ارکان کمال از منظر امام محمد باقر علیه السلام

یک شنبه 27 تیر 1400 - 9:30:27
ارکان کمال از منظر امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام فرمود: «الکمالُ کلُّ الکمال: التَّفَقُّهُ فی الدین والصَّبْرُ عَلی النّائبة و تقدیر المَعیشَة؛ منتها درجه کمال، تفقه در دین و صبر به هنگام رسیدن بلا و اندازه نگاه داشتن در معیشت است».

تهران- الکوثر ارکان کمال از منظر امام محمد باقر علیه السلام به چند دسته تقسیم می شود :

1 - تفقه در دین

2 - صبر در هنگام بلا

3 - اندازه نگاه داشتن معیشت

 تَفَقُّه در دین

در آموزه های استوار و جاودانه امام باقر علیه السلام و برخی دیگر از امامان معصوم علیهم السلام تأکید بر تفقه در دین، به چشم می خورد. در نظر داشتن این نکته ضروری است که مقصود از این اصطلاح، تنها فقه اصطلاحی و طلب آن نیست، بلکه مقصود، ژرف اندیشی در معارف دینی و حقایق عقیدتی است که برای شناختن خدای متعال و فهم جهان و همه کائنات آمده است. همچنین فهم همه آنچه دین در دیگر منظورها آورده است، مانند احکام باز و درک کردن جامع و مرتبط آنها به صورتی درست که از کتاب و عترت گرفته شده باشد، مورد نظر است. در اینجا، تفقه یعنی همین دریافت کامل و مرتبط و درست و خالصِ آموزه های یاد شده و آشکار است که دریافت دین به این صورت، شامل توحید و موضوع های الهی و نیز مسائل سیاسی، انسانی، اجتماعی، اقتصادی، دفاعی، حقوقی، اخلاقی، عملی، تربیتی، حکمی، فقهی و مانند اینهاست. 

استنباط احکام شرعی

بدون تردید، بزرگ ترین رسالت مرجعیت دینی در عصر غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، استخراج احکام شرعی از ادله و منابع دینی و سپردن آنها به مسلمانان است. البته در اینجا این پرسش در ذهن شکل می گیرد که نخستین بار، این تلاش علمی را چه کسی انجام داد؟ در واقع، چه کسی باب اجتهاد را گشود و با تمسک به اصول، آن را تبیین کرد و آیا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نیز اجتهاد صورت گرفته است یا خیر؟

الف) پایه گذاری علم اصول

بنا بر تاریخچه علم اصول، این علم در زمان امام باقر علیه السلام پایه گذاری و قواعد آن گردآوری شده است. اگرچه امیرالمؤمنین علی علیه السلام برخی قواعد اجتهاد را بیان کرده بود، دوران امامت امام باقر علیه السلام نقطه عطفی برای استفاده دانشمندان راستین اسلامی از چشمه های جوشان دانش و بینش وحیانی بود تا در این عرصه دانش و معرفت بیندوزند. پیش از دوران امامت امام باقر علیه السلام، اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم علیهم السلام اجازه نمی داد که با آسودگی خاطر به پرورش استعدادهای نهفته در جامعه اسلامی بپردازند.

تزلزل در حکومت اموی در دوران امام باقر علیه السلام و ناتوانی حاکمان در اجرا کردن سیاست های تجربه شده بنی امیه، مبنی بر اعمال فشار بر شیعیان، بستر مناسب فرهنگی در این عصر ایجاد کرد. به کارگیری سیاست های دوگانه و کشمکش های ادامه دار حاکمان بر سر قدرت از یک سو و ژرف نگری امام باقر علیه السلام از سوی دیگر، زمینه رشد و تعالی و بارورسازی ارزش ها را در میان مسلمانان فراهم کرد و تلاش های بی پایان امام در این زمینه، تشنگان زلال معرفت و اندیشه را بر آن داشت که با جاری کوثر امام باقر علیه السلام همراه شوند و هر چه بیشتر از آموزه های انسان ساز آن امام همام بهره گیرند. این روند رشد، آن گونه در دانشمندان مختلف علوم دینی در زمینه های تفسیر، حدیث، کلام، فقه و اصول نهادینه شد که امروز کمتر کتابی از متون دینی اسلامی، خالی از کلمات تابناک آن حضرت است.

یکی از تلاش های مؤثر و گسترده امام در این عرصه، تبیین شیوه های درست استنباط حکم شرعی از منابع دینی بود که بیش از پیش به رشد و توان مندی فقه شیعه کمک کرد. امام باقر علیه السلام خود نیز بر این امر اهتمام ورزید و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مکتب خویش، گام مهم و کارسازی در پیشبرد هدف های بلند اجتهاد برداشت، به گونه ای که امروزه شیعه می تواند با سربلندی اذعان دارد که میراث دار دانش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و جانشینان او در بهره گیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حکم شرعی است.

مرحوم صدر در این باره می نویسد:

به واقع، اولین کسی که دروازه علم اصول [و اجتهاد در احکام] را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبداللّه الصادق علیه السلام است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود و آنان نیز با گردآوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بلندی در فقه و اصول شیعه برداشتند.1

علامه سید محسن امین می نویسد:

مسلّماً بیش ترین قواعد اصولی که از امامان معصوم علیهم السلام روایت شده، از امام باقر علیه السلام تا امام حسن عسکری علیه السلام است. سیوطی در [کتاب خود] اوائل بر این باور است که نخستین کسی که علم اصول را تصنیف کرد، امام شافعی بوده است. در پاسخ او می گوییم: نخستین کسی که پیش از شافعی علم اصول را گشود و مسائل آن را بیان کرد، امام محمد بن علی الباقر علیه السلام و فرزند بزرگوار ایشان، جعفر الصادق علیه السلام است که برای اصحاب خویش مسائل مهم آن را تبیین نمودند....

اولین کسی که در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمینه علوم قرآنی را بازگو کرده، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. همو بود که بیان کرد در قرآن، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص وجود دارد، به گونه ای که این قاعده ها بیشتر مباحث اصولی فقه را در بر دارد، ولی امام باقر و امام صادق علیهما السلام پس از امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نخستین کسانی هستند که پیش از امام شافعی، مبانی گسترده علم اصول را تبیین نمودند و مسائل آن را برای شاگردان و یاران خود بیان فرمودند.

ب) تبیین شیوه های درست اجتهاد

امام باقر علیه السلام به عنوان پایه گذار و تدوین کننده علم اصول، در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش، بر خود لازم می دانست با تبیین شیوه های درست اجتهاد، فرهنگ اجتهاد را میان دانشمندان علوم اسلامی نهادینه سازد.

از این رو، به اصحاب و شاگردان خود، اجتهاد را با بهره گیری از شیوه های درست آموزش داد که در کتاب های اصولی، نمونه های فراوانی از آن به چشم می خورد. یکی از این موارد چنین است:

«زراره می گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمی دانید، بلکه مسح مقداری از آن را کافی می دانید، آیا ممکن است بیان کنید که این حکم را چگونه و از کجا بیان می فرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ داد: این همان مطلبی است که پیامبر نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است. به درستی که خداوند می فرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ؛ پس صورت هایتان را بشویید.» (مائده: 6) از این جمله فهمیده می شود که شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دست ها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «وَ اَیدِیکمْ اِلَی الْمَرافِقِ؛ و دستانتان را تا آرنج بشویید.» بنابراین، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متصل [واو معطوف] بیان نمود. پس دانستیم که شستن تمام دست تا آرنج، لازم است. پس خداوند این دو کلام [مورد نظر و جمله بعد] را جدا می کند و جمله [بعد]، از ماقبل خود جدا و با فعل جدیدی آغاز می گردد: «وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِکم؛ و سرهایتان را مسح کنید.» پس می فهمیم هنگامی که فرمود: بِرُؤُوسِکم، یعنی مقداری از مسح سر کافی است و این مطلب از مکان باء فهمیده می شود [که مراد مسح، برخی از سر است؛ چرا که نفرموده وَ اْمسَحُوا رُؤُسَکم و آن را مانند فَاغْسِلُوا وُجُوهَکم وَ اَیدیکم بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه گرفته اند.] پس خداوند، رجلین را به رأس، وصل و عطف نموده است، همان گونه که یدین را به وجه، وصل و عطف نموده. هنگامی هم که فرمود: «و اَرْجُلَکم الی الْکعْبَینِ» از اینکه رِجلین را به رأس وصل کرده، می فهمیم که مسح بر برخی از قسمت های پا نیز کافی است. [این همان چیزی است که] رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر کرده بود، اما مردم سخن او را تباه ساختند».

به خوبی آشکار است که امام با در نظر گرفتن دو نکته ادبی در تفسیر آیه شریفه، می کوشد چگونگی برداشت این حکم از آیه را بازگو کند. البته امام می توانست بدون این کار، حکم شرعی را برای مخاطب بیان کند، ولی روشن است که ایشان در آموزش شیوه های اجتهاد به فرد پرسش کننده، تلاش کرده است.

ج) دستور به فتوا دادن

گام مهم دیگری که امام باقر علیه السلام به منظور تحکیم بنیادهای اجتهاد برداشت، این بود که به شاگردان برجسته خود که به اصول و مبادی فقه و اجتهاد در آن آشنایی کامل داشتند، دستور داد فتوا دهند تا بدین وسیله، راه اجتهاد در فقه، هر چه بیشتر برای شیعه هموار شود. از سویی نیز بستری مناسب برای مرجعیت یاران فقیه خود و البته رجوع مردم که گاه دسترسی به امام ندارند، فراهم شود. یکی از افرادی که امام باقر علیه السلام او را به طور مستقیم، مأمور فتوا دادن برای مردم کرد، ابان بن تغلب است. امام باقر علیه السلام آشکارا به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا صادر کن. همانا که من دوست دارم میان شیعیانم مانند تو ببینم».

از آنجا که ابان بن تغلب از شاگردان خاص امام در زمینه مسائل فقهی بوده و نیز دستور مستقیم امام مبنی بر فتوا دادن را داشته است، می توان نتیجه گرفت که اجتهاد در آن دوره (حضور امام) نیز جریان داشته است.

د) مبارزه با شیوه های نادرست اجتهاد

در دوران امام باقر علیه السلام، برخی از عناصر فرصت جو زمینه را برای آشفته سازی فرهنگ دینی آماده دیدند و با غرض ورزی ها و انگیزه های پست گوناگون، به قیمت خدشه دار کردن آموزه های اسلامی، به دنبال سودجویی خود بودند. تلاش مهم امام باقر علیه السلام در این زمینه، در دو جنبه شکل گرفت: نخست به اصحاب و یاران نزدیک خود، خطر آسیب پذیری اجتهاد به واسطه شیوه های نادرست را گوشزد کرد و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشت و در گام دیگر، خود به مبارزه با این شیوه های نادرست پرداخت.

برخی از این شیوه ها که عناصر فرصت جو آن را سامان دهی و گاه حاکمیت جامعه نیز آن را حمایت و تقویت می کرد، در قالب عنوان هایی چون «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخی گونه های «اجماع» جلوه گر شد.

امام باقر علیه السلام در صف اول مبارزه، همواره اطرافیان خود را از افتادن در دام این گونه شیوه ها هشدار می داد و آنان را حتی از مراوده با افرادی که در این عرصه گام می زنند و آن را دست مایه رسیدن به احکام شرعی می دانند، دور می داشت. امام در گفتاری به زراره چنین یادآور شد:

ای زراره! بر تو باد از کسانی که در دین قیاس می کنند، دوری گزینی؛ زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود، پا فراتر نهاده اند و آنچه را باید می آموختند، واپس نهاده اند و به آنچه از آنان خواسته نشده، روی آورده و خود را به سختی انداخته اند. روایات و احادیث را بنا بر ذوق خود معنا کرده ـ استحسان ـ و بر خدا نیز دروغ بسته اند ـ اجتهاد در برابر نص ـ و در نظر من بسان کسانی هستند که در مقابلشان، آنان را صدا می زنی، ولی نمی شنوند و در دین سرگردان هستند.

آن حضرت فتوا دادن برای مردم را که برخاسته از ناآگاهی و هدایت الهی باشد، به شدت مردود می شمرد و می فرمود: «هر کس برای مردم، بدون علم و هدایت الهی فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب، او را نفرین می کنند و گناه آنان که نظر خطای او را به کار بندند، بر عهده اوست».

امام در برخورد با این موضوع و برای جلوگیری از خطر دچار شدن بدان، راهکارهای مثبت و کارسازی را ارائه داد که یکی از این راهکارها «توقف در شبهه ها» بود. از آنجا که افراد گاه به طور ناخواسته گرفتار این دام می شدند، آن حضرت، بهترین راه را احتیاط در مسائل پیچیده و واگذاری آن به اهلش اعلام کرد.


برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید


یک شنبه 27 تیر 1400 - 9:30:0