تهران-الکوثر: سرکیس الدویهی در این نامه نوشت:
می خواهم نامه ای برایت بنویسم و برای این کار همه چیز را مجاز می دانم
پس اجازه بده تعارف را کنر بگذارم و تورا حسن بخوانم
هر که تو را دوست داشته باشد خداوند او را دروست دارد و کسی که تو را دوست ندارد خداوند اورا دوست ندارد و هرکه با تو دشمنی کند خداوند با او دشمنی می کند.
بیست و چهار سال است که صلیب ما را به دوش می کشی... آیا خسته نشده ای؟
آیا نا امید نشدی؟... آیا برای یک لحظه به فکر رها کردن مسئولیت و سفر به دور دستها نیفتادی؟
بیست و چهار سال است که خود را به خاطر ما قربانی می کن ... از چه عالمی هست؟
چرا به خود رحم نمی کنی؟
تو از عالم دیگری... از جهانی دور دست... جز تو کسی در آن یافت نشد
تو شبیه هیچ کس نیستی و از سرشت کسی نیستی
تو متواضع و صادقی... از تکبر و نفاق بدوری
تو انسان شریف و امینی ... از پستی و خیانت بدوری
تو خالص و پاکی ... از نیرنگ و مزدوری بدوری
ای حسن ای حسینی تبار تو را دوست دارم زیرا حافظ جان و خون ما هستی
تو را دوست دارم زیرا نه کمر خم کردی ونه توطئه. نه سازش کردی و نه کوتاه آمدی و نه دچار ضعف شدی و نه سر فرود آوردی
تو را دوست دارم چون هرگز شکست و تسلیم و درهم شکستن را نپذیرفتی
تو ای حسن... مولا و رهبرم و ای عزیزم
تو شریف ترین و اصیل ترین و پاکترین میان مردمانی .. تو شریفترین میان بنی بشری
پنجاه و ششمین شمعت را خاموش کن و لبخند بزن که پیر جوانانی و طول عمر شایستۀ توست
برایت قدرت شیر و عمر درختان ارز(سدر) و زیتون ای نگاهبان کرامت ما و چشم پاسدار عزت ما
بر دستان و پیشانی و بر عمامۀ پاکت بوسه می زنم
عیدت مبارک
شنبه 11 شهریور 1396 - 12:24:56