حزب الله از درون : (قسمت 25)

مقاومت در گذر تاریخ ؛سختی‌های نیروی‌های شناسایی حزب‌الله

سه شنبه 11 مهر 1396 - 12:12:19
مقاومت در گذر تاریخ ؛سختی‌های نیروی‌های شناسایی حزب‌الله

رزمنده‌ها قرآن کریم و دیگر کتب دینی را هم در کوله‌پشتی هایشان می‌گذاشتند تا بتواند تحصیل علم را در میدان هم ادامه دهند. آنها باید گرمای شدید هوا در تابستان و سرمای سخت در شب‌های زمستانی را تحمل می‌کردند.

تهران- الکوثر: با قسمت دیگری از تاریخچه‌ی حزب الله لبنان با شما همراه هستیم . این سلسله مطالب، ترجمه‌ای است از کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشته‌ی نیکلاس بلانفورد. باهم قسمت بیست و پنجم این کتاب را می خوانیم:

این رزمنده چند روز بر روی یک کوه صخره‌ای در بخش شمالی [نوار اشغالی مرزی] مشغول رصد یکی از پایگاه‌های مقدم ارتش لبنان جنوبی بوده و وقتی آب و غذایش تمام می‌شود، خود را به به همان پایگاه مقدم رسانده و از روی حصارها داخل می‌شود. وقتی می‌بیند کسی در محل نیست، وارد آشپزخانه شده و شروع به خوردن تخم‌مرغ و ماهی تن و كنسرو [ماهی] ساردین کرده و ...

حضور در منطقه‌ی اشغالی برای شناسایی و مشکلات و حواشی آن

خطوط درگیری مشخصی داخل منطقه‌ی اشغالی اسرائیلی‌ها [در جنوب لبنان] وجود نداشت. راه‌های منتهی به داخل آن منطقه، همگی با موانع خاکی و مین‌گذاری بسته شده بود، به جز 5 نقطه‌ی عبور که آنها هم توسط پست‌های بازرسی ارتش لبنان جنوبی [گروه ‌شبه‌نظامی هم‌پیمان اسرائیل] مراقبت می‌شد.مرزهای تقریبی نوار مرزی [اشغالی] با جابجایی پایگاه‌های ارتش اسرائیل و ارتش لبنان جنوبی تغییر می‌کرد. در حد فاصل اکثر این پایگاه‌ها با یکدیگر، دره‌های عمیقی قرار داشت که مملو از پوشش پرحجم جنگلی و درخت‌های متوسط بلوط و درختچه‌های در‌هم‌تنیده بود و نمی‌شد با پای پیاده (حتی با سختی) از آن عبور کرد.[و شاید همین باعث می‌شد دشمن خیال کند رزمندگان نخواهند توانست از این دره‌ها به داخل منطقه‌ی اشغالی نفوذ کنند.]اما رزمندگان مقاومت حزب الله موفق می‌شدند که نسبتا راحت از فاصله‌ی بین مراکز مقدم به داخل منطقه‌ی اشغالی نفوذ کرده و حتی گاهی اوقات تا عمق زیادی پیش بروند. دلیل حضورشان در منطقه هم دیدار با فعالان، یا ذخیره‌سازی سلاح، یا کارگذاشتن مواد منفجره یا اجرای ماموریت‌های شناسایی طولانی بود.

معمولا سه یا چهار رزمنده به صورت همزمان مامور اجرای یک ماموریت شناسایی می‌شدند و با آرامی در نزدیکی مراکز مقدم ارتش اسرائیل و ارتش لبنان جنوبی پیش‌ می‌رفتند. بعضی اوقات هم از [تاریکی] شب و یا آب و هوای بد [ابری و بارانی و طوفانی] برای پوشش پیش‌روی‌شان استفاده می‌بردند. این افراد، مراکز رصد کوچکی تشکیل می‌دادند که عموما در بین درختچه‌ها قرار داشت و استتار شده بود. آنها با استفاده از دوربین و دستگاه‌های عکاسی و دوربین‌های فیلم‌برداری و دوربین‌های دید در شب (که استفاده از آنها را در اواسط دهه‌ی نود [میلادی] آغاز کرده بودند) مراکز [دشمن] و سلسله کارهای روتین آنها را زیر نظر گرفته و تعداد سربازان و تجهیزات نظامی و راه‌های نزدیک شدن [به مرکز] برای کارگذاشتن مواد منفجره در راه‌های امدادرسانی [به پایگاه دشمن] را زیر رصد کرده و تمام اطلاعات را با صبر و پشتکار در دفاتری یادداشت می‌کردند.این ماموریتی خطرناک و سخت و در برخی موقع واقعا خسته‌کننده بود.

رزمنده‌ها قرآن کریم و دیگر کتب دینی را هم در کوله‌پشتی هایشان می‌گذاشتند تا بتواند تحصیل علم را در میدان هم ادامه دهند. آنها باید گرمای شدید هوا در تابستان و سرمای سخت در شب‌های زمستانی را (خصوصا در ارتفاعات بسیار بلند در بخش شمالی نوار مرزی) تحمل می‌کردند.در آنجا در‌ه‌ای هست که به دلیل وجود تعداد زیادی مارهای سمی به آنجا دره‌ی مارها می‌گویند و به همین جهت [زمانی که شناسایی، باید در آنجا انجام می‌شد] رزمندگان در تجهیزات کمک‌های اولیه‌شان پادزهر هم می‌بردند.ابوخلیل، فرمانده یکی از واحدهای مقاومت که مردی بود قدبلند، با مویی تراشیده که ماموریت‌های شناسایی را سامان می‌داد [در مصاحبه با نویسنده] می‌گفت: «شخص[ی که برای شناسایی می‌رود] باید بسیار ویژه، و متدین، و قوی باشد تا بتواد در آنجا، یک ماه کامل در جنگل با حیوانات وحشی سر کند.

شناسایی، سلاح بسیار مهمی برای ما در مواجهه با اسرائیلی‌ها بود.»مجاهدان حزب الله خیلی دوست دارند داستان یکی از هم‌رزمانشان را که در دهه‌ی هشتاد رخ داده تعریف کنند. این رزمنده چند روز بر روی یک کوه صخره‌ای در بخش شمالی [نوار اشغالی مرزی] مشغول رصد یکی از پایگاه‌های مقدم ارتش لبنان جنوبی بوده و وقتی آب و غذایش تمام می‌شود، خود را به به همان پایگاه مقدم رسانده و از روی حصارها داخل می‌شود. وقتی می‌بیند کسی در محل نیست، وارد آشپزخانه شده و شروع به خوردن تخم‌مرغ و ماهی تن و كنسرو [ماهی] ساردین کرده و چند لیوان هم آب می‌نوشد. وقتی داشته غذا می‌خورده، یکی از نیروهای شبه‌نظامی ارتش لبنان جنوبی وارد آشپزخانه شده و ناگهان از او می‌پرسد که کیست. آن رزمنده هم خیلی سریع و ساده می‌گوید یکی از نیروهای بخش اطلاعاتی ارتش لبنان جنوبی است که آمده از این پایگاه مقدم بازدید کند. بعد، آن رزمنده، [با اعتماد به نفس] از آن نیرو می‌پرسد چرا دارد در آشپزخانه می‌چرخد درحالیکه الان باید از پایگاه مراقبت کند که رزمندگان حزب الله به آنجا نزدیک نشوند. آن نیرو هم عذرخواهی می‌کند و می‌رود.آن رزمنده‌ای که ین داستان را برایم تعریف کرد می‌گفت: «[بعد هم] آن رزمنده با شکم پر و درحالیکه لبخند می‌زد به مقر شناسایی‌اش برمی‌گردد.»

شناسایی خوب و کامل، که گاهی اوقات مستلزم آن است که چند دسته‌ی شناسایی در آن واحد در منطقه‌ی اشغالی حاضر شوند و این، حجم عظیمی از اطلاعات تاکتیکی را که تغذیه کننده روند طرح‌ریزی عملیات است، فراهم می‌آورد.ماهر، فرمانده یکی از بخش‌ها [در گفتگو با نویسنده] می‌گفت: «اطلاعاتی که جمع‌آوری می‌کنیم را به فرماندهی نظامی منتقل می‌کنیم و فرماندهی هم از آن اطلاعات برای طرح‌ریزی نقشه‌های [عملیاتی] مناسب استفاده می‌کند، به نحوی که بهترین نتایج با کمترین تلفات به دست آید.»

لباس‌، سلاح، مهمات و تجهیزات رزمندگان حزب الله

رزمندگان حزب الله جهت ورد به نوار [اشغالی] مرزی برای هدف‌های رزمی و کار گذاشتن مواد منفجره در کنار جاده‌ها [جهت ضربه به گشتی‌های دشمن] و یا کمین گذاشتن، گاهی هم راه عبور از طریق گیاه‌های جنگلی را مورد استفاده قرار می‌دادند. هر رزمنده در یک واحد رزمی تجهیزاتی با خود حمل می‌کرد که وزن آن حداقل حدود 18 کیلوگرم بود و گاهی اوقات بنا بر ماموریت، حتی به حدود 27 کیلوگرم یا حدود 31 کیلوگرم هم می‌رسید.

در اوایل دهه‌ی نود [میلادی] رزمندگان حزب الله لباس‌های رزمی کاملا قابل استتار به تن کرده و پوتین های ساق‌بلند می‌پوشیدند و کلاه جنگی بر سر می‌گذاشتند. این لباس جایگزین «لباس شبه‌نظامی‌ها» بود که در دهه‌ی هشتاد رایج بود و عبارت بود از تی شرت و خشاب تفنگ [که دور کمر بسته شده می‌شد].کلاه‌های جنگی عموما متعلق به ارتش اسرائیل بود که در طول سالیان به [شکل غنیمت در نبردها] به دست حزب الله افتاده بود. رزمندگان مختار بودند که بین مسلسل‌های AK-47 و یا M-16 هجومی یکی را انتخاب کنند. برخی‌ها AK-47را به دلیل اطمینان بالایش می‌پسندیدند و برخی دیگر M-16 را به دلیل دقت بالایش و شدت آتشش‌ (در آن موارد نادری که مسلسل‌شان را روی حالت رگبار می‌گذاشتند) ترجیح می‌دادند.یک عامل انتخابی مهم دیگر هم وجود داشت که عبارت بود از وزن مهمات. تفنگ M-16 گلوله‌های کالیبر 5.56 میلی‌متری دشت، در حالیکه کالیبر گلوله‌های AK-47 7.62 میلی‌متری بود، این یعنی آنکه کسی که از M-16 استفاده می‌کرد باید مهمات بیشتری با خود می‌برد.

علاوه بر مهمات، تجهیزات رایج دیگر، نارنجک دستی، آب، وسایل کمک‌های اولیه، دستگاه بی‌سیم و غذا (اگر ماموریت چند روزه می‌بود) را شامل می‌شد. تجهیزات اضافی چیزهایی بود از قبیل: دوربین‌های دید در شب، دستگاه فلزیاب، تجهيزات مين‌ياب برای عبور از میدان‌های مین، بمب‌های دست‌ساز (برای ایجاد حفره در موانعِ متشکل از سیم‌های خاردار و یا برای منفجر کردن مین‌‌ها در جریان حمله به تاسیسات ارتش لبنان جنوبی)، تیربارهای سبک و مهماتش، موشک‌های ضد تانک، موشک‌های دوش‌پرتاب کوچک، مواد منفجره ‌(که وزن برخی از آنها به 9 کیلوگرم یا بیشتر می‌رسید و از پوسته و یک ماده منفجره و ترکش‌هایش یعنی صدها کره‌ی فولادی و سیم‌های انفجار تشکیل می‌شد) و همچنین مین‌های ضد نفر که به صورت پراکنده [در مسیر دشمن] کار گذاشته می شد یا آن را به بار اصلی متصل می‌کردند. [ظاهرا متصل کردن آن به بمب‌های کنار جاده‌ای ضد گشتی‌های دشمن است.]

تغییر تاکتیک هجومی حزب الله در دهه‌ی نود و تلاش برای وارد نشدن به جنگ کلاسیک

بر خلاف دهه‌‌ی هشتاد که رسیدن تعداد زیادی از رزمندگان به روستایی در خطوط درگیری خبر می‌داد که به زودی حمله‌ای رخ خواهد داد، در اوایل دهه‌‌ی نود [میلادی] طرح‌ریزی برای عملیات نظامی با مخفی‌کاری شدید همراه و تعداد واحدهای شرکت کننده در عملیات کاهش داده شد و رزمندگان هم در نقاط مشخص [و مختلفی که از قبل تعیین می‌شده] جمع می‌شدند.

سرهنگ نوآم بن تسفی که در حد فاصل سال‌های 1996 و 2000 فرمانده یک تیپ [ارتش اسرائیل] در جنوب لبنان بود به یاد می‌آورد: «حزب الله از این واقعیت استفاده برد که نیروی مسلح کلاسیک ارتش اسرائیل، بزرگ و سنگین بود، درحالیکه حزب الله سازمانی بود کوچک که از روش جنگ چریکی و ایجاد رعب استفاده می‌کرد. حزب الله زندگی هر روزه‌ی ما را زیر نظر گرفته و آن را بررسی می‌کرد و تلاش می‌کرد از طریق نقاط ضعفمان به ما حمله کند.

اصلا نمی‌توان وسایلی که دو طرف استفاده می‌کردند را مقایسه کرد [چون وسایل ارتش اسرائیل بسیار مجهزتر و قوی‌تر و گسترده‌تر بود] لذا نیروهای حزب الله باید شدیدا هشیار و باهوش می‌بودند و سرعت جابجایی بالایی می‌داشتند وگرنه فرصتی برای اینکه در درگیری‌ها هرگونه موفقیتی به دست آورند نداشتند.» مرزهای [ورودی] منطقه‌ی [اشغالی]، همان جایی که غالبا رزمندگان حزب الله با نظامیان اسرائیلی درگیر می‌شدند، از طرف مقاومت با نام «منطقه‌ی زرد» شناخته می‌شد. با وجود آمادگی بدنی رزمندگان حزب الله و آموزش خوبشان و انگیزه‌ی بالایشان، وقتی با سلاح و تجهیزات، سنگین شده و در مسیری صعب‌العبور حرکت می‌کردند و می‌دانستند هر لحظه ممکن است درگیری مسلحانه‌ای شروع شود، نمی‌شد خستگی بدنی و به‌‌هم‌ریختگی عصبی را کاری کرد.

ماهر می‌گوید: «[در یکی از عملیات‌ها] به حدی رسیدیم که دیگر نمی‌توانستیم بار را تحمل کنیم. آنجا بود که شروع کردیم به فکر کردن به اقوام و آشنایانمان در روستاهای اشغالی [که تحت اشغالگری و ستم صهیونیست‌ها بودند]. شروع کردیم به فکر کردن به اینکه اگر عملیاتمان را با موفقیت انجام دهیم [و به خاطر خستگی، از ادامه آن صرف نظر نکنیم] خدا به ما پاداش خواهد داد.» حزب الله سعی می‌کرد از ورود به درگیری‌های طولانی و مستقیم با نظاکیان ارتش اسرائیل اجتناب کند.

مثلا اگر یکی از واحدهای حزب الله کمینی می‌گذاشت (که معمولا با انفجار بمب [در مسیر نظامیان اسرائیلی] شروع شده و سپس با شلیک با سلاح‌های سبک ادامه می‌یافت)، ظرف چند دقیقه [پس از انجام کمین] از صحنه‌ی عملیات عقب می‌نشست تا وارد درگیری با نظامیان ارتش اسرائیلی که حالا در آنجا جمع می‌شدند نشود و یا مورد هجوم هواپیماهای جنگی اسرائیلی یا آتش توپخانه‌ی آنان قرار نگیرد. فرماندهان میدانی ارتش اسرائیل، اینکه نیروهای حزب الله صحنه‌ی نبرد را [پیش از آمدن نظامیان جدید و یا هواپیماها] ترک می‌کردند، دلیل ضعف می‌شمردند. ولی این تاکتیک مطابق بود با همان اصول 13 گانه که در آن آمده بود: بعد از از بین رفتن عنصر غافلگیری، ارتش اسرائیل شروه به استفاده از برتری تکنولوژیکش [و برتری سلاح‌هایش] خواهد کرد.ماهر می‌گوید: «توصیفش سخت است که موقعی که شروع به شلیک می‌کنی چه حالی داری.

[در آن لحظات] احساس آرامش تام و تمام دارم و همه چیز در ذهنم روشن و واضح می‌شود. قدرت عظیمی پیدا می‌کنم و به هیچ چیز فکر نمی‌کنم جز آن نبرد. موقعی که یک نظامی اسرائیلی یا یکی از نیروهای ارتش لبنان جنوبی را می‌کشم دو حس به سراغم می‌آید. [...] وقتی یک اسرائیلی را می‌کشم به کارهایی که کرده‌اند [جنایاتی از قبیل] بمباران توپخانه‌ای و ویران کردن روستا‌ها فکر می‌کنم. می‌کشمشان که نگذارم بیشتر چنین کارهایی کنند. کشتن اسرائیلی‌ها واجب است، نه اینکه باعث خوشحالی شود.»

مترجم : وحیدخضاب

ادامه دارد ...


سه شنبه 11 مهر 1396 - 12:1:20