آهِ یا زینبُ یا زینبُ یا زینبْ .. أَغِیْثِینی
(آهای زینبای زینبای زینب... بفریادم برس)
إنَّنی أسألُ یا زینبُ یا زینبْ ... أَجِیبینی
(من از تو درخواست کمک دارم... جواب مرا بده)
أینَ عباسُکِ یا زینبُ یا زینبْ؟... و دُلِّینی
(ای زینب! عباس تو کجاست؟.. به من نشانش بده)
هل بَقَى یَحْرِسُ خَیْماتِکِ یا زینبْ... بِلا عَینِ؟
(آیا هنوز بدون چشم، از خیمه هایت پاسداری میکند؟)
جَرَى الَّذی جَرَى ... و أتاکِ الأربعینُ یُرْجِعُ الذِّکرى
(شد آنچه شد... اربعین آمد و خاطراتت زنده میشود)
أتْعَبَکِ السُّرى ... و قَضَیْتِ العُمرَ بالأحزانِ کالزَّهرا
(اندوه تو را خسته کرده است... و تو عمرت را، چون زهرا با حزن گذراندی)
قُلتِ:" کما تَرَى ... یا أخی عُدْتُ من السَّبیِ مع الأسْرى "
(تو گفتی: "برادرم... همانطور ک. میبینی به همراه اسرا از اسارت برگشتم")
"یا زهرا .. یا زهرا ... إنَّ أَخی قد بقى عُریانا"
(یا زهرا یا زهرا... برادرم عریان ماند)
برای عضویت در کانال تلگرامی الکوثرفارسی اینجا کلیک کنید
شنبه 20 آبان 1396 - 10:46:34