در یکصدوهفتادودومین شماره از پادکست «در عمق» به بررسی مهمترین روندها، تحولات و همچنین شخصیتها در غرب آسیا میپردازد، «احمد بروایه»، کارشناس مسائل مصر و شمال آفریقا، تحولات روزهای اخیر سودان و جنایتهای نیروهای واکنش سریع پس از تسلط بر شهر فاشر را از نظر گذرانده است. 
از زمان استقلال سودان، ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور همواره زمینهساز شورشهای اقوام حاشیهای بوده است. در منطقهٔ دارفور و غرب سودان، گروههای آفریقاییتبار و مردم سودان جنوبی علیه قدرت مرکزی قیام کردند. دولت سودان برای مهار این شورشها، به تشکیل نیروهای شبهنظامی دست زد که بعدها با عنوان «جنجاوید» شناخته شدند. این گروهها عمدتاً خود را به عربها منتسب میکردند، زندگی دامپروری داشتند، از زمین و مراتع کافی محروم بودند و با قاچاق سلاح و جنگاوری هم ارتباط داشتند.
بیشتر بدانید
حملات مداوم رژیم صهیونیستی و افزایش تلفات غیرنظامیان در لبنان| مع المراسلین
خشم سازمان ملل از تصمیم ترامپ برای ازسرگیری آزمایشهای هستهای| قضیة ساخنة
جنجاویدها در جریان بحران دارفور پس از سال 2003 نقش محوری یافتند و به همراه دولت سودان متهم به ارتکاب جنایات علیه بشریت شدند. این نیروها را میتوان «شبهحاشیهای» توصیف کرد؛ زیرا نه بازتابدهندهٔ مطالبات اقوام حاشیه بودند و نه جزئی از نخبگان سیاسی پایتخت. در دورهٔ عمرالبشیر، این نیروها با سازماندهی جدید در قالب «گروه پشتیبانی سریع» ادغام شدند و مستقیماً زیر نظر ریاستجمهوری قرار گرفتند تا به عنوان بازوی قدرت رژیم عمل کنند.
پس از سقوط عمرالبشیر، فرماندهی این نیروها به محمد حمیدتی رسید و گروه پشتیبانی سریع به نیرویی مستقل و قدرتمند در ساختار سیاسی و نظامی سودان بدل شد؛ نیرویی که در تسلیحات و منابع مالی حتی از ارتش برتری یافت و کنترل بخشهایی از غرب سودان و معادن طلا را در اختیار گرفت.
این گروه از یکسو در پی تحقق منافع قومی و اقتصادی خود در مناطق بومی است و از سوی دیگر خواهان حضور در مرکز قدرت سیاسی سودان. همین دوگانگی—جنگ برای مالکیت زمین و تلاش برای نفوذ در ساختار قدرت—امروز ریشهٔ اصلی بحران مزمن سودان را شکل داده است؛ بحرانی که میان ارتش مرکزی و نیروهای شبهنظامی دارفور همچنان ادامه دارد.