به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، در این مقاله آمده است: با وجود گذشت یک سال از نبرد طوفان الاقصی، رژیم غاصب صهیونیستی نتوانسته پیروزی مشهود و چشمگیری در عرصههای نبرد به دست آورد. همۀ دستاوردی که این رژیم به آن افتخار میکند این است که مجموعهای از فرماندهان مقاومت را ترور کرده و دهها نفر را با نقشۀ انفجار پیجرها مجروح ساخته است. انفجار پیجرها بخشی از جنگهای اطّلاعاتی است نه جنگهای میدانی.ارتش صهیونیستی وارد ۵ جنگ با غزّه، با وجود مساحت اندک آن، شده و نتوانسته یک پیروزی را نیز، به دست آورد! و تنها شیوۀ جنگیاش، ویرانی، کشتار، هدف قرار دادن غیر نظامیان و بیمارستانهاست که این کارها بر نتایج جنگ تأثیری نمیگذارد؛ چون به سرعت، دوباره ویرانیها ساخته میشود و زندگی دوباره به جریان میافتد و مقاومت با توسعۀ سلاحها و برنامههای مقابله با دشمن ادامه مییابد. نبرد ششم غزّه با دشمن غاصب صهیونیستی، شاهد تحوّل بزرگی بود؛ چون به سرعت، نیروهای پشتیبانی دیگری از جبهۀ مقاومت به این پیکار پیوستند، با اینکه جنگ مستقیم، متوجّه آنان نبود. این تحوّل حاکی از هماهنگی گسترده و تفاهمهای برنامهریزیشده است؛ چون مقاومت در لبنان، حکومت را در دست ندارد و مقامات سیاسی شناختهشدهای در این کشور وجود دارند که اختلاف شدیدی با حزباللّه و پروژۀ مقاومت آن دارند. جبهههای پشتیبانی عراق، یمن و سوریه نیز، همین وضعیّت را دارند. معنای این واقعیّت، این است که مقاومت در پروژۀ نظامی متوقّف نشده، بلکه به پروژۀ سیاسی پذیرفتهشده و مقبولی تبدیل شده که هواداران بسیار و عمق جمعیّتی مؤثّری بر تصمیمگیری سیاسی پیدا کرده تا حدّی که نجیب میقاتی، نخستوزیر موقّت لبنان، گفته بود: «حزباللّه به نیابت از لبنان پیکار میکند.»
نبرد طوفان الاقصی باعث شده که اسرائیل در محیط خودش نیز، غریبه شود؛ حتّی رهبران عرب که وارد سازش با اسرائیل شدهاند و با این رژیم غاصب عادیسازی روابط انجام دادهاند، شروع به بیزاری جستن از این رژیم و به سرعت سفیران اسرائیل را از پایتختهای خود اخراج کردند!ارتش صهیونیستی آمادگی جنگهای طولانی و فرسایشی را ندارد و همۀ آموزشهای نظامیاش جنگهای برقآساست که دستاوردهای مخصوصی را با ارتشهای رسمی عربی در سالهای 1948، 1967 و 1973 م برای اسرائیل داشته است. دشمن صهیونیستی تلاش کرده تا در طول یک سال از نبرد طوفان الاقصی، عناصر وابسته به خودش را در داخل کشورهای محور مقاومت تحریک و مقاومت را از قلمرو سیاسی کشور در لبنان، یمن، سوریه و عراق جدا کند، با این ترفند که «جنگ، با غزّه است؛ چه ربطی به کشور ما دارد که اون را به خطر بیندازیم؟!»؛ امّا از این ترفند، طرفی نبست؛ چون «امّت اسلامی در ضمیر و وجدان خویش با آرمان فلسطین زندگی میکنند و پیکار با دشمن صهیونیستی را وظیفهای ملّی و دینی میدانند.»
دشمن صهیونیستی فهمیده که در طول این یکسال، به دلیل جبهۀ پشتیبان مقاومت و تأثیر آن بر واقعیّت میدان نبرد نتوانسته دستاورد چشمگیری در این جنگ محقّق کند و ناچار به گشودن جبهۀ لبنان شد که با وجود تدارکات زیاد برای آن در تحقّق دستاورد میدانی ناکام ماند و شروع به حمله با همان سازوکار جنگی شناختهشده در غزّه کرد و شهرها، غیر نظامیان، مراکز درمانی، بازارهای عمومی و دیگر اماکن را بمباران کرد و به دلیل فراوانی کشتهها در غزّه و لبنان و گسترش پهنۀ مکانهای هدفگیریشدۀ مقاومت و رسیدن آنها به پایتخت اسرائیل، تلاویو، حیفا، عکّا و غیر آنها این رژیم دچار حیرت و سرگردانی شد و فشار بر مجاهدان حماس نیز، کاهش یافت. حملۀ اخیر ایران به بیشتر شهرهای رژیم غاصب صهیونیستی، واکنش انتقامی در عوض ترور فرماندهان مقاومت و انفجارهای پیجرها شد و بر موازنۀ نبرد تأثیر گذاشت و مقاومت به این باور رسید که یک محور مستقیم به تواناییهایش افزوده شده است.
حملۀ اخیر ایران (وعدۀ صادق 2) با هدف قرار دادن رژیم صهیونیستی، جبهۀ دیگری را برای این رژیم گشود و باعث شد که مسئولان صهیونیستی بیش از آنکه به جبهههای مقاومت فکر کنند، در اندیشۀ پاسخ به ایران باشند و در نتیجه، بسیاری از معادلات و موازنههای نبرد دچار اختلال شد.پس از حملۀ سپتامبر دشمن صهیونیستی به لبنان و به دلیل اینکه این رژیم، سیاست زمین سوختۀ اسرائیل برای جبران کردن شکست خود در تحقّق اهداف تعریفشدۀ مسئولان عالی رژیم در پیش گرفت و همچنین، پس از آنکه لبنان به میانجیگران بینالمللی اطّلاع داد که موافق با آتشبس است، اسرائیل بار دیگر، فشار کنونی بر لبنان را به آزادسازی گروگانهای اسرائیلی در غزّه مرتبط کرد که اینبار، به این پیوند دادن میدانهای نبرد، مجبور شد.
ایالات متّحده به همراه دوستان و متّحدانش در منطقه تلاش کرد تا ایران را از هر برنامهای برای پایان دادن به جنگ دور و به راهِ حلّهای ساختگی خودش متناسب با اهدافش بسنده کند؛ در نتیجه، با دو اراده روبهرو شد: اوّلی، ارادۀ محور مقاومت که در هیچ مذاکرهای، میدان آن از یکدیگر جدا نیست؛ غزّه بخشی از محور مقاومت است، نه همهاش؛ هرچند رهبران محور مقاومت تکرار میکنند: «نظر حماس، نظر ما نیز، هست.» ارادۀ دوم، ایران است که عمق استراتژیک و راهبردی مقاومت است که هیچ راه حلّ تحمیلی بر مقاومت را نمیپذیرد. واکنش اخیر ایران در قالب وعدۀ صادق 2، دیپلماسی ایران را با قدرت، به میدان آورد: دکتر پزشکیان، رئیس جمهور ایران، روز دومِ وعدۀ صادق 2 به سمت قطر حرکت و در کنفرانس اقتصادی شرکت کرد و با استقبال متفاوت کشورهای حوزۀ خلیج فارس روبهرو شد؛ هیئت عربستانی از ایشان استقبال و امیر قطر نیز، در منزل شخصیاش از آقای دکتر پزشکیان میزبانی کرد. این استقبال متمایز دو دلیل داشت: اوّل، اینکه کشورهای حوزۀ خلیج فارس میخواهند که برای ایران تأکید کنند که در صورت گسترش قلمرو جنگ، آنها بخشی از جنگ نیستند. دوم، باور آنان به این است که ایران، به کشوری پویا و مؤثّر در منطقه تبدیل شده است.
اندک ساعتی پس از هدف قرار گرفتن فرودگاه لبنان از سوی دشمن صهیونیستی، هواپیمای آقای عراقچی، وزیر امور خارجۀ ایران، در فرودگاه بیروت به زمین نشست. رسانههای عبری خبری را نقل کردند که حدود یک هفته پیش، ارتش اسرائیل به لبنان اطّلاع داده که اجازۀ نشستن هواپیماها از مبدأ سوریه یا ایران به فرودگاه بیروت را نمیدهد. آقای عراقچی در سفر به بیروت و دیدار با مسئولان، بر معادلۀ مهمّی تأکید کرد: «آتشبس در غزّه و بیروت با هم!» با این کلام، آقای عراقچی میدانهای نبرد را به یکدیگر پیوند داد و به همان هدفی بازگشت که حزبالله به خاطر آن در نبرد طوفان الاقصی شرکت کرده بود: «جنگ را تا زمان آتشبس در غزّه، متوقّف نخواهیم کرد.» آقای دکتر عراقچی، با همین پروژه به سفر دورهای به کشورهای حوزۀ خلیج فارس و همچنین، عراق رفت تا معادلۀ جدیدی را بر میدان تحمیل و آن را نهادینه کند: «ایران به همراه محور مقاومت، آیندۀ منطقۀ را میسازد.» و منطقه، توانایی دفاع از خودش را دارد و اگر دشمن صهیونیستی، دامنۀ جنگ را گسترش دهد و همگان را درگیر کند، ایران و محور مقاومت جلوی آنها خواهند ایستاد. این نبرد، نیاز به شفّافیّت دارد؛ یا با آمریکا و اسرائیل هستی یا با ایران و جبهۀ مقاومت و یا آنکه بیطرف هستی! و هر کدام از اینها، هزینۀ خودش را دارد.این دیپلماسی ایران در زمانی آغاز شد که نبرد در آن تثبیت شده و گویا مثل همان آغازش است؛ چون اسرائیل هیچ پیروزیای را نه در غزّه، و نه در لبنان محقّق نکرده و هیچ جبههای، خنثی نشده و جبهههای مقاومت همچنان پویا و تأثیرگذار هستند.
این دیپلماسی، همان دیپلماسی فعّال و پویای ایرانی است که رسانۀ جهانی بر آن نام «دیپلماسی فرش» گذاشته، چراکه از «نَفَسی طولانی در برخورد و مواجهه با بحرانها» برخوردار است. در رأس این دیپلماسی، آقای دکتر عراقچی قرار دارد که از خانوادهای است که همچنان در عرصۀ تجارت فرش فعّالیّت دارند؛ دکتر عراقچی، همان شخصی است که نقش تعیینکنندهای در مذاکرات توافق هستهای سال 2015 م، داشت و اکنون در جایگاه وزارت امور خارجه قرار دارد؛ همان کسی که هنگام جلسۀ رأی اعتماد در مجلس شورای اسلامی گفت: «سیاست خارجی که پیگیری خواهم کرد، مبتنی بر نترسیدن از هیمنۀ قدرتها، و پشتیبانی از محور مقاومت و مسئله و آرمان فلسطین است.
برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید
ویژههای الکوثر را اینجا دنبال کنید
سه شنبه 24 مهر 1403 - 13:10:16