به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، یکی از ابعاد وجودی بشر، جنبه انسانی و معنوی اوست که از نعمت عقل برخوردار است و به وسیله آن می تواند خوب و بد را بفهمد، خیر را از شر تشخیص دهد، پشت وروی کارها را ملاحظه کند، دستورهای الهی را بررسی کند و راه درست را انتخاب نماید. در نتیجه، اگر زمانی به بدی و گناه مبتلا شد، بی تفاوت نیست و خود را سرزنش و ملامت می کند که نباید این کار را می کردم. انسان بسیاری اوقات این حالت وجدانی را در خودش می یابد و از اینکه کار نادرستی کرده و یا به کسی ناسزا گفته، خود را مذمّت می کند و وقتی هیجانات روحی که در اثر عصبانیت پیش آمد، فروکش کرد، به اشتباه خود پی می برد و نیرویی از باطن او را سرزنش می کند. این همان نفس لوّامه (بسیار سرزنش کننده) است. قرآن در کنار قسم به قیامت به نفس سرزنش گر هم قسم می خورد که معلوم می شود هر دو بسیار مهم اند.
شباهت نفس لوّامه به قیامت
بعضی از مفسران گفته اند این که خداوند قیامت و نفس لوامه را در کنار هم نهاده و به هر دو قسم یاد کرده، به دلیل مناسبت و شباهت این دو به یکدیگر است؛ زیرا همان طور که قیامت صحنه ظهور عدل پروردگار است و در آنجا خبیث از طیب و خوب از بد جدا می شود و عدالت خداوند بر خلایق ظاهر می شود و هیچ جور و ستمی نیست، دستگاه وجدان انسان هم چنین است. اگر انسان می تواند دیگری را فریب دهد، خود را نمی تواند گول بزند و باطن انسان قضاوت خود را می کند و ازاین جهت شبیه به صحنه قیامت است که قاضی وجدان حکم می کند و حق و باطل و خوب و بد آشکار می شود و چیزی پنهان نمی ماند و بر هرکسی مطابق اعمالش حکم می شود.
نفس ملهمه
به نفس لوّامه، نفس ملهمه (الهام کننده) هم گفته می شود؛ چون انسان به وسیله آن می فهمد کار خیر و شرّ کدام است و از باطن به او الهام می شود.
خداوند می فرماید: وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. [1] احتمال دارد کلمه «ما» مصدر باشد که در این صورت، معنای آیه این می شود:
«قسم به نفس و تسویه آن». تسویه یعنی تعدیل. خداوند وجود انسان را تعدیل فرموده و اعضا و جوارحش را موزون و هماهنگ آفریده است. احتمال دیگر اینکه «ما» موصوله و به معنی الذی باشد؛ یعنی «قسم به نفس و کسی (خداوند) که آن را تعدیل فرمود». سپس کیفیت تعدیل نفس را بیان می فرماید: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛ خداوند به نفس آدمی فجور و تقوایش را الهام کرد.
و از درون انسان به او فهماند که فجور و تقوایش چیست انسان با نیروی عقل متوجه قبح و زشتی عملش می شود و خود را سرزنش می کند. مقتضای انسانیت انسان طوری است که مانند حیوانات نسبت به اشتباه و خطای خود بی تفاوت نیست و چه بسا فورا دستگاه وجدان او را محکوم می کند و از عمل خود پشیمان می شود یک گربه اگر از خانه ای گوشتی را دزدید و به دست صاحب خانه گرفتار شد پشیمان می شود اما نه از حالت گربگی و اقتضای طبعش که سرقت و ربودن است؛ بلکه با خود می گوید کاش این گوشت را از جای بی خطر ربوده بودم. به همین مناسبت اینکه می گویند یزید از کار خود پشیمان شد و توبه کرد این اشتباه است زیرا او از کار زشت و درنده خویی خودش توبه نکرد و از اینکه رسوا شده بود ناراحت بود.
شاهد این مطلب اینکه به امام سجاد (ع) عرض کرد تو را عفو کردم و از کشتن تو گذشتم- مثل اینکه می خواهد بگوید کشتارهایی که کردم همه جا داشت و سزاوار بود.
همان طور که قبلا بیان شد، علمای اخلاق مثل مرحوم نراقی در جامع السعادات، می گویند غرور این است که آدمی کار بدی انجام بدهد و درعین حال، ناراحت نباشد و از ملامت نفس آزاد باشد. علتش این است که دچار خدعه شیطانی شده و شیطان او را به اشتباه انداخته و گمان می کند راه و عملش درست است. به این غرور و فریب می گویند؛ مثلا شخصی مال مردم را خورده است، اما حالا که به خود آمده و به اصطلاح توبه کرده، مال مردم را نمی دهد؛ ولی به نماز جماعت حاضر می شود و نمازهای مستحبی و ذکر و دعا می پردازد و به زیارت می رود.
پی نوشت
[1] شمس (91) آيه 7.
برای عضویت در کانال تلگرامی الکوثرفارسی اینجا کلیک کنید
دو شنبه 29 آبان 1396 - 12:10:34