شرح دعای سحر؛ ارائه دو تفسیر از «کلمات تامّه»

چهار شنبه 16 فروردین 1402 - 16:24:20
شرح دعای سحر؛  ارائه دو تفسیر از «کلمات تامّه»

دعای سحر یکی از بهترین دعاها برای ماه رمضان است که ام الدّعوات بوده و خواندن آن در سحرهای ماه رمضان به همه مسلمانان سفارش شده است.

تهران- الکوثر: این دعا، دعای عظیم‌الشأنی است که از حضرت رضا(علیه‌السلام) روایت شده، آن حضرت فرموده است: این دعا، دعایی است که امام باقر(علیه‌السلام) در سحرهای ماه رمضان می‌خواند:

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ وَكُلُّ بَهائِكَ بَهِيٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَكُلُّ جَمالِكَ جَمِيلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ وَكُلُّ جَلالِكَ جَلِيلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِها وَكُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّها .

خدایا، از تو درخواست می‌کنم به‌حق زیباترین مرتبه از زیبایی‌ات و همه مراتب زیبایی‌ات زیباست، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب زیبایی‌ات. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق نیکوترین مرتبه از جمالت و همه مراتب جمال تو نیکوست، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب جمالت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق برجسته‌ترین مرتبه از جلالت و همه مراتب جلال تو برجسته است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب جلالت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق بالاترین مرتبه از عظمتت و همه مراتب عظمتت عظیم است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب عظمتت.

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَكُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِها وَكُلُّ رَحْمَتِكَ واسِعَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِأَتَمِّها وَكُلُّ كَلِماتِكَ تامَّةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّها؛


خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق نورانی‌ترین مرتبه از نورت و همه مراتب نور تو نورانی است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب نورت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق گسترده‌ترین مرتبه از رحمتت و همه مراتب رحمتت گسترده است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب رحمتت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق کامل‌ترین مرتبه از مراتب کلماتت و همه مراتب کلماتت کامل است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب کلماتت؛

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِأَكْمَلِهِ وَكُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمائِكَ بِأَكْبَرِها وَكُلُّ أَسْمائِكَ كَبِيرَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِأَسْمائِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّها وَكُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيئَتِكَ بِأَمْضاها وَكُلُّ مَشِيئَتِكَ ماضِيَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَشِيئَتِكَ كُلِّها .

خدایا، از تو درخواست می‌کنم به‌حق کامل‌ترین مرتبه از کمالت و همه مراتب کمالت کامل است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب کمالت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق بزرگ‌ترین مرتبه از نام‌هایت و همه مراتب نام‌هایت بزرگ است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب نام‌هایت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق عزیزترین مرتبه از عزّتت و همه مراتب عزّتت عزیز است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب عزتت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق نافذترین مرتبه اراده‌ات و همه مراتب اراده‌ات نافذ است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب اراده‌ات.

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِى اسْتَطَلْتَ بِها عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ وَكُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطِيلَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَكُلُّ عِلْمِكَ نافِذٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِأَرْضاهُ وَكُلُّ قَوْ لِكَ رَضِيٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَسائِلِكَ بِأَحَبِّها إِلَيْكَ وَكُلُّهٰا [وَكُلُّ مَسائِلِكَ] إِلَيْكَ حَبِيبَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَسائِلِكَ كُلِّها؛

خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق قدرتت که بر همه موجودات احاطه دارد و همه قدرتت بر تمام موجودات احاطه دارد، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب قدرتت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق نافذترین مرتبه از مراتب علمت و همه مراتب علمت نافذ است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب علمت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق پسندیده‌ترین مرتبه از گفتارت و همه مراتب گفتار تو پسندیده است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب گفتارت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق محبوب‌ترین مرتبه از خواسته‌هایت نزد تو و همه مراتب خواسته‌هایت محبوب است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب خواسته‌هایت؛

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِأَشْرَفِهِ وَكُلُّ شَرَفِكَ شَرِيفٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِأَدْوَمِهِ وَكُلُّ سُلْطانِكَ دَائِمٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِأَ فْخَرِهِ وَكُلُّ مُلْكِكَ فاخِرٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِأَعْلاهُ وَكُلُّ عُلُوِّكَ عالٍ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ .

خدایا، از تو درخواست می‌کنم به‌حق شریف‌ترین مرتبه از شرفت و همه مراتب شرف تو شریف است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب شرفت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق پایدارترین مرتبه از سلطنتت و همه مراتب سلطنت تو پایدار است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب سلطنتت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق باافتخارترین مرتبه از فرمانروایی‌ات و همه مراتب فرمانروایی‌ات با افتخار است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب فرمانروایی‌ات. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق برترین مرتبه از برتری‌ات و همه مراتب برتری‌ات برتر است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب برتری‌ات.

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَ قْدَمِهِ وَكُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ آياتِكَ بِأَكْرَمِها وَكُلُّ آياتِكَ كَرِيمَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بآياتِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِما أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَالْجَبَرُوتِ وَأَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَجَبَرُوتٍ وَحْدَها، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِما تُجِيبُنِى بِهِ حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِى يَا اللّٰهُ.

خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق دیرینه‌ترین مرتبه از مهرورزی‌ات و همه مراتب مهرورزی‌ات دیرینه است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب مهرورزی‌ات. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق گرامی‌ترین مرتبه از نشانه‌هایت و همه مراتب نشانه‌هایت گرامی است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب نشانه‌هایت. خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق آنچه از مقام و قدرت که در آنی و از تو می‌خواهم به‌حق هر مقام به تنهایی و به‌حق هر قدرت به تنهایی، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق آنچه اجابت می‌کنی مرا به آن هنگامی که از تو درخواست می‌کنم پس مرا اجابت کن ای خدا.
آنگاه هر حاجت که داری از خدا بخواه که به‌یقین برآورده خواهد شد.

شرح دعای سحر/ ارائه دو تفسیر از «کلمات تامّه»

متن سخنان حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی درباره دو تفسیر از «کلمات تامّه» در مناجات سحر که در جلسه چهارم ایراد شده، به شرح زیر است: 

بِسْمِ اللَّهِ الر حَّْمنِ الرَِّ َّحیم

الْحَمْدُ للهِ رَبَِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللََّهُ عَلََی سَیَِّدِنا وَ نبَِینَّا مُحمََّدََّ وَ آلِهِ لطَّاهِرینَ

در شرح دعای شریف سحر به این فراز رسیدیم؛ «الَلهَّمُ اِنَّیَّ اَسْئلَُک مِنْ کلَِماتکَِ بِاَتَمََِّّها …» درباره معنی «کلمه» مباحثی مطرح شد، اما درخواستی که در این دعا وجود دارد، درخواست از «اتَم » کلمات الهی است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که مقصود از «کلمات تامه» بلکه «اتم» کلمات الهی چیست؟

در جملات قبل و بعد هم از همین سبک در دعا استفاده شده است مثل اینکه «الَلَّهمََُّ انََِّّی اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ»، «اللَّهُمََّ انََِّّی اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ باَِجَلَِّهِ»، «اَللهَّمََُّ انََِّّی اَسَئلَکَُ مِنْ نُورِکَ باَِنْوَرهِِ» و… یعنی ابتدا با «افعل تفضیل»، «اجمل» و «اجل » و «انور» و… آن مرتبه عالی از اوصاف الهی را می خوانیم. اما در اینجا تفاوتی در تعبیر وجود دارد و آن این است که این «افعل تفضیل» از ماده آن وصف نیست؛ آنجا می گفتیم: «منْ جَمالِکَ باِجَْمَلِهِ» (اجمل از جمال، زیباترین زیبایی)، «مِنْ جَلالِکَ باَِجَلَِّهِ» (اجل از جلال)، «مِنْ نُورِکَ باَِنْورَهِِ» (انور و پرفروغترین از نور)، اما اینجا افعل تفضیل در ماده «کلمه» به کار نرفته است که کلمه ترین از کلمات تو، بلکه «الَلهَّمََُّ انََِّّی اَسْئلَکَُ مِنْ کَلِماتکَِ باَِتَمََِّّها»، خدایا تو را به اتم کلماتت می خوانم.

«اتم  کلمات» یعنی چه؟ در «کلمات»، «مراتب» در نظر گرفته شده که کلمات تامه اند (وَکُلَُّ کلَِماتکَِ تاََّمََّهٌ)، درعین حال برخی اتم اند، یعنی مرتبه بالاتری از تمامیت را واجد هستند. لذا بعد از توجه در معنای کلمه، باید تأمل کرد که «تام » و «اتم » در اینجا به چه معناست؟ از کلمات بزرگان، دو تفسیر درباره «تام » و «اتم » استفاده می شود.

تفسیر اول

تفسیر اول؛ تفسیری است که در بیانات حکما دیده می شود و پایه و اساس آن بحثی است که ابن سینا در الهیات شفا مطرح کرده است و در یک تقسیم بندی، موجودات را به ناقص و تام  و اتم تقسیم کرده است (البته تقسیم او ثلاثی نیست و اقسام دیگری را هم مطرح فرموده است). حکمای بعدی درباره این تقسیم که مقَسمَ آن موجودات است (که برخی موجودات ناقصاند و برخی تام اند و برخی دیگر فوق تمام هستند)، بحث کرده اند.

شاید روشن ترین و متقن ترین بیان، درباره این کلام ابن سینا، بحثی است که صدرالمتألهین در حواشی خودش بر الهیات شفا دارد و در آنجا توضیح می دهد که هر موجودی، اگر کمالاتی را که می تواند داشته باشد، و باید داشته باشد را داراست، تام  است و اگر همه آن کمالات را واجد نیست، ناقص است و اگر نسبت به موجودات دیگر سنجیده شود که موجود دیگری کمالات بیشتری دارد، او مرتبه فوق تمام پیدا می کند و این تام. ابن سینا می گوید: «الموجود إما تامٌّ و إما ناقصٌ و تامَّ إما فوق التمام أو لا1» که صدرالمتالهین در تفسیر «تام» اینطور فرموده است:

التامَّ فی کلَّ شیءشیءٍ هو ا للَّذی حصل له جمیع ما یلیق به أن یکون حاصلاً له و الناقص ما لیس کذلک بل یحتاج إلی شیء یتمهَّ و یکملَّه.2

یک جنین را در نظر بگیرید که مثلاً در چهارماهگی خودش هست. جنین چهارماهه چه اعضا و اجزایی از بدن او باید تشکیل شده باشد؟ اگر این جنین همه آنچه را که در این سن چهارماهگی باید داشته باشد ،داراست؛ می گوییم تام  است، اما اگر این جنین در چهارماهگی در حد یک جنین سه ماهه اعضایش تحقق پیدا کرده و شکل گرفته، ناقص است و اگر این جنین تام  چهارماهه را با جنین دیگری که جنین نه ماهه است، درنظر بگیریم و مقایسه کنیم، آن جنین نه ماهه مرتبه بالاتری از تمامیت این جنین چهارماهه را دارد و اعضای او کاملتر و بهتر رشد کرده اند.

از این بحثی که حکما در فلسفه درباره وجود ناقص و وجود تام و وجود فوق تمام مطرح کرده اند، برخی از بزرگان ما استفاده کرده اند و این جمله دعای شریف سحر (اللَّهمََُّ اِنََّّی اَسئَْلکَُ مِنْ کَلِماتکَِ باَِتَمَِّها وکَُلَُّ کَلِماتِکَ تاََّمََّهٌ) را توضیح داده اند که در اینجا «کلمه» یعنی آنچه که در خارج تحقق دارد و هرچه که در خارج تحقق پیدا کرده است، وجود و بهره ای که از هستی دارد تام است، یعنی آنچه را که می توانست دریافت کند دریافت کرده است، اگرچه در مقایسه با مراتب بالاتر ناقص است، درعین حال در رتبه خودش این جنین چهارماهه، اگر واجد همه اجزایی که باید داشته باشد هست، جنین تام  است و پزشک می گوید نگرانی وجود ندارد، این جنین در این مرحله جنین کامل است، ولو در مقایسه با مراتب آینده، ناقص است و باید بیشتر کمالاتی را درک کند.

نمونه ای از این تفسیر، بیانی از فاضل تونی بود (که در قسمت قبل گذشت) و نمونه دیگر، بیانی از استاد بزرگوارمان آیت الله حسن زاده آملی در شرح اسفارشان است که به این مناسبت همین جمله دعای سحر را هم مطرح فرموده اند و توضیح داده اند:

اگر هر کدام از موجودات را ملاحظه کنید، کامل است، ولی وقتی وی را با بالاتر از وی بسنجید، وی را ناقص می یابید و آن را کامل [یعنی آن بالاتر را] … لذا اگر این نطفه با صورت انسانی سنجیده شود [یعنی آن انسانی که به فعلیت رسیده است]، صورت انسانی اتمَّ از وی است، و الا نطفه در حد خود، البته کلمه تامََّّه است. پس با قیاس، موجود تامَّ و اتمَّ داریم. هر موجودی در حدَّ استعداد خود به فعلیت رسیده یا نرسیده در راه است ،گرچه به نسبت بالاتر ناقص باشد. لذا حضرت باقر علوم اولین و آخرین در دعا فرمود: «اللَّهُُمَّ  اِنََّّی اسْْئلُُک مِنْ کلِماتِِک بِِاتمََِّّها» اگر تنبیه یابیم و توجه نماییم که « وکُلَُّ کلِماتِِک تامََّّهٌ».

اول سخن از اتم بودن کلماتی در بین کلمات الهی است و بعد سخن از این است که همه کلمات الهی تامه اند. پس هر کلمه در حد خود کلمه تامه است.

تفسیر دوم

این بیاناتی است که حکمای ما در ذیل این فراز از دعای شریف سحر مطرح فرموده اند ولی به گمانم این شرح با این متن مطابق نیست و این تفسیر نمی تواند گویای بیان امام باقر در دعای شریف سحر باشد. نه به دلیل اینکه این تقسیم ابن سینا( که برخی موجودات ناقصاند و برخی تام و برخی فوق تمام) اشکال داشته باشد. نه، آن بیان در فلسفه در جای خود صحیح است، اما آن بیان برای توضیح این فراز از دعای شریف سحر کافی و وافی نیست، چون در این دعا سخن از موجودات تام و در برابر اتم نیست. آن تقسیم، تقسیم موجودات به تام و اتم  است، ولی اینجا بحث از موجودات نیست که برخی تام و برخی اتم اند. اینجا امام از «کلمات» سخن می گوید که برخی تام و برخی اتم اند و این «تام » و «اتم » وصف برای «کلمه» است، نه وصف برای «موجود»، اگرچه در خارج، «موجود» و «کلمه» با یکدیگر تطابق دارند، ولی مفهوماً با یکدیگر متفاوتند. اصلاً حکیم از آن جهت که بحث فلسفی می کند، درباره «کلمه» بحث نمی کند بلکه از وجود و عوارض وجود بحث می کند و این دعا بیانی فراتر از مباحث فلسفی ارائه می کند. در این فراز سخن از «کلمه» است و باید تام و اتم را به عنوان وصف برای «کلمه» توضیح داد، نه وصف برای «وجود». لذا به نظر می رسد که در اینجا باید تفسیر دومی از تام و اتم  بر مبنای اینکه توصیفی برای کلمه است، ارائه کرد، درحالیکه این بزرگواران تفسیر تام و اتم را بنابر اینکه توصیفی برای موجود است، ارائه کرده اند.

تفسیر دومی که به ذهن می رسد و بعد در مراجعه به کتاب ارزشمند و عمیق حضرت امام (شرح دعای سحر) دیدم که ایشان هم همین نکته را متذکر شده اند، این است که تام و اتم  باید برمبنای موصوف «کلمه» تفسیر شود. کلمه دوگونه است (نه اینکه موجود دوگونه است). یعنی چه کلمه دوگونه است؟ همه «کلمه» را تفسیر کرده اند به اینکه «کلمه» این خصوصیت و ویژگی را دارد که «ما فی الضمیر» را آشکار می کند و غیب را به شهود می آورد و ذهن را به عین می آورد و داخل را به خارج منتقل می کند. آنچه از افکار در ذهن شما وجود دارد، با «کلمات» ظهور و بروز پیدا می کند و اگر کلمه نباشد، چه می دانم که در ذهن شما چه می گذرد. البته کلمه ها همیشه از جنس لفظ نیستند، گاهی الفاظ، «ما فی الضمیر» و درون را آشکار می کنند ولی این یک نوع از کلمه است (کلمه لفظی)، ولی هرچیزی که چنین نقشی ایفا کند اگرچه لفظ نباشد، کلمه است. الان پزشکان ما از ابزار مختلفی استفاده می کنند تا به درون راه پیدا کنند، گاهی از رادیولوژی که نوعی عکسبرداری است استفاده می کنند که خودش یک کلمه و وسیله ای است برای اینکه آنچه که آشکار نیست را آشکار می کند. سیتی اسکن هم چنین نقشی دارد و آن هم آنچه را که آشکار نیست آشکار می کند.سونوگرافی هم برای پزشک چنین نقشی دارد و با آن، آنچه مشهود نیست، برای پزشک مشهود می شود.

اینجا سخن از کلمات الهی است، یعنی آنچه از مرحله غیب به مرحله شهود می آورد، آن اسما و صفات الهی که مشهود نیست (نه برای عارف و نه برای حکیم)، خداوند با کلمات خود آن را آشکار می سازد. ویژگی کلمه، این ظهور و بروزی است که از غیب اتفاق می افتد و به تعبیری «اعراب عما فی الضمیر» است. اگر این «کلمه» را با این خصوصیت درنظر گرفتیم، مقسم می شود و دوگونه است: کلمه تام و کلمه اتم. تام و اتم به چه لحاظی به کلمه اضافه می شود؟ کلمه تام آن کلمه ای است که در ابراز «ما فی الضمیر» تام و تمام است و کلمه اتم  آن کلمه ای است که آن کمالاتی که در مرحله غیب وجود دارد، به بهترین وجه آشکار می کند؛ اگر علم الهی است، به بهترین وجه این کلمه آن را نشان می دهد و اگر حیات است، قدرت است، جمال و زیبایی است و هرچه در آن غیب نهان است، با یک موجود تام و بلکه اتم که جنبه کلمه بودن دارد، خود را آشکار می کند و نشان می دهد. آنچه حکما فرمودند و در بیانات بزرگان بود و برخی اساتید بزرگوار ما هم فرمودند، در جای خود درست است، اما در تعبیر آنها ویژگی کلمه بودن مورد لحاظ قرار نگرفته، اینکه کلمه است که تام می شود، کلمه اتم  می شود. این آن نکته ای است که در شرح دعای سحر حضرت امام هم آمده و زیباست:

یجب علیک أن تعلم أن تمامیه کل شیء بحسبه … و بذاک القیاس یمکن لک أن تعرف تمامیه الکلام و الکلمه و أتمیََّّتهما و انََّّ التمامیه فیهما باعتبار وضوح الدلاله و عدم الاجمال و التشابه 3

تمامیت هر چیزی برحسب خود اوست. تمامیت علم به این است که هیچگونه خطا و جهلی در آن وجود نداشته باشد، در این صورت علم تام است و اگر خطا و محدودیتی در آن باشد، ناقص می شود. نور تام، آن است که در آن هیچگونه ظلمت و کدورتی وجود نداشته باشد و اگر محدودیت دارد، ناقص می شود. کلمه تام چیست؟ تمامیت کلمه، به اعتبار این است که هر موجودی که واضحتر، روشنتر، بدون اجمال و ابهام و بیشتر آن غیب را آشکار می کند و آن کمالات را به مرحله ظهور و بروز می رساند، آن کلمه تام و اتم شده است. این کلمات و موجودات، آیینه اند و هرکدام می تواند بهتر آن اسمای حسنای الهی را که کنز مخفی و سر مکنون است، نشان دهد، آن اتم می شود.

حالا می توان تشخیص داد که چرا مولا امیرالمؤمنین علی می فرمود: برای خدای عزوجل نشانه و آیتی بزرگتر از من نیست. آن کلمه اتم، انسان کامل و صاحب مقام ولایت عظمی، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی است. این روایت را هم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خودش از وجود مقدس حضرت علی بن موسی الرضا نقل کرده است 4 و هم کلینی در کتاب شریف کافی از امام باقر نقل کرده است که:

کان  أمِیرُ الْمُؤْمِنِِین صلواتُ اللَّهِ علیْهِ یقُولُ الِلَّهِ عزََّّو جلَّ آیهٌ هیِ أ کْْبرُ مِنِِّّی.5

این تعبیر نشان می دهد که امیرالمؤمنین مکرر این سخن را تکرار می کردند و می فرمودند که خداوند آیه و نشانه ای بزرگتر از من ندارد. این کلمه، کلمه تام و اتم است. هر موجودی به نحوی، با اشاره و زبانی، کمال حق تعالی را نشان می دهد، اما آن کلمه ای که در نهایت وضوح آن کمالات غیبی حق تعالی را حکایت می کند و نشان می دهد، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی است. و البته در آن مقام باطنی ولایت بین پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین تفاوتی وجود ندارد، آنجا آیه شریفه مباهله مطرح است: وَ أنفسنَا و أنفسَکمُ[6].

آنچه در این قسمت اشاره شد، این بود که دو تفسیر از این فراز دعای سحر می توان ارائه کرد؛ تفسیری براساس تمامیتی که حکما مطرح می کنند که اینجا هم عده ای آن را مطرح فرموده اند و تفسیری که با توجه به مفهوم کلمه که در خصوص این دعای شریف آمده است، می توان مطرح نمود.

بار پرورگارا! در این ساعات و لحظات ماه مبارک رمضان درهای رحمت و معرفتت را به روی همه ما بگشای.


پی نوشت:

ن.ک: ابن سینا؛ فصل سوم از مقاله چهارم الهیات شفا؛ ص 192.
محمد بن ابراهیم شیرازی؛ شرح و تعلیقه صدرالمتالهین بر الهیات شفاء؛ ج 2، ص 788.
1 . امام خمینی؛ شرح دعاء السحر؛ ص 54.
علی بن ابراهیم قمی؛ تفسیر القمی؛ ج 2، ص 401.
محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج1، ص207.
سوره آل عمران(3): آیه61.



آخرین اخبار جهان اسلام را در الکوثر فارسی پیگیری کنید
ویژههای الکوثر را اینجا دنبال کنید
از صفحات دین و زندگی و ندای نور الکوثر فارسی دیدن کنید


چهار شنبه 16 فروردین 1402 - 16:2:9