درسهای راهبردی از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه
تجربه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران، یک نمونه گویا از شکست محاسباتی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. آنها تصور میکردند با یک عملیات کوتاه میتوانند ساختار دفاعی و انسجام داخلی ایران را فروبپاشند، اما حضور گسترده مردم در صحنه و واکنش سریع نیروهای مسلح، همه معادلات دشمن را برهم زد. پیام این تجربه برای امروز آن است که دشمنان پیش از آغاز هر اقدام نظامی، به ارزیابی روانی-اجتماعی مردم ایران میپردازند و اگر نشانهای از ضعف یا بیتفاوتی ببینند، احتمال جنگ بیشتر خواهد شد. در مقابل، نمایش همبستگی و حضور مستمر مردم، بزرگترین عامل بازدارنده است.
اهمیت قدرت بازدارندگی مردمی
قدرت بازدارندگی، تنها به فناوری نظامی یا تجهیزات پیشرفته محدود نمیشود؛ بلکه به میزان حمایت مردم از حاکمیت و نیروهای مسلح وابسته است. دشمنان از طریق جنگ روانی و تبلیغات گسترده، تلاش میکنند این حمایت را تضعیف کنند تا در زمان حمله، نظام پشتیبانی اجتماعی لازم را نداشته باشد. نمونه تاریخی حضور پرشور مردم در نماز جمعه آخر پیش از آتشبس، نشان داد که این عامل تا چه اندازه میتواند در تصمیم دشمن برای توقف جنگ مؤثر باشد. حفظ و تقویت این همبستگی، نیازمند ارتباط دائمی بین مردم، نخبگان و ساختار حاکمیت است.
بیشتر بدانید
حزبالله قاطعانه هرگونه مذاکره صلح با دشمن صهیونیستی را رد کرد| مع المراسلین
دکتر مهدی عزیزی: سخنان رهبر انقلاب بازتاب ثبات ایران در حمایت از مقاومت| قضیة ساخنة
۳. توان موشکی؛ ستون فقرات قدرت دفاعی ایران
در کنار حضور مردم، مهمترین مؤلفه قدرت دفاعی ایران، توان موشکی آن است. موشکها نهتنها کارکرد عملیاتی دارند، بلکه پیام بازدارندگی آشکاری به دشمن منتقل میکنند. غرب با تحریمهای نظامی و اقتصادی سعی دارد سرعت پیشرفت این حوزه را کاهش دهد تا در درگیری احتمالی، دست ایران بسته باشد. با این حال، تجربه نشان داده است که توسعه بومی فناوری موشکی، ایران را قادر ساخته نفوذ به سامانههای دفاعی دشمن داشته باشد و ضربات بازدارنده مؤثری وارد کند. بازدارندگی واقعی، زمانی شکل میگیرد که توان موشکی روزبهروز ارتقا یابد و به استانداردهای جنگ مدرن نزدیک شود.
راهبرد دشمن: ترکیب فشار اقتصادی و جنگ روانی
آمریکا و رژیم صهیونیستی در نقشه دوم خود، بیش از هرچیز بر ترکیب فشار اقتصادی و عملیات روانی تمرکز کردهاند. این راهبرد هدفمند، با ایجاد نارضایتی داخلی، کاهش توان دفاعی و محدود کردن ظرفیت مدیریتی کشور، قصد دارد ایران را برای جنگ بعدی آمادهناپذیر سازد. جنگ روانی تلاش میکند ذهنیت مردم را نسبت به توان کشور و مشروعیت حاکمیت تخریب کند، در حالی که فشار اقتصادی، زیرساختهای حیاتی را تضعیف میکند. مقابله با این نقشه، نیازمند همزمانی دو جبهه است: تقویت روحیه ملی و تابآوری اقتصادی، همراه با ارتقای مداوم توان دفاعی و امنیتی.
پیوند حیاتی مردم و توان نظامی
در نهایت، مردم و قدرت دفاعی ایران دو ضلع جداییناپذیر از یک مثلث امنیت ملی هستند. بدون حضور و حمایت مردم، حتی پیشرفتهترین فناوریهای نظامی هم کارکرد بلندمدت نخواهند داشت؛ و بدون توان نظامی مقتدر، حمایت مردمی در عمل نمیتواند مانع تهدید خارجی شود. پشتیبانی مردم، سوخت واقعی برای حرکت ماشین دفاعی کشور است، و در مقابل، قدرت دفاعی و موشکی، ضامن آرامش و همبستگی اجتماعی خواهد بود. سیاست امنیت ملی ایران باید بر این محور استوار باشد که این دو مؤلفه بهطور همزمان و هماهنگ تقویت شوند، تا هیچ دشمنی نتواند شکاف داخلی یا ضعف دفاعی را به نقطه شروع یک جنگ تبدیل کند.ش