دعاهای امام صادق (ع)

شنبه 16 تیر 1397 - 21:22:2
دعاهای امام صادق (ع)

ادعیه منتخب کافی، فصل دهم: ذکر دعاهای مختصر برای حوائج دنیا و آخرت و آنچه در اينجا ذكر مى‏ گردد سى‏ دعاست

تهران- الکوثر:  روايت شده: حضرت صادق عليه السّلام‏ اين دعا را مى‏ خواندند:


يا مَنْ يَشْكُرُ الْيَسيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثيرِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ اِغْفِرْلِىَ الذّنُوُبَ الَّتى ذَهَبَتْ لَذَّتُها وَ بَقِيَتْ تَبِعَتُها

اى آن‏كه اندك را قدردانى مى‏ كنى، و از بسيار، درمى‏ گذرى، و او آمرزنده و مهربان است، گناهانى را كه خوشى‏ هايش از ميان رفته، و مكافاتش همچنان مانده برايم بيامرز.


 و نيز روايت شده: آن‏ حضرت اين دعا را مى‏ خواندند:


يا نُورُ يا قُدُّوسُ يا اَوَّلَ الاَْوَّلينَ وَ يا آخِرَ الاْخِرينَ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ اِغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ

اى نور، اى بسيار مقدّس، اى آغاز آغازها، و اى پايان پايان ها، اى بخشاينده، اى‏ مهربان، برايم بيامرز گناهانى را كه نعمت ها را دگرگون مى‏ سازد،

وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُحِلُّ النِّقَمَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ

و گناهانى را كه انتقام ها را فرود مى ‏آورد، و گناهانى‏ را كه پرده ‏ها را مى‏ درد، و گناهانى را كه بلاها را نازل مى ‏نمايد،

وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُديلُ الاَْعْدآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَنآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَقْطَعُ الرّجآءَ

و گناهانى را كه‏ دشمنان را پيروز مى‏ كند، و گناهانى را كه نابودى را زود مى‏ آورد، و گناهانى را كه‏ اميد را قطع مى‏ كند،

وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُظْلِمُ الْهَوآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَكْشِفُ الْغِطآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَرُدُّ الدُّعآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَرُدَّ غَيْثَ السَّمآءِ

و گناهانى را كه هوا را تاريك مى‏ كند، و گناهانى را كه پرده ‏هاى حرمت‏ را كنار مى ‏زند، و گناهانى را كه دعا را باز مى‏ گرداند، و گناهانى را كه از باران آسمان‏ پيش‏گيرى مى ‏كند.

 و نيز اين دعا از آن حضرت نقل شده:

يَا عُدَّتِى فِى كُربَتِى، وَ يَا صَاحِبِى فِى شِدَّتِى، وَ يَا وَلىّ فِى نِعمَتِى، وَ يَا غِيَاثِى فِى رَغبَتِى‏

ای ذخیره من در گرفتاری ام و ای یار من در سختی ام و ای سرپرست من در نعمتم و ای دادرس من در اشتیاقم

و آن حضرت فرموده: اين دعا دعاى امير مؤمنان عليه السّلام است:

اَللّهُمَّ كَتَبْتَ الاْثارَ وَ عَلِمْتَ الاَْخْبارَ وَ اطَّلَعْتَ عَلَى الاَْسْرارِ فَحُلْتَ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقُلُوبِ فَالسِّرُّ عِنْدَكَ عَلانِيَةٌ

خدايا آثار را نوشتى، و اخبار را دانستى، و بر اسرار آگاه شدى، و ميان ما و دلها پرده شدى، پنهان نزد تو آشكار است،

وَ الْقُلُوبُ اِلَيْكَ مُفْضاةٌ وَ اِنَّما اَمْرُكَ لِشَيْئٍ اِذا اَرَدْتَهُ اَنْ تَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَقُلْ بِرَحْمَتِكَ لِطاعَتِكَ اَنْ تَدْخُلَ فى كُلِّ عُضْوٍ مِنْ اَعْضائى

دلها به درگاهت راز گشاده ‏اند، و تنها فرمانت براى چيزى آنگاه كه آن را اراده كنى، اين است كه به او بگويى باش، پس بشود، بنابر اين از باب رحمتت به طاعتت بگو در هر عضوى از اعضاى من وارد شود،

وَلاتُفارِقَنى حَتّى اَلْقاكَ وَ قُلْ بِرَحْمَتِكَ لِمَعْصِيَتِكَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ كُلِّ عُضْوٍ مِنْ اَعْضائى فَلا تَقْرَبُنى حَتّى اَلْقاكَ

و از من جدا نشود، تا تو را ملاقات كنم، و از باب رحمتت به معصيتت بگو از هر عضوى از اعضاى من خارج شود، و به من‏ نزديك نگردد تا تو را ملاقات كنم،

وَارْزُقْنى مِنَ الدُّنْيا وَ زَهِّدْنى فيها وَ لا تَزْوِها عَنّى وَ رَغْبَتى فيها يا رَحْمنُ

و از دنيا نصيبم ده، و در ان بى ‏رغبتم كن، و از آن درحالى‏ كه رغبت در آن دارم‏ محرومم منما، اى بخشاينده.

 على بن ابراهيم از پدرش، از ابن محبوب، از علاء بن رزين، از عبد الرحمن بن سيّابه‏ روايت كرده: حضرت صادق عليه السّلام اين دعا را به من عطا فرمود:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَلِىِّ الْحَمْدِ وَ اَهْلِهِ وَ مُنْتَهاهَ وَ مَحَلِّهِ اَخْلَصَ مَنْ وَحَّدَهُ وَاهْتَدى مَنْ عَبَدَهُ وَ فازَ مَنْ اَطاعَهُ وَ اَمِنَ الْمُعْتَصِمُ بِهِ

ستايش خداى را، سرپرست ستايش و شايسته ستايش و نهايت و جايگاه‏ آن است، اخلاص ورزيد آن‏كه يگانه ‏اش دانست، و ره يافت آن‏كه او را پرستيد، و رستگار شد آن‏كه از او اطاعت نمود، و چنگ زننده به او ايمنى يافت،

اَللّهُمَّ يا ذَا الْجُودِ وَالْمَجْدِ وَ الثَّنآءِ الْجَميلِ وَ الْحَمْدِ اَسْئَلُكَ مَسْئَلَةَ مَنْ خَضَعَ لَكَ بِرَقَبَتِهِ وَ رَغَمَ لَكَ اَنْفُهُ

خدايا اى داراى بخشش و بزرگوارى، و ثناى نيك و ستايش، از تو مى‏ خواهم، خواستن كسى‏ كه با تمام وجودش برايت فروتن‏ گشته، و خود را در برابرت خوار نموده،

وَ عَفَّرَ لَكَ وَجْهَهُ وَ ذَلَّلَ لَكَ نَفْسَهُ وَ فاضَتْ مِنْ خَوْفِكَ دُمُوعُهُ وَ تَرَدَّدَتْ عَبْرَتُهُ وَاعْتَرَفَ لَكَ بِذُنُوبِهِ

و چهره ‏اش را برايت به خاك ساييده، و جانش را برايت به خوارى افكنده، و اشك هايش از بيمت‏ جارى گشته، و سرشكش پياپى ريزان شده، و به گناهانش در برابرت اعتراف كرده،

وَ فَضَحَتْهُ عِنْدَكَ خَطيئَتُهُ وَ شَاَنَتْهُ عِنْدَكَ جَريرَتُهُ فَضَعُفَتْ عِنْدَ ذلِكَ قُوَّتُهُ وَ قَلَّتْ حيلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَسْبابُ خَدايِعِهِ

و خطايش او را نزد تو رسوا نموده، و جنايتش او را نزد تو زشت ساخته، پس كنار اين امور نيرويش ضعيف شده، و چاره ‏اش كم گشته، و وسايل نيرنگ هايش‏ از او بريده،

وَاضْمَحَلَّ عَنْهُ كُلُّ باطِلٍ وَ اَلْجَاَتْهُ ذُ نُوبُهُ اِلى ذُلِّ مَقامِهِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ خُضُوعِهِ لَدَيْكَ وَابْتِهالِهِ اِلَيْكَ

و هر باطلى از او پاشيده شد، و گناهانش او را به خواهى مقامش در برابرت، و خضوع در پيشگاهت، و زارى به سويت وادار نموده است،

اَسْئَلُكَ اللّهُمَّ سُؤالَ مَنْ هُوَ بِمَنْزِلَتِهِ اَرْغَبُ اِلَيْكَ كَرَغْبَتِهِ وَ اَتَضَرَّعُ اِلَيْكَ كَتَضَرُّعِهِ وَاَبْتَهِلُ اِلَيْكَ كَاَشَدِّ ابْتِهالِهِ ،

از تو مى‏ خواهم خدايا، خواستن آن‏كه به منزله‏ اوست، به تو رغبت مى‏ نمايم مانند رغبت او، و زارى مى‏ كنم به پيشگاه تو مانند زارى او، و ناله مى‏ كنم به درگاهت به شديدترين ناله او،

اَللّهُمَّ فَارْحَمِ اسْتِكانَةَ مَنْطِقى وَذُلَّ مَقامى وَ مَجْلِسى وَ خُضُوعى اِلَيْكَ بِرَقَبَتى

خدايا به درماندگى گفتارم، و خوارى مقام و جايگاهم، و به خضوع به درگاهت با همه وجودم رحم كن،

اَسْئَلُكَ اللّهُمَّ الْهُدى مِنَ الضَّلالَةِ وَالْبَصيرَةَ مِنَ الْعَمى وَالرُّشْدَ مِنَ الْغِوايَةِ

از تو مى‏ خواهم خدايا، هدايت از گمراهى را، و بينايى از كوردلى را، و رشد از بيراهه را،

وَاَسْئَلُكَ اللّهُمَّ اَكْثَرَ الْحَمْدِ عِنْدَ الرَّخآءِ وَاَجْمَلَ الصَّبْرِ عِنْدَ الْمُصيبَةِ وَ اَفْضَلَ الشُّكْرِ عِنْدَ مَوْضِعِ الشُّكْرِ

و از تو مى‏ خواهم خدايا ستايش بسيار را هنگام آسايش، و صبر زيباتر را به گاه مصيبت، و شكر برتر را در جايگاه شكر،

وَ التَّسْليمَ عِنْدَ الشُّبُهاتِ وَ اَسْئَلُكَ الْقُوَّةَ فى طاعَتِكَ وَالضَّعْفَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ وَالْهَرَبَ اِلَيْكَ مِنْكَ

و تسليم تو شدن را به هنگام شبهه ‏ها، و از تو مى‏ خواهم نيرومندى در طاعتت، و سستى از معصيتت، و گريز به سويت را از خويش،

وَ التَقَرُّبَ اِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى وَالتَّحَرِّىَ لِكُلِّ ما يُرْضيكَ عَنّى فى اِسْخاطِ خَلْقِكَ الْتِماساً لِرِضاكَ رَبِّ مَنْ اَرْجُوهُ

و تقرّب به حضرتت را پروردگارا تا راضى شوى، و جستجو كردن از هرچه كه تو را از من خشنود مى‏ سازد، در به خشم آوردن بندگانت، از روى طلب خشنودى ‏ات‏ پروردگارا به كه اميد بندم،

اِنْ لَمْ تَرْحَمْنى اَوْ مَنْ يَعُودُ عَلَىَّ اِنْ اَقْصَيْتَنى اَوْ مَنْ يَنْفَعُنى عَفْوُهُ اِنْ عاقَبْتَنى

اگر به من رحم نكنى، يا كه از من احوال گيرد، اگر مرا دورم كنى، يا كيست كه گذشتش به من سود دهد، اگر تو مجازاتم نمايى،

اَوْ مَنْ امُلُ عَطاياهُ اِنْ حَرَمْتَنى اَوْ مَنْ يَمْلِكُ كَرامَتى اِنْ اَهَنْتَنى اَوْ مَنْ يَضُرُّنى هَوانُهُ اِنْ اَكْرَمْتَنى،

يا كيست كه عطاهايش را آرزو كن، اگر محرومم كنى، يا كيست كه كرامتم را به دست گيرد، اگر تو مرا پست نمايى، يا كيست كه سبك‏ داشتنش به من زيان رساند، اگر تو مرا گرامى دارى؟

رَبِّ ما اَسْوَءَ فِعْلى وَ اَقْبَحَ عَمَلى وَ اَقْسى قَلْبى وَ اَطْوَلَ اَمَلى وَ اَقْصَرَ اَجَلى وَ اَجْرَاَنى عَلى عِصْيانِ مَنْ خَلَقَنى

پروردگارا چه بد است رفتارم، و چه زشت است كردارم، و چه دراز است آرزويم، و چه كوتاه است عمرم، و چه گستاخم بر نافرمانى كسى‏ كه مرا آفريد؟

رَبِّ وَ ما اَحْسَنَ بَلاَّئَكَ عِنْدى وَ اَظْهَرَ نَعْم اَّئَكَ عَلَىَّ كَثُرَتْ عَلَىَّ مِنْكَ النِّعَمُ فَما اُحْصيها

پروردگارا، چه نيكوست آزمايشت پيش‏ من، و آشكار است نعمتهايت بر من، نعمتهايت بر من زياد شد، نمى‏ دانم آنها را شماره كنم،

وَ قَلَّ مِنّىِ الشُّكْرُ فيما اَوْلَيْتَنيهِ فَبَطِرْتُ بِالنِّعَمِ وَ تَعَرَّضْتُ لِلنِّقَمِ وَ سَهَوْتُ عَنِ الذِّكْرِ وَ رَكِبْتُ الْجَهْلَ بَعْدَ الْعِلْمِ

و در آنچه سزاوار احسانم‏ كردى سپاسم كم شد، به نعمتها راه فساد پيش گرفتم، و خود را در معرض انتقام قرار دادم، از ذكر غافل شدم پس از دانايى‏ به مركب نادانى سوار گشتم،

وَ جُزْتُ مِنْ الْعَدْلِ اِلَى الظُّلْمِ وَ جاوَزْتُ الْبِرَّ اِلَى الاِْثْمِ وَ صِرْتُ اِلَى اللَّهْوِ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْحُزْنِ

از عدالت به سوى ستم گذشتم، و از نيكى به گناه تجاوز كردم، و از ترس‏ از عاقبت و اندوه بر خود به دنياى لهو و بازى بازگشتم،

فَما اَصْغَرَ حَسَناتى وَ اَقَلَّها فى كَثْرَةِ ذُ نُوبى وَاَعْظَمَها عَلى قَدْرِ صِغَرِ خَلْقى وَ ضَعْفِ رُكنى

پس چه كوچك است خوبى هايم، و كم است در برابر كثرت گناهانم، و چه بزرگ‏ است آنها در كنار كوچكى خلقتم، و سستى بنيادم؟

رَبِّ وَ ما اَطْوَلَ اَمَلى فى قِصَرِ اَجَلى وَ اَقْصَرَ اَجَلى فى بُعْدِ اَمَلى وَ ما اَقْبَحَ سَريرَتى فى عَلانِيَتى

پروردگارا چه دراز است آرزويم، در برابر كوتاهى عمر، و چه‏ كوتاه است عمرم در برابر دورى آرزويم، و چه زشت است باطنم در برابر ظاهرم؟

رَبِّ لا حُجَّةَ لى اِنِ احْتَجَجْتُ وَلا عُذْرَلى اِنِ اعْتَذَرْتُ،

پروردگارا حجّتى ندارم اگر احتجاج كنم، و عذر قابل قبولى برايم نيست، اگر عذرخواهى كنم،

وَلا شُكْرَ عِنْدى اِنِ ابْتَلَيْتُ وَ اُوليتُ اِنْ لَمْ تُعِنّى عَلى شُكْرِ ما اَوْلَيْتُ رَبّى ما اَخَفَّ ميزانى غَداً اِنْ لَمْ تُرَجِّحْهُ

و سپاسى نزد من نيست اگر آزمايش شوم يا مورد احسان قرار گيرم، اگر بر سپاس آنچه به من‏ احسان كردى يارى‏ام ندهى، پروردگارم فرداى قيامت چه سبك است ميزان كارهايم اگر ان را سنگين نكنى،

وَ اَزَلَّ لِسانى اِنْ لَمْ تُثَبِّتْهُ وَ اَسْوَدَ وَجْهى اِنْ لَمْ تُبَيِّضْهُ رَبِّ كَيْفَ لى بِذُنُوبِىَ الَّتى سَلَفَتْ مِنّى قَدْ هُدَّتْ لَها اَرْكانى

و چه لغزان است زبانم، اگر استوارش‏ ننمايى، و چه سياه است رويم اگر سپيدش نكنى، پروردگارا چه كنم با گناهانم كه از من سرزده و پايه ‏هاى هستى‏ ام در برابر آنها درهم شكسته،

رَبِّ كَيْفَ اَطْلُبُ شَهَواتِ الدُّنْيا وَ اَبْكى عَلى خَيْبَتى فيها وَ لا اَبْكى وَ تَشْتَدُّ حَسَراتى عَلى عِصْيانى وَ تَفْريطى

چگونه شهوات دنيا را طلب مى‏ كنم، و بر محروميتم از انها مى ‏گريم، درحالى‏ كه‏ نمى‏ گريم و شديد نمى‏ شود حسرت هايم بر عصيان و تقصير؟

رَبِّ دَعَتْنى دَواعِى الدُّنْيا فَاَجَبْتُها سَريعاً وَ رَكَنْتُ اِلَيْها طآئِعاً وَ دَعَتْنى دَواعِى الاْخِرَةِ فَتَثَبَّطْتُ عَنْها وَ اَبْطَاْتُ فِى الاِْجابَةِ

پروردگارا داعيان دنيا و دعوتم كردند، با شتاب اجابت نمودم، و به ميل و رغبت به آن دل بستم، داعيان آخرت دعوتم نمودند، از آن باز ماندم ماه از پاسخ دادن

وَالْمُسارَعَةِ اِلَيْها كَما سارَعْتُ اِلى دَواعىِ الدُّنْيا وَ حُطامِهَا الْهامِدِ وَ هَشيمِهَا الْبايِدِ وَ سَرابِهَا الذّاهِبِ

و شتاب به سوى آن كندى كردم، چنان‏كه به جانب دواعى دنيا، و كالاى پوسيده‏ اش، و گياه فنا پذيرش، و نماى‏ از بين‏ رونده‏ اش شتافتم!!

رَبِّ خَوَّفْتَنى وَ شَوَّقْتَنى وَاحْتَجَجْتَ عَلَىَّ بِرِقّى وَ تَكَفَّلْتَ لى بِرِزْقى فَاَمِنْتُ خَوْفَكَ وَ تَثَبَّطْتُ عَنْ تَشْويقِكَ وَ لَمْ اَتَّكِلْ عَلى ضِمانِكَ وَ تَهاوَنْتُ بِاِحْتِجاجِكَ،

پروردگارا مرا بيم دادى و تشويق نمودى، و بر من به بندگى‏ ام احتجاج كردى، و عهده ‏دار روزى‏ ام‏ شدى، به نادرستى از بيممت ايمن شدم، و از تشويقت بازماندم، و بر ضمانتت اعتماد نكردم، و احتجاجت را سبك انگاشتم!!

اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ اَمْنى مِنْكَ فى هذِهِ الدُّنْيا خَوْفاً وَ حَوِّلْ تَثَبُّطى شَوْقاً وَ تَهاوُنى بِحُجَّتِكَ فَرَقاً مِنْكَ ثُمَّ رَضِّنى بِما قَسَمْتَ لى مِنْ رِزْقِكَ

خدايا ايمنى ‏ام را از تو در اين دنيا هراس قرار ده، و بازماندنم را به شوق تبديل كن، و سبك‏ شمردنم را نسبت به‏ حجّتت به بيم از خودت بازگردان، سپس از روزى ‏ات به آنچه نصيب من نموده ‏اى خشنودم كن،

يا كَريمُ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ رِضاكَ عِنْدَ السُّخْطَةِ وَ الْفُرْجَةَ عِنْدَ الْكُرْبَةِ وَالنُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَالْبَصيرَةَ عِنْدَ تَشَبُّهِ الْفِتْنَةِ

 اى بزرگوار، از تو مى‏ خواهم به حق نام بزرگت، خشنودى‏ ات‏ را هنگام خشم، و گشايش را زمان گرفتارى، و نور را به گاه تاريكى، و بصيرت را وقت مشتبه شدن‏ فتنه،

رَبِّ اجْعَلْ جُنَّتى مِنْ خَطاياىَ حَصينَةً وَ دَرَجاتى فِى الْجِنانِ رَفيعَةً وَاَعْمالى كُلَّها مُتَقَبَّلَةً وَ حَسَناتى مُتَضاعَفَةً زاكِيَةً

پروردگارا سپرم را از خطاهايم محكم گردان، و درجاتم را در بهشت بلند فرما، و همگى اعمال را پذيرفته قرار ده، و حسناتم را چند برابر و پاك گردان.

اَعُوذُبِكَ مِنَ الْفِتَنِ كُلِّها ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ مِنْ رَفيعِ الْمَطْعَمِ وَالْمَشْرَبِ وَ مِنْ شَرِّ ما اَعْلَمُ وَ مِنْ شَرِّ ما لا اَعْلَمُ

به تو پناه مى ‏آورم از همه فتنه‏ ها چه آنچه‏ آشكار است چه پنهان، و از خوراكيها و آشاميدنى‏ هاى فاخر و گران‏ قيمت، و از شرّ آنچه مى‏ دانم، و نمى‏ دانم.

وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ اَنْ اَشْتَرِىَ الْجَهْلَ بِالْعِلْمِ وَ الْجَفا بِالْحِلْمِ وَالْجَوْرَ بِالْعَدْلِ وَالْقَطيعَةَ بِالْبِرِّ وَالْجَزَعَ بِالصَّبْرِ اَوِ الْهُدى بِالضَّلالَةِ اَوِ الْكُفْرَ بِالاْيمانِ

و به‏ تو پناه مى‏ آورم، از اينكه بخرم نادانى را به دانش، و جفا را به بردبارى، و ستم را به‏ عدالت، و قطع رحم را به نيكى، و بى ‏تابى را به شكيبايى، و هدايت را به گمراهى، و كفر را به ايمان.

مؤلّف گويد: اين دعا مشتمل بر مضامين بلندى است، و عبد الرحمن بن سيابه همان كسى است، كه حضرت‏ صادق عليه السّلام او را وصيت سودمندى فرموده كه بيانش در اينجا شايسته است، عبد الرحمن نقل كرده: وقتى پدرم سيابه‏ از دنيا رفت، مردى از دوستانش در منزل ما را كوبيد، من به سويش رفتم، به من تسليت گفت سپس پرسيد: پدرت چيزى براى شما گذاشته؟ گفتم: نه! كيسه‏ اى كه هزار دهم در آن بود به من داد و گفت نيكو محافظت كن و با آن به كسب‏ معاش برخيز، من خوشحال شده، نزد مادرم رفتم، و او را به اين مسئله خبر دادم، در پايان آن روز نزد يكى از دوستان پدرم‏ رفتم كه براى من كسى مهيّا كند، او برايم سرمايه‏ اى از جامه‏ هاى سابرى خريد، در مغازه‏ اى نشستم، و مشغول كسب شدم‏ حق تعالى مرا از آن كسب خير بسيارى نصيب فرمود، وقت حج رسيد، به قلبم افتاد به حج روم، نزد مادر رفته و او را به حجّ‏ رفتنم خبر كردم، مادر گفت هزار دهم آن مرد را بازگردان، پول آن مرد را تهيه و به او پرداختم، مانند اينكه‏ پول را به او بخشيدم خوشحال شد ولى به من گفت: شايد پولى كه به تو دادم كم بوده، و نتوانستى با آن كسب كنى، اگر خواهى بيش از اين در اختيارت بگذارم، گفتم نه، قصد حجّ دارم، خواستم پول شما را بازگردانم، به مكه رفتم، اعمال‏ حج را بجا آوردم، به مدينه شرفياب شدم و با گروهى از مردم در وقتى كه اذن عام مى‏ دادند خدمت حضرت صادق عليه السّلام‏ رفتم، چون جوان بودم و ناشناخته، آخر جمعيت نشستم، مردم شروع به پرسش كردند، و حضرت پاسخ آنان را لطف‏ مى‏ فرمود، پس از گرفتن جواب مى‏ رفتند، تا جمعيّت كم شد، حضرت به جانب من اشاره كردند و فرمودند: آيا حاجتى‏ دارى؟ گفتم: فدايت شوم، من عبد الرحمن بن سيابه هستم. احوال پدرم را پرسيدند. گفتم: از دنيا رفت، محزون‏ و غمگين شدند، گويا حضرت را دردى گرفت، فرمودند: خدا او را رحمت كند. پرسيدند: چيزى گذاشت؟ گفتم: نه. فرمودند: از كجا توانستى به حج بيايى؟ قصه آن مردى را كه هزار درهم به من داد شروع كردم، حضرت فرصت تمام‏ كردن قصه را ندادند و فرمودند: حج آمدى، هزار درهم آن مرد را چه كردى؟ گفتم: به صاحبش بازگردانم. فرمود: احسنت، سپس فرمود: آيا تو را وصيّتى نكنم؟ گفتم: چرا، فرمودند: به راستى در گفتار، و اداى امانت ملازمت‏ كن تا با مردم در اموالشان شريك شوى، آنگاه بين دو انگشت خود را جمع كرد، يعنى اگر گفتارت صادقانه شد، و دروغ نگفتى، و خلاف وعده نكردى، و در موعد معيّنى كه وعده كردى مال مردم را بازگردانى، و حق مردم را نخورى‏ از مردم هرچه بخواهى به تو مى‏ دهند، روى اين حساب، به خاطر امانت و صداقتى كه در تو وجود دارد شريك‏ مردم در اموالشان مى‏ شوى. من اين وصيت را از حضرت حفظ كردم، يعنى به آن عمل كردم، و آنقدر مال يافتم كه زكات سيصد هزار دهم را پرداختم. در روايت ديگرى وارد شده: اين دعاى حضرت على بن الحسين عليه السّلام است‏ و در پايانش اين اضافه قرار دارد: امين ربّ العالمين.

 از ابن محبوب روايت شده: حضرت صادق عليه السّلام اين دعا را تعليم شخصى فرمود كه بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتى لاتُنالُ مِنْكَ اِلاّ بِرِضاكَ وَالْخُرُوجَ مِنْ جَميعِ مَعاصيكَ وَالدُّخُولَ فى كُلِّ ما يُرْضيكَ

خدايا از تو مى‏ خواهم به حق رحمتت كه به آن نرسند جز به خشنودى تو و خارج‏شدن از همه‏ نافرمانهايت و ورود در هر آنچه كه تو را خشنود مى‏ سازد،

وَالنَّجاةَ مِنْ كُلِّ وَرْطَةٍ وَالْمَخْرَجَ مِنْ كُلِّ كَبيرَةٍ اَتى بِها مِنّى عَمْدٌ اَوْ زَلَّ بِها مِنّى خَطَاٌ اَوْ خَطَرَ بِها عَلَىَّ خَطَراتُ الشَّيْطانِ

و نجات از هر چاه هلاكتى، و بيرون‏ شدن از هر گناه كبيره‏ اى كه عمدى آن را از من به ميان آورده، يا خطايى مرا به آن لغزانده، يا وسوسه‏ هاى شيطان‏ به خاطرم افكنده،

اَسْئَلُكَ خَوْفاً تُوقِفُنى بِهِ عَلى حُدُودِ رِضاكَ وَ تَشَعَّبَ بِهِ عَنّى كُلُّ شَهْوَةٍ خَطَرَ بِها هَواىَ وَاسْتُزِلَّ بِها رَاْيى لِيُجاوِزَ حَدَّ حَلالِكَ

از تو هراسى مى‏ خواهم كه مرا به وسيله آن بر مرزهاى خشنودى‏ ات بازدارى، و با آن هر شهوتى را از من كه هوسم آن را به خاطر اندازد و به آن رأيم لغزانده شود تا از مرز حلالت درگذرم پراكنده نمايى،

اَسْئَلُكَ اَللّهُمَّ الاَْخْذَ بِاَحْسَنِ ما تَعْلَمُ وَ تَرْكِ سَيِّئِ ما تَعْلَمُ اَوْ اُخْطِئَ مِنْ حَيْثُ لا اَعْلَم اَوْمِنْ حَيْثُ اَعْلَمُ اَسْئَلُكَ السَّعَةَ فِى الرِّزْقِ،

خدايا از تو مى‏ خواهم به نيكوترين چيزى كه از من مى‏ دانى از من بپذيرى، و به هرچه كه از من مى‏ دانى، يا خطا كنم از آنجا كه نمى‏ دانم، يا از آنجا كه مى‏ دانم واگذارى، از تو مى‏ خواهم‏ وسعت در روزى،

وَالزُّهْدَ فِى الْكَفافِ وَالْمَخْرَجَ بِالْبَيانِ مِنْ كُلِّ شُبْهَةٍ وَالصَّوابَ فى كُلِّ حُجَّةٍ وَالصِّدْقَ فى جَميعِ الْمَواطِنِ

و قناعت بر مقدار كفاف، و درآمدن با منطق روشن از هر شبهه، و درستى در هر دليل، و راستى در همه ميدان ها

وَ اِنْصافِ النّاسِ مِنْ نَفْسى فيما عَلَىَّ وَلِىَ وَالتَّذَلُّلَ فى اِعْطاءِ النَّصَفِ مِنْ جَميعِ مَواطِنِ السَّخَطِ وَ الرِّضا

و انصاف دادن به مردم از جانب خود، در آنچه به زيان يا سود من است، و فروتنى در دادن انصاف در تمام مراحل خشم و خشنودى،

وَ تَرْكَ قَليلِ الْبَغْىِ وَ كَثيرِهِ فِى الْقَوْلِ مِنّى وَالْفِعْلِ وَ تَمامَ نِعَمِكَ فى جَميعِ الاَْشْيآءِ وَ الشُّكْرَ لَكَ عَلَيْها لِكَىْ تَرْضا وَ بَعْدَ الرِّضا

و ترك تجاوز چه اندك و چه بسيارش از جانب خود در گفتار و كردار، و تمام كردن نعمت هايت در همه‏ چيز، و سپاس‏گذارى ‏ات بر آنها، تا خشنود شوى و فوق خشنودى،

وَ اَسْئَلُكَ الْخِيَرَةَ فى كُلِّ ما يَكُونُ فيهِ الْخِيَرَةُ بِمَيْسُورِ الاُْمُورِ كُلِّها لا بِمَعْسُورِها

و از تو خير مى‏ خواهم در هرچه در آن خير است، به تمام كارهاى آسان نه به دشوارش،

يا كَريمُ يا كَريمُ يا كَريمُ وَافْتَحْ لى بابَ الاَْمْرِ الَّذى فيهِ الْعافِيَةُ وَالْفَرَجُ وَافْتَحْ لى بابَهُ ،

اى بزرگوار، اى بزرگوار، ای بزرگوار در كارى كه در آن تندرستى كامل و گشايش‏ است برايم بگشا،

وَ يَسِّرْلى مَخْرَجَهُ وَ مَنْ قَدَّرْتَ لَهُ عَلَىَّ مَقْدُورَةً مِنْ خَلْقِكَ فَخُذْ عَنّى بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسانِهِ

و درش را برايم بگشا، و بيرون آمدنش را برايم آسان كن، و هركه را از بندگانت مقدر نموده ‏اى بر من قدرتى داشته باشد، گوشش و چشمش، و زبانش و دستش را از من باز گير،

وَ يَدِهِ وَ خُذْهُ عَنْ يَمينِهِ وَ عَنْ يَسارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ مِنْ قُدّامِهِ وَامْنَعْهُ اَنْ يَصِلَ اِلَىَّ بِسُوَّءٍ عَزَّ جارُكَ وَ جَلَّ ثَنآءُ وَجْهِكَ

و او را از جانب راست و چپ‏ و پشت سر و پيش رويش بگير، و از اين كه به من بدى برساند بازش بدار، پناهنده ‏ات عزيز است، و ثناى جلوه ‏ات بس برجسته است،

وَ لا اِلهَ غَيْرُكَ اَنْتَ رَبّى وَ اَنا عَبْدُكَ اَللّهُمَّ اَنْتَ رَجآئى فى كُلِّ كُرْبَةٍ وَ اَنْتَ ثَقِتى فى كُلِّ شِدَّةٍ

معبودى جز تو نيست، تو پروردگار منى، و من بنده توام، خدايا تو در هر گرفتارى اميد منى، و در هر سختى اطمينان منى،

وَ اَنْتَ لى فى كُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بى ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ فَكَمْ مِنْ كَرْبٍ يَضْعُفُ عَنْهُ الْفُؤ ادُ وَ تَقِلُّ فيهِ الحيلَةُ

و تو در هر حادثه ‏اى كه بر من وارد شود، براى من تكيه‏ گاه و ذخيره ‏اى، چه بسا گرفتارى كه دل از آن ناتوان شود، و چاره در آن گم گردد،

وَ يَشْمَتُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تُعْيى فيهِ الاُْمُورُ اَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شَكَوْتُهُ اِلَيْكَ راغِباً اِلَيْكَ فيهِ عَمَّنْ سِواكَ قَدْ فَرَّجْتَهُ وَ كَفَيْتَهُ

و دشمن به آن شماتت نمايد، و مرا در آن گرفتارى، وسايل به زحمت اندازند. آن را نزد تو آوردم، و شكايتش را نزد تو نمودم، در آن از غير تو به تو رغبت دارم، به تحقيق آن را گشودى، و از آن كفايت كردى‏

فَاَنْتَ وَلىُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ صاحِبُ كُلِّ حاجَةٍ وَ مُنْتَهى كُلِّ رَغْبَةٍ فَلَكَ الْحَمْدُ كَثيراً وَ لَكَ الْمَنُّ فاضِلاً

پس تويى سرپرست هر نعمت، و ياور هر حاجت، و نهايت هر رغبت، ستايش بسيار توراست، و احسان برتر از آن توست

 به سند معتبر روايت شده: حضرت صادق عليه السّلام اين دعا را به ابو بصير تعليم داد كه بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ قَوْلَ التّوّابينَ وَ عَمَلَهُمْ وَ نُورَ الاَْنْبِياَّءِ وَ صِدْقَهُمْ وَ نَجاةَ الْمُجاهِدينَ وَ ثَوابَهُمْ

خدايا از تو مى‏ خواهم، گفتار توبه‏ كاران و عملشان را، و نور پيامبران و صدقشان را، و نجات جهاد كنندگان‏ و پاداششان را،

وَ شُكْرَ الْمُصْطَفَيْنَ وَ نَصيحَتَهُمْ وَ عَمَلَ الذّاكِرينَ وَ يَقينَهُمْ وَ ايمانَ الْعُلَمآءِ وَفِقْهَهُمْ وَ تَعَبُّدَ الخاشِعينَ

و شكر برگزيدگان و خيرخواهى‏شان را، و كردار ذاكران و يقينشان را، و ايمان دانشمندان و فهمشان را، و بندگى فروتنان

وَ تَواضُعَهُمْ وَ حُكْمَ الْفُقَهآءِ وَ سيرَتَهُمْ وَ خَشْيَةَ الْمُتَّقينَ وَ رَغْبَتَهُمْ وَ تَصْديقَ الْمُؤْمِنينَ وَ تَوَكُّلَهُمْ

و تواضعشان را، و حكم فقيهان و روششان را، و ترس پرهيزگاران وشوقشان را، و باور مؤمنان و توكّلشان را،

وَ رَجآءَ الْمُحْسِنينَ وَ بِرَّهُمْ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ ثَوابَ الشّاكِرينَ وَ مَنْزِلَةَ الْمُقَرَّبينَ وَ مُرافَقَةَ النَّبِيّينَ

و اميد نيكوكاران و نيكوكارى‏شان را، خدايا از تو مى ‏خواهم پاداش شاكران، و مقام مقرّبان، و رفاقت پيامبران را،

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ خَوْفَ الْعامِلينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخاَّئِفينَ مِنْكَ وَ خُشُوعَ الْعابِدينَ لَكَ وَ يقينَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنينَ بِكَ

خدايا از تو مى‏ خواهم‏ ترس كاركنان برايت، عمل بيم ‏داران از حضرتت، و خشو عابدان درگاهت، و يقين‏ متوكّلان بر ذاتت،

اَللّهُمَّ اِنَّكَ بِحاجَتى عالِمٌ غَيْرُ مُعَلَّمٍ وَ اَنْتَ لَها واسِعٌ غَيْرُ مُتَكَّلِفٍ وَ اَنْتَ الَّذى لايُحْفيكَ سائِلٌ وَلايَنْقُصُكَ نائِلٌ

خدايا به حاجتم دانايى بى‏ آنكه آموخته باشى، و تو به برآوردنش بدون‏ هيچ زحمتى توانايى، و تويى كه هيچ سائلى خسته ‏ات نكند، و عطابخشى از تو نكاهد،

وَلا يَبْلُغُ مِدْحَتَكَ قَوْلُ قائِلٍ اَنْتَ كَما تَقُولُ وَ فَوْقَ ما نَقُولُ اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فَرَجَاً قَريباً وَ اَجْراً عَظيماً وَ سَتْراً جَميلاً،

و گفتار گوينده ‏اى به ستايشت نرسد، تو چنان‏كه خود مى‏ گويى، و برتر از آن‏كه ما مى‏ گوييم، خدايا برايم گشايش نزديك‏ و پاداش بزرگ و پرده ‏پوشى زيبا قرار بده،

اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّى عَلى ظُلْمى لِنَفْسى وَاِسْرافى عَلَيْها لَمْ اَتّخِذْ لَكَ ضِدّاً وَلا نِدّاً وَلا صاحِبَةً وَلا وَلَداً

خدايا تو مى ‏دانى كه من با وجود ستم بر نفسم، و زياده ‏روى‏ به زيان خوشتنم، براى تو ضدى و همتايى و فرزندى برنگرفتم،

يا مَنْ لا تُغَلِّطُهُ الْمَساَّئِلُ وَيا مَنْ لايَشْغَلُهُ شَىْءٌ عَنْ شَىْءٍ وَلاسَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ وَلابَصَرٌ عَنْ بَصَرٍ وَلايُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّين

اى كه درخواستها او را به اشتباه نيندازد، و اى كه چيزى از چيزى سرگرمش نكند، و نه گوش‏ دادنى از گوش ‏دادنى ديگر، و نه ديدنى از ديدنى ديگر، و اصرار اصراركنندگان به ستوهش نياورد،

اَسْئَلُكَ اَنْ تُفَرِّجَ عَنّى فى ساعَتى هذِهِ مِنْ حَيْثُ اَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لا اَحْتَسِبُ اِنَّكَ تُحْيىِ الْعِظامَ وَ هِىَ رَميمٌ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ

از تو مى‏ خواهم در اين ساعت از جايى كه گمان مى‏ برم، و از جايى كه گمان نمى‏ برم به من‏ گشايش دهى، تو استخوان ها را زنده مى‏ كنى درحالى‏ كه پوسيده است، زيرا تو بر هرچيز توانايى،

يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرى فَلَمْ يَحْرِمْنى وَ عَظُمَتْ خَطيئَتى فَلَمْ يَفْضَحْنى وَ رَانى عَلَى المَعاصى فَلَمْ يَجْبَهْنى وَ خَلَقَنى

اى كه سپاسم براى او كم شد ولى محرومم نكرد، و خطايم بزرگ شد ولى رسوايم ننمود، و مرا بر انجام گناهان ديد ولى دست رد به سينه ‏ام نزد، و مرا آفريد

لِلَّذى خَلَقَنى لَهُ فَصَنَعْتُ غَيْرَ الَّذى خَلَقَنى لَهُ فَنِعْمَ الْمَوْلى اَنْتَ يا سَيِّدى وَ بِئْسَ الْعَبْدُ اَنَا وَجَدْتَنى وَ نِعْمَ الطّالِبُ

براى آنچه‏ مرا براى آن آفريد ولى رفتارى غير از آنچه براى آن آفريد انجام دادم، پس چه خوب مولايى هستى تو اى آقاى من، و بد بنده ‏اى هستم من، مرا يافتى، و چه خوب جوينده‏ اى هستى

اَنْتَ رَبّى وَ بِئسَ الْمَطْلُوبُ اَلْفَيْتَنى عَبْدُكَ ابْنُ عَبْدِكَ ابْنُ اَمَتِكَ بَيْنَ يَدَيْكَ ما شِئْتَ صَنَعَْتَ بى،

تو اى پروردگارم، و چه بد طلب شده ‏اى هستم كه مرا يافتى، بنده توام، فرزند بنده‏ ات، فرزند كنيزت پيش روى توام، آنچه خواهى انجام دهى،

اَللّهُمَّ هَدَاَتِ الاَْصْواتُ وَ سَكَنَتِ الحَرَكاتُ وَ خَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ وَ خَلَوْتُ بِكَ اَنْتَ الْمَحْبُوبُ اِلَىَّ

خدايا آوازها خاموش شد، و جنبش ها آرام گرفت، و هر دوستى با دوستش خلوت كرد، و من با تو خلوت گزيدم، تو محبوب منى،

فَاجْعَلْ خَلْوَتى مِنْكَ اللَّيْلَةَ الْعِتْقَ مِنَ النّارِ يا مَنْ لَيْسَتْ لِعالِمٍ فَوْقَهُ صِفَةٌ يا مَنْ لَيْسَ لِمَخْلُوقٍ دُونَهُ مَنْعَةٌ

پس در اين شب خلوتم را با حضرتت، آزادى‏ ام از آتش قرار ده، اى كه براى دانشمندى برتر از او صفتى نيست، اى‏ كه براى مخلوقى در برابرش عزّتى نمى ‏باشد،

يا اَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَىْءٍ وَ يا آخِراً بَعْدَ كُلِّ شَىْءٍ يا مَنْ لَيْسَ لَهُ عُنْصُرٌ وَ يا مَنْ لَيْسَ لاِخِرهِ فَنآءٌ وَ يا اَكْمَلَ مَنْعُوتٍ

اى آغاز پيش از هر چيز، و اى پايان پس از هرچيز، اى كه‏ عنصر و ماده‏ اى برايش نيست، اى كه براى پايانش فنايى وجود ندارد، اى كامل‏ ترين وصف شده،

وَ يا اَسْمَحَ الْمُعْطينَ وَ يا مَنْ يَفْقَهُ بِكُلِّ لُغَةٍ يُدْعى بِها وَ يا مَنْ عَفْوُهُ قَديمٌ وَ بَطْشُهُ شَديدٌ وَ مُلْكُهُ مُسْتَقيمٌ

اى با گذشت ‏ترين عطاكننده، اى كه به هر زبانى خوانده شود مى‏ فهمد، اى كه گذشتش ديرينه، و حمله‏ اش سخت، و فرمانروايى‏ اش استوار است،

اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذى شافَهْتَ بِهِ مُوسى يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الصَّمَدُ

از تو مى‏ خواهم به حق نامى كه با آن بى‏ پرده با موسى سخن گفتى، اى خدا، اى بخشاينده، اى مهربان، اى‏ كه معبودى جز تو نيست، خدايا تو بى‏ نيازى،

اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُدْخِلَنىِ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ

از تو مى‏ خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و مرا به رحمتت‏ وارد بهشت كنى.

 


 

از صفحه دین و زندگی الکوثر فارسی دیدن کنید

از صفحه ندای نور الکوثر فارسی هم دیدن کنید

آموزش سوره های قرآن ویژه کودکان

برای عضویت در کانال سروش الکوثرفارسی کلیک کنید


شنبه 16 تیر 1397 - 21:21:40