تهران- الکوثر: در ماه ها و روزهای اخیر و در پی پیروزی های اخیر جبهه مقاومت و شکست های پیاپی داعش در عراق و سوریه لبنان ، این گروه تروریستی که بر اثر همت نیروهای محور مقاومت ، تحت فشارهای بین المللی و نظامی و امنیتی قرارگرفته است، بر اساس توافق های پنهان روسیه و امریکا و خاصیت بادکنکی[۱] مشترک گروه های چریکی و مجبور است تا پس از جنگ سوریه و از دست دادن سرزمین های اشغال شده اش، پایگاه جدیدی برای ادامه حیات و برای آسیب شناسی تجربه های گذشته در پیروزی ها و شکست ها، جذب نیرو، سازماندهی ، آموزش، تمرین و بروز فعالیت ها به دست آورد و اظهارات رسمی مسئولین امنیتی مبنی بر ورود بیش از ده هزار نفر نیروی داعش به افغانستان هم گواه این ادعا می باشد.
با ورود داعش به بعضی مناطق افغانستان و سقوط شهرها توسط دیگر گروه افراطی شبه نظامی همچون طالبان، توافقنامه امنیتی بین امریکا و افغانستان بیش از حد ناکارآمدی خود را نشان می دهد. اما سوالی در ادامه سعی در پاسخ دهی آن داریم این است که به چه دلیل داعش قدرت نفوذ و بهره برداری از فضای افغانستان را برای انتقال پایگاه به دست آورده است و راه حل مقابله با آن چیست؟
نخست: فقدان ثبات سیاسی امنیتی
نبود ثبات سیاسی امنیتی در افغانستان بهترین شرایط و زمینه ظهور داعش بصورت بادکنکی و دیگر گروهها همچون طالبان در این منطقه است.در حالی که دولت مرکزی فاقد قدرت لازم برای مهار این گروه های شبه نظامی و تروریستی است و نمی تواند از نیروهای آموزش دیده خود استفاده کند درگیری میان ارکان حکومتی در افغانستان به چالشی سیاسی امنیتی تبدیل شده و می تواند دولت را تا مرز فروپاشی سوق دهد ، این امر و عدم وجود یک سیستم رهبری سیاسی منسجم فضا را برای رشد افراطی گری،فرقه گرایی،تروریسم و قدرت گیری مافیای بین المللی در افغانستان فراهم می سازد.
دوم: تروریسم چند ملیتی
وجود نیروهای تاجیک و ازبک و روس تبارها و افرادی از ایغورها، عرب افغانها و همچنین عناصر تکفیری افغانستانی در نبردهای سوریه و عراق فرصت مناسبی است تا با بازگشت این تروریست ها از مرزهای سوریه و عراق، پایگاه نظامی جدیدی از سوی داعش در افغانستان تاسیس شود. در حقیقت عناصر باتجربه داعش که سابقه حضور در سوریه و عراق را به عنوان مدال افتخار بر سینه دارند این امکان را به سران داعش می دهد تا ضمن آسیب شناسی فعالیت های قبلی، توان خود را بازسازی نموده و با سازماندهی جدید و یا حتی با نام نوینی دوباره وارد میدان شوند.
سوم :اهداف و ماموریت های داعش
کارشناسان از زمان ظهور داعش تاکنون، چند هدف و ماموریت اساسی برای داعش و گروههای مرتبط با آن متصور می شوند :
– ارائه چهره خشن و منفی از اسلام و حکومت اسلامی
– تخریب چهره مقاومت اسلامی بوسیله عملیات روانی بر ضد اقدامات امنیتی ایران، حزب الله و سایر نهضت های اسلامی
– فشار بر جبهه مقاومت و فرسایش توان آن
– مشغول نمودن مردم منطقه و جهان به بحران تروریسم و غافل نمودن آنها از رژیم اشغالگر قدس
– مشغول نمودن قدرت های منطقه ای به مشکلات داخلی و تضعیف توان ارتش های بزرگ منطقه(به نفع رژیم صهیونیستی) با ایجاد اختلاف و جنگهای فرسایشی
-تلاش برای تحریک اقوام و مذاهب مختلف در جهت بروز جنگ های قومی و مذهبی
– زمینه سازی برای تجزیه منطقه و اجرای طرح های امریکایی و مبارزه با مردم سالاری حقیقی
– محاصره انقلاب اسلامی و جلوگیری از شکل گیری کمربند به اصطلاح هلال شیعی
به همین دلایل نمی توان تصور کرد که داعش از منطقه خاورمیانه به شمال آفریقا یا قفقاز برود و پشت صحنه های داعش هیچ تهدیدی برای مهمترین تفکر سیاسی اسلامی (اسلام ناب به پرچم داری جمهوری اسلامی) را در سر نداشته باشند و ایران را پیروزمندانه در حال تثبیت موقعیت و جایگاه خود در منطقه رها سازند.
اما حضور داعش در افغانستان به معنای همجواری داعش با ایران و محور اصلی مقاومت در منطقه معنای بیشتری پیدا می کند.
چهارم : نظریه های ژئوپلیتیک
بر اساس نظریه برخورد تمدن ها افغانستان حائز اهمیتی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک می گردد که به ظاهر از قد و قواره ی این کشور عقب مانده آسیایی بسیار بزرگتر می باشد!
همجواری با مهد سه تمدن بزرگ اسلامی_ایرانی، ارتودکس-روسی و کنفیسیوس-چینی به افغانستان چنان اهمیت ویژه ای می دهد که گاهی خود افغانستانی ها و رهبران این سه تمدن بزرگ نیز از آن غافلند!
امریکا که استراتژی های خود را همزمان بر مبنای چندین نظریه ی ژئوپلیتیک بنا نهاده است، بنا بر این نظریه ها به اهمیت ژئوپلیتیک افغانستان پی برده و از سال های ابتدایی قرن بیست و یکم به بهانه مبارزه با تروریسم و انتقام جویی از عاملان حادثه یازدهم سپتامبر، پا در این کشور گذارده و اخیرا نیز اعلام داشته است که در آینده نزدیک تعداد بیشتری از سربازان خود را به این کشور اعزام خواهدکرد.
در واقع میتوان این گونه پنداشت که ظهور داعش و سایر عوامل ناامنی و تروریسم در افغانستان و پیرو آن حضور نیروهای امریکایی و اروپایی چیزی فراتر از مسائل و اختلافات قومی ، مذهبی و بی ثباتی داخلی افغانستان است ، گویا تمدن غرب به پیمانکاری امریکا خود را برای مهار و کنترل تمدن های بزرگ همسایه افغانستان و تضعیف و درگیر نمودن عناصر قدرت آن ها بوسیله تروریسم و بهانه مبارزه ی با آن آماده می کند.
«دیوید پترائوس» رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا اخیرا اعلام کرده است که ایالات متحده و هم پیمانانش برای دههها در افغانستان خواهد ماند! این مقام پیشین که زمانی فرمانده کل نیروهای آمریکایی در افغانستان نیز بود ، در گفتگو با روزنامه تایمز می گوید امیرکا و ناتو پس از افزایش شمار نیروهای خود درافغانستان، برای چندین دهه در کشور خواهند ماند و احتمال دارد آمریکا حضورش را در افغانستان همانند حضورش درکره جنوبی و ژاپن دائمی بسازد. او به عنوان یک مقام نظامی امنیتی معتقد است که آمریکا منافع ملی قابل توجهی در حضور پایدارش در افغانستان میبیند و از همین رو تعهد طولانی مدت در برابر این کشور برای واشنگتن، مهم است. به نظر او جنگ ۱۶ ساله افغانستان (طولانی ترین جنگ ایالات متحده) هنوز به پایان نرسیده است. وی با حمایت از راهبرد تازه آمریکا در افغانستان می گوید به زودی ۳ هزار و ۹۰۰ نیروی آمریکایی به افغانستان فرستاده می شوند و به این ترتیب شمار نظامیان آمریکایی در افغانستان به ۱۲ هزار ۳۰۰ تن خواهد رسید. در واقع اظهارات جدید ترامپ و بیان استراتژی نوین امریکا در قبال افغانستان و پاکستان را نیز می توان با همین معیار بررسی و تحلیل نمود.
از سوی دیگر افزایش ناامنی ها در افغانستان برای آمریکا منافع زیادی به همراه دارد. افغانستان بیشترین ذخایر معدنی منطقه را در اختیار دارد و بنابر محاسبات پژوهشی آمریکا ارزش ذخایر معدنی این کشور چیزی بالغ بر یک تریلیون دلار می باشد.در چنین حالتی به نظر نمی رسد آمریکایی ها به راحتی از کنار این منبع درآمد بی حساب و بی صاحب عبور کنند. حضور حداکثری امریکا در این کشور زمینه بهتر و فرصتی بی نظیر برای بهره مندی از نعمت های خدادادی کشور افغانستان را نصیب امریکا خواهد کرد.
در ادامه باید گفت بی ثباتی در افغانستان به همراه ظهور بیشتر داعش در این کشور ، همزمان با فشار بیشتر بر این گروه در سوریه و عراق ، در روزهای آینده افزایش چشمگیری خواهد یافت و این بی ثباتی و ناامنی ، بروز ناامنی در مرزهای ایران، پاکستان، هند، چین و کشورهای شمالی افغانستان را به همراه خواهد داشت.
آمریکایی ها در ورای مبارزه با تروریسم و به دلیل بهانه تراشی برای حضور جدی تر و بلند مدت تر در افغانستان در عمل بدون همکاری با سایر بازیگران منطقه ای در جهت ریشه کنی داعش با سیاستی معکوس به جابجایی سرزمینی عناصر داعش کمک نموده و به ایجاد ناامنی و بی ثباتی در منطقه و به خصوص افغانستان دست می زنند. امریکایی ها در این میان که منافع اقتصادی خود را پی گیری می نمایند ، اما در حقیقت به دنبال حرکات استراتژیک پیش دستانه بر مبنای نظریه های ژئوپلیتیکی مانند نظریه برخورد تمدن های ساموئل هانتینگتون نیز هستند. ظهور داعش یا مبارزه با آن تنها بهانه ای تاکتیکی و مقطعی می باشد. در این صورت تنها راه مقابله با این استراتژی امریکا که به اذعان خودشان برنامه ای چند ده ساله است این است که سایر بازیگران منطقه که نماد تمدن های هدف آمریکا و تمدن غرب هستند همچون ایران، چین، روسیه و پاکستان (دو عضو شورای امنیت) چشم خود را بر حقایق زمانه بگشایند و به دور از منافع و مصالح تاکتیکی و زودگذر خود در منطقه ، همکاری های راهبردی خاص و بلندمدتی را طراحی نمایند و در قبال داعش در منطقه و بخصوص داعش در افغانستان با نگاهی نو تعاملی جدید و همه جانبه ای آغاز کنند و به مانند مبارزه جدی و گسترده با داعش در عراق و سوریه ، عرصه افغانستان را نیز بر داعش تنگ نموده و حضور امریکا در افغانستان را بدون بهانه بگذارند.بازیگران بزرگ منطقه ای و صاحبان تمدن های بزرگ می بایست همزمان با مبارزه اصول با داعش در میدان ، با اجرای یک طرح عملیات روانی حساب شده افکارعمومی جامعه غربی و مردم منطقه را از اهداف و پیامدهای حضور و اشغال گری امریکا در منطقه و افغانستان آگاه نمایند و با محاسبه ضرورت های ژئوپلیتیک مشترک در افغانستان، آمریکا را به نمایندگی تمدن غرب در این میدان تحت فشار قرار دهند تا ضمن ممانعت از بی ثباتی و نا امنی بیشتر در افغانستان به تبع آن در کشورهای همسایه آن، از ایجاد جای پا برای اجرای طرح های بلند مدت آمریکا در منطقه نیز جلوگیری کنند تا ثبات و امنیت پایدار در منطقه گسترش یافته و تثبیت گردد.
[۱]. خاصیت بادکنکی
این اصطلاح به این معناست که هر گاه به یک گروه چریکی _تروریستی که از ویژگی های مهم آن عدم وابستگی به سرزمین است ، از سویی فشاری وارد شود ، این گروه بدون مقاومت جدی آن منطقه را ترک کرده و در منطقه ای دیگر که زمینه های لازم وجود دارد ، ظهور می کند، مانند هنگامی که شما بادکنک کم بادی را با مشتتان فشار دهید ، در این هنگام بادکنک در زیر انگشتان شما و بر اثر فشار دست فرو رفته و از بخشهای دیگر دستتان بیرون میزند. این حالت یک عارضه طبیعی و ویژگی مشترک همه گروه های چریکی خارجی موجود در یک سرزمین می باشد.
دو شنبه 13 شهریور 1396 - 17:52:52