حکومت، سازمانهای اداری و سیاسی عربستان سعودی

شنبه 25 آذر 1396 - 18:46:47
حکومت، سازمانهای اداری و سیاسی عربستان سعودی

تهران - الکوثر: عربستان سعودی اگرچه در طبقه بندی نظام‌های پادشاهی مطلقه یا بر اساس طبقه‌بندی ژان بلاندل در کتاب حکومت مقایسه‌ای، جزو نظام‌های سیاسی محافظه کار یا سنتی غیرمساوات طلب جای می‌گیرد، اما چنانچه با استانداردهای رایج در علوم سیاسی در خصوص «مونارشی» و «سلطنت مطلقه» رژیم عربستان را مورد تحلیل قرار دهیم، در خواهیم یافت که آنچه در عربستان سعودی واقعیت دارد، با این استانداردها مطابقت نمی‌کند.

تاریخ کشور عربستان را میتوان به دو بخش تقسیم نمود:

۱. ظهور اسلام تا حکومت محمد بن سعود

۲. سه دورهٔ حکومت آل سعود. این سه دوره را در زیر میاوریم:

الف) دوره اول حکومت سعودی

این دوره از قیام محمد بن عبدالوهاب و سپس همداستانی وی با محمد بن سعود حاکم شهر درعیه شروع می شود وفات ۱۷۶۵ م سپس عبدالعزیزبن محمد جانشین وی در سال ۱۷۶۵ به قدرت رسید و در سال ۱۸۰۳ میلادی درگذشست. سومین حاکم این دوره سعودبن عبدالعزیز است که به سال ۱۸۰۳ به قدرت رسیده و در سال ۱۸۱۴ درگذشت. چهارمین حکمران خاندان سعودی عبداله بن سعود است که در سال ۱۸۱۴ به قدرت و در سال ۱۸۹۸ به قتل رسید.

ب) دوره دوم حکومت سعودی

ترکی از عموزادگان سعود در سال 1833 دوره دوم حکومت خاندان سعودی را آغاز نمود و در سال ۱۸۶۵ درگذشت. بعد از فوت وی متصرفاتش بین چهار فرزندش بنامهای سعود،

عبداله، محمد و عبدالرحمن تقسیم گردید. با بروز اختلاف بین فرزندان ترکی خاندان آل رشید تا سال ۱۹۱۴ قدرت خطهای ای از حائل و جبل شمر را در دست گرفتند. در این سال خاندان آل رشید منقرض گردید.

پ) دوره سوم حکومت سعودی

عبدالعزیز بن عبدالرحمن توانست با در دست گرفتن قدرت ریاضی را از دست خاندان آل رشید بیرون آورد. وی پایه گذار سومین دوره حکومت سعودی می باشد که در سال ۱۹۵۳درگذشت. دومین امیر از این دوره سعودبن عبدالعزیز است که در سال ۱۹۶۴ از قدرت کنارهگیری کرد. در سال ۱۹۶۴ ملک فیصل به قدرت رسید. وی که سومین امیر دوره سوم است در سال۱۹۷۵ به قتل رسید. ملک خالد چھارمین امیر دوره سوم ۱۹۷۵ قدرت را قبضه کرد و در سال۱۹۸۲ درگذشت. در سال ۱۹۸۲ فهد به پادشاهی رسید

تاریخ کشور

شبه جزیره عربستان علیرغم اینکه دارای پیشینه بسیار کهنی میباشد؛ اما تا قبل از بعثت حضرت رسول اکرم (ص) همیشه به صورت ملوک الطوایفی اداره می گردید. در این میان قریش که با قدرتمندترین قبیله حجاز بود سروری قبایل دیگر را به گردن داشت. مرکزیت قریش، یعنی مکه نیز به علت وجود کعبه و وجود بتهای تمامی قبایل بتپرست در این مکان مقدس و مرکز بازرگانی و تجارتی بودن مرکز ثقل سیاسی سراسر عربستان محسوب می گردید. با شروع رسالت پیامبر اسلام، عربستان به نحو چشمگیری از نقطه نظر فرهنگی و سیاسی دگرگون گشت تا جایی که با گذشت چند دهه اعراب به چنان قدرت سیاسی مبدل گردیدند که دو قدرت بزرگ شرق و غرب آن روزگار را کمتر از نیم قرن از پا درآوردند. اما بعد از گذشت زمانی چند، مرکزیت خلافت از عربستان خارج شد و از این پس عربستان تنها به عنوان بخشی از جهان اسلام مطرح گشت. با اضمحلال خلافت خلفای عباسی، حکومت یکپارچه اسلامی نیز از هم گسسته گشت و در این میان وضعیت عربستان مغشوش و آشفته شده و دگرباره حکومتهای ملوک الطوایفی پا به عرصه نهادند.

در اوایل قرن دهم هجری، پرتغالیها قصد حمله به مکه را نمودند که این فکر عملی نگردید، در همان قرن خلفای عثمانی که متوجه عربستان شده بودند، به تدریج سواحل غربی و سپس تمامی عربستان را زیر سلطه خود درآوردند. این در حالی بود که در سرزمین عربستان قبایل بر سر چراگاه و دیگر مسائل با یکدیگر درگیر می شدند. در این زمان محمد بن عبدالوهاب در نجد قیام نمود ۱۱۵۴ ق / ۱۷۴۱ م . وی خود را مصلح مذهبی دانسته و مهمترین اصول مذهب خود را که وهابی نامیده بر پایه سه اصل : ۱. بازگشت به صفای اولیهٔ اسلام ۲. یکپارچه کردن جزیرهٔ عربی ۳. نبرد با سلطهٔ بیگانگان بنیان نهاد. آئین و فرقه جدید به وجود آمده در ابتدا با مشکلات فراوانی روبه رو گردید، چرا که مخالفان افکار و عقاید. وی بر علیه او قیام و تعرضاتی انجام میدادند که در نتیجه وی در صدد بدست آوردن حامیانی از حاکم شهر نجد برآمد، اما آنها هیچکدام از ترس ایجاد بلوا و آشوب حاضر به انجام و قبول چنین کمکی نشدند، تا سرانجام «محمد بن سعود» حاکم شهر «درعیه» را با خود همداستان نمود. آن دو نفر با یکدیگر عهد و پیمان بستند که در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزند و برمبنای این قرارداد عبدالوهاب برنفوذ مذهبی خویش و محمد بن سعود نیز بر قدرت خود افزودند.

با درگذشت محمد بن سعود به سال ۱۷۶۵ عبدالعزیزبن محمد پسر وی به جانشینی پدر منصوب گردید و وی حکمران درعیه گشت. وی که ادامه دهنده راه پدر و طرفدار مذهب عبدالوهاب بود و در سال ۱۷۷۳ شهر ریاض را به تصرف درآورد و توانست قلمرو حکومتی خویش را گسترش دهد و بدنبال آن قصیم و الاحساء را نیز زیر قدرت خویش درآورد. در این زمان روابط نجد و حجاز تیره گردید و شریف شهر مکه از ورود طرفداران مذهب وهابی به مکه ممانعت بعمل آورد و وهابیها نیز در مقابل، از عبور حجاج عراقی و ایرانی از سرزمین نجد که تحت ریاست شریف مکه بود جلوگیری کردند که عاقبت شریف مکه در رفتار خود با وهابیها تجدید نظر نمود.

به دنبال تجاوزات و دستبردهای پیروان وهابی به قبایل منتفک عراق، از سال ۱۷۹۰ شکایات متعددی به باب عالی شده بود که عاقبت در سال ۱۷۹۷ از طرف سلطان عثمانی به پاشای بغداد دستور رسیدگی و جلوگیر از این مسئله داده شد که این شخص نتوانست کاری از پیش ببرد و به دست غلامی به قتل رسید. در سال ۱۷۹۸ نیروهای بغداد جهت مبارزه با وهابیها به نجد رفته که بدون نتیجه بوده و یکسال بعد قراردادی بین طرفین در بغداد به امضا رسید. اما این قرارداد نیز موجب جلوگیری از تجاوزات وهابیها نگردید و چند سال بعد آنان عراق و کربلا را مورد حمله قرار دادند. سعودبن عبدالعزیز که فرماندهی نیروها را به عهده داشت در سال ۱۸۰۳ مکه را به تصرف خود درآورد در آنجا بنابر اصول مذهب وهابی اقداماتی چون تخریب قبرستانها و ابنیه تاریخی انجام داده اما با بازگشت وی از مکه، مردم بر وهابیها شوریده و مکه را از وجود آنان خالی کردند. در نوامبر ۱۸۰۳ عبدالعزیز به قتل رسید و سعودبن عبدالعزیز به جای پدر بر تخت حکومت نشست. وی توانست یکسال بعد مدینه را تصرف نماید و در سال ۱۸۰۵ نجف و سپس مکه و جده را نیز به زیر قدرت خویش درآورد. بدینگونه با توسعه قدرت خویش تا سال 1811 توانست از شمال نجد تا جنوب ربعالخالی و سواحل خلیج فارس را تحت انقیاد خود قرار دهد.

با قدرت گرفتن سعودبن عبدالعزیز، محمد علی پاشا والی مصر از جانب سلطان عثمانی مأمور سرکوبی آنان گردید. محمدعلی پاشا پسرش را به حجاز فرستاد وی مدینه را در سال ۱۸۱۲ و مکه را یکسال بعد به تصرف درآورد. اما در این سال محمدعلی پاشا که خود فرماندهی قوا را برعهده گرفت از سعود شکست خورد.

در سال ۱۸۱۴ سعود بن عبدالعزیز در حالی که توانسته بود نواحی تحت تسلط خود را از نجد، حجاز، عسیر به حضرموت، احساء، بحرین و بصره گسترش دهد درگذشت. پس از وی عبداله پسرش به سلطنت رسید. وی که قدرت پدر را نداشت، با والی مصر قراردادی منعقد نمود و بدینگونه حاکمیت سلطان عثمانی را بر گردن نهاد، مصریها نیز حجاز را تخلیه کردند. اما در سال ۱۸۱۶ قرارداد از جانب ابراهیم پاشا نقض شد و وی به سرکوب وهابیان پرداخته و عاقبت در سال ۱۸۱۸ وی توانست با تصرف درعیه عبداله را دستگیر و به قتل برساند. با بازگشت ابراهیم پاشا به مصر قوای عثمانی در حجاز جایگزین گردیدند، در این زمان ترکی از عمو زادگان سعود در ریاض حکومت خود را به حمایت از جنبش وهابی پایه گذاری کرد و توانست تا سال ۱۸۳۳ تمام سواحل خلیج فارس و منطقه مرکزی نجد را تصرف نماید. فرزند وی فیصل بعد از قتل ترکی به سال ۱۸۳۴ به جای پدر نشست.

در سال ۱۸۶۵ پس از فوت فیصل بین سعود، عبداله، محمد و عبدالرحمن چهار فرزند وی اختلاف بالا گرفته و عاقبت هر کدام بخشی از متصرفات فیصل بن ترکی را تحت تصرف درآورده و در آنجا اعلام استقلال نمودند. در این زمان قبایل عجمان که با عبداله پسر بزرگتر دشمنی داشتند با سعود همداستان شده و به شهر الهنوف مرکز حکومت عبداله تاختند. عبداله نیز ابتدا به ابن الرشید که در قسمت شمال نجد و از رقیبان خاندان سعود بود پناهنده شده و سپس

به مدحت پاشا والی بغداد پناه برده. وی نیز با کمک همپیمانان خود، از جمله عبداله بن صباح حاکم کویت به منطقه احساء حمله کرد و توانست آنجا را در سال ۱۸۷۱ تحت تصرف خود درآورد، سعودبن فیصل بن ترکی جهت به دست آوردن این منطقه سعی زیادی نمود تا شاید از طریق مذاکره حاکمیت خود را بر احساء تثبیت نماید که بی نتیجه بود. در این زمان که اوضاع برای وهابیها چندان مساعد نبود، عبداله بن الرشید که از جانب فیصل به حکومست شهر حائل و امارات جبل شمار منصوب شده بود اوضاع را مناسب دیده و اعلام استقلال نمود و بعد از وی پسرش جلال و سپس متعب به حکومت رسیدند. همچنین، جانشینانشان توانستند بر خطه ای بزرگ از حسائل و جبل شمر فرمانروایی نمایند. عبدالعزیزبن متعب همان کسی است که با عبدالعزیز بن عبدالرحمن بر سر حکمرانی نجد به مبارزه پرداخت و در سال ۱۹۰۶ به قتل رسید، این وضعیت نابهنجار تا سال ۱۹۱۴ ادامه داشت، عاقبت وهابیها توانستند با کشتن آخرین فرد از خاندان آل رشید سلسله آنان را منقرض نمایند. در این زمان که می رفت اختلافات داخلی، خاندان آل سعود را به اضمحلال بکشاند، عبدالعزیز بن عبدالرحمن، ریاض را که مدتی از آن دور بود از دست خانواده آل رشید خارج و حکومت خویش را بر آن تثبیت کرد، سپس شورش قبایل مختلف و نزاعهای خانوادگی را مرتفع نمود. اما مشکلات عبدالعزیز به همین جا ختم نمی شد، شریف حسین که مورد حمایت عثمانی بود، در مقابل عبدالعزیز قد علم نمود و بارها این اختلاف به جنگ ختم گردید که عاقبت در سال ۱۹۲۴ شریف حسین به نفع پسرش علی از سلطنت حجاز کنارهگیری کرد و پسرش نیز مکه را تخلیه نمود و بدینگونه نیروهای سعودی مکه را تصرف کردند. مسئله کشورگشایی پسر سعود به همین جا خاتمه نمی یافت، تا اینکه در شکستی که توسط نیروهای انگلیسی بر وهابیون وارد آمد، بالاجبار با تشکیل کنفرانس اقیر یا عقیر پیمانی بین دو گروه سعودی و انگلیسی بسته شد که به موجب آن خط مرزی عراق و کویت و نجد تعیین گردید و بخشی از سرزمین نجد به دست عراق و کویت افتاد و منطقه ویژه بیطرف میان عراق و نجد، نجد و کویت جهت محافظت قبایلی که در مرزهای مشترک حرکت می کردند. مشخص گشت.

عبدالعزیز بعد از تصرف مکه و خارج نمودن این شهر از دست شریف کم کم شهرهای مدینه و جده را نیز منضم به مملکت خویش نمود و عاقبت در ژانویه ۱۹۲۶ سران حجاز با عبدالعزیز بیعت کردند و او به نام پادشاه حجاز خوانده شد و در ۱۸ دسامبر ۱۹۳۹ فرمان یکپارچه کردن پاره های کشور عربی داده شد و از این پس سرزمین مزبور به نام « مملکت عربستان سعودی» خوانده گشت.

از مهمترین اقدامات عبدالعزیز بن سعود پایه گذاری ارتش منظم و ادارات دولتی و نظام آموزشی بود، همچنین وی در قسمت قضایی نظام تازه دادرسی را به مرحله اجرا درآورد که به موجب آن قانون قضایی لغو گردید و قضاوت بطرق جدید و شرعی رواج یافت و قاضیان می بایست از جانب پادشاه منصوب شوند. همچنین، تصویب قانون تجارت، تشکیل کمیته بررسی داوری در مکه، پایه گذاری وزارتخانه ها، ساختن دستگاه دولت، پرداخت مالیات به دولت و رو آوردن به نوآوری تکنولوژیک از دیگر اقدامات وی بود. البته اقدامات انجام شده توسط عبدالعزیز بن سعود باعث بروز آشوبهای داخلی گردید که ابن سعود به شدت با این شورشها مقابله نمود.

در سالهای ۳۳-۱۹۲۹ که سالهای بحران اقتصاد جهانی بود، وضعیت عربستان سعودی نیز به وخامت گرایید که خشکسالی به وجود آمده نیز مزید بر علت گشت. در این زمان ) که سودجویان آمریکایی جهت بهره برداری از وضعیت نابسامان عربستان به این کشور رو آوردند. ابتدا شرکت استاندارد اویل کمپانی آو کالیفرنیا وام اندکی به عربستان داد و به دنبال آن شرکتهای دیگر نیز توانستند از دولت عربستان امتیازهای نفت و قراردادهای سودآور بگیرند.

پس از درگذشت امیر عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن سعود ۱۸۷۶-۱۹۵۳ } در سن ۷۳ سالگی، پسر ارشد وی «سعودبن عبدالعزیز» به سلطنت رسید و امیر فیصل به مقام ولیعهدی دست یافت. از همان آغاز کوشش برای به دست آوردن تاج و تخت به طور پنهانی از جانب امیر فیصل که مردی با سیاست بود آغاز گشت. در همان سال امیر فیصل به مقام دستیاری نخست وزیر و وزیر امورخارجه منصوب گشت و بعد از برملا شدن شرکت ملک سعود در توطئه بر ضد مصر و عبدالناصر، برادران امیر فیصل در طی هشداری به پادشاه سعودی از وی خواستند که از تخت سلطنت پایین آمده و تمامی امور را به دست امیر فیصل بسپارد. به دنبال رقابت سخت دو برادر، ولیعهد که مقام ریاست هیأت وزیران را نیز به عهده داشت و پیوسته موضوع بودجه کشور را بیان می کرد، به مقام نخست وزیری رسید و بدنبال آن به وی اختیار داده شد که به وضع مالی کشور و مبارزه با فساد رسیدگی نماید. محدود نمودن قدرت ملک سعود تا جایی پیش رفت که قرار بر این شد اگر هیأت دولت تصمیمی بگیرد و پادشاه بر آن صحه نگذارد بعد از گذشت یک ماه آن تصمیم به مورد اجرا در خواهد آمد. امیر فیصل در این زمان بندر جده را ملی اعلام نمود، از وارد نمودن کالاهای تجملی به کشور ممانعت به عمل آورده هزینه های درباری را کاست. اما عملکردهای وی مورد قبول عدهای از مردم واقع نشده و شورشهایی گوشه و کنار مملکت پدیدار گشت، در نتیجه ملک سعود وی را در سال ۱۹۶۰ از کار برکنار و کابینه جدیدی را برپا ساخت. اقدامات ملک سعود و کابینه جدید کاری را از پیش نبرد. هنگامی که ملک سعود بر اثر بیماری به اروپا عزیمت نمود، امیر فیصل از غیبت ویاستفاده کرد و موقعیت خود را محکم و ارتش، قوای انتظامی و برادران خود را با افکار خویش جهت برکناری ملک سعود همراه نمود. ملک سعود بعد از بازگشت سعی زیادی جهت بدست آوردن قدرت قبلی خود انجام داد، لیکن کاری از پیش نبرد و مجمع فوق العادهٔ شیوخ برپا شد و مقرر گشت که ملک سعود رئیس رسمی دولت باقی بماند و کارهای اجرایی در دست نخست وزیر که همان امیر فیصل بود قرار داشته باشد. اما ملک سعود از این پیشنهاد سر بر تاخت، در نتیجه مجلس شیوخ آل سعود بیانیهای صادر کرد مبنی بر اینکه چون اختلاف بین ملک سعود و امیر فیصل در این اواخر شدت پیدا کرده و ممکن است فتنه و فسادی در کشور به وجود آید و خطراتی برای آینده کشور در برداشته باشد و با توجه به وضع مزاجی شاه که قادر به ادارهٔ امور کشور نیست، لذا مقرر شد که امیر فیصل ولیعهد و نخست وزیر کشور در حضور و غیاب ملک سعود و بدون مراجعه به مشارالیه امور کشور را اداره نماید. به دنبال این موضوع ملک سعود در هفتم ژانویه ۱۹۶۵ نامه ای به فیصل نوشت و او را پادشاه قانونی کشور خواند. در سال ۱۹۶۴ م / ۱۳۸۴ ه. ق عملاً امیر فیصل قدرت را به دست گرفت، وی در زمان حکومت خود اصلاحات اجتماعی و اقتصادی فراوانی در کشور انجام داد. همچنین کشور را به استانهای متعددی تقسیم نمود و برای هر استان شورایی مرکب از سی نفر تشکیل داد. از دیگر اقدامات وی انجام مذاکرات مهمی با جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر پیرامون اختلاف مصر و عربستان بر سر یمن در سال ۱۹۶۵ میلادی بود. در جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی تعدادی نیروی نظامی به جبهه اردن گسیل نمود و در تحریم نفتی اعراب علیه کشورهای اروپایی و آمریکایی بعد از جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل شرکت کرد. ملک فیصل توانست با دریافت وام و با کمک برادران خود بودجه ورشکسته کشور را در سال ۱۹۵۸ م نجات دهد. از دیگر اقدامات وی در جهت بازسازی روابط خارجی کشور، انجام سفرهای متعدد به کشورهای مختلف بود. وی امیرخالد برادرش را به عنوان ولیعهدی انتخاب کرد و اعلام نمود که همواره پست نخست وزیری را باید شاه عهده دار باشد. تشکیل شورای عالی قضایی برای رسیدگی به امور قضایی کشور نیز به عهده وی بود. عاقبت ملک فیصل در سال ۱۹۷۵ به دست یکی از شاهزادگان سعودی به قتل رسید.

بعد از قتل ملک فیصل، امیر خالد به سلطنت رسید. وی به دلیل کسالت شدید و عدم کفایت لازم مسئولیت کارها را به فهد ولیعهد خود واگذار کرد. در دوران به ظاهر حکومت خالد، طرح هشت ماده ای فهد به اجلاس سران عرب که متضمن به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی بود ارائه گردید که با مخالفت جمهوری اسلامی ایران مواجه شد. موضوع دیگر «قیام کعبه است که در این دوران به وقوع پیوست. این قیام در اول محرم ۱۴۰۰ هجری قمری توسط عدهای از مسلمانان جزیرةالعرب انجام گرفت، بدین ترتیب که قیام کنندگان به صحن حرم شریف وارد شده و راههای ورودی و خروجی کعبه را به نشانه اعتراض به حکومت عربستان اشغال کردند. دربرابر این اعتراض نیروهای نظامی عربستان و کماندوهایی از اردن، فرانسه و امریکا وارد عمل شدند و درگیری شدیدی به وجود آمد که چندین روز ادامه یافت. اما تاکنون کمترین اطلاعی از این قیام و علت آن به دست نیامده است فقط همینقدر مسلم است که هدف آنان براندازی خاندان آل سعود بوده است. مسئله دیگر که ملک فهد با آن مواجه گردید قیام منطقه شرقیه به مدت ده روز ماه محرم ۱۴۰۰ بود که می توان آن را یک قیام شیعی دانست. با مرگ خالد در سال ۱۹۸۲ میلادی فهد به پادشاهی و همچنین نخست وزیری عربستان منصوب گشت. وی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهٔ سلطنتی ریاض و سپس در انستیتوی علمی مکه ادامه داد. او در سال ۱۹۵۳ به عنوان وزیر آموزش و پرورش منصوب گشت و درسال ۱۹۵۹ در شورای جامعه عرب در مراکش شرکت جست و در سال ۱۹۶۳ به عنوان وزیر کشور و در یک سال بعد به عنوان ولیعهد دوم منصوب گردید و بعداً پستهای رئیس شورای عالی نفت و معادن، رئیس شورای عالی دانشگاهها، رئیس شورای عالی جوانان و رئیس شورای عالی حج را به عهده داشت. وی در زمان حکومت خویش، اقداماتی چند انجام داد که مختصراً عرض می شود: رابطه خود را با امریکا شدیداً تقویت نمود. در زمان جنگ ایران و عراق حمایت و پشتیبانی گسترده ای از رژیم عراق انجام داد. توسعه و گسترش نیروهای مسلح، دستگاههای امنیتی و خرید اقلام تسلیحاتی و همچنین حذف لقب اعلیحضرت از اسم خویش و انتخاب کلمهٔ خادم الحرمین شریفین، کشتار در حرم امن الهی و به خون غلتانیدن تعداد کثیری از حجاج ممنون کردن حج برای ایرانیان به مدت 3 سال.

قانون اساسی، تحولات و ویژگیهای آن

عربستان تا سال ۱۴۱۲ ه. ق فاقد قانون اساسی بود و حکام عربستان سعودی ظاهراًبرپایه دستورات قرآن و سنت حکم صادر میکردند، تا اینکه پس از سی سال و اندی انتظار درسال ۱۴۱۲ ه. ق ملک فهد قانون اساسی و قوانین مجلس شورا و مناطق ایالتی را به تصویب رسانید.

قوانین سه گانه عربستان سعودی در تاریخ ۱۴۱۲/۸/۲۷ ه. ق به تصویب رسید. این قانون دربرگیرنده ۸۳ اصل است. در بند اول آن چنیں آمده است: «مملکت عربستان سعودی دولتی عربی، اسلامی و دارای استقلال کامل است و دین آن اسلام و قانون اساسیش کتاب الله و سنت پیامبر و زبان رسمی آن عربی و پایتختش ریاض است»، و در اصل پنجم: از سیستم حکومتی در مملکت عربستان سعودی، پادشاهی است و حکومت در فرزندان پادشاه بنیانگذار عبدالعزیز عبدالرحمن فیصل آل سعود و فرزندانش موروثی است و با صالحین آنان برای حکومت بر مبنای کتاب الله و سنت پیامبر بیعت می شود.» بر طبق اصل ۴۴ قانون اساسی: «قوای دولت بر سه قوه استوار است: قوهٔ قضاییه، قوهٔ اجرایی و قوهٔ قانونگذاری. این سه قوه در انجام وظایف خود برمبنای این قانون و دیگر قوانین، هماهنگی به عمل میآورند و پادشاه مرجع تمام این قوا میباشد»

قانون مجلس شورا

این قانون دربرگیرندهٔ ۳۰ اصل است که به دو اصل آن اشاره می کنیم: «مجلس شورا از یک رئیس و شصت عضو که پادشاه آنان را از میان اهل علم و تجربه برمی گزیند، تشکیل میگردد و تمام حقوق اعضا و وظایف آنان در تمام زمینه ها به دستور پادشاه تعیین می شود» و اصل ۱۰: «رئیس مجلس شورا و معاون و دبیرکل مجلس و برکناری آنان به دستور پادشاه انجام می پذیرد و حقوق و وظایف آنان توسط فرمان پادشاهی تعیین می شود .

مجلس در عربستان

اولین مجلس در دوران حکومت خاندان آل سعود به زمان عبدالعزیز باز میگردد. در سال ۱۹۲۶ م / ۱۳۴۵ ه. ق عبدالعزیز برای استقرار پایه های حکومتی خود اقدام به مطرح کردن مجلسی از سران قبایل و شخصیتهای مهم عربستان نمود. البته این مجلس بعداً به حال تعلیق درآمد. در زمان ولیعهدی فهد، وی قول تشکیل یک کمیسیون ۹ نفره را برای بررسی طرح تشکیل مجلس نمایندگان داد. اما مجلسی در عربستان تشکیل نشد. تنها مجلسی که در حال حاضر در عربستان قرار دارد مجلس خانوادگی شيوخ است که از ثروتمندان قبایل تشکیل شده است و آنها حق دخالت در امور سیاسی و اقتصادی را ندارند. این مجلس در عزل ملک سعود و جایکزینی فیصل نقش مهمی رأ ایفا نمود.

تشکیلات حکومتی

کشور پادشاهی عربستان دارای حکومت پادشاهی مطلقه است. بنابر قانون اساسی جدید یادشاه ولیعهد را از میان فرزندان یا نوادگان عبدالعزیز انتخاب می نماید. شاه علاوه بر داشتن قدرت پادشاهی مقام نخست وزیری را نیز به عهده دارد. هیأت دولت با ۴۵ عضو فقط جنبه مشورتی دارد.

قوة مجرية

در کشور عربستان شاه رياست قوه مجریه و متصدی پست نخست وزیری میباشد.

قوة مقننه

در عربستان مجلس شورا از یک رئیس و شصت عضو که پادشاه آنان را از میان اهل علم و تجربه برمیگزیند، تشکیل میگردد و تمام حقوق اعضا و وظایف آنان در تمام زمینه ها به دستور پادشاه تعیین می شود. تعیین رئیس مجلس شورا و معاون و دبیرکل مجلس و برکناری آنان به دستور شخص شاه انجام می گیرد و حقوق و وظایف آنان توسط فرمان پادشاهی تعیین می شود. مجلس به مدت چهار سال هجری تشکیل جلسه خواهد داد. اگر چنانچه بین تصمیمات مجلس شورا و رئیس مجلس وزرا اتفاق نظر انجام نگرفت، تصمیم گیرنده نهایی پادشاه خواهد بود.

قوه قضاییه

در کشور سلطنتی عربستان سیستم قضایی وابسته به خانواده سلطنتی و خانواده آل شیخ و چهار مراجع قضایی دارند. که عبارت اند۔ از: ديوان عالی، دادگاه عالی، دادگاه محلی دادگاه ویژه .

الف) دیوان عالی [مجلس القضا الاعلی }: تعداد اعضای این دیوان یازده نفر می باشد که پنج نفر آن دائمی و بقیه به عنوان قاضی موقت مشغول انجام وظیفه هستند. انتصاب قضات زیر نظر شخص شاه و ارشد آنها رئیس. تمام دادگاههای کشور زیر نظر ديوان عالی هستند ۔ اختیارت آنها موارد زیر را در بر می گیرد.

۱. تهیه گزارش برای وزیر دادگستری جهت امور مذهبی،

۲. بررسی مسائلی که از طرف شاه منتقل شده است.

۳. ارائه پیشنهاد در مورد امور قضایی بعد از درخواست از طرف وزیر امور دادگستری.

4.تجدید نظر در امور. مجازات اعدام، بریدن دست مست.

در دیوان عالی رأی اکثریت قابل اجرا است، اما اگر جلسه به منظور تجدیدنظر در مورد

مسئله ای باشد چنانچه یک تن از اعضا حاضر نباشد، وزیر دادگستری یکی از اعضای موقت دادگاه مذکور را به عنوان عضو دائمی معرفی می نماید که امکان دارد این فرد یا رئیس محکمه تمیز دادگاه عالی ] یا معاون او - یکی از وکلای وزارت دادگستری یا یکی از رؤسای محکمة العامه در مکه، مدینه، ریاض، جده باشند. بجز جلسه فوق، جلسه ای که جهت رسیدگی به مسائلی که از طرف وزیر دادگستری به دیوان عالی ارجاع شده است شرکت و حضور کلیه اعضا لازم است و در صورتی که عضوی در جلسه حاضر نباشد. وزیر دادگستری یک نفر از محکمه تمیز را به عنوان عضو این دادگاه منصوب می نماید. تصمیم دیوان عالی به عنوان رأی

نهایی تلقی می شود و حکم صادره جهت اجرا به دایره مربوطه ارسال می شود.

ب) دادگاه عالی محکمة التمیز :

مسائل مورد بررسی این دادگاه، مسائل گوناگونی از قبیل جنایی و شخصی می باشد. بدین صورت که بعد از تصمیم گیری نهایی در دادگاه محلی، در صورتی که متهم نسبت به حکم صادره اعتراضی داشته باشد پرونده به دادگاه عالی ارجاع داده می شود و در آنجا مجدداً بررسی میگردد. اگر حکم صادره درست تشخیص داده شود، همان نظر اولیه تأیید و در غیر این صورت

دادگاه عالی جهت بررسی مجدد و صدور حکم دیگر به دادگاه محلی برمیگردانند. دز زمانی که جھت بررسی اعضای دادگاه عالی تشکیل جلسه می دهند، هیچیک از طرفین دعوا یا وکیل آنها نمی توانند در جلسه دادگاه حاضر باشند در صورتی که به حکم صادره توسط دادگاه عالی نیز اعتراض شود، پرونده به دیوان عالی ارجاع داده می شود و آن دیوان موظف است که ظرف یکماه پرونده را بررسی و حکم قطعی را صادر نماید.

ج ) دادگاه محلی

در این دادگاه معمولاً فقط یک قاضی انجام وظیفه می نماید که آنهم از طرف وزیر امور دادگستری معرفی می شود. فقط در صورتی که رسیدگی به پروندهای که منجر به رجم، بریدن دست و اعدام باشد، تعداد قضات آن به ۳ نفر افزایش خواهد یافت که آنهم با هماهنگی وزیر امور دادگستری با دیوان عالی می باشد. کیفیت کار در این دادگاه: قاضی مطالب را نزد خود جمع آوری می نماید و در صورتی که جرم جنایی باشد، پلیس به منظور بررسی حقایق اقدام سریع بعمل میآورد و اگر نیازی به بررسی نباشد مراتب به دادگاه ارجاع میگردد. پس از صحت ادعای مدعی، مدعی علیه طی نامه کتبی احضار میگردد. احضار این فرد توسط پلیس پیگیری می شود که در شهرهای کوچک و روستاها توسط کلانتری انجام می شود و در شهرهای بزرگ توسط رئیس اداره پلیس، در صورت عدم حضور مدعی یا مدعی علیه در دادگاه، جلسه تعطیل و بعد از سه روز مجدداً تشکیل میگردد. اگر چنانچه باز هم در این جلسه یکی از طرفین شرکت نکرد و فعالیت ادارهٔ امنیت عمومی و پلیس هم جهت احضار آنان به نتیجه ای نرسید، دادگاه مذکور پس از بررسی دعوی به طور یک جانبه تصمیم گیری میکند. اما این تصمیم گیری تا وقتی که از طرف محکمةالتمیز دادگاه عالی تأیید نشود، قابل اجرا نمیباشد. اگر مدعی علیه قبل از انقضای مهلت دوم در دادگاه حاضر شود میتواند از حق خود دفاع نماید.

د) دادگاه ویژه محکمة الجوزیه 

این دادگاه از طرف وزیر دادگستری و تحت نظر پادشاه میباشد و جهت رسیدگی به أمور ویژه تشکیل می شود. یک قاضی دارد و کیفیت کار مثل دادگاههای محلی است.

ه) دادگاه خاص المحكمة الخاصه الأحوال شخصيه

این دادگاه مرجع رسیدگی به شکایات کسانی که از پادشاه - استانداران - پلیس یا دادگاه شکایت کرده اند می باشند. بر طبق قانون سال ۱۹۷۵ قوه قضاییه عربستان، بررسی حق شاکیان دعاوی توسط دادگاههای علنی، مستقل و بیطرف تضمین شده، اما در عمل این قوه عربستان فاقد هر نوع استقلال و کاملاً در اختیار شخصی شاه است. قضات دادگاههای عربستان و وزیر دادگستری توسط شاه عزل و نصب می شوند. نفوذ خانواده سلطنتی در نظام قضایی در حد اعلی می باشد و در این زمان انتظار هیچگونه بیطرفی در نتیجه دادگاه را نمی توان داشت. در این کشوراشخاص صاحب نفوذ و اعضای خانواده سلطنتی میتوانند قانون را به نفع خود مورد استفاده قرار دهند و شکایت کردن از آنان به مراجع قضایی تقریباً ناممکن است. مسئله مهم درباره قوهٔ قضاییه عربستان اعمال نابرابر قانون در مورد بیگانگان و اتباع کشور است و اشکال وآردهٔ دیگر فقدان نظام حقوق مدون و شرح حق و حقوق شهروندان است که این امر به دولت اجازه می دهد طبق خواست خود به طور آزادانه هر عملی را که بخواهند غیرقانونی اعلام میکنند.

تقسیمات کشوری و اداری

پایتخت عربستان ریاض است، به جز ریاض شهرهای مکه مکرمه، جده، دمام و طائف دارای اهمیت خاصی هستند.

ریاض، این شهر پایتخت سیاسی عربستان می باشد و علت انتخاب آنهم می توان موقعیت استراتژیکی آن که نزدیک منطقه شرقیه و خلیج فارس می باشد و مسئله دیگر اینکه عبدالعزیز مؤسس سلطنت آل سعود پایه حکومت خود را در این شهر بنا نهاد.

مکه مکرمه: مکه در واقع پایتخت مذهبی عربستان است. اهمیت این شهر به علت وجود

اماکن مقدسه است که از همهٔ لحاظ به نفع دولت سعودی میباشد.

جده : بندر جده در ساحل دریای احمر واقع شده است و از نظر تجاری و بازرگانی دارای

اهمیت بسیار زیادی برای عربستان میباشد. تعدادی از پایگاههای مهم نظامی و دریایی عربستان در این بندر قرار دارد. این شهر محل ورود زائران خانه خدا میباشد. در حال حاضر جده به عنوان یک بندر آزاد بازرگانی قلمداد و از مدرنترین شهرهای عربستان محسوب می شود. آل سعود سرمایه گذاریهای فراوانی جهت عمران و آبادی این شهر نمودند و فرودگاه بین المللی ملک عبدالعزیز در این شهر واقع شده است. طائف : این شهر به علت دارا بودن آب و هوای خنک و در تابستان پایتخت ییلاقی سعودیها میباشد. بیشتر امرای این خاندان در شهر طائف دارای کاخ میباشند. از دیگر شهرهای مهم عربستان باید از مدینه که مدفن حضرت رسول و قبور پنج تن از معصومین سلام ا... علیه است نام برد. ظهران، دمام، ابها، جبیل، قصیم، جیزان و نجران ازشهرهای مهم دیگر عربستان هستند.

تقسیمات کشوری

کشور عربستان به سیزده استان تقسیم شده است که در رأس آن نیز یکی از خانواده سعودی بنام «امیر» قرار گرفته است. این امیر از اختیارات تام برخوردار است. در زیر نام سیزده امیرنشین (استان) عربستان سعودی میآید:

۱. الشرقیه ۲. الریاض ۳. الحائل 4.القصیم ۵. تبوک ۶. المدینه منوره ۷. مکه مکرمه ۸.الباحه ۹. العسیر ۱۰. نجران ۱۱. جوفب ۱۲. جیزان ۱۳. الحدود الشمالی.

احزاب قانونی و احزاب غیرقانونی

در عربستان هیچ حزب سیاسی حق فعالیت ندارد. لیکن احزاب سیاسی علیرغم ممنوعیت رسمی بطور زیرزمینی به فعالیت مشغول هستند. این احزاب و گروهها بدین شرح میباشند:

۱. اخوان المسلمین: این گروه منشعب از اخوان المسلمین مصر است و بطورکلی مخالف حکومت آل سعود می باشند. سابقه تشکیل این گروه به اوایل قرن بیستم میلادی باز میگردد و در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبری جنبش به عهده « عتیبی» قرار گرفت. این شخص ۱۸ سال در ارتش کار نمود و تحصیلات خود را در دانشگاه مدینه به پایان رسانید. افکار و عقاید اسلامی داشته و اندیشهٔ قیامی تازه را در سر می پروراند.

۲. سازمان اتحاد اسلامی دانشجویان؛

۳. مجتمع کارگران اسلامی آرامکو؛

۴. سازمان گروه اسلامی زنان؛

۵. حزب دمکرات عربستان تأسیس به سال ۱۹۷۰، تشکیل شده از ناسیونالیستها و

بعثیها و دارای خط مشی مارکسیستی - لنینیستی؛

ع. حزب بعث طرفالدار عراق؛

۷. حزب بعث طرفدار سوریه؛

۸. جبهه آزادیبخش ملی || کمونیستی] تأسیس در سال ۱۹۶۹؛

۹. حزب دمکراتیک خلق این حزب از ادغام دو گروه تندرو ناسیونالیستها و بعثیها

تشکیل شده است که خواهان گسترش مبارزات مسلحانه میباشد.

۱۰. حزب کمونیست؛

۱۱. اتحاد خلق جزیرةالعرب: این حزب در اواخر سال ۱۹۶۰ م تأسیس گردید. از بنیانگذاران آن ناصرالسعید است که از آگاهان سیاسی و نویسندگان خاورمیانه محسوب می شود. افکار این حزب در ارتش و قبیله شمر نفوذ دارد و دارای مشی ناسیونالیستی است؛

۱۲. جامعه جزیرةالعرب: اعضای این حزب بیشتر در خارج از کشور فعالیت دارند، این جامعه در سال ۱۹۷۲ م اولین کنگره اش را در خارج از کشور تشکیل داد و در پایان این کنگره از عربستان به عنوان جزیرة العرب نام برد و به شدت به پادشاهی عربستان حمله کرد.

13.سازمان أنقلاب اسلامی شبه جزیره عربستان: اعضای این سازمان پیش از اعلام رسمی پراکنده فعالیتهایی داشتند ولیکن از سال ۱۹۷۵ بعد از قیامهای منطقه شرقیه و قیام مکه به طور رسمی اعلام موجودیت نمودند. سازمان مذکور از آغاز بر هدف آموزش و نشر فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی تکیه نموده و بیشتر اعضای آنرا شیعه تشکیل میدهد؛ ولی اهل تسنن را نیز در خود جای داده است. این سازمان معتقد است که دو خطر یکی غرب زدگی توسط آمریکاییها و دیگری فرهنگ ارتجاعی توسط عمال مذهبی برای مردم وجود دارد. سازمان انقلاب اسلامی شبه جزیره عربستان تلاش خود را برای رشد فرهنگ مردم و ارتقای آگاهی آنها مصروف داشته و به آرمانهای انقلاب اسلامی ایران معتقد است و علیه استکبار جهانی با شعار نه شرقی، نه غربی مبارزه می نماید. البته لازم به ذکر است این سازمان بعد از بحران خلیج فارس به سال ۱۳۷۲ با تغییر نام خود به حرکة الاصلاحیه اقدام به مذاکره و کسب موافقتهایی از جانب دولت نمود و بعد از موفقیت در این مذاکرات موضعگیریهای قبلی خود را نسبت به دولت تغییر داد.

۱۴. جنبش اخوان: با اوج گرفتن تسلط عثمانیها و انگلیسی بر شبه جزیره عربستان، جنبش اخوان بر پایه مقابله با سلطه دو کشور فوق بوجود آمد. در سال ۱۹۰۶ عبدالعزیز جهت تسلط بر عربستان از این جنبش که به نام ارتش اخوان معروف شد و رهبری آن به دست شیخ عبدالکریم مغربی بود کمک خواست اما عبدالعزیز بعد از جلب حمایت انگلیس با این ارتش مخالفت نمود، چرا که در هدف با یکدیگر مخالف بودند. هدف ارتش اخوان دفع سلطه بیگانگان و تشکیل حکومت براساس قوانین اسلام بود و عبدالعزیز میخواست حکومت سلطنتی تشکیل دهد. در نتیجه در سال ۱۹۲۶ جنگی بین دو طرف درگرفت و عبدالعزیز در سال ۱۹۲۷ با کمک انگلیسی و با مساعدت هواپیماهای جنگنده این کشور توانست جنبش اخوان را سرکوب و رهبران آن را دستگیر نماید. در سال ۱۹۶۰ اعضای جنبش مذکور به کمک خالد بن مساعد بن عبدالعزیز قیام نمودند، اما در نهایت قیام وی سرکوب و در سال ۱۹۶۵ به دستور فهد به قتل رسید.

 

۱۵. کمیته حقوق شرعی لجنة ألحقوق الشرعیه : مجمعی از قضات عالیرتبه و استادان دانشگاههای عربستان سعودی در اواخر سال ۷۱ و اوائل ۷۲ اقدام به تشکیل کمیته حقوق شرعی نمودند که هدف از تشکیل آن این بود که چون در کشور قانون شرعی جاری نمی باشد، کمیته مزبور جهت رسیدگی به امور مردم تشکیل گردید. این امر برای دولت سعودی بسیار گران تمام شد، چون نمی توانست اقدامی بر علیه این کمیته انجام دهد؛ لهذا متشکلین کمیته را از کار برکنار نمود.

۱۶. از دیگر گروههایی که بعد از بحران خلیج فارس و حضور نیروهای بیگانه در عربستان تشکیل گردید، گروهی به عضویت جمعی از وهابیان تندرو بود. آنان به مخالفت با اقدامات دولت پرداخته و حضور آمریکاییان را در کشور مردود اعلام نمودند. در مساجد و منابر اقدامات دولت سعودی را محکوم می نمودند، با گروه حماس (فلسطین) رابطه نزدیک برقرار و حتی بهآنان کمک کردند که البته دولت و وهابیان از اقدامات و تفکرات آنها هیچگونه رضایتی ندارند.

سیستم دفاعی

ارتش در کشورهای جهان چه پیشرفته و چه جهان سوم دارای نقش ویژه ای می باشد که مهمترین هدف آن ابقای سران حاکم آن کشورها است. به همین جهت توجه به مسائل نظامی و تقویت آن جزو مهمترین اهداف سیاستهای داخلی و خارجی سران قرار دارد، و در راستای این هدف سهم قابل توجهی از بودجه سالانه کشور صرف هزینه های دفاعی و نظامی می گردد جمله این کشورها عربستان که دارای قدرت مالی فراوانی است و به علت قرار گرفتن در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس ادعای رهبری جهان عرب توجه خاصی به امور نظامی می نماید. این کشور تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان پایه و ستون امریکا به همراه شاه ایران عمل می نمود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تهدید منافع غرب خصوصاً آمریکا، سعودیها اهمیت خاصی نسبت به بنیه دفاعی و نظامی خود مبذول می نمایند که اینکار هم با تشویق امریکا و دیگر کشورهای غربی همراه است.

ارتش عربستان شامل سازمانهای متعددی می باشد. نیروهای نظامی تحت فرمان پادشاه هستند. با وجود اینکه شاه فرمانده کل نیروهای مسلح می باشد، اما هیچگونه اختیارات عملیاتی ندارد. بلکه رئیس ستاد نیروهای ارتش این کار را عهده دار است و بر هر چهار نیروی هوایی، دریایی، زمینی، ضد هوایی فرمان می راند. ستاد کل دارای چهار بخش آست:

۱. بخشهای عملیاتی وآموزشی ۲. جاسوسی ۳. نظامی ۴. انسانی و لجستیکی،

از نظر نظامی عربستان به هفت منطقه فرماندهی تقسیم می شود:

۱. شمالی به مرکزیت تبوک ۲. جنوبی به مرکزیت ابها ۳. مرکزی به مرکزیت ریاص ۴.

مدینه به مرکزیت مدینه ۵. غربی به مرکزیت جده ۶. طائف به مرکزیت طائف ۷. شرقی به مرکزیت ظهران

در جابت نظامی عربستان

۱. فریق اول ... ارتشبد

۲. لواء ... سرلشکر

3. زعیم • • ، سرتیپ

۴. عقید... سرهنگ

۵. مقدم ... سرهنگ دوم

۶. راند. ... سرگرد

7. نقیب سروان

۸. ملازم اول ... ستوان یک

۹. ملازم ثانی ... ستوان دوم

۱۰. ملازم ثالث ... ستوان سوم

۱۱. عریفسنا ... استوار

۱۲. ضابطه الصفس، ... گروهبان

۱۳. جندی ... سرباز

مقدار هزینه دفاعی تخمین زده شده در این کشور در سال ۱۹۹۳، ۶۱۶۳۹ میلیون ریال میباشد.

استراتژی دفاع مشترک خلیج فارس تحت عنوان امنیت و استقرار منطقه در ششمین اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس در سال ۱۹۸۵ میلادی در مسقط به تصویب رسید. به موجب آن، جهت اجرای این استراتژی، یک نیروی نظامی مرکب از کشورهای عضو شورا جهت حمایت از امنیت و استقرار خود تشکیل گردید. این اعضاء نیروی مشترکی بنام نیروهای سپر جزیره مرکب از ۴۵۰۰ نفر تشکیل داده و در شهر حفرالباطن عربستان در نزدیکی مثلث واقع در مرز مشترک عربستان، کویت و عراقی مستقر شدند.


برای عضویت در کانال تلگرامی الکوثرفارسی اینجا کلیک کنید


شنبه 25 آذر 1396 - 18:46:39

دسته بندی :