حسین ایبیش، در مطلبی که اندیشکده استراتفور منتشر کرد، نوشت: از زمان جدایی بین جنبش حماس و فتح در سال 2007، هر یک از این گروهها بر سرزمینهای خاص خود یعنی نوار غزه و کرانه باختری حکومت میکردند و از آن زمان تاکنون توافقهای زیادی مشابه توافق اخیر بین آنها صورت گرفتهاست.
همه توافقهای قبلی از سال 2007 تاکنون به شکست انجامیدهاست. البته توافق سیاسی جدید فراتر از توافقهای قبلی است و از حمایت منطقهای برخوردار است و تقریباً منافع همه طرفهای ذیربط در آن پیشبینی شدهاست. از این رو، فرصت خوبی وجود دارد که ترتیبات جدید حداقل برای مدتی در فلسطین اجرا شود.
توافق بین حماس و فتح، با میانجیگری مصر و حمایت امارات، از سوی نمایندگان و مذاکرهکنندگان این دو گروه در مقر سازمان اطلاعات مصر امضا شد. درحالیکه متن توافق علنی نشدهاست، ظاهراً مفاد این توافق شامل تعهدی از سوی حماس برای تحویل مسئولیت کنترل مرزها وگذرگاههای غزه به تشکیلات خودگردان فلسطین است.
این امر میتواند موجب بازگشایی سریع گذرگاه رفح در مصر شود که جریان اصلی ورود و خروج برای تقریباً 2 میلیون نفر از ساکنان غزه به شمار میرود که اغلب آنها آوارگان هستند. حماس همچنین قول دادهاست که اداره روزانه غزه را به تشکیلات خودگردان فلسطین ازجمله نیروی امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری واگذار کند که سابقه هماهنگی با اسرائیل دارند. حماس ظاهراً قصد دارد نیروهای اداری خود را در نظام جدید اداره امور ادغام کند.
با اینحال، بسیاری از موضوعات دشوار که موجب اختلاف بین فتح ملیگرا و جنبش اسلامی حماس شده، حل نشده باقی ماندهاست. حماس همچنان بر این نظر اصرار دارد که شاخه نظامی خود یعنی گردانهای قسام را خلع سلاح نخواهد کرد یا درخصوص حق جنبش مسلحانه علیه اسرائیل مصالحه نخواهد کرد.
رهبران تشکیلات خودگردان فلسطین و فتح آشکارا نسبت به وضعیتی نگران هستند که جنبش حماس به دنبال حفظ شبهنظامیان مستقل قدرتمند باشد، درحالی که بار اداره تشکیلات حکومتی را به رقبایش واگذار کند.
هدف این است که سیستمی اجرا شود که به هر یک از طرفهای فلسطینی چیزی که میخواهد، واگذار کند، اما بدون رسیدگی به مسائل کلیدی که موجب اختلاف بین آنها شدهاست.
جنبش حماس از فشار زیاد به سبب شرایط غزه و بار سنگین اداره این منطقه رهایی مییابد. فتح امتیازهای قابل توجهی به دست میآورد و پیروزمندانه به غزه میگردد. تمامی چند میلیون ساکنین نوار غزه احتمالاً از محرومیت شدید و انزوا (که از سال 2006 درگیر چنین شرایطی هستند) رهایی پیدا خواهند کرد.
با اینحال، اختلافهای اصلی که موجب بروز اختلاف بین گروههای مختلف فلسطینی شدهاست، کاملاً لاینحل باقی ماندهاست. ازجمله اختلافهای جنبش حماس و فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین تعهد ایدئولوژیکی حماس به مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل تا پیروزی نهایی و آزادسازی سرزمینهای اشغالی است.
این درحالیست که تشکیلات خودگردان فلسطین و فتح اعتقادی به مبارزه مسلحانه تا پیروزی نهایی ندارند و بر راهحل تشکیل دو دولت تاکید دارند. در چنین شرایطی، به نظر میرسد منافع تمامی گروههای فلسطینی در تشکیل نوعی از دولت وحدت ملی کارآمد در نوار غزه است. این امر حداقل تا تشدید اختلافهای زیربنایی به یک نقطه غیرقابل مدیریت و تا زمان انفجار مجدد بشکه باروت میتواند موثر واقع شود.
برندگان و بازندگان خارج از طرفهای ذیربط فلسطینی کاملاً معلوم است. مصر به خوبی نشان دادهاست که کنشگری مرتبط با قضیه فلسطین است، به ویژه توانایی منحصربه فرد این کشور در پیشبرد روند مذاکرات میان گروههای فلسطینی قابل توجه است. این در حالیست که دیگر کشورهای منطقه همچون ترکیه و قطر چنین جایگاهی در مسائل فلسطین نداشته اند. به علاوه، مصر توانستهاست فرمولی برای برقراری ثبات در غزه پیدا کند که زخمی در مرز شمالی این کشور باشد و حمایت و پناهگاه گروههای افراطی مصر در صحرای سینا را قطع کردهاست. قاهره همچنین ضربه سنگین دیگری به اخوان المسلمین وارد ساختهاست.
امارات با مصر همکاری نزدیکی داشته و نقش حامی را در توافق حماس و فتح ایفا کردهاست و قول حمایت مالی از ساخت نیروگاه برق را برای تامین برق مورد نیاز ساکنان غزه دادهاست. ابوظبی همچنین قول دادهاست از خانوادههای رزمندگان ساکن غزه که در درگیریهای سال 2007 کشته شدند حمایت مالی خواهد کرد.
مصر و امارات احتمالاً در متقاعد ساختن محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، برای اعطای برخی امتیازها با هدف حصول آشتی ملی با جنبش حماس نقش داشتهاند، اما بیشتر امتیازهای رسمی توسط حماس داده شد. این دو کشور برای بازگشت محمد دحلان، رئیس سابق سرویس امنیتی فلسطین به نوار غزه برنامهریزی کردهاند، جاییکه وی با برخی از نسل جدیدی از رهبران حماس روابط شخصی خوب و قوی دارد. با اینحال وی عمدتاً در کرانه باختری محبوبیت ندارد و محمود عباس و محمد دحلان از یکدیگر نفرت دارند.
اگر توافق حماس – فتح اجرایی شود، برخی از افراد تشکیلات جدید تحت تسلط فتح و ساختار امنیتی در غزه را به دست خواهند گرفت و به احتمال زیاد یکی از این افراد، محمد دحلان خواهد بود که از سال 2011 در ابوظبی به سر میبرد و با رهبران امارات ارتباطات نزدیکی دارد.
امتیازهای محمود عباس در این توافق آن چنان جذاب است که وی سرانجام قبول کردهاست که جرعه تلخ بازگشت محمد دحلان به قدرت در نوار غزه زیر پرچم فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین را بنوشد. درحقیقت، محمد دحلان ماهها گفتگوهایی دوستانه با رهبران ارشد حماس همچون یحیی سنوار داشتهاست. وی همچنین نقشی مهم در آمادهسازی بخشهای زیادی از توافق آشتی بین حماس و فتح داشتهاست.
اسرائیل و آمریکا هیچ یک نه در برقراری آشتی بین حماس و فتح دخالت داشتهاند و نه مانع از از شکلگیری چنین توافقی شدهاند. براساس اعلام منابع آمریکایی و عربی، دولت ترامپ توافق آشتی بین گروههای فلسطینی را تایید میکند. درحالیکه اسرائیلیها آشکارا اصرار داشتند که حماس باید فهرست بلندبالایی از شروط را تامین کند که احتمالاً این کار را نخواهد کرد. هیئت اسرائیلی در 10 اکتبر به قاهره سفر و با مقامات مصری میانجیکننده برای آشتی و توافق بین حماس و فتح گفتگو و رایزنی کردند و دو روز بعد توافق آتشی بطور رسمی امضا شد. اگرچه آمریکا و اسرائیل آشکارا نسبت به انجام چنین توافقی شادی نمیکنند، آنها کاملاً راضی و خرسند هستند که کنترل مرزهای غزه بزودی به نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطینی و مصری واگذار خواهد شد.
بزرگترین بازنده منطقهای و بینالمللی توافق آشتی حماس و فتح، قطر است. دوحه مدت طولانی به دنبال آن بود که کنشگری عمده در غزه باشد و دولت حماس در غزه را همراه با گروههای متمایل به اخوان المسلمین و ترکیه، بخش کلیدی شبکه منطقهای خود قلمداد میکردهاست. با شدت گرفتن بحران بین قطر و چهار کشور عربی، اقدامات برای تحت فشار قراردادن حماس در نواز غزه شدت گرفت: تشکیلات خودگردان فلسطین برخی از پشتیبانیها و خدمات را قطع کرد، اسرائیل جریان برق غزه را به دلیل عدم پرداخت قطع کرد و فشار از سمت مصر و جاهای دیگر بر حماس و غزه وارد شد. درحقیقت فشار از ناحیه مصر که کنترل گذرگاه رفح را در اختیار دارد، حماس را ناچار ساخت تا در مه 2017 ارتباطات با جنبش فراملی اخوانالمسلمین را تکذیب کند.
به علاوه، مصر و امارات روشن ساختند که مزایا و منافع جدی موجود همراه با برخی شروط است؛ ازجمله قطع روابط با قطر. اولین نشانه روشنی که برای چنین گزینهای مطرح شد، مربوط به سفر رامی حمداله، نخست وزیر تشکیلات خودگردان فلسطین به نوار غزه در 2 اکتبر بود که قبل از توافق رسمی حماس و فتح صورت گرفت. اگر حماس مایل است نقشی در تشکیلات مربوط به اداره نوار غزه داشته باشد، که به نظر میرسد اینک چنین انتخابی کردهاست، باید از ترکیه و مهمتر از همه از قطر فاصله بگیرد و به مصر و امارات نزدیک شود.
توافق حماس و فتح همراه با حمایت منطقهای و بینالمللی گسترده و پشتیبانی مالی توافق از آن منجر به ترتیبات حکمرانی جدید در نوار غزه خواهد شد. البته با توجه به وجود اختلافهای عمیق میان گروههای فلسطینی، وحدت ملی بلندمدت و حتی ثبات و پایداری تشکیلات جدید در نوار غزه بسیار محل تردید است. ضمناً این تحولات جدید را فقط میتوان ضربه سنگینی به اخوانالمسلمین و متحدان آن قلمداد کرد.
منبع: شورای راهبردی روابط خارجی
دو شنبه 1 آبان 1396 - 12:46:27