حزب الله از درون
تهران- الکوثر: در قسمت قبلی این سلسله مطالب (که ترجمهای است از کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشتهی نیکلاس بلانفورد) به جریان ترور و شهادت سید عباس موسوی و انتخاب سید حسن نصرالله به عنوان جانشین او پرداختیم و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم این جریان را بررسی کردیم. در ادامه قسمت نوزدهم را میخوانیم:
ورود به سیاست داخلی لبنان
رسیدن سید حسن نصرالله به رهبری حزب، نشانهای از آغاز دورانی جدید در حزب الله بود. با توجه به تمرکز رو به افزایش حزب الله بر فعالیتهای مسلحانه در جنوب لبنان [ضد اشغالگران]، این حزب تلاش کرد چهرهی عمومی خود را رنگ و روی میانهرو ببخشد و آن تصویری که در دههی هشتاد از خود به نمایش گذاشته بود را کنار بگذارد، یعنی آن روزهایی که نیروهای مسلح ریشدار احکام اسلامی سختگیرانه را در مورد اهالی مناطق نفوذ حزب به اجرا میگذاشتند.
بحث داغ دربارهی مشارکت کردن یا نکردن در انتخابات پارلمانیای که قرار بود پس از 20 سال مجددا برگزار شود، مهمترین تغییری بود که در موضعگیری مردمی حزب الله به چشم میخورد. سید حسن نصرالله شرکت در انتخابات را تایید کرد اما با مخالفت شدیدی از جانب تندروهایی در رهبری حزب (به سردستگی شیخ صبحی طفیلی) مواجه شد. شیخ صبحی طفیلی میگفت حزب الله حق ندارد در انتخابات مجلس شرکت کند و به یک حکومت غیر اسلامی، مشروعیت ببخشید. او میگفت: «باید میراث امام خمینی را حفظ کنیم [!] حزب الله نمیتواند خیلی راحت و به دلیل شرایطِ تغییرکردهی لبنان، از مسیرش خارج شود.»
وقتی چند سال بعد، از صبحی طفیلی پرسیدم چطور حزب الله توانست تا دههی نود میلادی بدون سازگار شدن با محیط سیاسی جدید به مسیرش ادامه دهد، گفت: «[آن موقع] قویتر بودیم.» و ادامه داد: «این مسئله، با دقت در آن زمان به بحث گذاشته شد. نقطهنظر ما این بود که حزب الله میتواند به عنوان یک قدرت بزرگ به تعامل با تمام بازیگرانی که در اطرافمان بودند ادامه دهد، به جای اینکه خودش را شبیه آنها کند. ایران بود که دخالت کرد و گفت باید نامزدهایی برای ورود به انتخابات برگزینیم.»
شاید بحثها در بین رهبران حزب داغ بوده باشد، اما حزب [عملا] گزینههای زیادی در مقابل نداشت مجلس شورای 12 نفرهی حزب با 10 رای مثبت در مقابل دو رای، به شرکت حزب در انتخابات رای داد. امام خامنهای هم اعلام کرد مشارکت حزب الله در انتخابات امری مشروع است و مصوبهی مجلش شورای حزب را تایید نمود.
رهبر [انقلاب] نظرش را ابراز کرده و مسئله از نظر حزب الله تمام شده [و روشن] بود. با وجود اقدام سوریها به اجبار حزب الله برای تشکیل ائتلاف انتخاباتی با امل، حزب الله امتحان خوبی داد و موفق شد با به دست آوردن هشت کرسی مجلس، در کنار چهار کرسی همپیمانانش، بزرگترین فراکسیون را در مجلس 128 نفرهی لبنان تشکیل دهد.
پس از انتخابات، حزب الله دست به سازماندهی مجدد داخلی زده و پنج هیئت برای به عهده گرفتن فعالیتهایش (که دائما رو به گسترش می رفت) تاسیس کرد: شورای سیاسی، شورای جهاد جهت نظارت بر امور نظامی، شورای قضایی و فراکسیون وفاداری به مقاومت.
[در همین زمان] رفیق حریری، که یک میلیارد موفق در زمینههای ساخت و ساز بود و روابط مستحکمی با سعودیها داشت به نخستوزیری منصوب شده و طرح بلندپروازانهای برای بازسازی را کلید زد که طی آن با صرف میلیاردها دلار قرار بود خسارتهای دوران جنگ داخلی جبران شده و لبنان مجددا نقش خود را به عنوان مرکز مالی و تجاری خاورمیانه بازیابد.
در دولت اول حریری کرسیای به حزب الله پیشنهاد نشد، و اینطور به نظر میرسد که خود حزب هم تلاشی برای رسیدن به وزارت صورت نداد بلکه ترجیح داد در نقش اپوزیسیون [قانونی] قرار گرفته و با تکیه به جایگاهش در مجلس نمایندگان، به زیادهروی دولت در خرج کردن پولها در بیروت و نادیده گرفتن پایگاههای حزب الله [و مردم محروم] در بقاع و جنوب اعتراض نماید.
سیاستهای حریری در بازسازی مبتنی بود بر یک ریسک خطرناک. او با استفاده از روابطش و اعتبار بینالمللیاش میلیاردها دلار پول به صورت هدیه [کمک بلاعوض] و وام به دست آورد تا در بازسازی زیرساختهای لبنان استفاده کند، با این فرض که صلح فراگیر در سال 1996 در خاورمیانه محقق خواهد شد.
حریری فرض کرده بود که دوران صلح جدید در منطقه و سرمایهگذاریهای بینالمللیای که در پی آن صورت میگیرد به لبنان امکان خواهد داد قرضهایش را بازپس دهد؛ یا آنکه در حالتی بهتر، در راستای حمایت از صلح، تادیه این قروض بخشیده خواهد شد.
ولی این مسئله نتوانست در ذهن و روح سران حزبالله که شدیدا با روند صلح [سازش با اسرائیل] مخالف بودند، اثری بگذارد. محمد رعد (یکی از 8 نمایندهی حزب الله که در انتخابات سال 1992 مجلس برگزیده شدند) برایم تعریف کرد که حزب در زمینهی «خوشبینی دائمی حریری» در زمینهی محقق شدن صلح، با او همنظر نبود و معتقد بود آنچه او برای کشور در سر دارد «واقعگرایانه نیست.»
روابط حزب الله و دولتهای حریری در دههی نود میلادی متشنج بود و این در بیاعتمادی متقابل طرفین ریشه داشت. در سپتامبر 1993 سربازان ارتش لبنان 9 تن از طرفداران حزب الله را در جریان تظاهرات مسالمتآمیزی که علیه توافقنامهی اسلو (بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین، به ریاست یاسر عرفات) صورت گرفته بود، به قتل رساندند.
این کشتار باعث به راه افتادن اعتراضات مردمی خشمگینانهای شد. این اعتراضات همچنان ادامه یافت تا وقتی که حریری برای خاموش کردن آتش خشم حزب الله به صورت رسمی اعلام کرد که کشته شدهها شهید محسوب میشوند و خانوادههایشان میتوانند از دولت غرامت بگیرند.
حریری همچنین مجبور شد که در حرف (نه در عمل) از کمپین انتخاباتی حزب الله در جنوب حمایت کند، چون سوریه با این کمپین موافق بود، ولی مشخص بود که تهدید دائمی برای به شکست کشاندن برنامهی بازسازیاش، مایهی عصبانیتش محسوب میشود. دولتهای او در سالهای بعدی به تناقض بین مقاومت و بازسازی [با حمایت غربیها و به سبک آنها] دچار بود.
سیاست عملگرایانهای که حزب الله از سال 1992 در پیش گرفته بود بر رویکرد ایدئولوژیکش تاثیری نگذاشت. در اصل هم آن سیاست عملگرایی بیش از هر چیز برای آن بود که حزب الله بتواند به نبرد مسلحانه در جنوب [با اشغالگران، طبق همان اصول ایدئولوژیک] ادامه دهد. باید با استفاده از وکلایی که در پارلمان نفوذ سیاسی داشتند و با گسترش دادن حمایتهای مردمی [از حزب الله] در بین شیعیان لبنان و گسترش دادن و بهبود گفتگوی مردمی با تمام طرفهای جامعهی لبنان (برای آرام کردن آتش خشم آنان) و با استفاده از راضی کردن و آرامش بخشی و اقناع، از مقاومت حفاظت میشد و آن را از بحث و جدلهای سیاسی دور نگاه میداشتند. ولی در هر حال [و با وجود حضور در سیاست] اولویت «مقاومت» (که علت وجودی حزب الله محسوب میشد) همچنان برای حزب دارای اهمیت بسیار بالا باقی ماند.
سید حسن نصرالله چند روز پس از انتخابات 1992 گفت: «در واقع ما حزب مقاومت فعال در لبنان در مقابل اشغالگری و تجاوزهای هر روزه بودهایم و همینطور خواهیم ماند. مشارکت ما در انتخابات و ورودمان به پارلمان این واقعیت را که ما یک حزب مقاومت هستیم تغییر نمیدهد. ما در واقع بر روی این کار خواهیم کرد که همهی لبنان را به یک "کشور مقاومت" و حکومت را به "حکومت مقاومت" تبدیل کنیم.» (الوطن العربی، 11 سپتامبر 1992، منقول در صوت حزب الله، بیانات السید حسن نصرالله، فیرسو، 2007)
روشهای جذب نیرو در حزب الله
تحول صورت گرفته یعنی مشارکت حزب در انتخابات پارلمانی همزمان شد با گسترش یافتن حجم سازمانی حزب الله و بیشتر و بیشتر شدن رنگ و روی «نهادی»اش و محکم شدن جایگاهش در داخل جامعهی شیعی. در اوایل دورانِ پس از هجوم سال 1992 اسرائیل، حزب الله توانست با بسیج عمومیای که شامل خانوادهها و عشایر میشد، نیروهایی را در بقاع جذب کند و همین امر به حفظ امنیت داخلی حزب و تسهیل ورود صدها نیروی داوطلب تازه به حزب کمک کرد.
در جنوب هم جوانهای مذهبی شیعه فقط کمی انگیزش لازم داشتند تا به مقاومت فعال بپیوندند چون در اصل منازل و سرزمین آنها بود که بار سنگین اشغالگری اسرائیل را تحمل [و حس] میکرد.
اما انگیزههای پیوستن به حزب الله امروز [زمان نگارش کتاب] بیشتر از پیش چند بعدی شده است، انگیزههایی که در آن تقید به قواعد دینی و مقاومت در برابر اسرائیل و التزام شیعیان به عدالت و کرامت با هم جمع شده است. در سطح واقعگرایانهتر هم بسیاری از جوانان شیعه به صورت طبیعی جذب سازمانی میشوند که به تقویت نفوذ آنان در جامعه کمک کرده و به واسطهی دستاورهای نظامیاش در چندین سال، [برای خود و آنان] احترم به بار آورده است.
در سال 1996 گفتگویی داشتم با شیخ خضر نورالدین که در آن زمان عضو شورای مرکزی حزب الله در جنوب لبنان بود، او در آن صحبتها گفت: «رزمندگان ما مملو از انگیزههای پیچیده هستند، انگیزههای ملی و اسلامی. اعتقادات اسلامی باعث میشود که این جوانها زیر بار ظلم نروند. با هر چیزی [که بتوانند] در مقابل اسرائیل مقاومت میکنند. میدانم که غرب [این مسائل را] نمیفهمد، ولی جوانان ما نمیتوانند با اسرائیل [که غاصب سرزمینهای اسلامی و آمادهی نابودی آنها وسرزمینشان است] همزیستی داشته باشند.»
نیروهای مقاومت که از جنوب جذب شدهاند و با نفرت ذاتی از اسرائیل بزرگ شدهاند، بیش از پیش به چگونگی دفاع از اهل و عیالشان در مرزها، در مقابل تهدیدهای مکرر و قابل توجه دولت عبری فکر میکنند.
یکی از نیروهای باسابقهی حزب الله در سال 2009 [در گفتگو با نویسنده] و در توضیح اینکه چرا با وجود عقبنشینی اسرائیل از لبنان در حدود ده سال پیش، هنوز در صفوف مقاومت باقی مانده میگفت: «خدمت نظامی برایم مایهی شرف است. مسئله اینطور است: فرض کن یک منزل یا ویلا داری و کسی میآید و آن را میگیرد و بعد وارد نبردی طولانی با او میشوی و بعد از این همه مدت او یک اتاق را به تو پس میدهد، باز مدت زمان طولانیتری مبارزه میکنی و دست آخر تسلیم میشود و منزل را پس میدهد. شاید فکر کنی نبرد تمام شده، ولی میبینی رفته و ماشینش را جای پارک ماشین تو در جلوی خانه پارک کرده. آیا قبول می کنی؟ ما در جنوب هستیم چون اسرائیل مثل همان غاصبی است که مثال زدم و دولتی هم [در لبنان] وجود ندارد که از ما محافظت کند. سازمان ملل هم نمیتواند از ما محافظت کند. به این دلیل است که ما به مقاومت نیاز داریم.»
با توجه به دیدگاه راهبردی بلند مدت حزب الله و التزامش به بنا کردن «جامعهی مقاوم»، روند جذب داوطلبان احتمالی و دادن روحیه رادیکال [یعنی روحیهی انقلابی که از نظر غربیها رادیکال است] به آنها از سنین پایین آغاز میشود. در این مسیر، کودکان شش یا هفت ساله تشویق میشوند که در «جنبش کودکان» حزب الله مشارکت داشته باشند و این گام اول در مسیر طولانی تبدیل شدن آنها به رزمندهی مقاومت است. این برنامهها شامل سخنرانی و بازی و مسابقات ورزشی است که در آنها، کودکان شرکت کننده با جو اخلاقی، دینی، سیاسی و فرهنگی حزب الله خو میگیرند.
موسسات فرهنگی و انتشاراتهای وابسته به حزب الله هم هر یک به شکلی اقدام به تولید کتاب یا جزوه برای حزب میکنند و در کنار آن، نشستها و کنفرانسهایی برای انتشار عقاید مقاومت برگزار مینمایند.
از جملهی این موسسات میتوان به اینها اشاره کرد: موسسهی فرهنگی معارف، موسسهی امام مهدی [عجل الله فرجه] و مرکز فرهنگی امام خمینی.
موسسات دیگری هم هستند که فعالیتهایشان از تشریح مفهوم جهاد از نظر حزب الله و تشویق به اتخاذ موضع ضد اسرائیلی تا بحثهایی پیرامون نقش زنان در جامعهی اسلامی و اهمیت سبک زندگی سالم را در بر میگیرد.
برخی از مطالب تولیدی مختص کودکان است و شامل کتب مصوری میشود که داستانهایی از رزمندگان مقاومت یا حکایاتی از اسرائیلیهای شرور و فلسطینی های قهرمان و کودکان لبنانی تعریف میکند.
اگر در ماههای تعطیلات تابستان به ضاحیهی جنوبی بیروت بروی تصویر آشنایی در آنجا به چشمت خواهد خورد: صفوف کودکانی که با صبر فراوان پشت میزهایشان در کلاسهایی که در فضای باز تشکیل شده نشستهاند و با چشمهایشان که تا بیشترین حد باز است دارند روش حزب الله را یاد میگیرند.
این کودکان در محیطی مملو از روحیهی نظامیگری رشد میکنند، محیطی که در آن تشویق میشوند تا به رزمندگان مقاومت اسلامی احترام گذشته و از آنان تقلید کنند.
در جریان مراسم روز عاشورا یا رژههای سالیانه در روز جهانی قدس، کودکان هم در کنار رزمندگان (در حالیه همه لباسهای یک شکل به تن و تفنگ پلاستیکی به دست دارند) حرکت میکنند و سربندهای به پیشانیهایشان بستهاند که بر روی آن شعارهایی از قبیل «قدس، داریم میآییم» نوشته شده است.
این روند در شبکهی مدارس ملی المصطفی (وابسته به حزب الله) هم ادامه پیدا میکند، مدارسی که در آن، دانشآموزان مسائل دینی را یاد گرفته و برای رزمندگان مقاومت اسلامی دعا میکنند.
هر ساله صدها تن از کودکان و نوجوانان به چادرهای تابستانیای که «پیشاهنگی امام مهدی [عجل الله فرجه]» با مدیریت حزب الله در دشتها و ارتفاعات جنوب لبنان یا بقاع شمالی برپا میکند شرکت میکنند و در آنجا از طریق پوشیدن لباسهای یک شکل و شرکت در رژه و یادگیری انواع فنون رزمی، پر میشوند از حس برادری نظامی و انضباط.
حزب الله به صورت کلی پیوستن رزمندگان زیر 18 سال را به صفوف مقاومت اسلامی نمیپذیرد ولی آموزشهای اصلی نظامی و تسلط یافتن در به کارگیری سلاح از سنین پایین شروع میشود.
یک بار یک رزمندهی بلند قد، لاغر و چهل و چند سالهی [حزب الله] که او را در «رئیس» مینامم فیلمی در گوشی همراهش نشانم که در آن حدود 50 پسر بچهی بین شش تا نه ساله درحالیکه لباسهای یکشکل نظامی به تن داشتند را نشان میداد که در حال حرکت در کوهها و باغستانهای صعبالعبور در یکی از درههای جنوب لبنان بودند.
این بچهها فرزندان شهدای حزب الله بودند و داشتند در تمرینی در سطح آموزش نظامی شرکت میکردند. مربیها که آنها نیز لباسهای یک شکل داشتند در کنار کودکان حرکت کرده و به آنها در عبور از یک روخانهی کمعرض و بالا رفتن از شیبهای تند سنگی کمک میکردند.
«رئیس» درحالیکه خندهای برخاسته از حس افتخار پدرانه روی لبش بود میگفت: «اینها نسل بعدی مجاهدین هستند.»
گذشته از روند آمادهسازی کودکان، تعدادی از نیروهای داوطلب جذبشده، از سوی حزب الله انتخاب میشوند و در تمام روستاها و محلاتی که حزب الله دارای نفوذ است حضور مییابند تا به این ترتیب پسران جوان یا دختران جوان محلی را به عنوان نیروهای احتمالی شناسایی کنند. نیروی حزب الله، به دنبال افراد با تقوا، منضبط و بی سر و صدا و باهوشی که از سلامت بدنی برخوردار بوده و با دیگران خوش رفتار باشند و بتوانند و با روش حیات حزب الله هماهنگی نشان دهند میگردند. احتمال جذب برای پسران جوانی که به موسیقی گوش دهند یا با سرعت زیاد ماشین برانند یا دنبال دخترها باشند، پایینتر است.
«رئیس» که ماموریت جذب نیرو را هم بر عهده دارد میگوید: «روش، این است که نیروهای احتمالی را ببینی و با آنها رابطهی دوستی برقرار کنی. از همان لحظه اول به آنها پیشنهاد عضویت نمیدهی. در ابتدا محبت حزب الله را در دلش جا میدهی. تو یک فکر را ترویج میکنی، آن وقت خود آن شخص تصمیم میگیرد که به حزب الله بپیوندد یا نه.»
بعد از زیر نظر گرفتن نیروی احتمالی طی چند ماه (و حتی گاهی چند سال) شخصی که میخواهد او را جذب کند قدم پیش گذاشته و [حالا صریحا] میپرسد که به پیوستن به حزب الله فکر کرده (یا فکر میکند) یا نه. اگر شخص موافق پیوستن به حزب باشد، مرحلهی اول که به مقدمات و زمنیهها معروف است شروع میشود. در این مرحله که گاهی یک سال طول میکشد، نیروهای تازه جذب شده، اساس ایدئولوژی حزب الله را فرا میگیرند.
به گفتهی شیخ نعیم قاسم (معاون دبیرکل حزب الله): «در این مرحله و به عنوان بخشی از مقاومت، به آنها دروس مقدماتی اسلامی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی میدهیم. [افراد تازه جذب شده] در این مرحله در جوی از دین و ایمان زندگی میکنند.»
ادامه دارد ...
مترجم وحیدخضاب
شنبه 28 مرداد 1396 - 18:30:51