا جایی پیش رفته که حتی اعتراض مجلس سنای آمریکا را نیز به همراه داشته‌است و روزنامه واشنگتن پست در مقاله‌ای با اشاره به حمایت‌های بی‌چون و چرای ترامپ ار رژیم‌های منطقه نوشت، «سیاست دولت حاکی از آن است که دیکتاتور‌ها می‌توانند با سلب آزادی‌های اساسی و حمله به مدافعان آزادی، بر مردم خود به طور نامحدود سلطه داشته باشند.» سپس در ادامه مدعی شد «این رژیم‌ها که عبارتند از: مصر، امارات، بحرین و عربستان سعودی، در بکارگیری افراطی‌ترین روش‌ها برای دستیابی به اهداف خود تعلل نمی‌کنند؛ روش‌های مختلف از بازداشت‌های گروهی گرفته تا شکنجه، آدم‌ربایی و قتل‌های بدون محاکمه. آن‌ها با این کار اشتباهات دیکتاتور‌های عرب قبلی را تکرار می‌کنند و برای آینده خود دردسر ایجاد می‌کنند.

شکل‌گیری هلال عادی‌سازی از خلیج فارس تا شاخ آفریقا نشان می‌دهد که آمریکا و اسرائیل نقشه‌ای جدید را برای منطقه کشیده‌اند. تلاش برای قرار دادن کشور‌ها در مدار اسرائیل و خروج تدریجی آن‌ها از سنت موجود در منطقه مبتنی بر مقابله با پیشروی‌های اسرائیل و حمایت از مردم و سرزمین فلسطین، راهکار اصلی نقشه ترامپ‌ ـ‌ نتانیاهو است. شکستن تابوی رابطه با اسرائیل توسط رهبران شبه مدرنی همچون محمد بن سلمان و ایستادگی توسط حکومت‌های مرتجع در برابر موج جهانی شدن برای مردم سالاری، همه موجب شده است تا تمایل برای نزدیکی به مدار مورد دلخواه تل آویو ـ واشنگتن به طور روزافزون افزایش پیدا کند. تلاش برای حفظ حکومت و ظهور رهبران به اصطلاح تغییرطلب که به صورت پوشالی نوسازی‌هایی را در کشور‌های خود در پیش گرفته‌اند زمینه مناسب را برای نفوذ رژیم صهیونیستی جهت تغییر نگرش کشور‌های حاشیه خلیج فارس و شاخ آفریقا فراهم کرده است تا طرح خاورمیانه بزرگ این بار از طریق دیپلماسی تحقیر دنبال شود. در همین زمینه خالد بن فرحان آل سعود شاهزاده مخالف دولت ریاض فاش کرد، آمریکا و رژیم اسرائیل شرط و شروط‌هایی را برای پادشاه شدن محمد بن سلمان تعیین کرده‌اند که از جمله آن، تضمین امنیت دریانوردی رژیم صهیونیستی از طریق تنگه تیران و عادی‌سازی علنی روابط ریاض با تل آویو است. آخرین شرط نیز حمایت از طرح موسوم به معامله قرن است، که حق فلسطینی‌ها در قدس در آن نادیده گرفته شده است.

می‌توان گفت: عدم اتکا به مردم و وجود روابط سلسله بین حکومت‌ها و مردم جامعه در برخی کشور‌های حاشیه خلیج فارس موجب شده است این روزنه ضعف، برای ورود آمریکا به منطقه دوازه‌ای طلایی محسوب شود.


چهار شنبه 14 آذر 1397 - 10:19:6