حزب الله از درون
تهران- الکوثر: آنچه در پی میآید، قسمت دیگری از تاریخچهی حزب الله است. این سلسله مطالب، ترجمهای است از کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشتهی نیکلاس بلانفورد؛ که در عین نوشته شدن توسط یک پژوهشگر غربی (که بعضا با مواضع حزب زوایای جدی داشته و گاهی در درک عمق ایدئولوژی اسلامی ناتوان بوده و در برخی موارد نیز تحت تاثیر شایعات ضد مقاومت واقع شده) مجموعا اطلاعات مفید و ذیقیمتی دربارهی تاریخچهی حزب الله ارائه میکند. قسمت بیست و یکم را میخوانیم:
با تمام اینها و به رغم روند سخت و دشوار جذب نیرو، هیچ کس با اکراه و اجبار عضو حزب الله نمیشود، چون حزب فقط به دنبال کسانی میرود که ایدئولوژیاش را بدون قید شرط قبول دارند و مایلاند از ولایت فقیه تبعیت کنند و این، پیششرط عضویت است. نیروهای تازهجذب شدهای هم که پس از چند هفته از آغاز دورههای آموزشی، راضی نباشند، آزادند که حزب را ترک کنند. قاسم [از اعضای حزب الله، در گفتگو با نگارنده] میگفت: «تا وقتی عضو حزب الله هستیم، فرمانده ما فقط ولی فقیه است. جایگاه او یک جایگاه دینی و اسلامی است.
اگر ما بخواهیم مطمئن شویم که دستورات دینی را درست اجرا میکنیم باید قیود و قواعدی که دین وضع کرده را بشناسیم. و این ولی فقیه است که این قواعد را در اختیار ما میگذارد و جهت عملکرد سیاسیمان را به صورت کلی تعیین میکند، ولی در جزئیات ورود نمیکند.»
به عنوان مثال، قاسم گفت که اجازهی دینی مقاومت در مقابل اسرائیل در لبنان در سال 1982 از سوی ولی فقیه (که در آن زمان امام خمینی بود) صادر شد. اما ولی فقیه، درجزئیات تاکتیکیای که به چگونگی اقدام حزب الله در جریان مقاومت مربوط میشد ورود نکرد. درست مثل همین جریان، در سال 1992 هم ولی فقیه (که در این زمان آیت الله خامنهای بود) تصمیم نهایی را برای ورود حزب الله به مبارزات پارلمانی گرفت، اما سیاستهای پارلمانی حزب الله به خود حزب واگذار شد و [در جزئیات مسائل پارلمان] برای آنها نیازی به موافقت ولی فقیه نیست.
قاسم برایم توضیح داد: «در این برهه [روزهای ابتدایی عضوگیری شدن]، شخصی که به تازگی عضو شده، باید با اطلاعاتی که دارد به جمعبندی ذهنی برسد، اگر [به نظریات و عقاید حزب] قانع شد، عضو میشود وگرنه ترکمان میکند. مسئله، مسئلهی قانع شدن است.
حزب الله یک سری قواعد اعتقادی و فکری دارد که از دین اسلام گرفته شده و ولایت فقیه را جزئی از این ساختار محسوب میکند. ما به رهبری ولی فقیه اعتقاد داریم. از نظر ما، این یک مسئلهی دینی است. تمام کسانی هم که میخواهند به حزب بپیوندند باید به قواعد فکری آن التزام داشته باشند، و ولایت فقیه بخشی از این قواعد است که باید به آن التزام داشته باشند.»
اکثر اعضا در دو سال یا سه سال ابتدایی عضویت، حقوق کمی دریافت میکنند یا حقوقی نمیگیرند و برای کسب مخارجشان به کارهای روزمزد رو میآورند. ولی در ادامه برای آنها حقوق ماهیانه تعیین شده و از کمکهزینههایی برای مسکن و آموزش فرزندانشان و مسائل درمانی برخوردارمیشوند.
بعد از جنگ سال 2006 با اسرائیل، سید حسن نصرالله اجازه داد که برای یک بار، به هر رزمندهی حزب و به هر یک از اعضای خانوادهی آن رزمنده، به عنوان یک قدردانی ساده، [معادل] صد دلار پرداخت شود. عمدا هم مبلغ پایینی تعیین شد.
یکی از مسئولین حزب الله میگوید: «اگر به هرکدامشان یک ماشین رنج روور بدهیم، آن وقت میلشان به نبرد کم میشود.»
حزب الله برای خدا میجنگد نه برای پول، ولی دبیر کل حزب، از تجربیات دیگران آموخته که وقتی موسسهای پر از پول شود و رفتارهای مالی بیضابطهای در آن رخ دهد آن وقت وسوسههایی هم پیدا خواهد شد. و طبیعتا وسوسههای مالی میتواند از پایبندی به آرمان بکاهد.
مثلا در دههی هفتاد میلادی، کسانی که بعدها رهبران حزب الله شدند، به چشم خود دیده بودند که چطور سازمان آزادیبخش فلسطین وقتی پولهای هنگفتی از کشورهای خارجی [عربی] دریافت کرد، دچار فساد و رخوت شد. از نیروهایی که عضو حزب الله میشوند انتظار میرود که از نظر مالی پاکدست باشند.
این انتظار٬ برخاسته از اصول اسلامی است. انیس نقاش (که در جوانیِ عماد مغنیه، در آموزش او نقش داشته)به یاد میآورد که یک بار در بازگشت از دمشق به بیروت، در تاکسی با یکی از رزمندگان حزب الله (که داشته از یک دورهی آموزشی در ایران بازمیگشته) همراه بوده است.
وقتی انیس نقاش میخواهد کرایهی آن رزمنده (که 15 دلار میشده) را هم حساب کند، آن جوان نمیپذیرد و اصرار میکند که خودش کرایهی خوشد را بدهد. نقاش عصبانی میشود و میگوید: «خجالت بکش. من جای پدرت هستم. من تاجرم، تو دانشجو.» ولی جوان باز هم قانع نمیشود. مدتی بعد، انیس نقاش این ماجرا را با یکی از دوستانش که عضو حزب الله بوده در میان میگذارد. آن دوستش میگوید: «خب، این طبیعی است. ما 15 دلار به او برای کرایهی مسیر داده بودیم.
محال بود او پول را برای خودش نگه دارد.»
با وجود محدود بودن حقوقهای عناصر حزب الله، آنها میدانند که حزب نیازهایشان را برآورده میکند.
این نیازها از طریق یک شبکهی تامین اجتماعی گسترده برآورده میشود، آن هم در کشوری که تقریبا هیچگونه حمایت اجتماعی دولتیای در آن وجود ندارد. اگر برای رزمندهی حزب الله حادثهای پیش بیاید و نیاز باشد به بیمارستان برود ولی پوشش حمایتی [بیمهای] یا پول لازم برای اقدام به معالجه را نداشته باشد، حزب وارد میشود و پوشش مالی را فراهم کرده و کارهای اداری را هم خود حزب انجام میدهد. برایم تعریف کردند که یک رزمندهی حزب الله در جریان جنگ سال 2006، با دلاوری در خط مقدم در جنوب لبنان جنگیده بود، و بعد از جنگ، حزب الله پاداشی 40 هزار دلاری به او داده بود که توانسته بود با آن ازدواج کرده و منزلی تهیه کند.
انضباط شخصی و اطاعت، دو مشخصهی اساسی در حزب الله است. از رزمندگان حزب الله انتظار میرود که تمامی اوامر را به محض صدور، به صورت کامل و بدون سستی، انجام دهند. این انتظار هم از آنها وجود دارد که با دیگر اعضای حزب و همچنین اشخاصی که عضو حزب نیستند به نحو شایستهای رفتار کنند و این نتیجهی طبیعی تلاش آنها برای موفقیت در جهاد اکبر است. کسانی که قانون را زیر پا بگذارند باید خسارت بدهند یا آنکه حقوقشان کسر خواهد شد و یا حتی ممکن است مدتی را در زندان حزب الله در ضاحیهی جنوبی بیروت بگذرانند.
[مترجم: اینکه حزب الله زندانی اختصاصی داشته باشد، محل تردید جدی است].
امنیت داخلی حزب الله
در دوران آمادگی اولیه پس از جذب نیروی تازه، شخصی تازه جذب شده از طرف دستگاه امنیت داخلی حزب الله، تحت یک تحقیق امنیتی مخفیانه و سخت قرار میگیرد. مثلا هر کس مدت زمان طولانیای در خارج از کشور اقامت داشته باشد، یک خطر امنیتی احتمالی تلقی شده و برای پیوستن به صفوف حزب، سختیهای بزرگی خواهد داشت.
بررسیهای امنیتی نیروی جذب شده به حزب، بعد از عضویت هم مدام به روز میشود. حزب الله توانسته با آموزش انضباط شخصی به هر کدام از نیروهای تازه جذب شده و رشد دان احساس امنیتی، سطح بسیار بالایی از امنیت داخلی را در طول سالیان دراز حفظ کند.
با وجود این، رزمندگان حزب الله هم حس میکنند که احساسات بشری (از قبیل غضب، حسد، و بد خلقی) ممکن است در آنها هم وجود داشته باشد، مثل هر کس دیگر. بسیاری از رزمندگان حزب الله که برای تنظیم این کتاب حاضر به صحبت با من شدند، برای این کار اجازه نگرفته بودند، بلکه دوستیای که در طول چندین سال [حضور در لبنان] بین من و آنها ایجاد شده بود باعث شد با من گفتگو کنند، برخی افراد دیگر هم با توجه به آشنایی شخصیای که بینمان وجود داشت حاضر به صحبت با من بودند.
[مترجم: هیچ بعید نیست که خود این اطلاع ندادن ظاهری هم یک ترفند حسابشدهی امنیتی از طرف حزب الله بوده باشد.] البته نیروهای حزب الله بیشتر سعی میکنند از [نزدیکی به] غریبهها پرهیز کنند.
از آنها خواسته شده هرگونه تماسی که با یک فرد خارجی گرفتند را به روسایشان گزارش کنند.
بعضا خارجیهایی که سر و کلهشان در مناطق سیطرهی حزب الله پیدا شود، متوقف میشوند و از آنها بازجویی میشود و گاهی [بعد از رها کردنشان] تعقیب هم میشوند. گاهی شنیده میشود که برخی جهانگردان خارجی غیر مشکوک هم وقتی دارند بدون نیت بدی در ضاحیهی جنوبی عکس میگیرند، ناگهان نیروهای بیدار حزب الله سر وقتشان میآیند.
طبیعی است که یک توریست خارجی که تازه به لبنان آمده، وقتی نیروهای قویهیکل حزب الله او را بگیرند یا وقتی یک رزمندهی حزب الله در حین عبورش از روستاهای جنوب او را دنبال کند، حرفهای غیر دقیقی بزند. نیروهای حزب الله با وجود قاطعیتی که در بازجویی از مسافری که به یکی از محلههایشان آمده دارند، به صورت کلی منضبط و پاک هستند. در طول چندین سال، با تمام سلسله رفتارهای امنیتی حزب الله آشنا شدم. از رفتارهای میانهروانه گرفته (متوقف شدم، و دقایقی با روی خوش از من بازحویی شد) تا رفتارهای میانهروانه ولی اعصابخرد کن (متوقف شدم و با روی خوش از من بازجویی شد و حلقهی فیلمی که در دوربینم بود ضبط شد) تا رفتارهایی که انسان را به هم میریخت (متوقف شدم و بازداشت شدم و به جاسوسی متهم شدم و به دستگاه اطلاعات نظامی لبنان تحویل داده شدم و یک شب را در زندان گذراندم).
روحیهی اعضای حزب
وقتی اسرائیل در سال 1982 به لبنان لشگر کشید، خضر هنوز متولد نشده بود ولی او که حالا [در زمان مصاحبه با مولف] یک دانشجوی خوش بیان شده بود، از کودکیاش میدانست که روزی به حزب الله خواهد پیوست و مثل پدرش در صفوف مقاومت، خدمت خواهد کرد. خضر در جوی مذهبی در ضاحیهی جنوبی رشد کرد و وقتی دوازده ساله بود، در سال 1998 به برنامهی کودکان و نوجوانان حزب الله پیوست. قد کوتاه و هیکل تنومند او و عضلات برجستهی دستهایش نشانگر ساعاتی است که در باشگاه ورزشی محله میگذراند.
ولی وقتی خضربا دوستان شیعهی هممحلیاش مینشیند (در عین اینکه آنها اعتقادات او را ندارند) تمایلی به شنیدن موسیقی یا حضور در مراسمهای [جوانان] یا شنیدن به حرفهای بیهودهی آنان نشان نمیدهد. خضر میگوید: «وقتی به دوستانم نگاه میکنم، میبینم که دنبال دخترها راه میافتند و مشروب میخورند ولی دست آخر این منم که خواهم خندید و آنها گریه خواهند کرد.
هر کاری انجام میدهم، در ذهنم پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت هستند. من در همان مسیر حرکت میکنم.»
آموزش در اردوگاهها و حملهی سال 94 اسرائیل
هر نیروی تازه جذب شده، یک دورهی آموزشی ابتدایی طی میکند که 33 روز طول میکشد و در آن، اصول جنگ پارتیزانی را آموخته، به توانمندیهای اساسی جسمی دست پیدا میکند. در دههی هشتاد و اوایل دههی نود میلادی، بخش اعظم آموزشها در اردوگاههای [آموزشی]ای طی میشد که در درههای [کوههای] جرداء درکرانهی شرقی وادی البقاع، در نزدیکی مرز با سوریه، قرار داشتند. در آن زمان پوشش زمینیای برای مخفی نگاه داشتن فعالیتهای حزب الله از چشم هواپیماهای جنگی اسرائیلی و پهپادهای شناسایی وجود نداشت و نیروها عموما در چادر و غار و کلبه میخوابیدند.
حزب الله اینطور فرض کرده بود که سیستمهای ضد هوایی [خودش] و همچنین موشکهای پیشرفتهتر سوریه در طرف دیگر مرز، برای بازدارندگی نیروهای هوایی اسرائیل از حمله به این مراکز آموزشی کافی است. با این وجود، در شب دوم ژوئن 1994، جتهای جنگی اسرائیل به همراه چند بالگرد آپاچی مسلح به اردوگاه آموزشی عین دردارا در شرق بعلبک (جایی که 150 نیروی تحت آموزش حزب، در چادرهایشان خوابیده بودند) یورش بردند.
ابتدا هواپیماها روی اردوگاه بمب ریختند و پس از آن، بالگردهای مسلح هم با استفاده از سیستمهای دوربین حرارتی نیروهای زنده ماندهای که فرار میکردند را زیر بارانی از گلولههای تیربارهای 30 میلیمتری گرفته و آنان را تکه تکه کردند. در نتیجهی این حمله (که شدیدترین حملات طی 7 سال گذشته بود) بیش از 40 نیروی تحت آموزش حزب شهید شدند.
واحدهای ضد هوایی حزب الله و ارتش لبنان هم شروع به شلیک بیهدف به سمت آسمان سیاه شب کردند، ولی نتوانستند هیچ یک از هواپیماهای اسرائیلی را هدف قرار دهند. موشکهای ضد هوایی سام [متعلق به سوریه] هم آرام ماندند. این بالاترین تلفاتی بود که حزب الله در طول تاریخش در یک واقعه متحمل میشد. [...]
ادامه دارد ..
مترجم: وحیدخضاب.
|
|
شنبه 11 شهریور 1396 - 14:14:50