تحلیل تحولات سیاسی و نقش بازیگران داخلی و خارجی از ۱۹۸۹ تا امروز
دکتر النور الزاکی اهل سودان و تهیه کنندهی برنامه «الوجه الآخر» شبکه الکوثر، طی مصاحبهای به توضیح نقش جمهوری اسلامی ایران در درگیریهای اخیر کشور سودان و چگونگی برقراری ارتباط ایران با سودان پرداخته است. او اذعان میکند: عمرالبشیر با پشتیبانی حسن الترابی و در نتیجهی یک کودتای نظامی، قدرت را در سودان در سال ۱۹۸۹ میلادی، به دست گرفت. اما تنها نه سال پس از آن، اختلاف میان این دو چهرهی بانفوذ آغاز شد و هر یک با تکیه بر مرجعیت «اخوانالمسلمین» به تشکیل حزب مستقل خود دست زدند. الترابی در دارفور دست به ایجاد جنبشی نظامی زد، و البشیر برای مقابله با آن قبایل عرب کوچنشین را با وعدهی زمین و امتیازات اقتصادی به خدمت گرفت.
از دل همین سیاست، نیرویی زاده شد که بعدها به نام «دعم السریع» یا «پشتیبانی سریع» شناخته شد. شبهنظامیانی که ابتدا در خدمت دولت بودند اما با گذشت زمان به بازیگری مستقل و پرنفوذ در سودان تبدیل شدند. در سال ۲۰۱۵ این نیروها به جنگ یمن اعزام شدند و از حمایت مالی و تسلیحاتی امارات و عربستان بهره بردند.
به دنبال بحران مهاجرت غیرقانونی آفریقاییها به اروپا، اتحادیهی اروپا نیز برای مهار موج مهاجرت، برنامههایی برای آموزش و تجهیز همین نیروها تدارک دید. عمرالبشیر برای تأمین هزینههای آنان، امتیاز بهرهبرداری از معادن و تجارت را نیز واگذار کرد. از همینجا «دعم سریع» به رهبری محمد حمدان دقلو، مشهور به حمیدتی، به قدرت اقتصادی مستقلی دست یافت.
از اعتراضات تا سقوط البشیر
از سال ۲۰۱۶ فساد گسترده و بحران اقتصادی، نارضایتی عمومی را به اوج رساند. تداوم اعتراضات مردمی در سال ۲۰۱۹ به سقوط رژیم عمرالبشیر انجامید و شورای انتقالی نظامی به ریاست ژنرال عبدالفتاح البرهان قدرت را در دست گرفت.
هرچند توافقهایی میان نظامیان و نیروهای غیرنظامی تدوین شد، اما حضور چهرههای قدیمی «اخوانالمسلمین» و اختلاف بر سر منافع سیاسی، ساختار تازه را شکننده کرد.
به تدریج، شکاف میان البرهان و حمیدتی نیز عمیقتر شد. حمیدتی که از پشتیبانی خارجی گسترده شامل امارات، اروپا، روسیه و حتی گروه واگنر برخوردار بود، موقعیت خود را در خطر میدید. این تقابل در نهایت در سال ۲۰۲۳ به نبردی فراگیر انجامید که خارطوم و دستکم ده ایالت کشور را فراگرفت و سودان را عملاً به دو بخش تقسیم کرد:
یکی زیر کنترل ارتش و البرهان، و دیگری در اختیار نیروهای پشتیبانی سریع.
فروپاشی حاکمیت مرکزی
با آغاز جنگ داخلی، ساختار اداری و خدماتی کشور از هم پاشید. دولت مرکزی توان ادارهی کشور را از دست داد، ادارهها تعطیل یا نیمهفعال شدند و خدماتی چون آب، برق و بانکها دچار اختلال جدی گردیدند. در بسیاری از مناطق، نهادهای اقتصادی و منابع حیاتی چون نفت و پالایشگاهها بهصورت توافقی یا اجباری زیر کنترل یکی از دو طرف درآمدند و به منبع تأمین مالی جنگ تبدیل شدند.
در نتیجه، ادارهی کشور دوپاره شد و هر جناح در قلمرو خود امور عمومی مانند آموزش و امتحانات سراسری را بهصورت مستقل برگزار میکرد. وضعیتی که نشانهای از فروپاشی حاکمیت یکپارچهی سودان به شمار میرود. تلاشهای البرهان برای تشکیل دولت جدید نیز به دلیل اختلاف بر سر سهمبندی وزارتخانهها بینتیجه ماند، و در سوی دیگر، گروه حمیدتی تشکیل دولت موازی را اعلام کرد.
تحلیلگران معتقدند یکی از موتورهای اصلی این بحران، سیاستهای قدرتهای خارجی برای تضعیف یا تجزیهی کشورهای بزرگ اسلامی دارای منابع غنی است. رویکردی که در مواردی چون سوریه، لیبی، عراق و ایران نیز قابل مشاهده است. سودان با منابع فراوان و موقعیت ژئوپلیتیکی حساس خود، بخشی از این طرح بزرگ تلقی میشود.
بیشتر بدانید:
سقوط «الفاشر» و سایه سنگین پاکسازی نژادی/ نقش امارات و بریتانیا در بحران سودان زیر ذرهبین
دگرگونی در روابط ایران و سودان
روابط دو کشور پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۸۰ بهصورت رسمی آغاز شد، اما حمایت سودان از عراق در جنگ هشتساله باعث رکود آن گردید. با روی کار آمدن صادق المهدی روابط دو طرف تقویت شد و سودان به یکی از متحدان کلیدی ایران در آفریقا تبدیل گشت.
گروههای سیاسی سودان در نگاه به ایران سه دسته بودند:
۱. جریانهای اسلامی که ایران را متحد طبیعی علیه صهیونیسم و استعمار غرب میدانستند.
۲. جریانهای سلفی که دشمنی با ایران را راهبرد خود میپنداشتند.
۳. گروههای منفعتطلبی که روابط خارجی را ابزار کسب حمایت مالی از کشورهای خلیج فارس و غرب میدیدند.
عمرالبشیر که گرایش صوفی و اسلامی داشت، از دههی ۱۹۸۰ روابط نزدیکی با ایران برقرار کرد. دو کشور همکاریهای ژرف نظامی و صنعتی داشتند و ایران در زمینههایی چون آموزش نظامی، ساخت پهپاد و بازسازی صنایع دفاعی در سودان سرمایهگذاری کرد.
اما از سال ۲۰۱۵ و پس از حمله به سفارت عربستان در تهران، خارطوم به محور سعودی–اماراتی پیوست و روابط خود را با ایران قطع کرد. این چرخش همزمان بود با تلاش برای عادیسازی پنهانی روابط با اسرائیل.
حرکت بهسوی اسرائیل و غرب
در سال ۲۰۲۰ عبدالفتاح البرهان در دیداری محرمانه با نتانیاهو پایههای ارتباط با اسرائیل را گذاشت. این اقدام برای لغو تحریمها و بازگشت سودان به جامعهی بینالمللی انجام شد و با حمایت امارات و آمریکا همراه بود. با آنکه چهرههایی چون صادق المهدی به شدت اعتراض کردند و آن را خیانتی به آرمان فلسطین دانستند، روند عادیسازی ادامه یافت.
در همین زمان، برخی از چهرههای اخوانالمسلمین نیز مواضع خود را تغییر داده و اعلام کردند مخالفت با اسرائیل سودی برای کشور ندارد. سودان که زمانی گذرگاه مقاومت و انتقال سلاح به فلسطین محسوب میشد، جایگاه خود را تغییر داد و به شریک امنیتی تلآویو در آفریقا بدل گردید.
با آغاز جنگ داخلی ۲۰۲۳، سودان به صحنهی رقابت قدرتهای منطقهای تبدیل شد: امارات حامی حمیدتی بود، در حالی که مصر و تا حدی عربستان از ارتش حمایت میکردند. حضور ایران در این میان بیشتر نمادین و محدود ماند، عمدتاً در قالب ارتباطات تسلیحاتی با گروههای نزدیک به اخوانالمسلمین.
با این حال، اختلافات داخلی اخوان، فشار خارجی و قدرت مالی بازیگران خلیجی، نفوذ ایران را بهشدت کاهش داد. ایران که روزگاری نفوذ استراتژیکی در خارطوم داشت، اکنون برای احیای جایگاه خود ناچار است به مسیرهای تازه بیندیشد.
گزینههای پیشروی تهران
در شرایط کنونی، سودان در اردوگاهی کاملاً متفاوت از گذشته قرار گرفته است. بااینحال، امکان همکاری از طریق صوفیان، ملیگرایان و احزاب مخالف نفوذ غربی هنوز وجود دارد. شخصیتهایی چون دکتر حسن مکی، دکتر عبدالرحیم عمر، دکتر فتحالعلی عبدالحی و رهبران طریقتهای صوفی مانند محمد حمد انیل میتوانند دروازههای تازهای برای ارتباط فرهنگی و سیاسی میان دو کشور بگشایند.
برای ایران، ضروری است که تمرکز خود را تنها بر جریانهای اخوان محدود نکند و با بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی و دینی دیگر در سودان، از انزوای کامل در این کشور استراتژیک جلوگیری کند.
چهار دهه پس از کودتای عمرالبشیر، سودان دوباره در چرخهای از رقابتهای داخلی، منافع خارجی و بحران انسانی گرفتار شده است. در میان این آشوب، تنها کشورهایی میتوانند نقش مؤثر ایفا کنند که سیاستی واقعبینانه، چندوجهی و مستقل از محورهای مرسوم منطقهای در پیش گیرند.