به مناسبت سالروز ولادت امیرالمومنین (ع) و روز پدر به برخی دیدگاه های علمای برجسته اهل سنت و شخصیت های غیرمسلمان درباره مقام و فضائل امام علی(ع) اشاره می کنیم:
احمد بن حنبل (پیشوای مذهب حنبلی)
آن همه فضیلتها که برای علی بن ابی طالب بوده و نقل شده برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا نبوده است.(1)
همچنین وی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که به فاطمه(س) فرمود: آیا راضی نمی شوی که من تو را به کسی تزویج کنم که اوّلین مسلمان است و علمش از همه بیشتر و حکمش از همه عظیم تر است.(2)
محمد بن ادریس (پیشوای مذهب شافعی)
درباره علی(ع) سروده ای دارد که چنین است:
لَو اَنَّ المرتضی أبدی محلّهلَصار الناسُ طُرا سُجَّدا له
و ماتَ الشّافعی و لیسَ یدریعلیّ ربُّهُ اَم ربُّهُ اللّه
هرگاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد و عاقبت نفهمید علی(ع) پروردگار است، یا اللّه پروردگار اوست.(3)
همچنین از سروده های اوست:
علیٌّ حُبَّهُ جُنُّةامامُ الناس والجنَّة
وصیُّ المصطفی حقّقسیم النّار و الجنَّة(4)
دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی؛ و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است.
همچنین امام شافعی می گوید: به من گفته اند رافضی شدی(از حق روگرداندی)؛ گفتم: هرگز دین و اعتقادم رفض نیست؛ ولی دوست می دارم بدون شک بهترین امام و بهترین هادی را. اگر معنی رفض، دوستی وصی پیامبر (علی بن ابیطالب) است، به درستی که من رافضی تر از همه مردم هستم.(5)
ابن صبّاغ مالکی (اندیشمند مالکی مذهب)
وی درباه فضایل امام علی(ع) می گوید: حکمت از گفتارش چیده می شد، و دانش های آشکار و نهانی به قلبش بسته بود، همیشه از سینه اش دریاهای علوم، جوشان، و امواجشان خروشان بود، تا آنجا که رسول خدا(ص) فرمود: انا مدینة العلم و علیٌّ بابها؛ من شهر علمم و علی (ع) باب (در) آن است.(6)
ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه و دانشمند معتزلی مذهب)
و ما اقولُ فی رجل اَقرَّ لهُ اعداؤهُ و خُصومُهُ بالفضل و لم یمکنهم جَحْدُ مناقبه و لا کتمان فضائله...!!؛ چه بگویم درباره مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی اعتراف می کنند! و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده، و فضایلش را بپوشانند!
آن گاه می افزاید: تو خود می دانی که بنی امیه، زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هر نوع حیله گری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و هرگونه لعن و افترا را بر علی(ع) بر منابر ترویج نمودند، هرکس که او را مدح و توصیف می کرد، مورد تهدید قرار می گرفت. هر روایتی که فضیلت علی (ع) را بازگو می کرد، ممنوع ساختند. حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند. همه این اقدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی(ع) نتیجه ای در پی نداشت... در حقیقت این همه نابکاریهای بنی امیّه مانند پوشانیدن آفتاب با کف دست بود... .
من چه بگویم درباره مردی که همه فضیلتها به او منتهی می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید.
آری اوست رئیس همه فضیلتها....(7)
من چه بگویم درباره مردی که اهل همه مذاهب غیراسلامی که در جوامع اسلامی زندگی می کنند، به او محبّت می ورزند و حتی فلاسفه ای که از ملت اسلامی نیستند، او را تعظیم می نمایند....(8)
همچنین می نویسد: چه بگویم در حق کسی که پیشی گرفت از دیگران به هدایت، به خدا ایمان آورد و او را عبادت نمود، در حالی که تمام مردم سنگ را می پرستیدند... .(9)
او در عبادت، عابدتر ین مردم شمرده می شد؛ نماز و روزه اش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبّات را از آن حضرت آموختند.(10)
مبادی جمیع علوم به او بازمی گردد. او کسی است که قواعد دین را مرتّب و احکام شریعت را تبیین کرده است. او کسی است که مباحث عقلی و نقلی را تقریر نموده است.(11) آن گاه کیفیت رجوع هر یک از علوم را به امام علی (ع) توضیح می دهد.
عبدالله بن عباس
وی که از جمله مفسران بزرگ مسلمان، به ویژه اهل سنت محسوب می شود، علم خود و صحابه را در برابر علم علی(ع) چونان قطره ای از دریا می داند، و در مورد آن حضرت می گوید: آیه ای در قرآن نیست، مگر آن که علی، مصداق بارز آن است، خداوند یاران پیامبر را در جاهای بسیاری مورد سرزنش قرار داده است، ولی درباره علی(ع) جز خیر و نیکی یاد نکرده است.(12)
فخر رازی (دانشمند و مفسر معروف اهل سنت)
هرکس در دین خود، علی بن ابی طالب را پیشوای خود قرار دهد، همانا رستگار شده است، زیرا پیامبر(ص) فرمود: اللّهُمَّ أدر الحقَّ مع علیٍّ حیث دار؛ خداوندا! علی هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان.(13)
خوارزمی (ادیب و خطیب مشهور اهل سنت)
آیا چون ابوتراب، جوانمردی هست؟ آیا چون او پیشوای پاک سرشتی روی زمین وجود دارد؟ چشم مرا هر گاه درد فراگیرد، توتیایش خاکی است که پای او بدان رسیده باشد. علی همان است که شبانگاه در محراب از دل می خروشید و می گریست و روز با چهره ای خندان در گرد و غبار میدان جنگ فرو می رفت.
او از زرد و سرخ بیت المال مسلمین بهره ای نمی گرفت. او همان شکننده بتها بود؛ هنگامی که بر دوش پیامبر پا نهاد. گویا همه مردم بسان پوستند، و مغز، مولای ما علی است ... .(14)
زمخشری (ادیب و دانشمند اهل سنت)
وی درباره شخصیت امام علی(ع) می گوید: من چه بگویم درباره مردی که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویی و حسد انکار کردند و دوستانش از بیم جان، باز از این میان آن قدر فضیلت های وی انتشار یافته که شرق و غرب عالم را فراگرفته است.(15)
همچنین این اندیشمند اهل سنت ضمن نقل حدیث قدسی: من اَحَبَّ علیا اُدخِلُهُ الجنةَ وَ اِن عصانی، و مَن ابغض علیا اُدخِلُهُ النارَ و اِن اطاعَنی؛ یعنی خداوند فرمود: هر کس علی را دوست بدارد، او را وارد بهشت می کنم، هر چند مرا نافرمانی کند، و هر کس علی را دشمن بدارد، او را به آتش جهنم درآورم، و لو این که مرا اطاعت کرده باشد.(16)
نکته شایان توجه این که دوستی و ولایت آن امام همام سبب کمال ایمان است و با کمال ایمان، معصیت در فرعی از فروع، زیانبخش نیست؛ ولی با فقدان ولایت و محبّت آن حضرت ایمان ناقص است؛ از این رو فاقد آن، مستحقّ آتش جهنم خواهد بود.
جاحظ (ادیب، سخندان و سخن شناس معروف)
وی می گوید: علی بن ابیطالب کرم اللّه وجهه، پس از رسول خدا از همگان فصیح تر، و دانشمندتر، و زاهدتر و در رابطه با حق سخت گیر و پس از پیامبر(ص)، امام خطبای عرب به طور مطلق به شمار می رود.(17)
این اندیشمند اهل سنت می گوید: سخن گفتن درباره علی (ع) ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شود گویند غلوّ است، و اگر حق او ادا نشود درباره علی (ع) ظلم است.(18)
بیهقی (از دانشمندان نامی اهل سنت)
وی درباره فضایل امام علی (ع) چنین روایت نموده که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
من احب ان ینظر الی آدم(ع) فی علمه و الی نوح(ع) فی تقواه و ابراهیم(ع) فی حلمه و الی موسی فی عبادته فلینظر الی علی بن ابی طالب(ع)؛ هر کس که دوست دارد به علم و دانش آدم (ع) بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداری نوح(ع) را (مشاهده نماید) و بردباری حضرت ابراهیم (ع) را (نظاره کند) و به عبادت موسی(ع) (پی ببرد) باید به علی بن ابی طالب(ع) نظر بیندازد.(19)
این روایت بیانگر این حقیقت است که علی علیه السلام جامع صفات پیغمبران اولواالعزم است. ازاین رو، در روایت طولانی دیگری از صعصعة بن صوحان آمده است که خود حضرت نیز به این حقیقت اشاره نموده است:
اگرچه تمجید و تجلیل از خویشتن زشت است، ولی از باب اظهار نعمت الهی می گویم که من بر موسی و عیسی و ابراهیم و آدم و نوح و سلیمان و ... برتری دارم.(20)
شیخ محمد عبده(21)
وی می گوید: در هنگام مطالعه نهج البلاغه، گاهی یک عقل نورانی را می دیدم که شباهتی به مخلوق جسمانی نداشت، این عقل نورانی از گروه ارواح و مجردات جدا شده و به روح انسانی پیوسته و آن روح انسانی را از لباسهای طبیعت تجرید نموده و تا ملکوت اعلا بالا برده و به عالم شهود و دیدار روشن ترین انوار نائل ساخته است و با این وصف شگفت انگیز، پس از رهایی از عوارض طبیعت در عالم قدس آرمیده است.
لحظات دیگری صدای گوینده حکمت را می شنیدم که واقعیات صحیح را به پیشوایان و زمامداران گوشزد می کرد و موقعیتهای تردیدآمیز را به آنان نشان می داد و از لغزشهای اضطراب آور برحذرشان می داشت و آنان را به دقایق سیاست و طرق کیاست راهنمایی می کرد و به مقام واقعی ریاست آشنا می ساخت و به عظمت تدبیر و سرنوشت شایسته بالا می برد.(22)
وی در مقدمه شرح نهج البلاغه می نویسد: در همه مردم عرب زبان، یک نفر نیست مگر این که معتقد است سخن علی(ع) بعد از قرآن و کلام نبوی، شریف ترین، و بلیغ ترین، و پرمعنی ترین، و جامع ترین سخنان است.(23)
عبدالفتاح عبدالمقصود (نویسنده و دانشمند مشهور مصری)
می نویسد: من همواره اخلاق و موهبتهای الهی و آنچه را که تشکیل دهنده شخصیت است، مقیاس شناخت عظمت انسانی قرار می دهم؛ ازاین رو بعد از پیامبر(ص) کسی را ندیده ام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد یا بتواند در ردیفش بیاید جز پدر فرزندان پاک و برگزیده پیامبر؛ یعنی علی بن ابی طالب، و من در این سخن به طرفداری از تشیع وارد نشده ام، بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ گویای آن است.
امام، برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی می درخشد. آری او مجسمه ای از کمال است که در قالب بشریّت ریخته شده است.(24)
محمد فرید وجدی (دانشمند مصری)
صفاتی در وجود علی(ع) گرد آمده بود که در دیگر خلفا نبود: دانشی فراوان و شجاعتی عالی و فصاحتی درخشان. این صفات با نیکویی های اخلاقی و شرافتهای ذاتی آمیخته بود؛ بدان سان که جز در افراد کامل پیدا نمی شود.(25)
عباس محمود عقّاد (دانشمند مصری)
در هر قسمتی از روان انسان برخوردگاهی است به زندگی علی بن ابی طالب؛ زیرا از بین تمام بزرگان و دلاوران، تنها زندگی اوست که جهان انسانیت را در همه جا با گفتار بلیغ، مخاطب قرار می دهد و نیرومندترین انواع محبتها و عوامل پندیابی و اندیشه که سراسر تاریخ بشر ممکن است در روح انسان برانگیزد، در صفحات تاریخ اوست. زندگی پسر ابوطالب همیشه با عواطفی شعله ور و احساساتی نگر، به جانب مهرورزی و بزرگداشت روبه روست؛ او شهید و پدر شهیدان است و تاریخ علی و فرزندانش را سلسله ای طولانی از میدانهای شهادت و پیروزی تشکیل می دهد که برای جوینده یکی پس از دیگری نمایان می شوند.(26)
وی درباره شجاعت امام در میدانها نبرد می نویسد: مشهور است که آن حضرت با کسی تن به تن نشد، مگر آن که او را به زمین زد، و با کسی مبارزه نکرد، مگر آن که او را به قتل رسانید.(27)
علی(ع) در خانه ای تربیت یافت که از آن جا دعوت اسلامی به سر تا سر عالم گسترش یافت... .(28)
مشهور آن است که حضرت علی (ع) در قضاوت و فقه و شریعت پیش تاز بود و بر دیگران سابق... هرگاه بر عمر بن خطاب مسئله دشواری پیش می آمد، می گفت: این قضیه ای است که خدا کند برای حلّ آن ابالحسن به فریاد ما برسد.(29)
درباره زهد مولی می نویسد: در میان خلفا، در لذّت بردن از دنیا، زاهدتر از علی(ع) نبوده است... .(30)
محمد امین نواوی (دانشمند معروف اهل سنت)
وی می گوید: علی(ع) همه قرآن را حفظ کرد و فراگرفت، بر اسرارش آگاه بود و گوشت و خونش با قرآن درآمیخت؛ چنان که این مطالب را بررسی کننده نهج البلاغه، در نهج البلاغه می بیند و می یابد.(31)
امام محمد غزّالی
حقیقت روشن بود و مسلمانان بر حدیث غدیر خم که پیامبر(ص) فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیُّ مَوْلاهُ اتفاق نظر داشتند و برخی از کسانی که بعدها به خلافت رسیدند به آن حضرت برای آن منصب تبریک گفتند، ولی بعدها برای مقام پرستی و دلبستگی به دنیا و مشاهده آن اجتماع و احترامها، به مخالفت برخاستند و آن حقیقت را با بهایی اندک معامله کردند.(32)
محمد ابوالفضل ابراهیم (محقق بزرگ معاصر)
وی که شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید را مورد تحقیق عالمانه قرار داده است، درباره عظمتهای روحی امام علی(ع) می نویسد: در شخصیت امام علی بن ابی طالب(ع) آنقدر کمالات، و عناصر پسندیده، و عظمتهای روحی، و نورانیت تکاملی، و شرافت عالی توأم با فطرت پاک و نفس و محبوب خداوندی جمع شده است که در هیچ یک از انسانهای بزرگ دیده نمی شود.(33)
دکتر طه حسین (ادیب، نویسنده و ناقد معاصر اهل سنت)
وی در کتاب علی و بنوه می نویسد: علی از خود خشنود نبود، مگر وقتی که حق جامعه و مردم را ادا کرده باشد؛ نماز را برای مردم به پا داشته و با رفتار و گفتار آنان را تعلیم داده و شبانگاه شام فقیران را داده باشد و نیازمندان را از سؤال بی نیاز ساخته باشد. پس از تکالیف، شب هنگام با خدای خویش به خلوت می پرداخت، نماز می خواند و عبادت می کرد. پس از اندکی خواب، سحرگاهان باز به سوی مسجد روانه می شد و مردم را به نماز دعوت می کرد.
علی برای یک لحظه هم در همه شبانه روز خدا را فراموش نمی کرد... علی مردم را با سیره رفتار موعظه می کرد. آری، او امام مردم بود و معلم آنها.(34)
همچنین وی در کتاب علی و بنوه داستان مردی را نقل می کند، که در جریان جنگ جمل دچار تردید می شود، با خود می گوید: مگر ممکن است شخصیت هایی چون طلحه و زبیر بر خطا باشند؟ درد دل خود را با علی در میان می گذارد، و از علی(ع) می پرسد؟ مگر ممکن است شخصیت هایی عظیم و با سابقه ای بر خطا روند؟
علی (ع) به او می فرماید: انَّک لَملبوس علیک، إنَّ الحقَّ و الباطل لایعرفان بأقدار الرجال، إعرف الحقَّ تَعرف أهله و اعرف الباطل تعرِف اهله؛ یعنی تو سخت در اشتباهی! تو کار واژگونه کرده ای، تو به جای آن که حق و باطل را مقیاس شناخت شخصیتها قرار دهی، شخصیتها را که قبلاً با پندار خود فرض کرده ای، مقیاس حق و باطل قرار داده ای! تو می خواهی حق را با مقیاس افراد بشناسی! بر عکس رفتار کن! اول خود حق را بشناس، سپس اهل حق را خواهی شناخت؛ باطل را بشناس، آن وقت اهل باطل را خواهی شناخت. آن گاه دیگر اهمیت نمی دهی که چه کسی طرفدار حق است و چه کسی طرفدار باطل، و از خطا بودن آن شخصیتها در شگفت و تردید نخواهی بود.
طه حسین در ادامه سخن خود می گوید: من پس از وحی و سخن خدا، جوابی پر جلال تر و شیواتر از این جواب ندیده ام و نمی شناسم.
من بعد از کلام خدا، کلامی به این زیبایی در جهان ندیده ام و نمی شناسم.(35)
فؤاد فاروقی (ادیب و نویسنده لبنانی)
این اندیشمند اهل سنت می گوید: وقتی که بزرگان و اندیشمندان در حلّ مشکلی به بن بست می رسیدند، می دانستند باید به علی (ع) مراجعه کنند، به خدمت دوست بروند و از او یاری بخواهند. همان دوستی که پیامبر (ص) همواره، صحّت داوری هایش را تأیید می فرمود.
علی(ع) در تمام زندگی اش، برای خدمت به اسلام و مسلمانان، انواع مشقّات را بر خود هموار ساخت چه آن زمان که در رکاب پیامبر(ص) برای گسترش اسلام، شمشیر می زد، چه در زمان خلفا و چه در زمان خودش. اما به گواه تاریخ، علی(ع) در زمان خلافت و امامت خویش، بیشتر از هر زمانی رنج کشید؛ زیرا او نمونه عدل بود، و سخت گیریهایی که برای هدایت مسلمانان معمول می داشت، صد چندان بر خود تحمیل می کرد، صد چندان بر خود و خانواده اش سخت می گرفت. تا در تقدّس او کمترین خللی وارد نیاید و این چنین است که امروز پس از گذشت قرنها، هنوز می بینیم، این مهر علی است که بر دلها حکم می راند؛ متبرک باد نامش.(36)
همچنین می گوید: جانم به فدایت (علی) که شجاعت و رقّت در دل، زورمندی در بازو، و جهانی تأثر در چشم داری... و در سوگ کسی اشک می ریزی که جهان دو تن را بیش از همه دوست داشت: یکی دخترش فاطمه(س) و دیگری همسر او.
... این بزرگ مرد عالم اسلام علی (ع) بر دلها حکومت می کرد و نه تنها آن زمان، بلکه قرنها بعد نیز در حکومت او خللی پدید نیامده است.
وی در فرازی دیگر در فضایل مولی علی(ع) چنین می گوید: علی را بر دیگر مسلمانان مزایایی است؛ علی زاده کعبه است؛ ازاین رو بسیاری از مورّخان و پژوهندگان او را فرزند کعبه خوانده اند؛ زیرا مادرش او را در کعبه، این مکان مقدس مسلمانان، زاده است... علی (ع) نخستین مردی است که به اسلام گرویده است.(37)
این نویسنده روشنفکر لبنانی می گوید: هرگاه دشواری های زندگی به من رو می آورد و از رنج روزگار آزرده می شوم، از اندوه خویش به آستان علی(ع) پناه می برم؛ زیرا او پناهگاه هر درمانده ای است. او بر ستمکاران همچون رعد و بر شکست خوردگان، یاری دلسوز و مشفق بود.(38)
شکیب ارسلان (ملقّب به امیرالبیان)
شکیب ارسلان، از نویسندگان زبردست عرب در عصر حاضر است. در جلسه ای که به افتخار او در مصر تشکیل شده بود، یکی از حضّار در مقام بزرگداشت او پشت میز خطابه چنین گفت:
دو نفر در تاریخ اسلام پیدا شده اند که به حق شایسته اند امیر سخن نامیده شوند، یکی علی بن ابیطالب و دیگری شکیب.
شکیب ارسلان با ناراحتی برخاست و پشت تریبون قرار گرفت و از دوستش که چنین مقایسه ای به عمل آورده بود، گله کرد و گفت: من کجا و علی بن ابیطالب کجا! من بند کفش علی هم به حساب نمی آیم.(39)
به خلیل بن احمد گفتند: چرا علی(ع) را مدح نمی کنی؟ فرمود: چه بگویم در حقّ کسی که دوستانش فضایل او را به جهت خوف کتمان کرده و دشمنانش نیز به دلیل حسد از انتشار آن جلوگیری کردند، در حالی که فضایل آن حضرت همه جا را پر کرده است.(40)
همچنین از وی پرسیدند: علی(ع) شجاعتر است یا عنبسه و بسطام؟ گفت: عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد، علی(ع) مافوق افراد بشر است.(41)
امام علی (ع) از دیدگاه اندیشمندان غیر مسلمان
جرج جرداق
آیا انسان بزرگی مانند علی(ع) را می شناسی که حقیقت انسانی را به عقول و مشاعر بشری آشنا سازد؛ آن حقیقت انسانی که سرگذشتی چون ازل و آینده باقی چون ابدیت و ژرفایی بس عمیق دارد که هر یک از صاحبان خرد و نفوس بزرگ، مطابق روش و طبع خود، آن را درک می کند و دیگر انسانهای عادی بدون این که خود بدانند در سایه آنان زندگی می کنند... آن حقیقت که اساس همه فلسفه های مثبت است در مقابل فلسفه های منفی. مقصودم از آن فلسفه های کاوش از مطلق است که عامل اساسی ثبات و پایداری انسانیت در وجود انسان است. کاوش از مطلق اگر تا اعماق مطلق ادامه یابد، به یکی از چهره های حقیقت خواهد رسید. در این بحث و پیگیری، اندیشه و خرد و خیال و سایر فعالیتهای ناشی از آنها دست به دست هم می دهند، سپس به موقعیتها و عوامل و عموم تمایلات با داشتن معانی مختلف تطبیق می گردند.
امام علی (ع) این مطلق را به طور مخصوص دریافته، سپس با عقل و قلبش درک کرده است که بالاترین قدرتها از پایداری و مقاومت روی آن مطلق ناشی می گردد. علی(ع) بدین سان تجسم یافته آن قدرت شگفت انگیز است که او را در پیروزیها و شکستها یکسان نشان می دهد؛ زیرا ملاک او در پیروزی ها و شکستها همان قدرت است که در میدان جنگ چه با چهره پیروزی بیرون آید و چه با شکست روبه رو شود و همچنین در میدان سیاست هر میدان دیگر که برای تکاپوی زندگی تصور شود، یکسان است.
تاریخ و حقیقت گواهی می دهند که او وجدان بیدار و قهّار، شهید نامی، پدر و بزرگ شهیدان، فریاد عدالت انسان و شخصیت جاویدان شرق علی بن ابی طالب است.
ای روزگار چه می شد که اگر هر چه قدرت و قوّه ای داری به کار می بردی و در هر زمان یک علی با عقلش، با قلبش، با آن زبانش، و با آن ذوالفقارش، به عالم می بخشیدی؟!(42)
جرجی زیدان
آیا علی پسر عموی پیامبر و جانشین و داماد او نبود؟! آیا او آن دانشمند پرهیزگار و دادگر نبود؟! آیا او آن مرد با اخلاص و غیور نبود که در پرتو مردانگی و غیرتش، اسلام و مسلمانان عزّت یافتند؟!(43)
همچنین می گوید: معاویه و دوستانش برای پیشرفت و مقاصد فردی خود از هیچ جنایتی دریغ نداشتند، امام علی(ع) و همراهان او، هیچ گاه از راه راست، و دفاع از حق و شرافت، تخطی و تجاوز نمی کردند... .(44)
جبران خلیل جبران (فیلسوف و شاعر بزرگ مسیحی)
من معتقدم که فرزند ابی طالب نخستین عرب بود که با روح کلی رابطه برقرار نمود. او نخستین شخصیت از عرب بود که لبانش نغمه روح کلی را در گوش مردمی طنین انداز نمود که پیش از او نشنیده بودند.... او از این دنیا رخت بربست در حالی که رسالت خود را به جهانیان نرسانیده بود. او چشم از این دنیا پوشید؛ مانند پیامبرانی که
در جوامعی مبعوث می شدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند و به مردمی وارد می شدند که شایسته آن پیامبران نبودند و در زمانی ظهور می کردند که زمان آنان نبود. خدا را در این کار، حکمتی است که خود داناتر است.(45)
شبلی شمیّل
شبلی شمیّل مادی مسلک می گوید: الامام علی بن ابی طالب عظیم العظماء نسخة مفردة لم یر لها الشرق و لاالغرب صورة طبق الاصل لاقدیما ولاحدیثا؛ امام علی بن ابی طالب بزرگ بزرگان، یگانه نسخه ای است که شرق و غرب، نسخه ای مطابق او در گذشته و حال ندیده است.(46)
میخائیل نعیمه
قدرت نمایی و قهرمانی امام علی(ع) تنها در حدود میدانهای جنگ نبود، قهرمانی بود در صفای بصیرت، و طهارت وجدان، و سحر بیان، و حرارت ایمان، و عمق روح انسانیت، و بلندی همّت، و نرمی طبیعت، و یاری محروم و رهایی مظلوم از چنگال متجاوز و ظالم، و فروتنی برای حق به هر صورت و مظهری که حق برایش تجلی نماید، این نیروی قهرمانی همیشه محرّک و انگیزنده است گرچه روزگارها از آن بگذرد... .(47)
هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم که از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار بوده باشد، نمی تواند ترسیم کاملی از انسان بزرگی مانند پیشوا علی(ع) را در مجموعه ای که حتی دارای هزار صفحه باشد، ارائه دهد و دورانی پر از رویداهای بزرگ، مانند دوران او را توضیح دهد.
تفکرات و اندیشه های آن ابرمرد عربی و گفتار و کرداری را که میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. تفکرات، ایده ها و گفتار و کردار او خیلی بیش از آن بوده است که با دست و زبان و قلم وی بروز کرده و در تاریخ ثبت شده است.(48)
دکتر بولس سلامه(49)
بولس سلامه می گوید: شبهایی که بیدار بودم و با درد و رنج می گذراندم، افکار و تخیلاتم مرا به گذشته می کشاند. شهید بزرگ، امام علی(ع) و سپس امام حسین(ع) به یاد من می آمدند. یک بار برای مدتی طولانی گریستم و سپس شعرعلی و حسین را نوشتم... .(50)
وی می گوید: آری، من یک مسیحی هستم، ولی دیده ای باز دارم و تنگ بین نیستم. من یک مسیحی هستم که درباره شخصیت بزرگی صحبت می کنم که مسلمانان درباره او می گویند: خدا از او راضی است....
علی در قضاوت خود استثنایی قایل نمی شد و به طور مساوی آنچه را که شایسته بود حکم می کرد، و تفاوتی میان ارباب و بنده نمی گذاشت.(51)
همچنین می گوید: علی(ع) به مقامی رسیده است که یک دانشمند، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب می بیند، و یک نویسنده برجسته، از شیوه نگارش او پیروی می کند، و یک فقیه، همیشه بر تحقیقات و ابتکارات او تکیه دارد... . (52)
بولس سلامه می گوید: دلائل عظمت امیرمؤمنان (ع) بلکه امیر عرب، بیش از آن است که به شمار آید، و اگر کسی بخواهد آنها را به شمارد، مانند کسی است که بخواهد ذرات اشعه آفتاب را در مشت بگیرد.(53)
این مسیحی روشنفکر در ضمن ادبیاتی، حادثه ولادت امیرمؤمنان، حضرت علی (ع)، را در خانه کعبه چنین بیان می کند:
فاطمه شیرزنی که از درد (زایمان) به ناگزیری، به سراپرده کعبه عتیق و استوار پناهنده شد. فاطمه به حطیم کعبه نزدیک شد و همانند خوشه انگور به پرده کعبه آویخت. مسجدالحرام از شادی تبسم کرد و بانگ سرودِ حجرالاسود به فلک رسید. آن روز دو صبح دم یک جا رسید، یکی طلوع فجر بود و دیگری فروغ مولود. زمانه پیر می شود، ولی او همانند صبح دم پایدار می ماند، و هر روز با درخشش تازه ای طالع می گردد.(54)
سلیمان کتّانی
این دانشمند و ادیب مسیحی، خطاب به امام علی (ع) می گوید: تو زیبایی؛ ولی نه به خاطر چشمان سیاهت، بلکه به خاطر بینش شعله ورت. تو زیبایی؛ نه به خاطر جمال سیمایت، بلکه به خاطر صفای سرشتت. تو زیبایی؛ نه به خاطر گلوبندی رخشان بر گردن بلورینت، بلکه به خاطر جبروت خصلتها و خوی شکوهمندت، تو قهرمانی؛ ولی نه به خاطر پیچیدگی مچ هایت. تو قهرمانی؛ نه به خاطر پهنای شانه ات، بلکه به خاطر چشمه فیضی که نخست بر قلب و زبانت و سپس در گفتار و رفتارت سرازیر شده است.(55)
ابوالفرج اهرون مشهور به ابن العبری (مورّخ و دانشمند مسیحی)
وی درباره فضائل امام علی(ع) چنین می گوید: علی(ع) بود که در عصر خلفا، خلأ ناشی از فقدان حضرت رسول اکرم(ص) را جبران نمود. او مبارزات عقیدتی را، پس از پیامبر(ص) بر عهده داشت. احتجاجات و مناظرات آن حضرت، در تاریخ گواه بر این مطلب است. وجود مقدس حضرتش، در کنار خلفا، خلأیی را که از فقدان مقام والای نبوی حاصل شده بود، پر می کرد و کتابهای شیعه و سنّی، سرشار است از این گونه مسائل، و نمونه بارزش سخن عمر: لو لا علیٌّ لهلک عمر است؛ که حد اقل هفتاد بار آن، در تاریخ ضبط گردیده است.(56)
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. سید عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، ص 218، چاپ سوّم.
2. مسند احمد، ج 5،ص 26؛ مجمع الزوائد،ج 5، ص 101.
3. والعادیات، فضایل حضرت علی(ع) ، ص 17، چاپ دارالحدیث، قم.
4. دیوان شافعی، ص 32، چاپ مصر.
5. محمد ابراهیم سراج، امام علی (ع)، خورشید بی غروب، ص 287، تهران، مؤسسه انتشارات نبوی، چاپ اول، 1376ش.
6. اکبر اسد علیزاده، امام علی (ع) از نگاه اندیشمندان غیر شیعه، ص 50، چاپ اول، مؤسسه امام صادق (ع)، قم، 1381 ش.
7. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 16.
8. همان، ص 28 و 29.
9. همان، ج 3،ص 260.
10. همان، ج 1،ص 27.
11. همان، ج 1،ص 17.
12. محمد جواد مغنیه، امامت علی در آینه عقل و قرآن، ص 125 جمعی از نویسندگان، علی (ع) از نگاه دیگران، ص 104، دفتر نشر و پخش معارف با همکاری انتشارات امام باقر (ع)، مشهد، 1380 ش.
13. محمد بن عمر فخر الرازی، تفسیرالکبیر، ج 1، ص 111، چاپ مصر، قاهره، 1357 ق.
14. الغدیر، ج 4،ص 397.
15. جمعی از دبیران، داستان غدیر، ص 284، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم،1362 ش.
16. محمد ابراهیم سراج، امام علی (ع)، خورشید بی غروب، ص 270، تهران، مؤسسه انتشارات نبوی، چاپ اول، 1376 ش.
17. عبدالرحمن رضایی، در آستانه آفتاب، ص 16،دانشگاه علوم رضوی، مشهد، 1380 ش.
18. آیت اللّه حسین مظاهری، چهارده معصوم (ع)، ص 41.
19. شیخ طوسی، امالی، ص 416، مجلس 14، قم، دارالثقافة، 1416، ر . ک: دیلمی، ارشاد القلوب، ج 2،ص 363 ،انتشارات شریف رضی، 1412 ق.
20. سید نعمت الله جزائری، انوار النعمانیة، ج 1،ص 27، شرکت چاپ تبریز.
21. وی از بزرگترین روحانیان دانشمند اهل سنت و مفتی اسبق مصر، مصلح بزرگ و معاصر سیدجمال الدین اسدآبادی بود.
22. شیخ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، مقدمه، ص 7و 10.
23. استاد مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه ، ص 18 ـ 17، چاپ دهم، انتشارات صدرا، تهران، 1373 ش.
24. عذرا انصاری، جلوه ولایت، ص 304، چاپ اول، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376 ش.
25. دایرة المعارف فرید وجدی، ج 6، ص 659، ماده عَلوَ، چاپ سوم، دارالمعرفة للطباعة و النشر، بیروت، 1971 م.
26. عباس محمود عقّاد، عبقریة الامام علی (ع)، ص 3، چاپ دارالکتب العربی، بیروت.
27. همان، ص 15.
28. همان، ص 43.
29. همان، ص 195.
30. همان، ص 29.
31. عبدالزهراء خطیب حسینی، مصادر نهج البلاغه و اسانیده، ص 92، چاپ سوم، دارالاضواء، بیروت، 1405 ق.
32. الغدیر، ج 11، ص 248.
33. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، مقدمه به قلم محمد ابوالفضل ابراهیم، داراحیاء الکتب العربیه، مصر، قاهره، چاپ اول، 1959 م ؛ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ج 1، ص 189 چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1357 ش.
34. دکتر طه حسین، علیٌّ و بَنُوهُ، ص 158،دارالمعارف، چاپ مصر.
35. استاد مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه ، ص 19 ـ 18.
36. محمد ابراهیم سراج، امام علی (ع)، خورشید بی غروب، ص 280 ـ 279.
37. همان، ص 278.
38. کریم خانی و صمدانی، علی (ع) فراسوی ادیان، ص 18،قم، نشر دانش حوزه، چاپ اول، 1383 ش.
39. استاد مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه ، ص19،چاپ دهم، انتشارات صدرا، تهران، 1373 ش.
40. احقاق الحقّ، ج 4،ص 2.
41. شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 16.
42. جرج جرداق مسیحی لبنانی، صوت العدالة الانسانیة، ج 1،ص 23 و 24.
43. جمعی از دبیران، داستان غدیر، ص 293 مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1362 ش.
44. محمد ابراهیم سراج، امام علی (ع)، خورشید بی غروب، ص 325 تهران، مؤسسه انتشارات نبوی، چاپ اول، 1376 ش.
45. عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علی بن ابیطالب (ع)، ترجمه: سید محمد مهدی جعفری، چاپ اوّل، ص 19.
46. صوت العدالة الانسانیة، ج 1، ص 19 الغدیر، ج 6،ص 308 .
47. عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علی بن ابیطالب، ج 1، مقدمه، ترجمه: سید محمد مهدی جعفری، ص 17، چاپ سوم، چاپخانه حیدری، تهران، 1353 ش.
48. صوت العدالة الانسانیة، ج 1،ص 7.
49. بولس سلامه، ادیب و حقوقدان بزرگ مسیحی لبنانی است. وی 3500 بیت شعر در فضیلت امام علی و حسنین - علیهم السلام - سروده و همچنین یک کتاب 300 صفحه ای با عنوان عیدالغدیر به رشته تحریر درآورده است.
50. عذرا انصاری، جلوه ولایت، ص 304، چاپ اول، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376 ش.
51. داستان غدیر، ص 301.
52. کریم خانی و صمدانی، علی (ع) فراسوی ادیان، ص 20، قم، نشر دانش حوزه، چاپ اول، 1383 ش.
53. همان، ص 45 ـ 44.
54. همان، 51 ـ 50.
55. درسهایی از ائمه معصومین (ع)،ص 12.
56. کریم خانی و صمدانی، علی (ع) فراسوی ادیان، ص 33.
شنبه 11 فروردین 1397 - 13:4:52