امیدهای اولیه گازی غزه و تضعیف آن با فروپاشی صلح
کشف میدان گازی غزه در سال ۲۰۰۰ توسط شرکت بریتانیایی «بیجی» و پیمانکاران فلسطینی، به عنوان یک شریان حیاتی اقتصادی برای فلسطینیان و پایهای برای استقلال با پایتختی بیتالمقدس تلقی شد. این میدان با ذخیره تخمینی ۲۸ تا ۳۰ میلیارد متر مکعب، میتوانست درآمدی بالغ بر ۴ میلیارد دلار برای تشکیلات خودگردان فلسطین به ارمغان بیاورد و وابستگی مزمن غزه به کمکهای خارجی را از بین ببرد. با این حال، این امید با وقوع انتفاضه دوم و تضعیف فرآیند صلح اسلو به سرعت رنگ باخت، زیرا منافع انرژی منطقه، تحتالشعاع درگیریهای سیاسی و امنیتی قرار گرفت و مانع از توسعه اقتصادی مورد نیاز شد.
توسعه انحصاری میادین گازی مدیترانه و قراردادهای نامتوازن
میدان گازی غزه در مقایسه با ذخایر عظیم «ظهر» مصر (۸۵۰ میلیارد متر مکعب) و «لویاتان» اسرائیل (۶۰۰ میلیارد متر مکعب) کوچکتر است، اما از نظر استراتژیک برای اقتصاد کوچک غزه حیاتی است. طرح اولیه توسعه، با تأمین مالی ۹۰ درصدی توسط بریتیش بیجی و واگذاری تنها ۱۰ درصد از سود به فلسطین، ماهیتی «شبیه به استعمار» داشت. این قرارداد نابرابر، زمینه را برای مداخله اسرائیل فراهم کرد؛ چرا که ایهود باراک در سال ۱۹۹۹ با استقرار نیروی دریایی، خواستار سهمی از این منابع و کنترل بر قیمتگذاری انتقال گاز به تأسیسات اسرائیل شد و عملاً مانع از اجرای قرارداد اولیه با فلسطینیان گردید.
بیشتر بدانید
حزبالله قاطعانه هرگونه مذاکره صلح با دشمن صهیونیستی را رد کرد| مع المراسلین
دکتر مهدی عزیزی: سخنان رهبر انقلاب بازتاب ثبات ایران در حمایت از مقاومت| قضیة ساخنة
مداخله سیاسی غرب برای تغییر مسیر درآمد گازی غزه به نفع اسرائیل
تلاشها برای انحراف درآمد گازی غزه در سال ۲۰۰۵ به اوج رسید؛ زمانی که شرکت بریتیش گاز، پس از لغو معامله با مصر (به دلیل مداخله تونی بلر نخستوزیر وقت بریتانیا به درخواست اسرائیل)، قرارداد جدیدی امضا کرد. بر اساس این ساختار اصلاحشده، گاز به جای ترانزیت از طریق مصر، مستقیماً به اسرائیل تحویل داده میشد و درآمد حاصله به بهانه جلوگیری از «تأمین مالی تروریسم» به بانک فدرال رزرو آمریکا منتقل میگردید. این اقدامات که با منافع مالی شرکتهایی مانند جیپی مورگان برای تونی بلر پیوند خورده بود، استقلال مالی فلسطین را نابود کرده و محاصره اقتصادی غزه توسط ایهود اولمرت را پس از رد پیشنهادهای غیرممکن توسط دولت وحدت به رهبری حماس، توجیه کرد.
نقش منابع گازی در پایداری داخلی اسرائیل و دیپلماسی منطقه
با وجود ویرانیهای جنگ ۲۰۰۸-۲۰۰۹ در غزه، کنترل مستقیم میادین گازی به اسرائیل منتقل نشد؛ اما آشفتگی داخلی و بحران انرژی اسرائیل در جریان بهار عربی (۲۰۱۱)، انگیزه قوی برای دسترسی به منابع انرژی منطقه لوانتین ایجاد کرد. کشف ذخایر جدید به کابینه نتانیاهو کمک کرد، اما ادعای مالکیت بر این ذخایر، تنشها را با لبنان، سوریه و قبرس افزایش داد. در این میان، ایالات متحده با آغاز «دیپلماسی گاز» تلاش کرد از ثروت انرژی منطقه به عنوان اهرمی برای بازگرداندن طرفین به میز مذاکره استفاده کند، در حالی که میادین غزه همچنان تحت محاصره و غیرقابل دسترس باقی ماندهاند.
رؤیای جایگزینی کانال سوئز: طرحهای زیرساختی استراتژیک اسرائیل
فراتر از منابع گازی، متن به رؤیاهای تاریخی صهیونیسم برای کنترل مسیرهای ترانزیتی جهانی اشاره میکند؛ ایدهای که تئودور هرتزل مطرح کرد و نتانیاهو در قالب «خاورمیانه جدید» پیش از اکتبر ۲۰۲۳ احیا نمود. جایگزینی کانال سوئز، با هدف کنترل ترانزیت بین اروپا و آسیا، به صورت پروژههایی مانند کانال بن گوریون (با دور زدن غزه) و استفاده از خطوط لوله (مانند خط لوله ایلات-اشکلون) دنبال شده است. این کانال پیشنهادی، که مسیر دریای سرخ به مدیترانه را با هزینه سنگین ۱۶ تا ۵۵ میلیارد دلار کوتاهتر میکند، کنترل بیبدیل اقتصادی و اهرم سیاسی عظیمی را برای دولت کنترلکننده آن به ارمغان خواهد آورد و نشاندهنده ابعاد استراتژیک گستردهتر در پس بحرانهای کنونی منطقه است.