نگاهی به تاریخ و جغرافیای سرزمین عراق

شنبه 4 آبان 1398 - 14:50:30
نگاهی به تاریخ و جغرافیای سرزمین عراق

عراق با نام رسمی جمهوری عراق از کشورهای خاورمیانه و جنوب غرب آسیا است. بیشتر مردم این کشور شیعه‌اند و غالباً در مناطق جنوبی و مرکزی سکونت دارند. اهمیت عراق نزد شیعیان، بیش از هر چیز، به مرقد ۶ تن از ائمه شیعه در شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا و نیز وجود مکان‌هایی مثل مسجد کوفه و مسجد سهله و سرداب غیبت است. وجود مرجعیت دینی و حوزه علمیه نجف نیز بر اهمیت عراق افزوده است.

تهران- الکوثر: عراق با نام رسمی جمهوری عراق (به عربی: الجمهوریة العراقیة)"به کردی: کۆماری  عێراق" کشوری در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا است، پایتخت عراق شهر بغداد است، این کشور از جنوب با عربستان سعودی و کویت، از غرب با اردن، سوریه و از شرق با ایران و از شمال با ترکیه همسایه‌است، عراق در منطقه جنوب خود، مرز آبی کوچکی با خلیج فارس دارد و دو رود مشهور دجله و فرات که منشأ تمدن‌های باستانی میان‌رودان (بین‌النهرین) در طول تاریخ کهن این کشورند از شمال کشور به جنوب آن روان هستند و با پیوستن به رود کارون، اروندرود را تشکیل می‌دهند و به خلیج فارس می‌ریزند.

گستره عراق ۴۳۸،۳۱۷ کیلومتر مربع (۵۸ام، حدود یک چهارم ایران) است، بیشتر سرزمین عراق پست و هموار و گرمسیری است، غرب عراق کویر است و شرق آن جلگه‌های حاصلخیز. ولی بخشی از کردستان عراق (شمال خاور) کوهستانی و سردسیر می‌باشد، همچنین عراق یکی از بزرگترین کشورهای دارای منابع نفت می‌باشد.این کشور دارای ۱۴۳ میلیارد بشکه ذخایر تایید شدهٔ نفتی می‌باشد.
جمعیت عراق حدود ۳۰ میلیون نفر (آمار ۱۳۸۶) است. حدود ۷۵ درصد مردم عرب، ۲۰ درصد کرد و ۵ درصد آشوری، ترکمن و سایر اقوام هستند. همچنین حدود ۶۰ درصد مردم عراق شیعه، ۳۸ درصد سنی و ۲ درصد مسیحی و پیروان سایر ادیان هستند. عراق محل زندگی و شهادت ۶ امام شیعه است و شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا زیارتگاه شیعیان جهان است.

عراق دارای تمدن و فرهنگ دیرینه و پرباری است. سومریان، اکدی‌ها و آشوری‌ها نخستین تمدن‌های باستانی عراق را چند هزار سال پیش از میلاد بنیاد نهادند. در دوران پیش از اسلام، عراق کنونی جزئی از ایران بود. پس از اسلام عراق مرکز حکومت درازمدت خلافای عباسی شد. از میانه سده دهم تا پایان سده سیزدهم هجری خورشیدی، عراق تحت حکومت امپراتوری عثمانی قرار داشت. عراق در سال ۱۲۹۸ (۱۹۱۹) از عثمانی جدا شد و به سرپرستی بریتانیا درآمد و در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) استقلال یافت.

 

تطوّر تاريخى

قديمى ترين نامى كه براى عراق كنونى به كار رفته، «سومر» است كه در هزاره پنجم تا سوم قبل از ميلاد نام دولت و ملتى در جنوب عراق امروزى بوده است. پس از آن به ترتيب دولت هاى آكد در مركز و جنوب، آشور در شمال و بابل در جنوبش تأسيس گرديد كه به همين دليل بخشهايى از آن به نام هاى ممالك آكد، آشور و بابل معروف بوده است. به دليل جارى بودن دجله و فرات، از گذشته به عراق «بين النهرين» مى گفتند كه از هنگام تسخير بابل توسط كورش هخامنشى اين ناحيه قلمرو سرحدى غربى امپراتورهاى ايرانى به شمار مى آمد. در زمان فرمانروايى مدحت پاشا و سلطه عثمانى ها «بغداد»، «بصره» و «موصل» هر كدام استان جداگانه اى بودند امّا در محافل جهانى واژه بين النهرين براى همه آن ها به كارمى رفت. اين اصطلاح از ابتداى اشغال عراق تا تأسيس سرزمينى به همين عنوان رواج داشت. ناحيه كردنشين شمال شرق عراق اگر چه تا شروع جنگ جهانى اول حالتى شبيه به استقلال داشت امّا جزو سرزمين عراق به حساب مى آمد. در سال 1339 هـ . ق. با روى كار آمدن ملك فيصل اين كشور «پادشاهى عراق» نام گرفت امّا با سرنگونى رژيم سلطنتى در سال 1378هـ . ق. و تأسيس جمهورى، به «جمهورى عراق» تبديل شد.

سلطه استعمار

در سال 941هـ . ق. سلطان سليم اول امپراتور عثمانى بغداد را فتح و عراق را ضميمه امپراتورى خود ساخت. اگر چه ايران از دوران صفويه و افشاريه هر گاه اقتدارى به دست مى آورد بغداد را باز پس مى گرفت ولى در نيمه دوم قرن دوازدهم تا آغاز قرن چهاردهم، عراق در كنترل كامل تركان عثمانى بود و تا حدود سه قرن قبل يعنى تا سال 1333هـ . ق. بخشى از قلمرو عثمانى را تشكيل مى داد.

انگلستان به منظور ايجاد هسته هاى مقاومت در برابر حاكميت عثمانى اقدام به جمع آورى و تشكل جوانان در «حزب ميثاق» نمود. گروه زيادى از افسران عراقى كه بعدها در زمره شخصيت هاى سياسى به شمار آمدند از جمله نورى سعيد در اين حزب عضويت داشتند. البته دولت عثمانى از درون نيز مشكلات زيادى داشت و روش استبدادى حاكمان آن با مردم به خصوص فشار شديد بر شيعيان اعتراض ها و نفرت هايى را برانگيخت.

دولت عثمانى كمتر خدماتى در عراق ارائه مى داد و تصورش بر اين بود كه دولت براى منفعت زمامداران است نه افراد تحت حكومت. آنان هيچ تلاشى در جهت مشاركت شيعيان در امور حكومتى، برابر كردن ماليات ها، احداث راه و تعمير سيستم آبيارى انجام ندادند. و اين بى توجهى و سهل انگارى مشكلات اقتصادى اجتماعى و حوادثى چون سيل و قحطى را پديد آورده بود. در اين وضع آشفته كه مردمان عراق رنجها و مشقات زيادى را متحمل مى شدند دولت قدرتمند آلمان با سلطان عثمانى روابط دوستى برقرار كرد كه اين وضع با سياست انگليس در منطقه سازگارى نداشت.

با وقوع جنگ جهانى اول، دولت عثمانى عليه انگلستان با آلمان متحد گشت. در سال 1335هـ . ق. بر اساس موافقت نامه پنهانى سايكس پيكو سرزمين هاى عربى قلمرو عثمانى بين انگليس و فرانسه تقسيم شد كه سال بعد ارتش بريتانيا نخست بغداد و سپس كركوك را تصرف كرد.

جامعه ملل نيز بر اساس پيشنهاد كنفرانس سان ريمو (شاخه اى از كنفرانس صلح پاريس) موافقتنامه مزبور را تأييد كرد. و بدين گونه عراق تحت سيطره انگلستان قرار گرفت. البته عشاير مسلمان پيرو فتواى آيت الله سيد محمد كاظم يزدى موفق شدند با قواى اشغالگر به مبارزه برخيزند و حدود 13 هزار نفر از نيروهاى انگليسى را وادار به تسليم كنند امّا حوادث بعدى از جمله عدم شركت فعالانه نيروهاى عثمانى در نبرد با متجاوزين موجب گرديد كه انگلستان بر دولت عثمانى فائق آيد و عراق را به اشغال خود درآورد. دلايل شكست دولت عثمانى در مقابل استعمار انگلستان را مى توان موارد ذيل ذكر مى نمود:

1. اختلافات مذهبى و قومى بين مسلمانان شيعه و سنى و ظهور طبقات نژادى بر اثر سياست هاى غلط عثمانى. 2. سياست هاى تعصب آميز فرمانروايان عثمانى مبنى بر حمايت از حنفى ها و سركوبى مذاهب ديگر. 3. جدايى دستگاه حاكم از ارزشهاى دينى و ايجاد فساد، اختناق و آشفتگى سياسى توسط كارگزاران حكومتى. 4. برانگيختن احساسات ملى و قومى بر ضدّ عثمانى توسط انگلستان كه اين نقشه به دليل رفتارهاى نژادپرستانه عثمانى ها نسبت به مليت هاى گوناگون قرين با موفقيت بود. 5. خيانت برخى از سران قبايل و طوايف و شخصيت هاى سياسى و همگامى آنان با بريتانيا. 6. محروم ماندن مردم عراق، از رهبرى قوى و شجاع و ضعف تشكيلات سياسى و اجتماعى 7. مدافعان از سرزمين عراق غالباً بدون تعليمات نظامى و با سلاح هاى بسيار ابتدايى، ناقص و محدود ازقلمرو خويش دفاع مى كردند; درحالى كه متجاوزين، به سلاح هاى مدرن مجهز بودند. با اشغال عراق توسط انگلستان، آرزوى استعمار پير برآورده گرديد. «لرد كرزن» وزير امور خارجه بريتانيا در سال 1338هـ . ق. گفت:«اشغال عراق يعنى سه قرن فعاليت و نقشه هاى انگليس در خاورميانه.»

«سرويلسون» (فرماندار سياسى منطقه) در همان هنگام گفت: «تمامىِ مناطق سوق الجيشى در بغداد است و ما با اشغال عراق موفق شديم خنجرى بر جهان اسلام فرود آوريم و از اتحاد مسلمين بر ضدّ سياست هايمان در خاورميانه جلوگيرى كنيم. براى ما مسلّم است كه در زمان صلح نيز بايد اين كشور را حفظ كنيم; زيرا بين النهرين براى ما چون ميخى است كه همه كشورهاى زير سلطه انگليس را در منطقه نگه مى دارد; لذا نبايد عراق با ديگر كشورهاى اسلامى متحد شود.»

طراحان سياست استعمارى به منظور توسعه نفوذ خويش در عراق، نقشه هايى به شرح زير به اجرا در آوردند:

1. تأكيد بر گسترش احزاب ملى گرا

2. تثبيت موقعيت فئودال ها و سرمايه داران

3. نفوذ در ميان عشاير و تبانى با برخى سران طوايف

4. فشار سياسى بر روحانيت شيعه و مسلمانان مبارز

5. تحريص اعراب خاورميانه بر ضدّ دولت عثمانى كه از بغداد رهبرى مى شد

6. ايجاد انحراف در نهادهاى فرهنگى آموزشى عراق

7. دگرگون نمودن زندگى سنتى و روابط اجتماعى مردم و تبليغات در جهت سست نمودن اعتقادات آنان و نيز تضعيف هويت بومى

8. جايگزينى نظام ادارى انگليسى به جاى سيستم قبلى و اشغال مناصب حساس توسط انگليسى ها 9. انتشار اسكناس هاى انگليسى به جاى پول رايج عراق

10. بالا بردن بهاى مواد اوليه و ارزاق مورد نياز مردم به منظور كسب ماليات افزونتر و ايجاد فشار بر مسلمانان

11. طراحى سياست هاى منفى در خصوص كشاورزى، بازرگانى، حمل و نقل و ارتباطات براى محكم نمودن روند سلطه گرى.

با وجود اين همه نقشه كه مقامات انگليسى براى رسيدن به مقاصد شوم خويش به اجرا درآوردند، مقاومت مردم مسلمان عراق با الهام از دستورات دينى و رهبرى روحانيت شكل جدى به خود گرفت. گر چه اشغال عراق توسط بريتانيا 4 سال به طول انجاميد ولى مسلمانان، به ويژه شيعيان با حملات چريكى و پارتيزانى به ارتش اشغالگر، تلفات قابل ملاحظه اى وارد كردند. به همين دليل عوامل انگليس قبل از استيلا بر عراق، با اطمينان خاطر از ملى گرايان، از ميزان نفوذ و اقتدار علماى شيعه، به خصوص در شهرهاى مذهبى، احساس خطر مى نمودند

از اين جهت كوشيدند حمايت آنان را از دولت انگليس جلب كنند كه با مقاومت، آگاهى و بيدارى روحانيت شيعه مواجه شدند; چنانكه وقتى آيت الله ميرزا محمّدتقى شيرازى در مسافرتى از نجف به سامرا مورد يورش مزدوران مخفى انگليس قرار گرفت و بلافاصله طبق نقشه اى حساب شده از سوى كنسول بريتانيا در سامرّا از او حمايت شد، در اعلاميه اى دخالت انگليسى ها را در مسائل داخلى كشورهاى اسلامى به شدت محكوم كرد و از سلطه گران خواست از حد و مرز خويش تجاوز نكنند.

قيامى شكوهمند

انگلستان با اين شعار كه مى خواهد مردم عراق را از بند امپراتورى عثمانى رهايى بخشد، اين كشور را به اشغال خود درآورد، امّا تاخت و تاز طرفين متخاصم برضدّ يكديگر و شيوه چپاولگرانه غارتگران متجاوز، عراق را به سوى فاجعه اى دردآور سوق داد. با توجه به اينكه كشاورزان سرگرم پيكار و قربانى دادن در اين ماجرا بودند، در اثر كاهش نيروى كار، دشتهاى وسيعى از زمين هاى كشاورزى رو به ويرانى نهاد و با افت محصولات زراعى و قطع پيوند ديرين تجارى ميان عراق و دول همسايه، ركودى دردناك پديد آمد و مردم از ناياب شدن مواد خوراكى به ستوه آمدند امّا يغماگران انگليسى بى توجه به نيازهاى مردم خوراكى ها و توشه هاى مورد نياز را از دست اهالى مى گرفتند

و به كارگزاران و نيروهاى نظامى خود مى دادند. به همين دليل گرسنگى در تاريخ عراق فراگير شد. تنها در سال 1327هـ . ق. در موصل، ده هزار نفر از بى نانى جان سپردند. بيمارى هاى مسرى تلفات انسانى را افزايش داد. قدرت هاى وابسته به استعمار انگلستان به جاى رسيدگى به اين گرفتارى ها، سركوب مردم را پيش گرفتند تا ايشان را به سرسپردگى در برابر خود وادارند. از اين جهت مجتهدان و عالمان شيعه با صدور فتواهايى، مبارزه با اين لشگر كشى را واجب تلقى نمودند و به دنبال آن حضور تعداد زيادى از مشاهير شيعه در جبهه ها، در ستيز با انگلستان و رهبرى عملى علما به عنوان حقيقتى مهم بروز كرد

كه در تغييرات و تحوّلاتِ پس از آن، نتايج فراوانى بر جاى گذاشت. مردم به پيروى از علما، نه تنها با نقشه هاى بريتانيا مخالفت كردند، بلكه با حكومت ملى و تشكيلات وابسته به آن، كه محصول انگلستان بود به مخالفت برخاستند. استعمار انگليس اعلام كرد كه مى خواهد براى انتخاب نوع حكومت از مردم همه پرسى به عمل آورد امّا از سوى ديگر پنهانى عُمالش را در ميان مردم فرستاد تا به صور گوناگون با همه پرسى مخالفت كنند، سپس با طرح اين عنوان كه موضوع همه پرسى را مردم رد كرده اند، آن را به تعويق انداخت و عده اى خود باخته، سرمايه دار، فئودال و برخى سران عشاير اعلام كردند انگليس بايد بر ما حكومت كند. در مقابل اين وضع، روحانيان و مسلمانان متعهد به مقاومت برخاستند و مرجع تقليد وقت شيعيان آيت الله ميرزا محمّدتقى شيرازى، طبق فتوايى خاطر نشان ساخت:

«هيچ مسلمانى حق ندارد براى حكومت و تسلط بر مسلمين، كسانى غير از افراد مسلمان را اختيار و انتخاب كند.»

بر اثر همين موضع گيرى قاطع آن عالم بلند مرتبه، مردم عراق زبان به اعتراض و افشاى توطئه بريتانيا گشودند. آيت الله ميرزاى شيرازى طرح قيموميت انگليس را رد كرد و توسط نماينده خود به فرماندار انگليس هشدار داد كه مردم خواهان استقلال هستند و بايد زمينه چنين تقاضايى را فراهم كرد. سپس ميرزاى شيرازى در بيانيه اى عمومى از مردم نواحى گوناگون عراق خواست تا ضمن فرستادن هيئتى به بغداد تقاضاى استقلال نمايد. اين برنامه زمينه هاى قيام بزرگ عراق معروف به «ثورة العشرين» را در سال 1339هـ . ق. (1920 م.) فراهم آورد.

نخستين حركت عملىِ مردم، در صحن حضرت سيدالشهدا، در كربلا آغاز شد. ويلسون تصميم به مقابله جدى با جمعيت تظاهر كننده گرفت و در صدد تبعيد گروهى از رهبران انقلاب برآمد، از آن سوى دسته هايى از مردم به صورت چريكى، حمله به تأسيسات نظامى و تداركاتى انگليس را در مركز عراق آغاز كردند. پس از بمباران مناطقى از اين كشور توسط هواپيماهاى انگليسى، ميرزاى شيرازى فتواى جهاد صادر كرد. از آن پس، انقلاب عراق با سرعت توسعه يافت.

در مناطق مختلف جنوب عراق درگيريهاى زيادى ميان اشغالگران و مجاهدان روى داد. در كربلا به عنوان مركز انقلاب، دو مجلس تشكيل گرديد; يكى براى ترويج تعاليم اسلامى و ديگرى به منزله دولتى موقت در مناطق آزاد شده كه شهرهاى نجف، كوفه و كربلا را در برمى گرفت.

در اين ميان ميرزاى شيرازى رحلت كرد و پس از وى زعامت و رهبرى انقلاب را شيخ الشريعه اصفهانى عهده دار گشت كه بلافاصله فتواى جهاد ميرزاى شيرازى را تأييد كرد. ازآن سوى، استعمارگران به كمك نيروهاى تقويتى، پس ازسركوبى انقلاب در شمال عراق، همه توان نظامى وسياسى خود را متوجه كانون قيام در منطقه كربلاكردند. «سرپرسى كاكس» سياستمدار با تجربه انگليسى كه به جاى ويلسون منصوب شده بود ضمن آنكه پيشنهاد يك حكومت ملى را مطرح كرد

حمله به مبارزان و مجاهدان را پى گرفت و به همراه جنگ روانى و ترويج شايعات و تبليغات دروغين، مردمان ساكن شهرهاى جنوبى را دچار يأس وحرمان ساخت وهمين موضوع موجب سقوط سه شهركربلا، كوفه و نجف شد. سپس نيروهاى انگليسى به دستگيرى و تبعيد رهبران انقلاب و ساير علماى مبارز اقدام نمودند. مدتى پس از تسخير مراكز انقلاب، حملات چريكىِ عشاير، مركز نيروهاى انگليسى را به ستوه آورد تا آنكه طرفين به قراردادى با شرايط ذيل توافق كردند:

آزاد نمودن اسيران، عدم اخلال در خطوط برق و تلفن، تعقيب ننمودن انقلابيون از طرف انگليس و تشكيل حكومت ملى در تمام نواحى سرزمين عراق.

از مهمترين و اساسى ترين عوامل زبانه كشيدن آتش انقلاب

به اعتقاد مورخان و ناظران سياسى، علماى شيعه با سيطره و تسلط بيگانگان به شدت مخالف بودند. «مس بل» از مأموران سياسى انگليس در زمان انقلاب عراق، اعتراف مى كند: رجال دين از مؤثرترين و بزرگترين نيروى هاى محركه انقلابى در عراق بودند و اين روش را درخلال جنگ و پس از آن داشتند و همين امر باعث شد كه متصديان حكومت، اقدام به تأسيس مدارس جديد كنند تا دين را در دل نسل نو ضعيف نمايند و با اين روش ريشه قيام را بركنند. اگر چه انگلستان بعد از اين قيام تصميم گرفت زمينه هاى تشكيل حكومت موقت را در عراق فراهم سازد امّا از همان آغاز كوشيد شيعيان از رسيدن به پستهاى بالا و حساس محروم شوند.

خانم «گروته وربل»، منشى كميسر عالى، در پى اعتراض افراد شيعه به عدم شركت عادلانه آنان در شوراى وزيران، گفت: شخصاً از اينكه شيعيان در تنگنا قرار مى گيرند، شادمان مى شوم; زيرا آنان از مقاومترين طبقات مردمند. از 4 شهر معتبر مذهبى يعنى: كربلا، نجف، سامرا و كاظمين هيچ نماينده اى در شورا نبود.

خانم «جويس ان ويلى» از اساتيد گروه مطالعات بين المللى در دانشگاه كاروليناى جنوبى گفته است: انگليس براى جلوگيرى از قيامى ديگر، دولتى عرب در عراق تأسيس كرد. هر وزير عرب در دولت جديد داراى مشاورى انگليسى بود كه بدون تأييد او اين وزير قادر به انجام كارى نبود.

در دولت جديد، از ده فرماندار و 35 بخشدار و 85 مقام محلى، به جز شهرهاى مقدس، هيچ فرد شيعه اى وجود نداشت. بعد از مدتى بر اثرفشارهاى شيعيان، يك فرد شيعى به عنوان وزير آموزش و پرورش به كابينه اضافه شد. اين وضع موجب گرديد كه دويست نفر از شخصيت هاى مهم شيعه در كربلا كنفرانسى تشكيل دهند

كه در آن آيت الله مهدى خالصى، مجتهد شيعه نقش مهمى داشت. آن ها در اين گردهمايى در مورد استقلال عراق، تشكيل فورى مجلس ملى و شيعه بودن نيمى از وزراى كابينه و مقامات دولتى و اعلام جهاد عليه وهابيون به توافق رسيدند و چندى بعد علماى شيعه ضمن صدور فتاوايى، مشاركت مردم را در انتخابات مجلس مشروطه، براى تصويب رابطه عراق و انگليس را ممنوع اعلام كردند كه انگليسى ها در واكنش نسبت به اين فتوا، شيخ مهدى خالصى، فرزندش و نيز سيد محمد صدر را تبعيد كردند.

س از آنكه انگليسى ها كنفرانسى در مصر به سال 1340هـ . ق. تشكيل دادند، تصميم گرفتند امير فيصل فرزند شريف حسين را به عنوان پادشاه آينده عراق برگزينند; به همين جهت وى را از حجاز به عراق آوردند و طى يك «همه پرسى» فرمايشى، او را به سلطنت رساندند، در نتيجه وى در سال 1341هـ . ق. رسماً در بغداد تاجگذارى كرد. اگر چه در زمان فرمانروايى فيصل، عراق نوعى استقلال در امور داخل داشت امّا سياست خارجى و دفاعى عراق همچنان توسط دولت انگلستان اداره مى شد.(83)

سپس ملك فيصل كابينه خود را تشكيل داد و انتخابات عمومى را اعلام كرد تا مجلس مؤسسان، دخالت انگليس را در امور عراق شكل قانونى ببخشد، البتّه اين انتخابات توسط علما تحريم گرديد و به هيچ روى روحانيت تشيع اجازه نداد عوامل بيگانه در كشورى اسلامى مصدر قدرت باشند. در سال 1352هـ . ق. به دنبال درگذشت فيصل در سوئيس فرزند 22 ساله اش ملك غازى به جايش نشست كه به دليل سوء تدبير آشفتگى هايى را در عراق فراهم ساخت. وى نيز در سال 1358هـ . ق. در يك حادثه رانندگى در حوالى بغداد كشته شد. پس از ملك غازى به دليل اينكه فرزند ديگر فيصل به سن قانونى براى زمامدارى نرسيده بود، امير عبدالله دايى وى و مزدور سرسپرده انگليس به عنوان نايب السلطنه انتخاب شد.

در اين دوران; يعنى از سال 1358 تا 1378هـ . ق. حاكم واقعى عراق نورى سعيد پاشا بود كه در اين مدت يازده بار به مقام نخست وزيرى رسيد و در ايامى هم كه پست رسمى نداشت و افرادى چون رشيد گيلانى و طه الهاشمى نخست وزير بودند، وى مجرى نقشه هاى بريتانيا بود. در سحرگاه چهاردهم ژوئيه 1958 م (1378هـ . ق.) عبدالكريم قاسم كه فرمانده بخشى از نيروهاى نظامى عراق بود، با كودتاى نظامى، پس از نابودى سران رژيم، حكومت سلطنتى را در عراق سرنگون ساخت و رژيم جمهورى تأسيس كرد.

از آنجا كه رژيم جديد به تشكيلاتى نياز داشت تا آن را در تثبيت سياسى كمك كند، پس از دعوت عبدالكريم قاسم، حزب كمونيست عراق رسماً به حمايت از نظام سياسى جديد عراق وارد صحنه شد به همين دليل يار قديم قاسم; يعنى عبدالسلام عارف، با اعتراض به روش وى، راه خود را از او جدا كرد و در سال 1383هـ . ق. كودتاى نظامى ديگرى را ترتيب داد. عبدالسلام عارف سه سال بعد از اين كودتا در يك حادثه هوايى كشته شد و برادرش عبدالرحمن عارف جاى او نشست. وى نيز با كودتاى حزب بعث به رهبرى احمد حسن البكر بر كنار گرديد.

البكر توسط شوراى انقلاب قدرت را به دست گرفت و اختناق و سركوبى شديدى در عراق ايجاد نمود و پس از چندى، رابطه اين كشور با ايران قطع گرديد. در اين زمان كردها كه توسط رژيم پهلوى حمايت مى شدند، بارها با نيروهاى بعثى به درگيرى پرداختند و به دنبال عدم حمايت ايران و متوارى شدن رهبرشان «ملا مصطفى بارزانى» مقاومت كردها درهم شكست.

در سال 1357هـ . ش. به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى، صدام، معاون حسن البكر او را مجبور به استعفا كرد و خود حكومت را به دست گرفت. خودخواهى، جاه طلبى، ثروت اندوزى و كشت و كشتار شديد، از ويژگى هاى اين جلاّد تكريتى بود. او با حاكم نمودن جوّ رعب و وحشت، هرروز دامنه قدرت خودوافراد حزب بعث را گسترش مى داد و اين جاه طلبى ها به حدى رسيد كه ديگر محدوده كشور عراق برايش كافى نبود لذا در انديشه كشور گشايى و توسعه قلمرو خود افتاد.

و به قصد تصرف خوزستان زرخيز، در سىويك شهريور 1359 ش. تهاجم گسترده و جنگ هشت ساله را بر مردم ايران تحميل نمود. اگر چه در آن زمان آمريكا هيچ گونه روابط ديپلماتيك با بغداد نداشت امّا با پيروزى هاى افتخار آفرين رزمندگان اسلام، دولت آمريكا احساس خطر كرد و براى جلوگيرى از فروپاشى نظام عراق، اطلاعاتى را از جبهه هاى جنگ در اختيار عراقى ها مى نهاد و با وجود آنكه صدام عليه ايران سلاح هاى شيميايى به كار برد و اين جنايت غير قانونى و مغاير معاهده 1925 م. ژنو بود، آمريكا به هيچ عنوان رژيم حاكم بر عراق را از اين جهت محكوم نكرد.

در سال 1367 ايران قطعنامه 598 را پذيرفت و آتش بس ميان طرفين در اين جنگ برقرار گرديد امّا دو سال بعد نيروهاى بعثى طغيانگرى خود را در قالب يورش به كويت و اشغال اين كشور نشان دادند كه با هجوم نيروهاى ائتلاف بين المللى، قواى صدام در اين ماجرا به شدّت شكست خوردند و قيام عمومى مردم عراق آغاز شد.

سقوط استبداد، ظهور استكبار

قيام هاى مردمى توسط رژيم صدام و با حمايت غرب سركوب شد. سازمان ملل متحد يك رشته مجازات هاى اقتصادى و بازرسى تسليحاتى را بر ضدّ عراق به اجرا گذاشت و با روى كار آمدن جورج بوش پس از انتخابات نوامبر سال 1999، ايالات متحده آمريكا سياست ديگرى عليه حكومت عراق در پيش گرفت و در آوريل سال 2002 (1380هـ . ش.) هدف دولت آمريكا به عنوان تغيير رژيم عراق به طور رسمى اعلام شد

و سرانجام نيروهاى آمريكا و انگلستان با لشكركشى و جنگ گسترده تبليغاتى شديد و تهديدهاى فراوان در 29 / اسفند / 1381 كشور عراق را بى اعتنا به هشدارهاى مجامع بين المللى ومخالفت كشورها ومردمان جهان مورد يورش شديد و خونين خويش قرار دادند و به بهانه سركوب كارگزاران حزب بعث و نابود نمودن مقر حاكم ديكتاتور عراق، بسيارى از منازل مسكونى، اماكن عمومى و فرهنگى و مراكز مردمى را بمباران كردند. عراقى ها، به خصوص شيعيان و كردها از نابودى رژيم بعث مشتاقانه استقبال كردند امّا با محو رژيم ديكتاتور از صحنه سياسى عراق ائتلاف آمريكا و انگليس ديگر دليلى براى ماندن در عراق ندارند.

حضور نيروهاى خارجى نه تنها به امنيّت و آرامش عراق كمك نكرده، بلكه آشفتگى هاى اجتماعى و ناپايدارى را شديدتر كرده است. اجتماع صلح آميز و با صلابت شيعيان در اربعين حسينى، تحرك بى سابقه و وحدت گراى شيعه و سنى در يك صف، بيانگر آن است كه مسلمانان اجازه نخواهند داد استعمار جديد جايگزين استبداد قديم شود و برنامه ريزان لندن و واشنگتن اگر عاقل باشند، اين زنگ خطر را كه تمام خاورميانه و حتى دنياى اسلام را فرا گرفته است خواهند شنيد.

تاريخ سرزمين عراق مؤيد آن است كه مبارزه عليه استبداد و مقاومت در برابر متجاوزان هميشه به رهبرى روحانيت برجسته در عراق فعال بوده است. حوزه هاى علميه عراق كانون مقدس قدرت معنوى اسلام است و مردمان عراق ثابت كردند كه قداست اين كانون را پاس مى دارند و اين بدان معناست كه به بركت ارزشهاى ناب تشيع، ستمگران نمى توانند در عراق به سلطه گرى ادامه دهند.(

عراق به هيجده استان تقسم شده كه مردمان استان هاى كربلا، ديوانيه، حلّه، عماره و كوت همگى شيعه اند و در استان هاى ديالى، بغداد و بصره در اكثريت هستند و در ديگر نقاط نيز پراكنده اند. تعداد سكنه عراق طبق آمار تيرماه 1381 (جمادى الاول 1423) 24 ميليون نفر بوده است. از اين ميزان به لحاظ نژادى 75 % را اعراب و 20 % كرد 5 درصد بقيه از نژاد تركمن، آشورى و غيره هستند. 97 % مردم عراق مسلمان مى باشند كه 75 % آن ها شيعه و 27 % سنى مذهب اند.

3 % بقيه ارمنى، مسيحى و مانند آن مى باشند. زبان رسمى عراق عربى است امّا كردها به زبان كردى سخن مى گويند. زبان فارسى در بين افراد ايرانى الاصل و نيز زبان هاى آشورى و ارمنى در بين گروه اندكى از ساكنان عراق رواج دارد. مركز حكومت عراق بغداد است و علاوه بر عتبات عاليات كه اجمالاً به معرفى آن ها خواهيم پرداخت موصل، حلّه، كركوك و بنادر بصره و ام القصر از شهرهاى مهم اين كشور به شمار مى رود. بندر فاو نيز از اهميت سوق الجيشى برخوردار است. 73 % مردم عراق در شهرها زندگى مى كنند. گروه هاى قومى عراق به سه دسته شيعيان، كردها و اعراب اهل تسنن تقسيم مى شوند.

شيعيان

پيشينه سكونت شيعيان در عراق، به صدر اسلام باز مى گردد. پيروان تشيع به رغم اكثريتى تأثير گذار و اقتدارى قابل توجه، از دسترسى به قدرت مركزى محروم بوده اند و اين وضع در زمان عثمانى ها و سلطه بريتانيا و نيز روى كار آمدن بعثى ها ادامه داشت. سپردن مشاغل دولتى به اهل تسنن در دوران پس از استقلال و شدت سركوبى آنان موجب گرديد، تا شيعيان در قالب احزاب مذهبى فعال گردند كه حزب «الدعوه» با رهبرى شهيد آيت الله سيد محمدباقر صدر از آن جمله است.

اگر چه در مواقع نادرى برخى از افراد شيعه به مناصبى در دستگاه حكومتى رسيده اند امّا تجربه نشان داده است هدف از اين اقدامات، مشاركت دادن جامعه شيعى در امور سياسى، ادارى نبوده بلكه اقليت حاكم براى تثبيت قدرت ايجاب مى كرده است با اقداماتى اين گونه كه مقطعى و گذرا بوده، از احساسات شيعيان بهره گيرند. از سال 1921 تا 1958 م. 59 دولت در عراق تشكيل شده است، صرفاً 5 نفر از شيعيان از ميان صدها نفرى كه به منصب نخست وزيرى و وزارت رسيده اند، توانسته بودند در منصب نخست وزيرى به تشكيل دولت اقدام كنند و طى اين سى و هفت سال صرفاً سه سال زمام امور عراق در دست شيعيان بوده است.

از سال 1958 تا 1990 م. صرفاً يك شيعى در مقام نخست وزيرى مدت سه ماه برسر كار بوده است. تبعيض بر ضدّ جامعه شيعه در ديگر عرصه هاى اجتماعى و فردى وجود داشته است; از جمله آنكه آنان در مجلس، امور فرهنگى و مطبوعاتى، اوقاف، تعليم و تربيت و بازرگانى حضورى كم رنگ داشته اند.(88) و فشارهاى شديد، موجب شد كه شيعيان به فعاليت هاى اقتصادى و تجارى روى آورند، امّا وقتى عبدالسلام عارفروى كار آمد، شيعيان در اين زمينه نيز آسيب ديدند.

با به قدرت رسيدن حزب بعث، جنگ خونين تمام عيارى بر ضدّ شيعيان آغاز گرديد و اين وضع پس از جنگ تحميلى عراق بر ضدّ ايران شدت يافت. شيعيان در هيچ برهه اى از زمان نخواسته اند امنيت سياسى عراق را تهديد و يا اين كشور را تجزيه كنند. اين تفكر باطل كه عراق به يك ديكتاتور قوى نياز دارد تا آنان را منسجم و خاموش نگه دارد، با واقعيت هاى سياسى و اجتماعى در تضاد است. شيعيان براى تقويت اتحاد خويش با ديگر فرقه هاى مذهبى، در برهه هاى تاريخى،براى اهل سنت امتيازات ويژه اى قائل شده اند.

نوع و سطح مبارزات شيعيان با حكومت مركزى عراق تحت تأثير تحولات گوناگون و متفاوت بود. انقلاب اسلامى ايران آغاز تجديد حيات انديشه سياسى مردم عراق گرديد بر سياست داخلى آن كشور اثر گذاشت. ابرقدرت ها و حكام مرتجع محلى از اين روند سياسى نگران شدند و بر خلاف حمايتى كه از كردها براى تشكيل حكومت خودمختار شد شيعيان عراق از هر گونه حمايتى بى بهره بودند البته ناكامى شيعيان عوامل ديگرى هم داشت كه عبارتند از: فقدان اجماع نسبت به رد ديكتاتورى، نبودِ پيوند عاطفى و ارتباطى ميان مردم و گروههاى اسلامى و نداشتن رهبرى قاطع كه به صورت فراگير تمامى شيعيان را براى هدفى واحد منسجم كند.

كردها

كردهاى عراق در مناطق بلند شمالى و دره هاى مجاور آن و در چهار استان موصل، اربيل، دهوك و كركوك اقامت دارند. در مناطق مجاور نيز پراكنده اند و گروهى از آنان تا حدود خانقين سكونت گزيده اند. همبستگى كردها شكل قومى و قبيله اى دارد، اگر چه اين پيوند بومى و سنتى در دهه هاى اخير كمرنگ شده است. عده اى از شيعيان كرد تحت عنوان «فيلى» در اطراف خانقين ساكن اند. برخوردهاى تبعيض آميز و فشارهاى سياسى و خشن حكومت مركزى بر ضدّ كردها موجب شده كه گرايش هاى قبيله اى صبغه سياسى و طبقاتى بيابد. عامل جغرافيا نيز به اين پديده كمك مى كند; زيرا كردهاى شمال و شمال شرق به حزب دمكرات شمال عراق وابسته اند امّا اهالى كركوك تا خانقين به اتحاديه هاى ميهنى كردستان پيوسته اند. معمولاً كردها به دليل تداوم فرهنگ سياسى و قبيله اى نتوانسته اند به تأسيس يك نظام سياسى در قلمرو خود دست يابند. حكومت مركزى عراق با قوميت گرايى عربى و استعمارگران با نقشه هاى خويش زمينه ساز تشديد چنين بحرانى گرديده اند.

اگر چه انگلستان، شيخ محمود، از قبيله برزنج را به رهبرى كردها رسانيد و شيوخ رقيب موقعيت سياسى وى را پذيرفتند امّا گسترش نفوذ وى در مناطق كرد نشين موجب گرديد كه با اقتدار سياسى به دست آمده به مخالفت با استعمار بريتانيا برخيزد و اعلام استقلال كند كه تلاش مذكور توسط بريتانيا سركوب و نامبرده به هند تبعيد گرديد. پس از شيخ محمود، شيخ احمد بارزانى رهبرى مقاومت قومى در كردستان عراق را عهده دار شد كه به دليل خواسته هاى سياسى و نظريات فقهى شديد كه با مقاصد انگلستان در تعارض بود، زمينه براى دستگيرى وى در سليمانيه فراهم آمد و با حذف وى، برادر جوانش ملا مصطفى بارزانى رهبر كردهاى عراق شد.

پس از فوت ملا مصطفى در واشنگتن از سال 1979 م. دو گروه عمده تحت رهبرى مسعود بارزانى و جلال بارزانى سازماندهى شدند و حزب دمكرات كردستان به رهبرى مسعود و اتحاديه ميهنى كردستان به رهبرى جلال طالبانى فرماندهى مبارزات كردستان عراق را به عهده گرفتند. اين انشعاب برخوردهاى سيتزه جويانه، نزاع هاى خونين و سنگينى را با هزينه هاى بسيار بر مردم كرد عراق تحميل كرد و اين واقعيت را به اثبات رساند كه مبناى قومى نمى تواند پايه مناسبىبراى تشكيل دولت ملّى شود.

يورش عراق به كويت در سال 1369هـ . ش. و حملات ائتلاف بين المللى به عراق پس از عقب نشينى از اشغال كويت زمينه اى را براى اعتراض كردها و تحقق دولت محلى كردستان فراهم كرد امّا اين خواسته با تحمل هزينه هايى گزاف به شدت سركوب گرديد زيرا نيروهاى عراقى 2 ميليون كرد را آواره كردند كه 5/1 ميليون نفر آنها به ايران پناه آورند. البته حزب بعث هيچگاه با كردها به توافق نرسيد و رژيم ديكتاتورى عراق كه مايل به اعطاى امتيازات سياسى و اقتصادى به كردها نبود

جنگهاى شديدى را با سلاح هاى مدرن بر ضدّ اين قوم مظلوم سامان داد. بمباران مناطق كردنشين حتى با سلاح هاى شيميايى، كوچ اجبارى كردها و اسكان اجبارى آنان در مناطق غير بومى به همراه فشار اقتصادى و محروم نمودن كردها از امكانات رفاهى و ارتباطى، تخريب صدها روستاى كردنشين و ايجاد رعب و وحشت و قتل عام هاى وحشت انگيز از جمله بمباران شيميايى شهر حلبچه در 28 / اسفند / 1366 نمونه اى از جنايات بى شمار بعثى ها در برخورد با اكراد مى باشد.

اعراب اهل تسنن

اهل تسنن با نژاد عرب در حوزه مركزى عراق سكونت دارند كه با وجود آنكه در اقليت بوده اند در ادوار گوناگون تاريخى به موقعيت اجتماعى، سياسى و اقتصادى محورى در جامعه دست يافته اند. اين گروه سياسى ـ مذهبى كه زمامدارى عراق را متوالياً در اختيار داشته و ديگر اقشار مردم را از اين مشاركت محروم نموده و حتى آنان را تحت فشار قرار داده اند. به همين دليل عراق تا كنون نتوانسته است يك دولت كامل كه در آن سهم تمامى مردم ملحوظ شده تشكيل دهد و شيعيان را كه 75 % جمعيت عراق را تشكيل مى دهند

در عمل شهروند درجه دوم به شمار آورده اند و بزرگترين اقليت عراق يعنى كردها با مشكلات اساسى مواجه بوده و هستند. عرب هاى اهل تسنن اقتدار گرا كردها را به جدايى طلبى و شيعيان را خيانت پيشه معرفى مى كند. و اين در حالى است كه مشكل اساسى شيعيان با دولتهاى قبلى تبعيض در ميزان نمايندگى كليه بخش ها در عرصه هاى سياسى ـ اجتماعى است و شيعيان نه تنها اهل تفرقه نبوده اند بلكه براى دفاع از سرزمين عراق با سلطه گران و متجاوزان جنگيده اند و در اين مورد با اعراب سنى همكارى و هميارى داشته و بلكه شديدتر از آنها براى حفظ تماميت ارضى مبارزه كرده اند.

 

اطلاعات تکمیلی :

اقتصاد
اقتصاد عراق نیز مانند دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس متکی به «اقتصاد نفت» است. صنعت گردشگری در عراق نیز به خاطر وجود برخی اماکن مهم مذهبی شیعیان، نقش قابل توجهی را در اقتصاد عراق برعهده دارد. سازمان حج و زیارت ایران در سال ۲۰۱۲ میلادی، با ذکر آمار گردشگران و زائران ایرانی اعلام کرد که هر ساله بیش از یک میلیون و دویست هزار ایرانی، از طریق مرز زمینی و هوایی به کشور عراق اعزام می‌شوند.

سیاست
دولت عراق جمهوری است که پس از براندازی رژیم حزب بعث عراق و رهبر حزب صدام حسین برقرار شده‌است.

جغرافیا
بخش بزرگ عراق صحرا است اما مناطق مابین دو رود دجله و فرات حاصلخیز است. قسمت‌های شمالی کشور به عمدتاً کوهستانی است و بلندترین قلهٔ آن حاجی عمران (هممرز با بلندیهای پیرانشهر ایران) با ارتفاع ۳۶۰۰ متر است. عراق مرز ساحلی کوجکی با خلیج فارس دارد. در مجاورت شط العرب که نزد ایرانیان با نام اروندرود شناخته شده‌است، مرداب‌ها قرار داشتند اما بیشتر آنان طی سالهای دهه ۱۳۷۰ خشکانیده شدند. آب و هوای کشور (به جز شمال) عمدتاً صحرایی است با زمستان‌های خنک و گاه سرد و تابستانهای خشک و گرم و آفتابی.

مناطق کوهستانی شمال اغلب از زمستانهای سرد با بارش برف و باران برخوردار است که گاهی موجب طغیان رودخانه‌ها می‌شود. شهر بغداد که پایتخت کشور است در مرکز کشور و در ساحل رود دجله قرار دارد. شهرهای بزرگ دیگر اربیل و موصل در شمال و بصره در جنوب هستند. کشور عراق را گهوارهٔ تمدن بشریت دانسته‌اند.
 

تقسیمات کشوری

عراق ۱۸ استان دارد:

۱. بغداد 
۲. صلاح‌الدین
۳. دیاله
۴. واسط
۵. میسان
۶. بصره
۷. ذی‌قار
۸. مثنی
۹. قادسیه
۱۰. بابل
۱۱. کربلا
۱۲. نجف 
۱۳. انبار
۱۴. نینوا
 ۱۵. دهوک
 ۱۶. اربیل
 ۱۷. کرکوک
 ۱۸. سلیمانیه


زبان
عربی و کردی زبان‌های رسمی عراق هستند. میزان باسوادی بین ۶۰٪ تا ۷۰٪ است. علاوه بر این دو زبان‌های دیگری نیز در این کشور گویشورانی دارند:

ترکی آذربایجانی (ترکمن‌های عراق): ۶۰۰ هزار نفر (۱۹۸۲) (شهر کرکوک، اربیل، رواندوز، از جنوب شرق کرکوک تا مقدادیه، خانقین، مندلی و ناحیه موصل) 

فارسی : ۲۲۷ هزار نفر (۱۹۹۴) 

کلدانی نو (از زبان‌های آرامی): ۱۱۰ هزار نفر (۱۹۹۴) (موصل، بغداد، بصره، جنوب شرقی کردستان) ارمنی: حدود ۶۰ هزار 

آشوری (از زبان‌های آرامی): ۳۰ هزار نفر (۱۹۹۴) (شمال عراق، بغداد، بصره، کرکوک، اربیل) 

دوماری (زبان کولی‌ها) (از زبان‌های هندوآریائی): ۲۲٬۹۰۰ هزار نفر (۲۰۰۰) 

گورانی (از شاخه شمال غربی زبان‌های کردی): ۲۱ هزار نفر (۲۰۰۰) (نزدیکی حلبچه، شرق سلیمانیه، پراکنده از موصل تا خانقین) 

باجلانی (از شاخه شمال غربی زبان‌های کردی): ۲۰ هزار نفر (۱۹۷۶) (شمال خانقین، استان موصل، نواحی کردنشین) 

سارلی (از شاخه شمال غربی زبان‌های کردی): کمتر از ۲۰ هزار نفر (۱۹۹۵) (شمال موصل، استان کرکوک) 

آیداغی (چرکسی) (از زبان‌های قفقازی): ۱۹ هزار نفر (۱۹۹۳) 

شبک (از شاخه شمال غربی زبان‌های کردی): ۱۰ تا ۲۰ هزار نفر (۱۹۸۹) (شمال موصل) 

کوی سنجق (از زبان‌های کردی): ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر (۱۹۹۵) (کوی سنجق، شمال عراق) 
 

برای دریافت جزئیات بیشتر به این منابع مراجعه کنید 

لینک 1

لینک2

لینک3


از صفحه گردشگری الکوثر فارسی دیدن کنید

اخبار عراق را اینجا پیگیری کنید


چهار شنبه 7 تیر 1396 - 13:52:56

عکسهای بیشتر :