یکم ربیع الاول؛ سالروز هجرت نبی مکرم اسلام ص از مکه به مدینه

پنج شنبه 15 شهریور 1403 - 12:0:0
یکم ربیع الاول؛ سالروز هجرت نبی مکرم اسلام ص از مکه به مدینه

هجرت به مدینه، مهاجرت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان از مکه به یثرب (مدینه) در آخر سال سیزدهم و ابتدای سال چهاردم بعثت است. این واقعه در زمان خلافت خلیفه دوم، به صورت رسمی مبدأ تاریخ مسلمانان شد.

به گزارش پایگاه شبکه الکوثر، هجرت به مدینه، مهاجرت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان از مکه به یثرب (مدینه) در آخر سال سیزدهم و ابتدای سال چهاردم بعثت است. علت اصلی مهاجرت مسلمانان به یثرب، فشار و آزارهای مشرکان مکه و بیعت عقبه اهالی یثرب با پیامبر(ص) برای دفاع از مسلمانان در صورت هجرت ایشان به این شهر بود. این واقعه در زمان خلافت خلیفه دوم، به صورت رسمی مبدأ تاریخ مسلمانان شد.

بیعت انصار با رسول الله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم

مساله هجرت به مدینه دارای برکات فراونی برای مسلمانان به ارمغان آورد. در همان سال اول و در ایام حج عده ای از طایفه خزرج به مکه آمدند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آنان را ملاقات کرد و پرسید، شما کیستید؟

گفتند: عده ای از طایفه خزرج.

حضرت فرمود: شما از هم پیمانان یهود هستید؟

خزرجیان گفتند: بلی از هم پیمانان یهودیم.

محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود: آیا نمی نشینید تا لحظاتی با شما سخن بگویم.

خزرجیان آمادگی خود را برای گفتگو اعلام کردند و آنگاه پیش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نشستند. رسول اللّه آنان را به سوی خداوند یکتا دعوت کرد و اسلام را بر آنان عرضه داشت و سپس آیاتی از قرآن را بر ایشان تلاوت نمود.

خزرجیان به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند که این شخص همان پیغمبری است که یهود به شما وعده داده اند، بشتابید تا قبل از دیگران به او ایمان آوریم. سپس جملگی دعوت رسول خدا و سخنان او را تصدیق کردند و آنچه از اسلام بر آنان عرضه کرده بود پذیرفتند و به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم عرضه داشتند: ما قوم خود را در مدینه گذاشته ایم و در اثر دشمنی و کینه ای دیرینه ارتباط خویشاوندی ما گسسته است و امیدواریم که خدا به وسیله شما عداوت بین ما را برطرف سازد، بزودی به سوی ایشان می رویم و آنان را به دین تو دعوت می کنیم و آنچه از دین شما دانستیم به آنان عرضه می کنیم، اگر خداوند آنان را با تو همراه کند، به راستی که در بین اعراب، کسی نیرومندتر از شما نخواهد بود.

خزرجیان به مدینه بازگشتند و قوم خود را به پذیرش اسلام دعوت کردند و به لطف خدا همگی آماده قبول اسلام شدند و پس از مدت کمی اسلام بین آنان انتشار یافت و خانه ای از خانه های انصار نماند، مگر آنکه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در آن به نیکی یاد شود.

رسول اللّه از گرایش آنها به اسلام بسیار خرسند و مسرور گشت و به آرزوهای خود در راه بسط اسلام امیدوار شد، زیرا تا قبل از این واقعه قریش در مقابل دعوت آن حضرت مقاومت می کردند و او را مورد اذیت و آزار و تهمتهای ناروا قرار می دادند. آنها همیشه در کمین یاران محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بودند، تا آنان را با شکنجه یا زخم زبان آزرده سازند. لذا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم دعوت خود را بر طوایف و قبایل مختلف عرضه داشت و به گسترش دین خود امیدوار شد. در این راه، قبایل ثقیف، کنده، بنی عامر و بنی حنیفه را دعوت به اسلام نمود، ولی به نتیجه مثبتی نرسید و واکنش آنها نسبت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بهتر از قریش نبود، و اظهار مخالفت یا بی اعتنایی کردند.

در مقابل عناد و سرسختی برخی قبایل و عشایر مکه، قبیله خزرج در پذیرش اسلام تمایل و رغبت زیادی از خود نشان دادند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در این دعوت هیچگونه اذیت و آزار و زحمتی را متحمل نشد. زیرا آنها به محض دعوت از روی اخلاص و با اطمینان به اسلام گرویدند و این تازه مسلمانان می توانند در آینده از یاران و دوستان و علاقمندان آن حضرت باشند.

یک سال گذشت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم منتظر موسم حج بود. در این ایام دوازده نفر از مدینه به مکه و نزد رسول اللّه آمدند. دو نفر از اوس و ده نفر از خزرج و اسلام خود را بر رسول خدا عرضه داشتند، رسول خدا دست مبارک خویش را برای بیعت با آنها پیش آورد و ایشان با رسول اللّه بیعت کردند و با وی پیمان بستند که هرگز به خدا شرک نورزند، مرتکب زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، به کسی بهتان نبندند و در امور اجتماعی با فرامین خدا مخالفت نکنند. اگر به این معاهده عمل کردند، بهشت در انتظارشان خواهد بود و اگر در انجام این امور قصور کردند، کیفرشان با خدا خواهد بود، اگر خواست آنها را عذاب کند و اگر خواست ایشان را مورد آمرزش خود قرار دهد.

سپس از آنان خواست که اسلام خود را کتمان کنند و مراقب باشند قریش از وضع آنان مطلع نگردند و در پایان وعده کرد که در سال آینده باهم ملاقات نمایند.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم مصعب بن عمیر را به همراه آنان فرستاد، تا مسائل دینی را به آنان تعلیم دهد و تلاوت قرآن و قواعد اسلام را به ایشان بیاموزد.

ورود رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم به مدینه

مدینه حال و هوایی دیگر دارد. چرا که شخصیت محبوب در خود جای داده است. اکنون به مدینه و وصف حال مسلمانان بازگردیم، مسلمانان مدینه همه روز از مدینه خارج می شدند تا با رؤیت جمال محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم با استقبالش بشتابند، و آن قدر منتظر می ماندند تا خورشید غروب کند و یا بر اثر شدت گرما، پاهایشان دچار سوختگی شود، یک روز که طبق معمول در انتظار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بودند ناگهان صدایی به گوش آنها رسید که می گوید: محمد آمد.

چون این خبر به گوش مردم مدینه رسید با شور و شوق فراوان به استقبال رسول اللّه شتافتند تا آنکه او را با ابو بکر یافتند که در سایه درخت خرمایی نشسته اند.

مردم رسول خدا را در قلب خود جای دادند و با جان و دل پذیرای قدوم مبارک او شدند. رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم به طایفه بنی عمرو بن عوف وارد شد و چند روز در میان آنان ماند و مسجد قبا را تأسیس نمود.

رسول اللّه پس از چند روز از جمع این طایفه خارج و سوار بر ناقه خود شده و افسار آن را رها کرد، در این حال به هر طایفه ای که می رسید، مردم به سمت آن حضرت می شتافتند و با التماس از آن حضرت خواهش می کردند که به منزل آنان وارد گردد و اظهار می داشتند که نفرات و نیروها و امکانات ما بیشتر است و شما نزد ما در امنیت و آسایش خواهی بود، ولی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم می فرمود: شتر را رها کنید که ماموریت دارد مرا به منزل مقدر برساند. شتر به راه خود ادامه داد تا اینکه درب منزل مالک ابن نجار رسید، خانه ای که در آن روز انبار و محل خشک کردن خرما و در دست سهل و سهیل دو فرزند یتیم رافع بن عمر بود و آن دو در کفالت أسعد بن زرارة بسر می بردند، ناقه حضرت در آنجا لحظه ای سینه بر زمین زد و باز به حرکت درآمد و درحالیکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بر روی آن سوار بود، بر در منزل ابو ایوب انصاری خوابید. [۱]

رسول خدا فرمود: به خواست خدا اینجا منزلگاه من است.

«بارخدایا مرا به منزل مبارک (و جایگاه برکت و رحمت خود) فرود آر که تو بهترین کسی هستی که بارها به منزل خیر و سعادت توانی فرود آورد.»[۲]

ابو ایوب، وسایل و رحل رسول گرامی را به دوش گرفت و حضرت را در منزل خود جای داد. و اسعد بن زراره آمد و زمام ناقه آن حضرت را گرفت و آن را به خانه برد.

آنگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم مسلمانانی را که از مکه آمده بودند و مسلمانان مدینه را احضار فرمودند و افرادی را که از مکه آمده بودند مهاجرین (افرادی که از شهر خود بیرون رفته اند) نامید و افرادی را که در مدینه مسلمان شده بودند انصار (یاوران) نامید و بین این دو دسته پیمان اخوت و برادری منعقد کرد و همگی را در یک راه روشن و طریق مستقیم پیوند داد، سپس با عزمی راسخ و نیرویی مضاعف به ادامه دعوت خود پرداخت. [۳]

پی نوشت ها:

[۱] جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى، ۱جلد، پژواک اندیشه - ایران - قم، چاپ: ۲، ۱۳۸۰ ه.ش.

[۲] مؤمنون، آیه: ۲۹.

[۳] بنابر روایات زیادى در صورتى که بعثت را در سن چهل سالگى بدانیم، هجرت رسول گرامى اسلام در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت بوده است و از عمر شریف آن حضرت در هنگام هجرت پنجاه و دو سال مى گذشته است.


ویژه‌های الکوثر را اینجا دنبال کنید.

برای اطلاع از آخرین خبرهای ایران و جهان اینجا کلیک کنید.


پنج شنبه 15 شهریور 1403 - 15:26:7

دسته بندی :
برچسب :