تهران- الکوثر: در اجلاس هرتزلیا ۲۰۱۷ با تعابیر مختلف از ایران به عنوان دشمن شماره یک نام برده شده است.
دکتر حسین رویوران تحلیلگر برجسته تحولات منطقه در نشست کمیسیون سیاسی جمعیت دفاع از ملت فلسطین به بررسی هفدهمین کنفرانس هرتزلیا در سرزمین های اشغالی پرداخت و مسائل مطرح شده در این نشست را به طور موضوعی مورد بررسی قرار داد. وی ضمن ارائه یک مقدمه در 7 بخش مسائل مطرح شده در این کنفرانس را به طور موضوعی بیان کرد.
آشنایی با پیشینه کنفرانس هرتزلیا و رویکرد آن
کنفرانس هرتزلیا 20 ژوئن 2017 برگزار شد. این کنفرانس 4 روز ادامه داشت. این اجلاس، هفدمین دور از این اجلاس است. اجلاس هرتزلیا، یکی از اجلاس های راهبردی است. دو اجلاس راهبردی در رژیم صهیونیستی وجود دارد. یکی اجلاس هرتزلیا که در نیمه اول سال مسیحی برگزار می شود و در نیمه دوم سال مسیحی اجلاس امنیت ملی برگزار می شود. عمده مباحث هرتزلیا راهبردی است و عمده مباحث امنیت ملی امنیتی و نظامی است. مباحث هر دو اجلاس هم در خصوص بررسی شرایط آینده رژیم صهیونیستی است. بحثی از گذشته نیست و بررسی شرایط آینده مطرح است. در سال 1994 مرکز هرتزلیا توسط اونیل ریچمن تشکیل شد. او در منطقه هرتزلیا نزدیک تل آویو، چندین مرکز آموزشی در ابتدا ایجاد کرد که به موضوعاتی چون حقوق، مدیریت، دیجیتال، دیپلماسی و مطالعات استراتژیک، ارتباطات، روانشناسی، اقتصاد و مطالعات بین الملل بپردازند و نیرو تربیت کنند. این شاخه ها را مبنای تصمیمات راهبردی اعلام کرد. از سال 2000 محصولات این مراکز را وارد فرآیند جدیدی کرد و آن هم اجلاس هرتزلیا بود که با دعوت از میهمانان داخلی و خارجی و شخصیت های بین المللی برگزار می شود. 20 ژوئن 2017 هفدهمین اجلاس هرتزلیا با حضور 180 میهمان از کشورهای مختلف برگزار شد. از جمله میهمانان این نشست، تونی بلر، نخست وزیر اسبق انگلستان بود. وزرای خارجه، رؤسای ستاد ارتش، رؤسای مراکز مطالعات استراتژیک در این نشست حضور داشتند. سال گذشته یکی از مهمترین سخنران ها هنری کیسینجر بود که به دلیل کهولت سن، سخنان وی به صورت ویدئو کنفرانس ارائه شد. این مرکز دو آکادمی دارد. یکی سیاست و استراتژی و دیگری مرکز ضد تروریسم است که این دو مرکز اولویت های تحصیلی دیگر دانشگاه ها را تحت پوشش قرار می دهند و دانشجویان را به سمت تولید علم در این دو موضوع هدایت می کنند. با کمک های آموزشی که به دانشجویان می دهند.
روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی به عنوان یک استراتژی
در اجلاس هفدهم که با سخنان ریولین رئیس جمهور رژیم صهیونیستی همراه بود چند موضوع اصلی مطرح شد. اولین بحثی که تقریبا بیشترین تراکم را داشت و در سخنرانی 8 یا 9 نفر مطرح شد، بحث روابط با کشورهای عربی به ویژه اعضای شورای همکاری خلیج فارس بود. صحبت از روابط آشکار و پنهان است و تشخیص آنها این است که این روابط برای رژیم صهیونیستی استراتژیک است چرا که از نگاه آنها ایران بزرگ ترین دشمن است و رژیم صهیونیستی به تنهایی نمی تواند با ایران مقابله کند و باید در یک ائتلاف منطقه ای- بین المللی با ایران مقابله کرد و این ائتلاف منطقه ای از نگاه رژیم صهیونیستی باید مبنایش دولت های عربی باشند و در رأس آن قطعا باید آمریکا قرار داشته باشد. در عین اظهار ناتوانی از اینکه تنها نمی توانیم با ایران مقابله کنیم، رژیم صهیونیستی اهداف خود را مطرح می کند. یعنی هم اظهار ناتوانی می کند هم جایگزین این ناتوانی را پیشنهاد داده که باید با کشورهای عربی کار کرد.
حل مسئله فلسطین و دو رویکرد متفاوت
بحث دیگری که در این اجلاس مطرح بوده است مسئله حل و فصل بحران با فلسطینی ها است. در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد. نگاه اول که بعضی ها به آن تحت عنوان توافق قرن اشاره کردند و گفتند با فلسطینی ها باید به نتیجه برسیم اما نه از طریق گفتگو با فلسطینی ها گفتگو با دولت های عربی باید باشد. ظاهرا بحث رابطه با عربستان و امثال آن نیست، هدفش حل و فصل مسئله فلسطین از طریق اینهاست که خیلی از کشورهای عربی حاتم بخشی خواهند کرد زیرا خیلی برایشان خیلی مهم نیست که چه مسئله هست. بعضی ها حتی به مرحله مصداق سازی هم رسیدند. یکی از این سخنران پیشنهاد داد 700 کیلومتر از منطقه رفح مصر به غزه ملحق شود و غزه امکان حیات پیدا کند. در مقابل رژیم صهیونیستی 700 کیلومتر مناطق کویری را در نقب به مصر بدهد در مقابل مناطق شهرک نشین در کرانه باختری که رژیم صهیونیستی می خواهد بردارد. برای خیلی از صهیونیست ها عقب نشینی از کرانه باختری معنا و مفهوم ندارد. از نگاه آنها دولت فلسطینی در غزه باشد و کمی هم آن را گسترش دهند تا امکان حیات پیدا کند. و این جزء نگاه ها و گفتمان های موجود در بین صهیونیست ها است.
نگاه دوم می گوید به دلیل همین بحثی که کردیم که کرانه باختری (که آنها یهودا و سامره می نامند) که از سرزمین های مورد ادعای آنها است نمی توان در اینجا حتی یک وجب عقب نشینی کرد پس وضع موجود باید حفظ شود یک ظاهری که فلسطینی ها یک دولتی دارند و این دولت بازیچه رژیم صهیونیستی است تا حدودی بهبود اقتصادی باید انجام شود و از طریق بهبود اقتصادی باید رضایتمندی رژیم صهیونیستی را باید به دست آورند. به عنوان مبنای همزیستی و استمرار وضع موجود. و در این قسمت طرح هایی ارائه شد در مورد مشارکت آمریکا و اروپا و سرمایه گذاری آنها، ایجاد مناطق صنعتی در کرانه باختری به منظور همین بحث رضایتمندی و جلب رضایت فلسطینی ها.
ناتوانی در مقابله با حزب الله و تئوری ضاحیه
موضوع سومی که در این اجلاس مطرح شد تأکید بر تئوری ضاحیه که در اجلاس قبلی مطرح شده بود. رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه بخش امنیتی ضاحیه را با خاک یکسان کرد. یعنی به کارگیری گسترده قدرت نظامی در مقابله با حزب الله یا هر تهدیدی مطرح شد. آقای عامیر میشل فرمانده سابق نیروی هوایی گفت توانمندی نیروی هوایی به حدی رسیده که حجم تخریبی که در 2006 در 33 روز انجام داد در 3 روز می تواند انجام دهد. پس رژیم صهیونیستی یکی از کارهایی که دنبال می کند، بحث تخریب وسیع است این می تواند یک تهدید باشد. می تواند عنصر بازدارندگی باشد و اینکه رژیم صهیونیستی این بار واکنش متفاوتی خواهد داشت.
ایزنکوت هم در این اجلاس گفت ما نمی توانیم با حزب الله به نتیجه برسیم ولی باید بیشترین آسیب را به آن برسانیم. آسیب را به منظور بازدارندگی می گوید او می داند که نمی شود با حزب الله مقابله کرد.
ناتوانی در مقابله با ایران و تلاش برای تشکیل یک ائتلاف منطقه ای- بین المللی
بحث چهارم بحث ایران بود. در این اجلاس با تعابیر مختلف از ایران به عنوان دشمن شماره یک نام برده شده است. و گفتند تا الآن ایران را در ابعاد مختلف هسته ای، نظامی و سیاسی تحت فشار قرار دادیم ولی باید ابعاد جدیدی برای این فشار تعریف کرد. یکی از این ابعاد بحث سایبر است. واحدهایی باید ایجاد شود و ایران را در بحث سایبر تحت فشار قرار دهند. سایت های رسمی ، غیر رسمی نهادهای نظامی و ... را تاجایی که ممکن است هک کنند، ویرس تولید کنند . بر روی برنامه موشکی ایران به عنوان یک تهدید منطقه ای باید کار شود. همین تحریم هایی که آمریکا طی این چند روز علیه ایران انجام داد تحت همین عنوان است. بحث برنامه موشکی که از نگاه آنها امنیت منطقه را برهم زده است. در برخی از بحث ها نام مقام معظم رهبری آورده شده است و اینکه تا موقعی که ایشان هست موضع ایران نسبت به فلسطین تغییر نخواهد کرد و به گونه ای ایشان را به عنوان یک تهدید مطرح کرده اند که این می تواند ابعاد امنیتی داشته باشد. بحث مفصلی در مورد آسیب های ایران انجام شد. یک اجماع وجود داشت که امکان فروپاشی ایران از داخل وجود ندارد. و ایران باید از بیرون با فشار بیرون به این نقطه برسد. این مسئله تا حدودی نشان می دهد که در مسائل داخلی به این نتیجه رسیدند که نمی توانند کاری انجام دهند و مسائلی مثل سال 1378 یا 1388 نمی تواند نظام را با چالش جدی مواجه کند. بحث اینکه پیشرفت صنایع ایران باید متوقف شود. فشار باید به حدی باشد که این صنایع متوقف شوند. اشاره می شود به دقت موشک های ایرانی و پرتاب موشک های ایرانی که اخیرا سپاه در حمله به دیرالزور انجام داد.
جانشین ابومازن کیست؟ هیچ کس ابومازن نمی شود
بحث پنجم؛ جایگزین برای ابومازن است در گذشته هم به نوعی این بحث بود اما نه به این صراحت . اینکه این فرد 82 ساله و بیمار است هر آن ممکن است دچار مشکل شود. جایگزین مناسب برای او وجود ندارد. هر چند که کارهایی که انجام شده، به گونه ای است که صائب عریقات جای او را بگیرد. اما معتقدند اینکه اگر ابومازن بمیرد یا کنار رود خلأ بزرگی ایجاد خواهد شد. در نظرسنجی هایی که اخیرا انجام شده 65% مردم ، او را قبول ندارند و رژیم صهیونیستی براساس پذیرش ابومازن ، کنترل امنیتی را انجام می دهد و همکاری امنیتی بین سرویس های امنیتی فلسطینی- صهیونیستی در سایه پذیرش دولت خودگردان است و این عدم رضایتمندی برای ادامه این همکاری امنیتی یک خطر جدی است.
تلاش برای بازگردان آمریکا به غرب آسیا
بحث ششم، آمریکا در دوره اوباما و ترامپ است. در این اجلاس مفصل بیان شد که اوباما منافع راهبردی آمریکا را از غرب آسیا به شرق آسیا سوق داد و ایجاد خلأ در غرب آسیا طبق چیزی که صهیونیست ها اعلام می کنند به گونه ای بود که ایران، ترکیه و داعش بخشی از این خلأ را پر کردند و این برای رژیم صهیونیستی یک تهدید جدی است. به همین دلیل بازگرداندن آمریکا یک هدف است که به زعم صهیونیست ها ، ترامپ زمینه هدایت برای بازگردان غرب آسیا در محور سیاست ها و راهبردهای آمریکا را دارد و تا کنون بخشی از این سیاست هایی که رژیم صهیونیستی دنبال می کند ، ترامپ در اولویت قرار داده است.
طی این چند روز گذشته چند اتفاق مهم افتاده است و آن اینکه هم آمریکا اعلام کرد ایران به طور کامل پایبند به توافق هسته ای هست. دوم اینکه آمریکا 3 ماه دیگر تمدید کرد که تمام مفاد این توافق اجرا شود. چون از زمانی که اوباما این توافق را امضا کرده است هر 3 ماه نیاز به تمدید دارد. سوم در عین حال اعلام تحریم علیه افراد و شرکت های ایرانی کرد. این نشان می دهد که در رفتار آمریکایی ها تناقض وجود دارد که اگر ایران پایبند بوده و برای سه ماه دیگر توافق را تمدید کرد، پس چرا تمدید صورت گرفت؟ چون با هم سنخیت ندارند. همین پذیرش امضای توافقنامه هسته ای برخلاف خیلی از وعده های انتخاباتی داده شده از سوی ترامپ است.
از دو کارشناس آمریکایی شنیدم که این توافقنامه هنوز مجموعه ای از منافع غرب را تأمین می کند و به همین دلیل با اینکه ترامپ نظرش این بود که این توافقنامه لغو شود اما تمام مستشاران گفتند همچنان منطقه و آمریکا و اروپا به این توافق نیاز دارند و اجازه ندادند ترامپ آن را لغو کند. یکی از همین تحلیلگران آمریکایی می گفت ترامپ کم کم در نقش اوباما دارد جایگیری می شود. او می گفت ترامپ دارد همین کار را انجام می دهد.
صهیونیست ها می گویند رژیم صهیونیستی بدون آمریکا نه استمرار وجودش در غرب آسیا امکان پذیر است و نه توان عبور از چالش ها را دارد. لذا رژیم صهیونیستی به آمریکا نیاز استراتژیک دارد. و برای تأمین این نیاز آمریکا باید همیشه در منطقه حضور داشته باشد. آمریکا تحت هیچ شرایطی نباید این منطقه را رها کند یا اولویت دیگری مطرح کند. اوباما شرق آسیا را به عنوان اولویت اعلام کرده بود. صهیونیست ها ترامپ را به این سمت حرکت می دهند که همچنان این منطقه را به عنوان اولویت مطرح کند.
موضوعی که مطرح بود این است که صهیونیست ها می گویند ایران شرایط زمین را در منطقه به سرعت تغییر می دهد و رژیم صهیونیستی فرصت نمی کند برنامه ریزی کند چون شرایط دارد به طور مستمر تغییر می کند و بسیاری از برنامه های رژیم صهیونیستی را برهم می زند. عمده این تغییر در سوریه و عراق اتفاق می افتد. و رژیم صهیونیستی هیچ راهی برای مقابله با این گسترش نفوذ ایران به ویژه در سوریه ندارد. صهیونیست ها حساسیت زیادی نسبت به حضور ایران در جولان سوریه دارند. در همین بحث گفتگو برای آتش بس بین آقای پوتین و ترامپ در درعا، رژیم صهیونیستی فورا به ترامپ اعلام کرد که حریمی تعریف کند و بگوید تا 25 کیلومتر ایرانی و حزب الله نباید وارد این منطقه شوند تحت هیچ شرایطی اما روسیه قبول نکرد. این نشان می دهد که رژیم صهیونیستی به دنبال آن منطقه کمربند امنیتی با چارچوبی متفاوت هستند. کمربند امنیتی در لبنان بوده، از طریق نیروهای سعد حداد و آنتوان لحد دنبال شد. اما در اینجا با تضمین های بین المللی اما با شکلی متفاوت. به همین دلیل رژیم صهیونیستی نشان می دهد که به شدت از حضور ایران نگران شده است.
شکست پروژه داعش
نکته دیگری که در این اجلاس مطرح شده است بحث شکست داعش است اینکه داعش و نیروهای تکفیری در آستانه یک شکست قرار دارند و کسی که اینها را شکست داده است ایران است. این برای صهیونیست ها یک تحول بزرگ است. داعش محصول غربی، صهیونیستی و ارتجاع عربی است و بیرون کردن این نیرو از معادله، دست اینها را خالی می کند و قطعا نیازمند به راهبردهای جایگزین هستند.
استاد دانشگاه تهران با ایجاد ارتباط بین شکست داعش و پیروزی مقاومت به تأثیر پیروزی های مستمر مقاومت بر اندیشه ها پلی زدند و به نمونه ای در این خصوص اشاره کردند: شکست داعش نکته خیلی مهمی است که از زاویه ای دیگر می خواهم از آن حسن استفاده کنم. شخصیتی در عربستان وجود دارد جزء علمای سعودی است به نام «محمد العنزی». قبیله العنزی، قبیله ای در منطقه نجد است. قبیله آل صباح و آل سعود از این قبیله اند. اما بحرین از عتیبی ها هستند. این آقای العنزی سخنی گفته که می گوید: سؤال بزرگی مطرح می شود و آن اینکه در این جنگ بین ایران و محور مقاومت و جریان تکفیری که آمریکا و عربستان فکر می کردند بالاترین پتانسیل تقابل را دارد که به میدان برده اند یعنی قوی ترین سربازی که می تواند بجنگد و انگیزه دارد این گروه های تکفیری اند. می گوید اولا چرا نیرویی که ما تربیت می کنیم به افراط کشیده می شود؟ که خود ما را هم در معرض تهدید قرار دهد. در حالی که نیروی طرف مقابل- که خودش به نیروهای شیعی زینبیون، فاطمیون، مدافعا حرم، کتائب ابالفضل العباس عراق و حزب الله لبنان اشاره می کند- آنها به افراط کشیده نشدند؟ این انرژی ، قدرت، ایمان که نتیجه اش پیروزی طرف مقابل است چرا در نیروهای این سمت وجود ندارد؟ او می گوید به این نتیجه رسیده ام که من به آنچه که ما به عنوان وهابیت به آن ایمان داریم دچار شک شده ام. نکند آن ایمانی که آنها دارند به این دلیل است که وارث حضرت محمد (ص)، علی(ع) است و نه ابوبکر و عمر. این خیلی عجیب است و جملاتی که در صفحه فیسبوکش نوشته بار دارد. او می گوید اگر او وارث است پس این انرژی طبیعی است انرژی که حضرت علی (ع) دارد کربلا دارد قطعا در بین جریان های وهابی و تکفیری نمی تواند وجود داشته باشد. لذا ما باید یکبار دیگر تشیع را بشناسیم. اگر واقعا تشیع چنین توانی دارد و می تواند یک امت قدرتمند در مقابل بقیه دنیا ایجاد کند اگر ما منصف باشیم باید به این سمت حرکت کنیم و این نقاط قوت را به نفع جهان اسلام مصادره کنیم.
منبع: تسنیم
یک شنبه 1 مرداد 1396 - 16:38:50