آنچه امروزه همه گروههای جهادی به هر عنوان و نامی که در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی فعالیت میکنند، تحت تأثیر ایدئولوژی سلفی - جهادی است که از سال 2003 میلادی، مکتب اندیشهای خود را از سلفی گرایی سنتی (سلفیه علمیه) جدا کردند.
به همین علت در قالب چند یادداشت به تبیین این موضوع از باب ایدئولوژیک خواهیم پرداخت که گروههای تکفیری نوظهور چگونه از درون گروههای سلفی-جهادی بیرون آمدند و چه تغییر ایدئولوژیک بین گروههای نوتکفیری با جریان سابق گروههای سلفی-جهادی وجود دارد؟ در یک دهه گذشته گروههای سلفی ـ جهادی، بهشدت جهان را درگیر خود کردهاند.
ظهور القاعده در افغانستان، گروههای جهادی در یمن و نهایت سلفیهای با عنوان داعش و دیگر گروههای مدعی اسلام، چهرهای بسیار رادیکال و افراطی از اسلام را ارائه دادهاند. از سوی دیگر، درحالیکه در چند دهه گذشته بیشترین تغییر آیین دهندگان از ادیان دیگر به اسلام بوده، رویکرد گروههای افراطی این فرصت را به دولتهای غربی داده تا بهشدت علیه اسلام تبلیغ کنند و آن را متهم کنند.
این امور چیزی جدیدی در تقابل کشورهای غربی که عموماً رویکرد استعماری به دولتهای اسلامی دارند، نیست.همچنین در درون اسلام، گروههای بودهاند که چهرهای از خشن و افراطی از اسلام ارائه میدادند که نخستین آنها، گروه افراطی خوارج در صدر اسلام بوده است.
اما واقعیتی که امروزه در حوزه اندیشه برای گروههای سلفی و تکفیری مواجه هستیم، پدیدهای تحت عنوان، ظهور نوتکفیرگرایی» است.آنچه امروزه کاملاً خودش را نشان داده این است که در کشوری مانند اردن که گروههای زیادی از تکفیری هاآموزش میبیند و سپس به دیگر نواحی فرستاده میشوند به دو گروه، جماعت سلفی ـ جهادی و نوتکفیریها تقسیمشدهاند.
نکته قابلتأمل در این موضوع این است که در بنمایههای این انشقاقی که تا به امروز مشاهدهشده، یک مباحثۀ عمیق شرعی و ایدئولوژیکی نهفته است که میتواند بر سازمانهای سلفی ـ جهادی سراسر جهان تأثیر گذارد.
آنچه امروزه همه گروههای جهادی به هر عنوان و نامی که در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی فعالیت میکنند، تحت تأثیر ایدئولوژی سلفی -جهادی، است که از سال 2003 میلادی، مکتب اندیشهای خود را از سلفی گرایی سنتی (سلفیه علمیه) جدا کردند. به تعبیر عامیانه و ساده، سلفی-جهادی های سابق در میزان برخورد و اعمال رفتاری خود ، حدود و مرزهای را تعریف میکردند. درحالیکه نوتکفیری ها هرگز حدودی را در میزان خشونت خود قبول نمیکنند و علت و چرایی این امر را در مبانی ایدئولوژیک خود تبیین میکنند.
نوتکفیری ها در برابر توجیه اعمال و خشونت های خود، اقدامات خود را بهترین راهکار برای مقابله با هجمه های می دانند که متوجه اسلام شده است، بخصوص رویکردهای که از سوی نخبگان جوامع غربی متوجه مسلمانان میشود. در طرف مقابل نیز بر این ادعا هستند که جوامع اسلامی به انواع بداخلاقی ها دچار شدهاند که گروههای جهادی با اعمال و رفتارهای خود ولو با قتل و غارت و خونریزی باشد به دنبال تطهیر جوامع اسلامی از بیاخلاقی و اَعمال غیراسلامی، و احیای شکلی از اسلام که آن را اسلام ناب می دانند، بیان می دارند.
این تفکر افراطی توام با خشونت و کشتار مسلمانان در گروههای مختلفی خود را نشان داد که از جمله این گروهها می توان به القاعده در افغانستان و یمن و شمال افریقا، شباب المجاهدین در سومالی، مجلس شورا المجاهدین در غزه و سینا، جبهه النصره در سوریه، انصار الشریعه در یمن و مصر، و فضل الاسلام در لبنان و غزه نام برد.
دو محور کلیدی در اندیشه نوتکفیری ها وجود دارد. مفاهیمی که پیروان امروزی نوتکفیرگرایی بسط میدهند: نخست این مدعا که مسلمین تحت لوای رژیمهای مرتد صرفاً به دلیل ارتداد رهبرانشان مرتد هستند و دومین مدعا این است که مسلمانان باید در وهلۀ نخست علیه «دشمن نزدیک» (یعنی مسلمین مرتد) جهاد کنند و جهاد علیه «دشمن دور» (عمدتاً یهودیان و مسیحیان) را تا زمان تأسیس دوبارۀ حکومت اسلامی به تعویق اندازند.
ریشههای تاریخی ظهور نوتکفیری ها:
بر اساس شواهد و گزارههای موجود، شخصی به نام محمد ناصرالدین الالبانی، عالم سلفی سوری در دهه 1970 میلادی به تبلیغ اندیشههای سلفی خود میپرداخت.وی ساکن سوریه بود و گروههای زیادی از طلاب جهت بهره مندی از آموزش های وی، از اردن راهی سوریه میشدند. بعد از مدتی وی محل اقامت خود را به اردن انتقال داد. این انتقال منجر به این شد که شاگردان زیادی از اردن دور وی جمع شوند. حدود دو دهه بعد یعنی 1991 یک گروه افراطی با رویکرد خشونتآمیز نیز در اردن نیز شکل گرفت.
در چنین شرایطی بسیاری از مردم که از رویکردهای حکومت اردن سرخورده بودند و نیز باقیماندههای از سربازان افغانستان در جنگ با شوروی به این گروهها پیوستند و دنباله بهانه بودند تا حرکتهای جهادی خود را درجایی شروع کنند. برای این گروهها با تفکرات افراطی و خشونت، حضور در کدام اقلیم و یا بخش از جهان مهم نبود.
مهم شروع حرکت جهادی بود.ادامه این حرکت بهشدت متأثر از حرکت دو شخصیت دیگری بود. شخصیتهای که تداوم مسیر سلفیت معتدل و ظهور گروههای افراطی بانام نوتکفیری ها را رقم زدند که بهعنوان نمونه داعش و جبهه النصره، یکی از مصادیق نوتکفیری ها بود. این دو شخصیت، ابو محمد المقدسی و ابو مُصعَب الزَرقاوی بودند.
ابو محمد المقدسی و ابو مُصعَب الزَرقاوی در اردن مردم را با اندیشههای سلفی جذب گروه خود میکردند. بعد از مدتی زرقاوی زندانی شد و در سال 1999 بعد از آزادی به افغانستان رفت. ازآنجاییکه وی افکار و اندیشههای بشدت افراطیتری نسبت به مقدسی داشت، منجر به فاصلهگیری وی با دیگر گروهها شد.
این تفاوتهای ایدئولوژیک از عناصر عقیده «الولا و البرا» و دلالتهای آن در رابطه با مسائل تکفیر و ارجا (به تأخیر انداختن داوری در باب ایمان و کفر) ناشی شده بود. شواهد امر نشان میدهد که حتی پیش از رسیدن زرقاوی به افغانستان، وی تفسیری خشک از عقیدۀ سلفی ـ جهادی را پذیرفت و نمیخواست دیگر تفاسیر عقیدتی را بپذیرد.وی هنگامیکه رهبری القاعده را پذیرفت، تلاش کرد آرای فقهی مقدسی را رد کند.
در چنین شرایطی نامهنگاریها بین مقدسی و زرقاوی و نیز صوتهای پخش شده از طرف زرقاوی، زوایای جدید از اختلافات دو رهبر از جریان سلفیت را نشان داد . دریکی از این نامهنگاری مقدسی خطاب به زرقاوی مینویسد:«از الله میخواهم که [ابو مصعب] از طریق انتخاب جهاد و مبارزه، به خود خسران معنوی نزند، تنها به خاطر… جنایتها و سرکوب دشمنان… اگر وی وضعیت صدور اعلامیههای گستردۀ تکفیر علیه مردمان [را تأیید] نمیکند، یا مردم را به خاطر گناهشان مرتد نمیخواند، و اگر میپذیرد که مردمان این کشور [یعنی عراق] پیرو اسلام هستند، پس باید همه اینها را در تصمیمگیری برای مبارزه لحاظ کند.
او باید کاملاً مراقب باشد که خون مسلمین را نریزد، حتی اگر گناهکار باشند. وی باید با تمایز آشکار جنگ در دارالکفر، که بیشتر ساکنان آن کافران هستند، و جنگ در «دارالکفر الطارئ» [سرزمینهایی که زمانی مطیع شریعت بودند، ولی دیگر اینچنین نیستند] که ساکنان آن بیشتر پیروان اسلام هستند، آشنا باشد…»
این نزاعها در سال 2005 نشان داد که گروه جهادی به رهبری زرقاوی با مرجعیت "مقدسی" که سلفیها را هدایت میکرد عملاً وارد یک نزاع فکری و ایدئولوژیک شدهاند.لازم است که به این امر دقت داشته باشیم که هم سلفیهای جهادی و هم نوتکفیری ها(گروه وابسته به زرقاوی) عقیدۀ پاکسازی جامعۀ اسلامی از اَعمال غیراسلامی و ایجاد یک دولت اسلامی نه صرفاً از طریق موعظه و تعلیم و زهد، بلکه باید از طریق مبارزه نیز عملی شود، اما تفاوت ایدئولوژیک این دو جریان دیده میشود؛ ظاهراً نوتکفیریها برخورد قاطع را شکل مطلوب تقوا و ازاینرو آن را فینفسه یک هدف میدانند.
در مقابل، سلفی-جهادیها برخورد را بهمثابه ابزاری برای رسیدن به هدف نهایی تأسیس دولت اسلامی میدانند که باید تنها تحت شرایطی مناسب و تابع محدودیتهای شریعت اسلامی اداره گردد. بنابراین، سلفی -جهادیها برداشتن یک درک درست از اصول شرعی جهاد تأکیددارند تا تضمین کنند که در محدودههای شریعت، عمل و خواست الهی را به درستترین وجه اجرا میکنند.
به عقیدۀ سلفی ـ جهادیها، فقدان دانشی ژرف از شریعت (وعقیده) ضرورتاً موضع دینی فرد را ناقص و قدرت معنوی او را معیوب میگرداند.در مقابل، نوتکفیریها به دنبال تعصبی خشک برای ایجاد تقوای کامل هستند. آنها معتقدند فردی که تعصب ندارد، دین و مرجعیت ندارد. در نگاه پیروان زرقاوی، سطح معنوی یک مسلمان و بهتبع آن شأن مرجعت وی، نه بادانش، بلکه با عمل خشک دینی تعیین میگردد.
مقدسی در توصیف نوتکفیریها مینویسد: «چیزی از عقیدۀ سلفی ـ جهادی نمیدانند» و «زحمت آموختن دانش دینی را بر خود هموار نمیسازند، زیرا آنها هرگز حتی فکر نمیکنند که یک کتاب در باب دین بخوانند یا در یک کلاس دینی حاضر شوند…»، آنها برای امری ارزش قائلاند که مقدسی آن را «تعصب پوک» مینامد.
این تفاوت ایدئولوژیک درنهایت منجر به بیرون آمدن گروهی نوتکفیری از دل جریان سلفی-جهادی شد که مصداق آنها القاعده، داعش و النصره است که در بخش بعدی به ادامه این چالشهای عقیدتی و پیشبینی آینده آن خواهیم پرداخت.
منبع: فرهنگ نیوز
شنبه 30 اردیبهشت 1396 - 13:55:7