تهران- الکوثر: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَکادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلي نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ٣٥في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْکَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ٣٦رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّکاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ٣٧لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ٣٨وَ الَّذينَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّي إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ٣٩أَوْ کَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَکَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ٤٠
خداوند نوری است که آسمان ها و زمین به سبب آن پدید آمده اند و برای او نوری ویژه مؤمنان است . این نور در مَثَل همچون چراغدانی است که در آن چراغی باشد و آن چراغ در بلوری ، که وزش باد شعله اش را نلرزاند و از فروغش نکاهد . آن بلور چنان بدرخشد که گویی اختری تابان است . آن چراغ با روغنی که از درخت پربرکت زیتون فراهم آمده است افروخته می شود; درختی که نه در جانب شرق است و نه در جانب غرب که تنها یک سوی آن از تابش خورشید بهره بَرَد; نزدیک است روغن آن از شدّت صافی روشنی بخشد ، هرچند آتشی به آن نرسیده و شعلهورش نکرده باشد; نوری است شدید بر روی نوری شدید . خدا هر که را بخواهد ( شایسته بداند ) ، به نورِ هدایتش راه می نماید ، و خدا این مَثَل ها را برای مردم می آورَد و خدا به هر چیزی داناست .
آن چراغ پرفروغ در خانه هایی است که خدا رخصت داده است که قدر و منزلت آنها رفعت یابد چرا که رخصت داده است که نام خدا در آنها برده شود . در آن خانه ها هر بامداد و عصرگاه مردانی او را تسبیح می گویند;
مردانی در آن خانه ها تسبیح خدا می گویند که نه هیچ تجارت و نه هیچ خرید و فروشی آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات بازمی دارد . آنان از روزی می هراسند که دل ها و دیده های همگان ( مؤمنان و کافران ) در آن دگرگون می شود . ( دل ها و دیدگان مؤمنان به نور خدا بینا می شود و کرامت های الهی را می نگرند ، و دل ها و دیدگان کافران کور می گردد و چیزی جز رنج نمی بینند ) .
آری ، مؤمنان به کارهای شایسته می پردازند تا خدا هنگام دادن پاداش به آنان ، تمام اعمالشان را هرچند کاستی هایی داشته باشد ، بهترین عمل به شمار آورد و همه را بر پایه آن سزا دهد و از فضل خود نیز بر پاداششان بیفزاید ، و خداوند به هر کس بخواهد ، بی حساب; بدون آن که از اعمال او عوضی بخواهد ، روزی و پاداش افزون خواهد داد .
این است وصف مؤمنان ، اما کسانی که کفر ورزیده اند ، اعمالشان همچون سرابی است در زمینی هموار که تشنه آن را آب می پندارد و به سراغ آن می رود ، ولی هنگامی که به آن می رسد آن را چیزی نمی یابد . آری ، کافران به گمان رستگاری بت می پرستند ، اما وقتی مرگ یکی از آنان فرا رسید و به صحنه قیامت درآمد ، آن جاست که اعمال خود را بی ثمر می بیند و خدا را نزد خویش حاضر می یابد و خدا هم حساب او را بررسی می کند و سزایش را به تمام و کمال به او می دهد ، و خداوند اعمال بندگان را به سرعت رسیدگی می کند .
یا اعمالشان همچون تاریکی هایی است در دریایی موّاج که هماره آن دریا را موجی می پوشاند و بر فراز آن موجی دیگر است ، و بالای آن ابرهایی است که جلو نورهای آسمانی را می گیرد . اینها تاریکی هایی است متراکم که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است ، و کسی که در این دریاست ، وقتی دست خود را بیرون می آورد ، نزدیک است که آن را از شدت تاریکی نبیند . اعمال کافران نیز حجاب هایی متراکم اند که مانع از آنند که نور ایمان و معرفت بر دل هایشان بتابد و آنان را به راه نجات رهنمون شود . آری ، کسی که خدا نوری برای او قرار نداده است هیچ نوری نخواهد داشت.
نور آْسمان و زمین؛ همه از آن خداست؛ و تا اذن ندهد، سهمی از این نور روزی کسی نخواهد شد، و شعلهای از آن جان کسی را روشن نخواهد کرد.
اذن میباید تا خانهای، کاشانهای و حتی خیمهای ذکر رب گیرد و دم یا حق؛ تا نور را تا عمق دل اهل خانه راهی کند. اذن میباید تا زبانی به ذکر مشغول شود و دلی به یاد او، گرم!
و مگر میشود خانهی رحمت عالمیان از این اذن بیبهره باشد؛ و مگر میشود علی و فاطمه از سفرهی احمد طعم نور را نچشیده باشند، و آجر به آجر دیوار خانهی مرتضی، بند بند وجود اهل خانه را سیراب از این نور نکرده باشد؟
مگر میشود حسن و حسین و زینب و عباس، رخصت نیافته باشند تا نام الله را بر زبان و بر جان، جاری سازند. مگر نه اینکه اینان شیرمردانیاند که کار و زندگی از یاد خدا غافلشان نمیکند؛ مگر نه اینکه اینان کار و زندگیشان یاد خداست.
با اینهمه؛ عالم را چه شده است؟
وسط سراب دنیا آب را نمیشناسد و میان موج در موج دریا نفس کم نمیآورد؟
عالم را چه شده؟ که غریق در تاریکی اعماق دریا، دست برآورده و به عوض تمنای نور، امان نامه میدهد و نور را دعوت میکند به تاریکی ؟؟؟
دنیا را چه شده؛ که اهل خدا را، اهل نور زمین و آسمان را در میان این همه ظلمت نمیبیند؟!
وای به حال چنین عالمی که نور را دو شقه میکند و کمر حسین را ...
پنج شنبه 15 شهریور 1397 - 10:3:45