به اشتراک بگذارید

علامه طباطبایی؛ بنیان‌گذار تفسیر قرآن به قرآن و موازنه‌گر عقل و وحی

۲۴ آبان‌ماه، یادآور رحلت علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱ـ ۱۳۶۰ش)، مفسر و فیلسوف برجسته معاصر است؛ اندیشمندی که تفسیر «المیزان» او، به تأیید استاد مطهری، از بهترین تفاسیر نوشته شده از صدر اسلام تاکنون به شمار می‌رود. این جایگاه به واسطه روش بدیع «تفسیر قرآن به قرآن» حاصل شد؛ روشی که آیت‌الله جوادی آملی نیز بر عمق آن صحه گذاشته‌اند و محور فهم کلام الهی را مبتنی بر انسجام درونی قرآن قرار داد.

علامه طباطبایی؛ بنیان‌گذار تفسیر قرآن به قرآن و موازنه‌گر عقل و وحی

بیست و چهارم آبان‌ماه، سالروز درگذشت علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱ـ ۱۳۶۰ش)، فرصتی است برای تأمل در عمق تأثیرگذاری این فقیه، فیلسوف و عارف بر فضای فکری معاصر ایران. علامه طباطبایی نه تنها با تفسیر کبیر «المیزان» توانست میراث عظیم تفسیری شیعه را به سطحی نوین ارتقا دهد، بلکه با احیای جایگاه فلسفه در بطن مباحث دینی، نقطه عطفی در تحول حوزه علمیه قم پدید آورد. رویکرد جامع و چندوجهی ایشان، که تلفیق بی‌نظیری از تقوا، تدبر عقلی و تتبّع قرآنی بود، روشی متمایز را در مواجهه با کلام الهی ترسیم کرد که تا امروز مبنای اصلی فهم قرآن در بسیاری از محافل علمی است.

۱. نوآوری در روش تفسیری: «تفسیر قرآن به قرآن» 

مهم‌ترین ابتکار علامه طباطبایی که ایشان را از مفسران پیشین متمایز می‌سازد، روش «تفسیر قرآن به قرآن» است. در حالی که مفسران پیشین، چه در فقه (تقیید مطلق و تخصیص عام) و چه در ادبیات و قصص، به جمع‌آوری و استناد به شواهد قرآنی مشابه می‌پرداختند (که نیازمند کتب لغت و معجم بود)، علامه گامی فراتر نهاد. ایشان آیات کلیدی و ریشه‌ای قرآن را به عنوان «مفاتیح الغیب» شناسایی کرد؛ آیاتی بنیادی که گره از آیات روبنایی و ظواهر باز می‌کنند. این روش، نه تنها موجب انسجام کامل تفسیری شد، بلکه بنا بر استدلال علامه، تنها راهی بود که از اختلافات ریشه‌ای در مبانی تفسیر جلوگیری کرده و انسجام اعجازآمیز کتاب الهی را حفظ می‌نماید.

بیشتر بدانید

مشارکت بیش از ۵۰ درصدی در انتخابات عراق، رکوردی در ۱۵ سال اخیر| مع المراسلین

الوحیلی: موفقیت انتخابات عراق، دستاورد ملت و همه احزاب سیاسی قلمداد شد| قضیة ساخنة

۲. مرز دقیق میان تفسیر و تأویل و نقد «ضرب قرآن به قرآن» 

علامه طباطبایی در روش‌شناسی تفسیری خود، تفکیک دقیقی میان تفسیر (که در حوزه لفظ و معنای ظاهری است) و تأویل (که به بواطن قرآن می‌پردازد) قائل شد. ایشان با تفکیک میان آیات ریشه‌ای که تغذیه‌کننده ظواهرند و آیات کلیدی که گشاینده بواطن هستند، بر اهمیت فهم ساختاری قرآن تأکید کرد. این رویکرد به طور طبیعی با نهی شدید از «ضرب قرآن به قرآن» که در حدیث آمده، هم‌راستا بود. علامه توضیح داد که نهی از ضرب، ناظر به قطع ارتباط منطقی و ساختاری میان آیات (مثل نادیده گرفتن ناسخ و منسوخ یا تقیید و تخصیص) است، نه بر روش «تفسیر قرآن به قرآن» که هدفش اثبات همان پیوستگی و وحدت است.

۳. هماهنگی وحی با عقل و عدم اعتماد به فرضیه‌های علمی 

تبحر علامه در تفکر عقلی، رکن دیگر تفسیر ایشان بود. او هر آیه را طوری تفسیر می‌کرد که با اصول قطعی عقلی مخالفت نداشته باشد، اما در عین حال، مرز میان یقین عقلی و فرضیه‌های علمی را به دقت رعایت می‌کرد. ایشان به روشنی بیان داشت که ثابت الهی (قرآن) نمی‌تواند بر اساس متغیرهای زودگذر (فرضیه‌های علمی نامبرهن) تفسیر شود، زیرا این فرضیه‌ها ثبات برهانی ندارند. همچنین، ایشان با وجود اشراف بر عرفان و شهود، کشف عرفانی را معیار اصلی تفسیر قرار نداد، بلکه آن را یکی از مصادیق آیه می‌دانست، نه محور منحصر به فرد آن؛ این احتیاط، نشان‌دهنده دغدغه ایشان برای حفظ تفسیر در چارچوب حجت‌های مطمئن بود.

۴. تلاقی سنت، عقل و محکمات در تفسیر 

شیوه تفسیری علامه بر پایه‌های چهارگانه استوار بود: اول، هماهنگی کامل با سنت معصومین(ع)؛ هر تفسیری که با سنت قطعی در تباین باشد، مردود است. دوم، ملاحظه حکم عقل قطعی؛ مخالفت با موازین قطعی عقلی پذیرفته نیست. سوم، ملاحظه مبانی حتمی علوم نقلی؛ اجتناب از تفسیری که با اصول یقینی علوم دیگر (مانند فقه یا کلام) در تضاد باشد. و چهارم، ارجاع متشابهات به محکمات که «امّ الکتاب» هستند. این چارچوب پنج‌گانه (شامل احاطه به متشابهات و پرهیز از فرضیه‌ها) تفسیر را از سلیقه‌محوری دور کرده و آن را به یک نظام منسجم و قابل دفاع تبدیل می‌کند.

بهره سخن 

در نهایت، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی الگوی بی‌بدیلی از یک دانشمند دینی است که تقوا و تهذیب نفس ایشان، زیربنای فهم عمیقشان بود. ایشان با تفسیر قرآن به قرآن، توانست پیوستگی درونی کتاب الهی را آشکار سازد و با پرهیز از خلط تفسیر با تأویل یا اتکای غیرمحتاطانه بر کشفیات شخصی یا فرضیه‌های علمی، میراثی گرانبها به جا گذاشت. امروزه، روش ایشان به ما می‌آموزد که کلید فهم متن مقدس، نه فقط در واژه‌شناسی، بلکه در درک ساختار منطقی و وحدت وجودی آیات است که عقل، سنت و خود قرآن، سه رکن اصلی آن را تشکیل می‌دهند.

پربازدیدترین