شهید ثانی کیست؟

چهار شنبه 25 مرداد 1396 - 17:40:32
شهید ثانی کیست؟

او يـكـي از اعـيان و مفاخر فقهاي نامدار شيعه، و يكي از اكابر متبحرين در علوم اسلامي و يكي از اسـتوانه هاي فقهي و اجتهادي در طول ادوار فقه اسلامي مي باشد كه از نظر آثار و بركات وجودي كـم نـظـيـر مـي باشد. او در قرن دهم هجري مي زيسته و با تلاش و كوشش خستگي ناپذير فقه آل محمد (ص) را به نقاط مختلف جهان بسط و انتشار داده است.

تهران- الکوثر: فقيه عاليقدر و دانشمند بزرگوار شيعه، زين الدين بن نورالدين شيخ علي بن احمد عاملي جبعي، مـعـروف بـه شهيد ثاني در سال 911 و در يك خانواده علم و فقاهت زاده شده و هـمزمان با حيات پدر بزرگوارش، نورالدين علي بن احمد، تحصيلات مقدماتي را نزد او گذراند.

سپس به قريه ميس رفت و نزد شيخ ‌علي بن عبدالعالي ميسي (م 938 ه ق) تحصيلات خود را ادامـه داد و كـتاب هاي شرائع الاحكام محقق حلي، و ارشاد علامه حلي و كتاب قواعد علامه را نزد او خواند.

سفرهاي علمي

او بـه منظور ادامه تحصيلات علمي، مسافرت هاي متعددي به نقاط مختلف جهان اسلام آغاز نمود، يـعـني آنگاه كه چندي در ميس اقامت گزيد، به كرك نوح رفت و نحو و اصول فقه را نزد سـيـد جـعفر كركي، نويسنده كتاب المحجة البيضا فرا گرفت، و در سال 934 ه ق مجددا به جـبع بازگشت و تا سال 937 ه ق در آنجا سرگرم مطالعه و تحقيق و مذاكرات علمي شد در هـمـين سال به دمشق مسافرت كرد و قريب يك سال و اندي در آن جا به تحصيلات خود ادامه داد و نزد شيخ محمد بن مكي حكيم و فيلسوف بزرگوار، پاره اي از كتب طب و حكمت و هيات را قـرائت نـمـود و در مـحـضـر درس شـيخ احمد جابر شركت جست و كتاب شاطبيه را كه در علم قرائت و تجويد است، بر او خواند.

او بـه سـال 938 هـ ق دوبـاره به جبع بازگشت، ولي نتوانست توقف خود را كه موجب توقف علمي او مي شد، چندان ادامه دهد، لذا مجددا آهنگ دمشق نمود تا از آنجا به مصر برود. البته مدتي كـوتـاه در دمـشـق درنـگ كـرد و كـتـاب صـحيح مسلم و صحيح بخاري را در مدرسه سـلـيـمـيه نزد شمس الدين طولون قرائت كرد و سپس در نيمه ربيع الاول 942 ه ق به صـوب مـصر حركت نمود. مدت مسافرت او ازدمشق به مصر، حدود يك ماه به طول انجاميد و در ميان راه كرامات و خوارق عاداتي از وي مشاهده شد كه شاگردش ابن العودي آن ها را بازگو كرده است.در مصر نزد شانزده استاد برجسته و دانشمند به اندوختن ذخاير علمي در علوم عربي، اصول فقه، هندسه، معاني، بيان، عروض، منطق، تفسير و ساير علوم ديگر سرگرم شد.

شـاگـردش ابـن العودي تمام اساتيد او را در بغية المريد نام مي برد كه از آن جمله است شـيخ ابوالحسن بكري، نويسنده كتاب الانوار في مولد النبي و مجلسي از اين كتاب در بحار الانوار مطالبي نقل كرده است. شهيد ثاني در شوال 944 ه ق به زيارت خانه خدا و نيز زيارت قبر شـريف پيامبر اكرم (ص) و ائمه بقيع موفق شد. در صفر 944 ه ق بار ديگر به موطن خود جبع مـراجـعـت كـرد در ربيع الاول 946 ه ق به زيارت ائمه هدي (ع) در عراق مشرف شد و در پنجم شعبان همان سال به جبع بازگشت و چند سالي در آنجا ماند. در ذيحجه 948 ه ق مسافرت به بـيـت الـمـقـدس رادر پـيـش گرفت و وارد اين شهر شد و در محضر شيخ شمس الدين بن ابي اللطيف مقدسي، قسمتي از صحيح مسلم و بخاري را قرائت نمود و از اين استاد اجازه روايت را اخـذ كـرد. پـس از آن بـه موطن خود مراجعت نمود و در آنجا مشغول تحقيق و مطالعه و تدريس گشت.
پـس از آن بـه صوب روم شرقي عزم سفر كرد و در هفدهم ربيع الاول 949 ه ق از طريق دمشق و حلب وارد قسطنطنيه گرديد. اين دانشمند بلند همت و سخت كوش به گوشه اي پناهنده گشت و در طي مـدت هيجده روز دست اندر كار نگارش رساله اي شد كه راجع به ده علم بود. ده مبحث جالب آن را در آن رساله تحرير كرد و آن را نزد قاضي عسكر محمد بن محمد بن قاضي زاده رومي كـه خـود از دانشمندان برجسته آن ديار به شمار مي رفت، فرستاد پس از ملاقات او با شهيد ثاني، مـيـان آن دو در مسائل مختلف مباحثات و مذاكرات علمي صورت گرفت و نوشته هاي شهيد ثـانـي و نـيز مذاكرات علمي او، قاضي رومي را بر آن داشت كه صورت برنامه اي كه حاوي وظائف مـدارسي بود در اختيار او قرار داده و به او پيشنهاد كرد كه در انتخاب مدرسه دلخواه خود مختار اسـت و مـي تـواند افاضات علمي و تدريسي خود را در هر مدرسه اي كه مطابق سليقه اوست اجرا نـمـايـد و در ضـمـن با اصرار از او درخواست مي كرد كه در شام يا حلب به انجام وظيفه تدريس بپردازد.

شهيد ثاني پس از استخاره،اقامت در مدرسه نوريه واقع در بعلبك را انتخاب كرد و از سوي قاضي مزبور، اداره امور اين مدرسه به وي، واگذار شد.

مدت توقف شهيد ثاني در قسطنطنيه چهار ماه به طول انجاميد و طبق معمول كه لحظه اي را به هـدر نـمـي داد، در طـول ايـن مـدت كـوتـاه با سيد عبدالرحيم عباسي، نويسنده كتاب معاهد الـتـنصيص آشنايي پيدا كرد و با او مجالست و آمد و شد آغاز نمود و از محضرش از لحاظ علمي استفاضه مي كرد.

در يـازدهم رجب از طريق عراق به جبع بازگشت و در مسير بازگشت خود به زيارت مراقد ائمه اطـهـار (ع) تـشـرف حاصل نمود و اين مراجعت با نيمه صفر 953 ه ق همزمان بود او سرانجام در بعلبك اقامت گزيد.

شهرت علمي

او پس از اقامت در بعلبك، در سايه شهرت علمي، مرجعيت يافت و دانشمندان فرزانه و فضلاي آن ديـار، از دوردسـت ترين بلاد براي استفاضه علمي به محضر او روي مي آوردند و از بركات علمي و اخـلاقـي او بـهره كافي مي گرفتند. وي در اين شهر، تدريس جامعي را آغاز كرد، به اين معني كه چـون نـسبت به مذاهب پنج گانه جعفري، حنفي، شافعي، مالكي و حنبلي از لحاظ آگاهي علمي كـامـلا مـحيط و مسلط بود، بر اساس تمام اين مذاهب پنجگانه تدريس مي نمود و در حقيقت فقه مقارن وعقائد تطبيقي را تدريس مي كرد و چنانكه سلف صالح او، يعني شيخ طوسي (قدس سره) براي نخستين بار كتابي در زمينه فقه تطبيقي و حقوق تطبيقي اسلام تاليف كرده بود، شهيد ثاني براي نخستين بار تدريس فقه تطبيقي را در شهر بعلبك بنياد نهاد توده مردم نيز بر حسب مذهب خود، پاسخ استفتائات خويش را از محضر او دريافت مي كردند.

كار و تلاش

شهيد ثاني با داشتن چنين مقام و شخصيت برجسته علمي و فقهي، در تامين پاره اي از ضروريات مـعـاش شـخـصا تلاش مي كرد نوشته اند: وقتي هوا تاريك مي شد و شب فرا مي رسيد، الاغي را كه مـركب سواري او بود از خانه بيرون مي آورد و به خارج شهر مي راند و هيزم فراهم مي آورد و بار بر آن مي نمود و بدين وسيله سوخت منزل را براي خانواده اش فراهم مي ساخت.
از بـركات وجودي اين شخصيت بزرگوار، با اين فضائل روحي و معنوي، فرزند برومندي هم چون عـلامه بزرگوار و دانشمند پارسا و ژرف نگر، ابو منصور جمال الدين حسن (صاحب معالم) به ثمر رسيد كه آثار گرانبهايي در اصول فقه وساير علوم اسلامي به دنياي شيعه ارمغان آورد.

كـتـاب معالم الدين في الاصول ابومنصور حسن، جايگزين كتاب اصول فقه فشرده مختصر ابن حاجب گشت و چند قرن است كه به عنوان كتاب درسي طلا ب علوم ديني در حوزه علمي شيعه مورد استفاده قرار مي گيرد و مانند كتاب پدر، يعني الروضة البهيه همچنان جاويدان و پـايدار است و در پايگاه هاي حضرت ولي عصر (عج) عطش علمي شاگردان مكتب اميرالمؤمنين عـلي (ع) را فرو مي نشاند و قلب آنان را با آبشخورهاي پرفيض خود سيراب مي سازد.

اثر گرانبهاي ديـگـر فـرزنـد چـنـان پدري، كتاب منتقي الجمان في الاحاديث الصحاح و الحسان است كه كمتر دانشمندي مي تواند از آن احساس بي نيازي كند.از نوادگان فاضل او، شيخ محمد بن حسن مي باشد.

مرحوم خوانساري صاحب روضات الجنات، درباره شهيد ثاني چنين مي گويد: تا كنون در جمع دانـشـمـندان بزرگ و برجسته شيعه كسي را به ياد ندارم كه از لحاظ شكوه شخصيت، سعه صدر، خـوش فـهمي، حسن سليقه، داشتن نظم و برنامه تحصيلي، كثرت اساتيد، ظرافت طبع، معنويت سـخـن و پـختگي و بي نقص بودن آثار علمي به پاي او برسد، بلكه اين استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهي و قرب منزلت،چنان مي نماياند كه تالي تلو معصوم (ع) است و بلافاصله در رده پس از معصومان (ع) قرار دارد.

شـهـيـد ثـانـي به هنگام ميزباني از واردين بي اختيار مي گشت و در پذيرايي از ميهمانان و تامين حوائج متقاضيان در حد ايثار و فداكاري مي كوشيد.

اساتيد
از مجموع بحث ها و مدارك تاريخي ديگري كه در زندگي اين شهيد عاليقدر دردست داريم، به اين نـتـيجه مي رسيم كه شهيد ثاني با مسافرت هاي متعدد خود، در صدد يافتن اساتيدي بود كه بتواند بـيـشترين بهره هاي علمي را از محضر آنان به دست آورد. اگر چه نمي توانيم نام تمام اساتيد او را بـرشماريم، ولي به خاطر مزيد اطلاع از آن اساتيدي نام مي بريم كه اسامي آنان در مدارك تاريخي ضـبط شده است و شهيد ثاني ازمحضر آنان مستفيض گشته است و مي نماياند كه شهيد از درس اكـثـر اساتيد برجسته در تمام مذاهب پنجگانه اسلامي استفاده شايان كرده است اينك تعدادي از آنان:

1) پدر او، احمد عاملي جبعي (م 925 ه ق) در ميس.

2) شيخ علي بن عبدالعالي ميسي (م 938 ه ق) در ميس.

3) شيخ محمد بن مكي حكيم و فيلسوف، در دمشق.

4) سيد حسن بن جعفر كركي، در كرك نوح.

5) شيخ احمد بن جابر، در دمشق.

6) شمس الدين طولون دمشقي حنفي، در دمشق.

7) شيخ ابوالحسن بكري.

8) شيخ شمس الدين ابواللطيف مقدسي، در بيت المقدس.

9) سيد عبدالرحيم عباسي، در قسطنطنيه.

10) ملا حسن جرجاني.

11) ملا محمد استرآبادي.

12) ملا محمد علي گيلاني.

13) شهاب الدين بن نجار حنبلي.

14) زين الدين حري مالكي.

15) شيخ ناصر الدين طلاوي كفعمي.

و اسـتـادان ديـگـري كـه در طي سـفـرهـاي عـلـمـي خود با آنان آشنا شده بود و به وسيله آن ها اندوخته هاي علمي خود را لحظه به لحظه فزاينده تر نموده است.

تاليفات و آثار

آثـار علمي اين دانشمند پاك نهاد به ده ها كتاب و رساله علمي مي رسد و علي رغم اشتغالات ديگر تدريسي، حدود هفتاد اثر علمي از خود به جاي گذاشت كه ما به برخي از آن ها دست يافته و يا با نام پاره اي از آن ها ضمن ترجمه احوال او در مراجع مختلف آگاهي يافته ايم.

تـالـيـفـات شهيد ثاني كه از روض الجنان آغاز مي شود و به الروضة البهيه از لحاظ تاريخ تـالـيـف پايان مي گيرد، واقعا هم چون روضه و بوستاني است كه هر پژوهشگر دانش هاي ديني را با مناظر دل انگيز خود بر سر نشاط آورده تا گم شده خودرا در ميان آن ها بيابد و قلب او با مشاهده هر زاويـه اي از ايـن بـوستان و آبشخورهاي آن سيراب گردد و نسيم ايمان و عقيده را در سطور اين تاليفات استنشاق نمايد.

آثـار شـنـاخـتـه شـده ايـن عـالم بزرگوار و فقيه عاليقدر را بر حسب ترتيب موضوعي در زير ياد مي كنيم:

كتب و رسالات فقهي:

1) روض الـجـنـان في شرح ارشاد الاذهان، كه ظاهرا نخستين اثر علمي اين بزرگوار است كه به تاريخ جمعه 25 ذي القعده 949 تاليف كرده است.

2) سـالك الافهام في شرح شرايع الاسلام كه تاريخ پايان كتاب ديات آن 2ربيع الاول 964 است.

3) الفوائد العملية في شرح النفلية.

4) المقاصد العلية في شرح الالفية، در 19 ربيع الاول 950.

5) نتايج الافكار في حكم المقيمين في الاسفار، در دوشنبه 27 رمضان 950.

6) رسالة في ارث الزوجة من العقار، در 956.

7) رسالة في احكام الحيوة، در سه شنبه 25 ذي الحجه 956.

8) رسالة في وجوب صلوة الجمعه.

9) رسالة في الحث علي صلوة الجمعه، اين رساله، به جز رساله قبلي مي باشد.

10) رسالة في تحريم طلاق الحائض الحامل المدخول بها، الحاضر زوجها.

11) رسالة في حكم طلاق الحائض الغائب عنها زوجها.

12) رسالة في تحقيق النية.

13) مناسك الحج الكبير.

14) مناسك الحج الصغير.

15) رسالة في عدم جواز تقليد الميت.

16) الفتاوي المختصره، غالبا در مسائل مربوط به عبادات است.

17) رسالة في انفعال ما البئر.

18) رسالة فيما اذا احدث المجنب حدثا صغيرا في اثنا الغسل.

19) رسالة فيما اذا تيقن الحدث و الطهارة و شك في السابق منهما.

20) المسائل النجفيه (كه هنگام بازگشت از استانبول (قسطنطنيه) به نجف، به آنها پاسخ نوشته است.)

21) مسائل جبل عامل، كه پس از مراجعت از مكه در جبل عامل پاسخ آنها را نگاشته است.

22) رسالة في عدم قبول الصلوة الا بالولاية.

23) الـرسـالـة الاسـطنبولية في الواجبات العينيه كه هم در فقه و واجبات علمي وهم در مسائل اعتقادي است، در 12 صفر 952 ه ق.

24) الـروضـة الـبـهية في شرح اللمعة الدمشقيه، كه آن را در مدت 6 ماه و 6 روز، يا 15 ماه تاليف كرده است.

25) حاشية المختصر النافع.

26) حاشيه ارشاد الاذهان.

27) حاشيه قواعد الاحكام.

28) حاشيه شرايع الاسلام.

كتب درايه:

29) الـبـداية في علم الدراية شهيد ثاني در اين علم شايد نخستين دانشمندشيعي باشد كه دست اندر كار تاليف مهم در اين رشته باشد.

30) شرح البداية في علم الدراية.

كتب اصول فقه:

31) تـمـهيد القواعد الاصوليه لتفريع الاحكام الشرعيه اين كتاب داراي 100 قاعده اصولي و 100 قاعده ادبي است كه در اول محرم 958 ه ق تاليف كرده است.

كتب مربوط به حديث:

32) غنية القاصدين في اصطلاحات المحدثين.

33) شرح حديث الدنيا مزرعة الاخرة.

34) كتاب في الاحاديث مرحوم شيخ حر عاملي گويد: حدود هزار حديث به خط شهيد ثاني ديدم كه از مشيخه حسن بن محبوب انتخاب كرده بود.

كتب ادعيه:

35) رسالة في الادعيه.

36) رسالة في آداب الجمعه.

كلام:

37) حقائق الايمان يا تحقيق الاسلام و الايمان در شب دوشنبه، هشتم ذي القعده 954 ه ق.

تفسير:

38) رسالة في شرح بسمله.

نحو:

39) منظومة في النحو.

40) شرح المنظومة في النحو.

اخلاق و عرفان ديني:

41) منار القاصدين في اسرار معالم الدين، در تعليم و تربيت و اخلاق وعرفان.

42) منية المريد في آداب المفيد و المستفيد، در آداب تعليم و تعلم كه كتابي فوق العاده مفيد در امر آموزش و تربيت مي باشد كه صحيح ترين و كامل ترين ترجمه آن توسط دانشمند محترم، جناب آقاي دكتر سيد محمد باقر حجتي انجام پذيرفته است.

43) مـسـكـن الـفؤاد عند فقد الاحبة و الاولاد (آرام بخش دل به هنگام از دست دادن دوستان و فرزندان) كه اين كتاب را پس از حادثه از دست دادن چند فرزند، پيش از شيخ حسن صاحب كتاب معالم الاصول در تسلي خاطر خويش و ديگران، در روزجمعه اول رجب 954 ه ق نگاشته است.

44) تلخيص مسكن الفؤاد.

45) كشف الريبة عن احكام الغيبة.

46) التنبيهات العليه علي وظائف الصلوة الغيبية، يا اسرار الصلوة كه در اسرار عرفاني و نكات و آداب دروني و باطني نماز مي باشد و با استمداد از احاديث در 9 ذي الحجه 951 تحرير شده است.
اينها برخي از آثار و تاليفات مرحوم شهيد ثاني بوده كه بر آن اطلاع يافته شد.

شهادت:
دو نـفـر از مردم جبع براي مرافعه و محاكمه به شهيد ثاني مراجعه كردند او نيز طبق موازين ديني و ضوابط شرعي، دعوي را فيصله داد. طبيعي است در مرافعات، هر دو طرف منتفع نيستند، نـتـيجه به نفع يكي از طرفين و به ضرر ديگري فيصله يافت. شخص محكوم از اين داوري به خشم آمد و نزد قاضي صيدا رفت و از او سعايت كرد كه شهيد ثاني رافضي و شيعه است. قاضي جريان را بـه سـلـطـان سـلـيـم اطـلاع داد. از طرف او براي دستگير كردن شهيد، شخصي مامور شد در پـيگيري اين ماموريت او وارد جبع شد، از مردم شهر سراغ شهيد را مي گرفت، به او گفتند كه در شهر نيست.

شـهـيد ثاني اصولاً به علت محيط ناسالم و جو آلوده مردم زمان، غالباً عزلت اختيار مي كرد و فقط براي اقامه نماز صبح به مسجد مي رفت و اكثر اوقات با حالتي آميخته به بيم و هراس به سر مي برد و خـويـشـتـن را از منافقان پنهان مي كرد و غالبا به تنهايي سرگرم تحقيق و مطالعه و تاليف بود. هـمزمان با ورود مامور كذايي، استاد در انگورستان خود سرگرم تاليف كتاب بوده است اين مامور موفق به دستگيري او نشد، چون به خاطر شهيد گذشت كه به سفر حج برود مقدمات سفر مكه را آماده ساخت و در محملي كه با روپوش بود نشست تا كسي او را نبيند و نشناسد.
قـاضي صيدا به سلطان روم (عثماني) نامه اي نوشت كه در بلاد شام (سوريه) مردي عالم زندگي مي كند كه بدعت گزار و بيرون از مذاهب چهارگانه اهل سنت و دست اندر كار نشر و تبليغ عقائد خـود مي باشد. سلطان سليم شخصي به نام رستم پاشا را كه وزير او بود، براي دستگيري شهيد مامور ساخت و گفت بايد او را زنده دستگير كني تا با دانشمندان استانبول (قسطنطنيه) مباحثه كند و از عقائد او تفتيش شود تا سرانجام از مذهب و آئين او مطلع گردند.

رستم پاشا به جبع آمد و از شـهيد پرس و جو كرد به او گفتند كه به سفر حج رفته است. اين مامور در اثنا راه مكه به شهيد ثاني رسيد و او را دستگير كرد. شهيد ثاني به او گفت: به من مهلت ده تا سفر حج را به انجام رسانم و من فرار نمي كنم و مناسك حج را زير نظر و مراقبت تو انجام مي دهم. پس از انجام مناسك به هر صورتي كه دلخواه توست با من عمل كن.

رسـتم پاشا راضي شد كه شهيد ثاني مراسم حج را برگزار كند و پس از پايان مراسم حج، شهيد را بـه روم (عـثـمـانـي) بـرد آنگاه كه او را وارد كشور عثماني نمود، در راه به شخصي برخوردند آن شخص از مامور سؤال كرد كه اين مرد كيست؟

گفت ازدانشمندان شيعه اماميه است كه بر حسب ماموريت او را نزد سلطان مي برم آن شخص گفت: تو درباره اين مرد در اثنا راه كوتاهي كرده و او را آزار رسـانـده اي، مـمـكـن اسـت در حضور سلطان از تو شكايت كند و دوستان و ياران او نيز به حـمـايـت و دفاع از وي برخيزند و براي تو موجبات ناراحتي و احيانا قتل فراهم كنند. صلاح در اين است كه در همين جا سرش را از بدن جدا كني و سر بريده او را نزد سلطان ببري. اين مرد فرومايه و پـسـت فـطـرت در كنار دريا استاد بزرگوار را شهيد كرد. آنگاه سر بريده او را حضور سلطان آورد سلطان بر او برآشفت و سخت او را مورد توبيخ قرارداد و به وي گفت: من تو را مامور ساخته بودم كه او را زنده بياوري، بنابراين به چه مجوزي او را كشتي؟

سـيـد عبدالرحيم عباسي كه با شهيد ثاني سابقه دوستي و آشنايي داشت، با ديدن سر بريده شهيد ثاني سخت متاثر گرديد و سعي كرد تا سلطان را وادارد كه اين مرد پليد را به قصاص خود برساند. بالاخره مساعي او مؤثر واقع شد و رستم پاشا به جرم اين جرم بزرگ، محكوم به مرگ گرديد.
مـدت سه روز جسد او بر روي زمين ماند و كسي او را دفن نكرد. سرانجام جسد شريف او را به دريا افـكـندند. خداي متعال غريق رحمتش فرمايد و با امامان معصوم (ع) محشور فرمايد كه در تحقق آرمانشان، خويشتن را قرباني ساخت وطعمه ماهيان دريا گرديد.


چهار شنبه 25 مرداد 1396 - 17:40:23